دو سناریوی انتقادی و چند ایده برای ویلای توتستان اثر سهراب رفعت
تحریریهی هنرمعماری

ویلای توتستان اثر دفتر معماری سهراب رفعت، اثری در امتداد دیگر ویلاهای فردوس جنوبی این معمار است. آثاری که اغلب از فرمول چرخش دو مکعب ساده بر روی یکدیگر انسجام یافتهاند. سهراب رفعت با حل موضوع فرم در این سری ویلاها، ذهن خود را درگیر سازه و جزئیات اجرایی نموده است. این اثر از مینمیالیسم ویلایی به یاد رستم برخوردار نیست، اما در عوض به بُعد تندیسواری معماری نزدیک شده است. نگاهی به اسناد ارائه شده از سوی معمار و تدابیری مثل کندن بنا از روی زمین، عدم تنوع مصالح ساختمانی، عدم صلبیت جدارهها و باز گذاشتن اطراف آن بر این ایده مهر تأیید میزند. حتی در داخل بنا، دستگاه پلهی گرد اثر که با کیفیت فوقالعاده بالایی اجرا شده است، بر این نظریه تأکید مینماید. شفافیت بنا با بکارگیری شیشهها و دیدن استخر از سویی به سوی دیگر بنا نیز میتواند بر اثرات روانی آن بیش از پیش بیفزاید. اجزایی که به نوعی امضای دیدگاههای طراح هستند نیز در این اثر دیده میشوند. پر و خالی کردن نما به وسیلهی دیوارهای سفید و شیشهها در محور افقی نما و سپیدی و سیاهی در محور عمودی نما و چرخش دو مکعب در محوری متکی بر بُعد سوم نیز از نکات ارزشمندی است که میتواند به عنوان پرسشی از معمار مطرح گردد. جالب آنکه، این تقارن نه تنها در فضاسازی داخلی، که حتی در انتخاب مصالح سنگ برای شومینه در یک سو و سنگ کانتر آشپرخانهی تمیز در سوی دیگر وجود دارد. گویی معمار میکوشد با زبانی غیرمستقیم و از طریق تقارن و دیوارهای سنگی سرد، خشن و بیروح، حسی روحانی، کمحرف و خونسرد را القا کند. با این تفسیر، باید اثر ویلای توتستان سهراب رفعت را واجد بیانی انتزاعی بخوانیم. بیانی که یکی از خاستگاههای معماری مدرن است. اگر عشق مدرنیستها به بیان انتزاعی و حضور آن در این اثر را با رزومه، مصالح، رنگ و دیگر مسائل مطرح در طرحهای سهراب را با هم یکجا در نظر گیریم، آنگاه باید صادقانه به مدرن بودن سهراب رفعت و وفاداری او به این جهانبینی اعتراف کنیم.
هنگامی که به عرصهبندی این پلان مینگریم، منطقی حاصل احترام به نظرات کاربران را در آن میبینیم. چهار عرصهی خصوصی، نیمهخصوصی، نیمهعمومی و عمومی در پلان همکف بنا با ظرافت و زیرکی خاصی به کمک دستگاه پله جانمایی شده است. این تفکیک حتی در طبقهی اول بنا که اغلب فضاهای خصوصی و نیمهخصوصی در آن گنجانده شدهاند نیز تا حدودی دیده میشود. در طراحی سایت پلان اثر، کار به بخش شرقی سایت کشیده شده است. بدین ترتیب، بخش زیادی از زمین در اختیار طراحی باغ قرار گرفته است. همچنین به نظر میرسد دسترسی خودرو در طول سایت، از شمال به جنوب در این طراحی دخیل بوده است. مکانیابی بنا و شاهنشین آن به نحوی است که شاهنشین در خلوتی امن و در پناه بنا در جنوبشرقی سایت قرار گرفته است. استخر و مجموعهی اجاق، جکوزی و … بنا نیز در سایه سار بنا به فضایی امن و ایمن تبدیل شده است. آیا اگر ویلا در بخش شمالغربی سایت بود، جایی که هندسهی زمین نیز دچار شکستگی میشود، گزینهی بهتری برای مکانیابی این اثر نبود؟ اگر این تدبیر ــ با حفظ حریم درختهای کهنسال موجود در آن بخش سایت ــ در نظر گرفته میشد، سهراب تنها و تنها با مکانیابی اثر، یک عرصه برای ایجاد باغی با ابعادی منطقی و مستطیلی شکل در اختیار داشت. مستطیلی که با روحیات بنا و دسترسیهای پیادهی اثر نیز بیشتر تطابق داشت. از طراحی بنا مشخص است که معمار قصد داشته تا بنایی جدا از زمینه طراحی کند و بیشتر به دنبال طی ایدهها و اندیشههای خود در معماری بوده است تا زمینهگرایی. با در نظر داشتن این فرض، باز هم پیشنهاد مذکور گزینهی بهتری بود، زیرا اثر در بخش شمالی سایت ــ جایی که توپوگرافی زمین نیز مرتفع بود ــ قرار میگرفت و حالت یادمانی بنا بیشتر به چشم میآمد. نه تنها کاربر بنا از بالکن طبقهی اول افق بیشتری از منطقهی کردان را به نظاره مینشست که مهمان وارد شده ــ چه از شمال سایت و چه از سمت جنوب سایت ــ پرسپکتیوهای جذابتری از بنا را مشاهده مینمود و این برای بنایی که قصد خودنمایی دارد واجب است. علاوه بر این، دسترسی خودرو در تمام طول سایت نیز بهینهتر میگشت. این بهینهسازی نه تنها به لحاظ هندسهی سایت که به دلیل طراحی و عبور کامل خودرو از بخش شرقی سایت ــ کاملاً چسبیده به دیوارهی شرقی سایت ــ باعث میشد که بین خودرو و بنا حداقل سایش به لحاظ تأثیر روانی به وجود آید. جالب این است که محل پیشنهادی مذکور به اتاق سرایداری اختصاص یافته است و شاهنشین بنا در جنوبشرقیترین بخش سایت قرار گرفته است. جایی که نه دیدی به بیرون وجود دارد و نه منظری. هر آنچه در شاهنشین دیده میشود خود بنا است! این در حالی است که اگر بنا با تغییرات جزئی در تناسبات خود ــ که میدانیم به دلیل محدودیتهای شهرداری و مسائل تغییر کاربری باغات چندان آسان نبوده است ــ به شمالغربی منتقل میشد و شاهنشین در کنار آن و با حرکت به سمت جنوب، استخر با کشیدگی متفاوت از آنچه اکنون هست و گلخانه ــ که بنایی به یادگار مانده از قدیم سایت است ــ در سر جای خود مثل اکنون باقی میماند و در نهایت سرایداری در جنوبغربیترین بخش سایت واقع میشد؛ آنگاه بخش غربی سایت، با هندسهی نامنظمش در اختیار ابنیه بود و تمام عرصهی مرکزی و شرقی سایت در اختیار باغ و فضاهای تفریحی و رواقهای گل آذین بود. فضاهایی که دلیل اصلی ساخت ویلا هستند. حتی امکان بررسی گزینهی موازی بودن لبهی اثر با دیوار غربی سایت در این حالت مطرح است. در این ایده، سرایداری با قرارگیری در بخش جنوبغربی سایت، حداقل بر ورودی جنوبی سایت تسلط داشت، اما اکنون این بنا، علیرغم قرارگیری در توپوگرافی مرتفع، به دلیل مکانیابی بنا، حداقل یک بخش از سایت را نمیبیند: بخشی که در پشت بنا پنهان میشود. این سرایداری تقریباً هر دو ورودی را میبیند، اما میشود به راحتی او را فریب داد، از دیوار شیشهای کشویی جنوبی بنا یا درب پشتی آشپرخانه وارد بنا شد و سپس از طریق همین مسیر خارج شد.
یک سناریوی دیگر برای بنا با ملایمت بیشتری به طرح موجود مینگرد. فرض کنید بنا در محل فعلی تنها و تنها 180 درجه چرخش داشت و مجموعهی استخر و شاهنشین آن رو به شمال سایت میکردند. اگر این اتفاق میافتاد و جای شاهنشین و سرایداری جابجا میشدند آنوقت دستاورد ما چه چیزهایی بود؟ دید و منظر بالکنها در این سناریو تغییر نمیکرد، جز اینکه منظر اتاق مستر و با دو اتاق دیگر تغییر میکرد. اما با توجه به اینکه یک جبههی طرح فعلی کاملاً از شیشه است، آنگاه این جبهه در سناریوی جدید، رو به شمال داشت نه جنوب. اکنون این جبهه، که در پشت خود سالن اصلی بنا، محل زندگی، نشیمن، آشپزخانه و شومینه را داراست، منظری از استخر و شاهنشین و دیوار جنوبی سایت را دارد. دیواری که به تدبیر سهراب، سفید شده است و بافت آن تغییری نکرده، ولی درختانی برای بهتر شدن آن در طی گذر سالها کاشته شدهاند. در سناریوی جدید، طبقهی همکف بنا، دارای دیواری شیشهای رو به شمال میشد، این فضا منظر کوههای شمال سایت را داشت، و همچنین از منظر درختان تنومند و قدیمی بخش شمالی سایت نیز بهرهمند میشد. در مقابل خود استخر را میدید و در گوشهی نگاه خود، شاهنشین را در ارتفاعی بالاتر داشت. خود شاهنشین نیز علاوه بر تمام مزایای پیشین کوههای شرقی سایت را نیز میدید.
دربارهی ایجاد فضا برای دید و منظر سایت بحثی دیگر نیز مطرح است. شاید بهتر آن بود که دسترسیها به بام بنا به چیزی بیش از نردبانهای متصل به دیوارهای بیرونی محول گردد. چرا؟ در اثر جدید سهراب رفعت، بام به واسطهی کنسول فلزی عظیم به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شده است. بخش غربی، مساحتی بزرگتر از بخش شرقی دارد. هیچ یک از دو فضای مذکور متأسفانه مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند. هرچند این بنا از فضاهای داخلی و محوطهسازی غنی است، نشست در ارتفاع تقریباً هفت متری، در محیطی که دورتادور شما را رشتهکوهها و باغات کردان احاطه کردهاند، لطفی دیگر دارد. جالب آنکه برای تولید چیزی شبیه این حس، سهراب، مکعب فلزی سیاه را با دو بالکن به طول طرهی 6 و 8 متری میسازد، اما از سقف بنا غافل میماند. شاید ایجاد یک دسترسی ساده از نشیمن خصوصی طبقهی اول به بام (حداقل بام غربی) و صرفنظر کردن از وید موجود و سقف بلند آشپزخانه، انتخاب مناسبی بود. هرچند ممکن بود این حرکت از کیفیت فضای طبقهی همکف، خصوصاً در بخش آشپزخانه بکاهد و گشودگی کلان موجود را خدشه دار کند. حتی سقف خود کنسول سیاه رنگ به دلیل ابعاد خود فضایی وسوسهانگیز است.
در مبحث ورود به بنا، شاید قدرت ورودی ساختمان مورد تردید قرار گیرد. تعریف این ورودی، علیرغم پلکان و نرده و قرارگیری آن روی سکو و زیر کنسول فلزی، درحالیکه در چند متری خود، ورودی زیرزمین با درون رفتگی خاص خود را میبیند، نیاز به تأمل بیشتر و اثرات اجزای ساختمان روی یکدیگر را نشان میدهد. این درنگ در موضوع انتخاب مصالح برای بالکن نیز مطرح است. بالکن تمام فلزی، هرچند سهراب را به موضوع فرسوده شدن اجزای فلزی ساختمان در گذر سالها رسانده است ــ موضوعی که در آثار قبلی او نیز شاهد آن بودهایم ــ ممکن است برای یک بالکن اقامتی موقتی کمی غیرعادی و نامناسب باشد، چرا که این مصالح ساختمانی برحسب ذات خود یا زیادی داغ میشود یا زیادی سرد! بنابراین ساخت این بالکن و تصور حرارتی که در تابستان از خود ساطع میکند نگران کننده است. موضوع شیشههای جان پناه بالکن و زاویهی آنها نیز از جمله نگرانیهای ما به هنگام بازدید طرح بود. به نظر میرسد منطقی آن بود که این شیشهها به جای بیرون، به سمت داخل بنا دچار زاویه میشدند تا موجب سقوط فردی به پایین نگردند.
با تمام این تفاصیل، صد البته که نباید فراموش کنیم دفتر معماری سهراب رفعت در این اثر کیفیت اجرای بسیار بالایی را از خود نشان داده است. اجرای همین بالکن و پوستهی فلزی آن به لحاظ اجرائی امری بسیار سخت است که مستلزم دقت نظر زیادی میباشد. این دقت نظر و علاقه به جزئیات و ارتقای کیفیت در معماری ــ که حقیقتاً از دلنگرانیهای عمیق معماران حساس به آیندهی این حرفه در ایران نیز است ــ برای ما مایهی دلگرمی و آموزنده است. بحث تمیز بودن اجرای این اثر تنها محدود به اتصالات نیست. وقتی ما از کیفیت اجرا و تمیزی اثر صحبت میکنیم، منظور شناخت ذات دقیق کار با مصالحی چون بتن، چوب، خاک، شیشه و فولاد است. فن اجرایی که روز به روز با کمرنگتر شدن استادکاران استخوان خُرد کرده در رشته بیش از پیش به بحرانی تبدیل میگردد. ما شاهد آثار زیادی بودیم که سروصدای زیادی داشتهاند. اینها حتی حرفهایترین رسانههای خارج از کشور را با سرهم کردن داستانهای بیربط به معماری و تصویرسازی از طرحی بسیار ساده و پراشکال در قلب تهران فریب دادهاند. محصول نهایی آنقدر ضعیف است که با دیدن اثر از نزدیک، بیشتر از قدرت معماری به محاسن فتوشاپ و هنر پست پروداکشن پیمیبریم. اما آثار سهراب این خیانت را به معماری نکرده و نمیکنند و چه موضوع آنها طراحی داخلی یک باشگاه ورزشی باشد و چه ویلایی در کردان، آنچه کاهش نمییابد، کیفیت اجرا و ماندگاری آثار است.
پاسخ سهراب رفعت به نقد ویلای توتستان از تحریریهی هنرمعماری
با توجه به نقد انجام شده، پنج مورد را لازم میدانم متذکر شوم:
1. در مورد جانمایی ویلا، اول اینکه با توجه به قوانین شهرداری و بهخصوص جهاد کشاورزی از بابت تغییر کاربری زمین و براساس جواز بازسازی و نوسازی که روی بنا، استخر و آلاچیق قدیمی آنجا گرفته شده بود، تمامی عناصر موجود در سایت باید در موقعیت قدیم خود قرار میگرفتند، به طوری که حتی میزان سطح اشغال نیز باید نزدیک به همان سطح اشغال اولیه میبود که البته برای اینکه زیربنای بیشتری در این سطح داشته باشیم تا پاسخگوی موارد درخواستی کارفرما باشد از کنسول کردن بنا به چهار طرف، استفاده کردیم. در ضمن، لکه گذاریهای قدیم سایت نیز با توجه به اصول صحیحی انجام شده بود که در آن مسیرهای دسترسی با توجه به موقعیت گذر شهرک پایین و نیز گذر بالایی سایت انجام شده بود و لکههای بعدی (ویلا، آلاچیق، سرایداری، گلخانه و …) با توجه به آن پدید آمده است. تمام سعی در طراحی این مجموعه، این بوده است که کمترین میزان آسیب به فضای سبز قدیمی وارد شود. در ادامه نیز موقعیت استخر برای هرچه بیشتر کردن محرمیت نسبت به سرایداری و برای دریافت آفتاب تمام روز باید در ضلع جنوبی قرار میگرفت و از طرفی بیشترین شفافیت حجم نیز رو به این سمت پیشبینی شد تا هم از نور کافی و هم از عمق میدان بیشتری در این جبهه برخوردار باشد. (ناگفته نماند که به دلیل وجود همسایگیها و کنترل نور غرب، از شفافیت در دو نمای شرقی و غربی کاسته شده است.) ایدهپردازی روی کاغذ در ابتدا میتواند خیلی سهل و آسان باشد، ولی هنگامی که با عوامل متعدد محیطی و قوانین شهری و خواستههای مختلف روبرو میشویم، باید بهترین راه را انتخاب کرد تا مجموع عوامل، سازگار شوند.
2. در مورد پیشنهاد استفاده از بام برای فضای نشیمن، با توجه به ایدهی کلی فرم و درخواستها و برنامهی فیزیکی، نیازی و لزومی به استفاده از بام نبود.
3. در رابطه با ورودی اصلی بنا، زمانی که هیئت داوران محترم برای بررسی پروژه تشریف آوردند، هنوز موارد زیادی به اتمام نرسیده بود. از جمله ورودی اصلی ویلا که در انتها پس از تکمیل شدن پلههای همسو با حجم و نیز پیشبینی محلی خاص برای نصب مجسمهای فلزی متناسب با معماری مجموعه در کنار ورودی، کاملاً حس دعوتکنندگی ورودی اصلی برآورده شد.
4. در خصوص نگرانی دربارهی جانپناه تراس بالا، جهت شیب شیشه جانپناه با توجه به خطوط اصلی بیرونی حجم، طوری تعیین گردیده که به روانی و خوانایی حجم کمک کند، اما این تصور که این جهتگیری میتواند باعث ایجاد حادثهی جانی شود، به کل مردود میباشد: اول اینکه شیشهی مسلح لمینیت شده با دیتیل استاندارد به حجم فلزی متصل شده است و نیز پروفیلی فلزی به عنوان دستانداز روی شیشه قرار دارد که خطر پرت شدن را به صفر میرساند، مگر آنکه شخصی تصمیم به خودکشی گرفته باشد!
5. در رابطه با نکتهای که راجع به گرمای فلز حجم بالا ناشی از تابش خورشید مطرح ش ، باید گفته شود که با توجه به دیتیل اجرایی خاص این حجم فلزی و نیز با در نظر گرفتن میزان انتقال حرارت، ما بین پوستههای فلزی از فوم پلی اورتان پاششی با ضخامت زیاد استفاده نمودیم تا از انتقال حرارت خورشید به داخل تراس به میزان بسیار زیادی جلوگیری شود و میزان انتقال به مقداری تقلیل یافته که قابل چشمپوشی است.
در پایان از مجموعه محترم مجلهی هنرمعماری برای نقدی که انجام دادهاند و مجالی که ایجاد شد برای بررسی جزئیات این پروژه، کمال تشکر را دارم.