بالکریشنا دوشی؛ معماری برای مردم
گفتگو موزهی طراحی ویترا
Balkrishna Doshi: Architecture for the People
ترجمه لادن مصطفیزاده


معمار بالکریشنا ویتالداس دوشی (Balkrishna Vithaldas Doshi) متولد 26 اوت 1927 در پونا (Pune)، هند (India) است که در یک خانوادهی بزرگ از سازندگان مبلمان متولد شد و در دانشکدهی معماری جِی.جِی (J J School of Architecture) بمبئی تحصیل کرد. قبل از کار، چهار سال با لوکوربوزیه به عنوان طراح ارشد (1951-1954) در پاریس و چهار سال دیگر در هند برای نظارت بر پروژههای لوکوربوزیه در احمدآباد کار کرد. او با لوئی کان به عنوان یک همکار برای ساخت کار کرد و آنها بیش از یک دهه به همکاری خود ادامه دادند. دوشی در سال 1956 دفتر خود را با نام واستوشیلپا (Vastushilpa) همراه با دو معمار تأسیس کرد. امروزه واستوشیلپا یک مرکز آموزشی چند رشتهای با پنج شریک است که سه نسل را در بر میگیرد و شصت کارمند دارد. این دفتر دعوت به گفتگو میکند و فلسفهی مشارکت فعالانهی آن حتی در فضای اداری آنها نیز صدق میکند؛ که دری باز دارد و رهگذران را به داخل شدن، دعوت میکند. برای قدردانی از سهم برجستهی بالکریشنا دوشی به عنوان یک فرد حرفهای و آکادمیک، در سال 2021 به عنوان عضو افتخاری خارجی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا (American Academy of Arts and Letters) انتخاب شد.
دوشی یکی از پیشگامان معماری مدرن در کشور خود است. او اولین معمار هندی بود که که توانست جایزهی پریتزکر (Pritzker Prize) را در سال 2018 دریافت کند. جولانته کوگلِر (Jolanthe Kugler) متصدی موزهی طراحی ویترا (Vitra) است و با معمار 91 ساله (بالکریشنا دوشی) درباره ادغام سنتهای هندی و مدرنیسم غربی در ساختمانهایش، مفاهیم انقلابی مسکن اجتماعی او و سالهای فعالیت او در کنار لوکوربوزیه در دههی 1950 صحبت کرد.
شما در دههی 1950 در پاریس و بعد از آن در هند برای و با لوکوربوزیه کار کردید. از این تجربه چه آموختید؟
برای بازیابی خودم به عنوان یک هندی و کشورم به عنوان مکانی که در آن سنتهای اجتماعی و فرهنگی و سبک زندگی، کلید پایداری هستند، در سال 1956 به هند بازگشتم.
احمدآباد را در آن سالها چگونه تجربه کردید؟
استقلال، امید و رهایی از وابستگی، لحن فضای هند را در دهه 1950 تعیین کرد. آرزوهای مردم بالا بود. چشمانداز استقلال به معنای یافتن هویت و راه حلهای مناسب برای زیستگاه و توسعهی اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی بود.
برای قرنها هند توسط سیستم کاست (Caste System) خود شکل گرفته است. حتی امروزه نیز شکاف بین اعضای کاستهای مختلف و بین فقیر و غنی بسیار زیاد است. معماری و شهرسازی چگونه میتواند به کاهش این تفاوتها کمک کند؟
علیرغم شرایط متنوع اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی پس از استقلال، آرزویم ایجاد هویت فرهنگی از طریق جشنها و جشنوارهها و بازگرداندن روحیه ملت بود. چَندیگار (Chandigarh) به نماد مدرنیته و همچنین نوآوریها تبدیل شد، دنیای جدیدی از هماهنگی و صلح که موقعیتهای موجود را به چالش میکشد. نتیجهی آن ظهور موسسات جدیدی بود که برنامهی درسی خود را با رویکردی چند رشتهای پایهگذاری کردند که در نهایت، هویت معاصر جدیدی را ایجاد کرد.
شما یک بار گفتید که برنامهریزی مسکن مقرون به صرفه ارتباط زیادی با کرامت دارد. کرامت در ساختمانهای شما کجاست؟
در زیبایی، در وسعت، در یک هماهنگی فضایی خاص، در تعامل آگاهانه با آب و هوا و فصول، در توانایی خوب پیر شدن و حفظ وضعیت نسبتاخوب حتی پس از چندین دهه.
شما عناصر طراحی سنتی هند را در بسیاری از ساختمانهای خود ادغام میکنید.
اولا ما در هند، معماری را به عنوان یک ساختمان یا یک فرم ساختهشده، در نظر نمیگیریم. خانه یک خانه است، یک مسکن است، خانه، امتداد زندگی خانوادگی است. معماری هند بسیار منعطف و اقلیمی است. همهی خانهها دارای حیاط و ایوان هستند؛ یک جریان طبیعی بین داخل و خارج، سبک زندگی و آب و هوا وجود دارد. همه به صورت ارگانیک به هم مرتبط هستند.
در پایان دههی 1970 شما شروع به ساخت فضایی برای استودیوی معماری خود کردید. شما آن بنا را سَنگاث (Sangath) نامیدید که به معنای حرکت با هم (Moving Together) است.
این ساختمان، فراتر از یک دفتر است. همچنین مکانی برای ملاقات با مردم و یک خانه است. برای ساختن آن، تمام تاثیرات بینالمللی را کنار زدم و سعی کردم واژگان جدیدی را توسعه دهم که مدرنیته را ادغام کند و در عین حال به شدت از سنتهای هندی استفاده کند، سعی کردم خودم باشم. شهود و جستجو در اینجا کلیدواژه هستند، نه عقلانیت و پاسخ. ورودی باریک و مخفی است، فضاها به هم پیوسته هستند و برای انجام فعالیتهای متعدد، نور مناسبی دارند. دنبال خاطرات کودکیام بودم، از دست دادن خود، حرکت با تمام حواس.