شیراز و آغاز معماری جهانی پارسیان (تحریریه ی هنر معماری)

اگر صحبت از تاریخ ایران کنیم میرسیم به تخت جمشیدی که دست در دست مردمان شیراز داشته است، به دیاری که قرنها محل تعامل و همزیستی مسالمت آمیز ادیان و ملل مختلف بوده است. تاریخی که اتفاقاً سرآغاز معماری ایران نیز میتواند باشد. حال چرا و چگونه و چطور حکومتها آمدند و رفتند و شهرهای دیگر بهعنوان مرکز معماری ایران معرفی شدند بماند. اینکه چرا شیراز که شهر سرخوشی و سرزندگی بوده بهعنوان منطقهی ممنوعه در هستهی سخت حکومتها مطرح میشد تا دیگر شهرها (که لایههای مذهبی مطلوب سران حکومتها در آن موج میزند) بهعنوان مهد معماری ایران معرفی شوند نیز بماند. حتی اینکه چه افراد و مشاورانی در داخل سیستم اکنون نیز تمرکز توریستی ــ تاریخی و بودجهها را به سمت شهر خود سرازیر میکنند تا شیراز و شیرازها ناشناخته باقی بمانند نیز بماند. هیچ یک از این ها نمیتواند جلوی خورشید شیراز را بگیرد که «مردم ایران» دل در گروی این دیار دارند.
در یک تز مقطع دکترا که هنر معماری حامی آن بود، متوجه تأثیر عمیق ویژهنامههای نشریات معماری شدیم. اما آنچه که باعث تعجب ما شد، جای خالی ویژهنامهی شهری چون شیراز در بین نشریات بود. در همین تحقیق فهمیدیم نشریات معماری در بیست سال فعالیت اخیر خود (که به نوعی امپراطوری رسانهای معماری ایران را در اختیار داشتند و به زعم برخی هنوز هم دارند) حتی پا را فراتر از مرزها گذاشته و ویژهنامهی معماری افغانستان را چاپ کردهاند اما شیراز خیر! البته ما منکر ارزشهای حاکم در تمام این تلاشها و تصمیمات ملی و جزء نیستیم اما شیراز چه؟
مبدأ تاریخ ایران و معماری آن را باید کاخها بدانیم. این کاخها بودند که در این مملکت از روز نخست بهترین منابع، کارفرما و معماران را در یک نقطه متمرکز میکردند. معماری ایران معماری کاخها و سکنی گزینی و ارتقای کیفی زندگی بر محور خانواده و اقوام بوده است. در طول تاریخ، اگر سرگذشت کاخها را بخوانیم معماری ایران را خواندهایم. ماهیتی که تا نیم قرن پیش در ایران جریان داشته است. اکنون نیز ویلاها و ساختمانهای مسکونی فاخری هستند که معماری ما را به پیش میبرند. شیراز از این زاویه میتواند نقطهی آغاز معماری باشد.
از طرفی در چند دههی اخیر شاهد افزایش اهمیت بناهای عمومی، فضاهای اجتماعات مردمی و کانونهای گرهی مردم و فرهنگ و معماری هستیم. شیراز از این حیث نیز برجسته است. ما کانونهای اجتماعی مردمیای در معماریمان داریم که با حکومت گره خوردهاند… با سان دیدن سران از مردم و رژه و… اما بناهای عمومی شیراز با فرهنگ گره خورده، این مهم است! سعدیه و حافظیه از جملهی این بناها هستند. اگر چه با کمی محبت حتی میتوان دانشگاه شیراز اثر محمدرضا مقتدر (و حالا معماران و مشاوران مختلفی که درگیر این پروژهی معظم بودند) را نیز در این زمره گنجاند.
در تجربهی اخیرمان در هفتمین مسابقهی طراحی داخلی ایران معاصر، فهمیدیم شیرازیها چه معماران و معماری معاصر قویای دارند… بیآنکه تاکنون دیده شده باشند؛ یا حداقل آنگونه که باید و در خور ایشان است. این رویداد تقریباً در چنگ معماران شیرازی بود. البته بزرگان معماری شیراز شهرتی جهانی دارند، لیکن سطح کیفی معماری شیراز، خصوصاً در حوزهی طراحی داخلی ما را شگفت زده کرد.
در باب اندیشه نیز معماران شیرازی کم ننوشتهاند. اگرچه گاهی از موضوع دور شدهاند (که خود بخشی از فرایند تکامل در اندیشهسازی است) اما به هر حال اندیشهورزی ایشان در روزگار بیخردی و جنون فعلی غنیمتی است بس گرانمایه. ما قدر این افراد و رسانههای حامی ایشان را میدانیم. کما اینکه آشنایی ما با دبیر مهمان (بخش معماری معاصر شیراز) این شماره نیز خود از طریق همین نوشتهها صورت گرفت. ما مفتخریم که در تحریریهی هنر معماری، عزیزانی از شیراز داریم. مفتخریم که نخستین بار ویژهنامهی یک شهر را چاپ نمودیم، آن هم برای شهری چون شیراز. ما در هنر معماری مفتخریم که فتح باب همکاری با دبیران خارج از دفتر هنر معماری، با یاران شیرازی آغاز شد و آن را تجربهای مثبت و نیک قلمداد میکنیم. از مهشید معتمد سپاسگزاریم. ما به مفاخر، معماران و هنرمندان شیرازی که در این شماره دست همکاری به ما دادند و معرفی میشوند، به تک تک آثار ایشان، اندیشههایشان و تلاشهایشان احترام میگذاریم.
و خاتم آنکه تو ای شیراز! هرجا که چنگ بر دامانت کشیدیم جلوهای از فرهنگ، هنر و معماری ایران را دیدیم. باشد که سبز و خرم و سرخوش بمانی. آیندگان، ما و تو را قضاوت خواهند نمود. این تحفه به پاس هزاران سال ایستادگی تو برای فرهنگ و معماری ایران پیشکش شماست.