سه تجربه در باب احیای گودال باغچه ایده ی طراحی پروژه به قلم معمار (پدرام جعفربیگی)
صورت سنت در معماری امروز / نقدی کوتاه بر طراحی خانه ی گودال باغچه ی مهدوی یزد و اهداف آن شیرین حجازی

گودال باغچه ی مهدوی و دو نقد (معماری از پدرام جعفر بیگی)
1. نقدی از علی کرمانیان، مرداد 1394

از من خواسته شد تا در خصوص معماری خانه ی مهدوی در یزد، که اثری ست از پدرام جعفربیگی و همکارانش، مطالبی در جهت تفسیر و نقد اثر بنویسم. مثل بسیاری از کارهای دیگر در این سرزمین باز هم با اضطرار و حتا بدون اینکه من اثر را از نزدیک دیده باشم و شخصاً فضای خلق شده را تجربه کرده باشم (!!!) اگرچه همه می دانیم که چنین کاری درست نیست، ما به این خطاها و اضطرارها عادت کرده‌ایم و باز هم خطا می‌کنیم.
دلیل عمده‌ای که پذیرفتم بنویسم، پس از مشاهده ی عکس‌ها و مدارک پروژه، این بود که بدون تجربه ی اثر از نزدیک و تنها با دیدن عکس‌ها توانستم به چند نتیجه گیری سریع در ذهنم برسم:
اول، اینکه باور دارم این اثر و خالقان آن، بی‌شک علاقه‌مندند فراتر از اتفاقات عامیانه‌ای که به‌وفور در معماری امروز ایران رخ می‌دهد عمل کنند و خصوصاً در یزد که من هم تجاربی هر چند قدیمی و نه چندان خوشایند و موفق داشته‌ام و خوب می دانم که به نتیجه رساندن چنین تفکراتی در آنجا با چه مصائب و مشکلاتی همراه است و به هیچ وجه ساده حاصل نمی‌شود. این معماری تنها به دنبال حل کردن پلان و کارکرد فضاها و اصطلاحاً «پرت» نبودن آنها و روابط صحیح و اتاق‌های بزرگ و پر نور و قابل استفاده برای کاربر نیست! این سرفصل‌ها از بدیهیات این نوع معماری هستند و بنابراین من وقت شما و خودم را در تعریف و توضیح آنها نخواهم گرفت. اگر معماری‌ای روابطش درست کار نکند یا به‌درستی پاسخگوی عملکرد خود نباشد، حقیقتاً لایق بحث و گفت و گو هم نیست و این اثر، این مباحث را خیلی پیش از این گذرانده است. درست‌تر این است که همین ابتدا بگویم معمارِ اثر موفق شده است در محیط اثر، به‌مراتب فراتر از آنچه همزمان با او اتفاق افتاده است یا می‌افتد عمل کند؛ یعنی این اثر معماری، اثری پیشرو در محیط خود است.
دوم، اینکه معمار می‌خواهد بر پیشینه ی فرهنگی و معماری کهن ایرانی و منطقه‌ای خود قدم گذارد، چرا که دغدغه ی مشترک بسیاری از معماران کشور که معتقد به بحران در معماری معاصر هستند را دارد. (هرچند که این معمار به‌لحاظ بومی بودن به‌صورت ناخودآگاه نیز بار فرهنگی معماریِ گذشته ی این منطقه را داراست و بی‌شک ادراک ناخودآگاهش تأثیرگذار بر نوع معماری و سلیقه و خواسته‌هایش در این حوزه است.) این معماران که معتقد به بحران در معماری معاصر ما هستند، همزمان به ارزش‌های والای معماری گذشته ی ایران نیز اعتقاد دارند، ولی تنها برخی از آنان از روش بهره گیری از الگوهای معماری کهن استفاده می‌کنند و بسیاری دیگر با تکیه بر دانش معاصر معماری جهان عمل می‌کنند و خود را خیلی درگیر اتفاقات گذشته ی معماری ایرانی نمی‌کنند. از بحث در خصوص صحیح یا غلط بودن هریک از این استراتژی‌ها در طراحی پرهیز می‌کنم و صرفاً نگاه خلاصه‌ای به روش کار آن دسته از معمارانی که می‌خواهند دانسته از الگوها یا نتایج معماری کهن ایرانی بهره‌گیرند، خواهم داشت. این نکته‌ای‌ست که برای من بسیار حائز اهمیت و توجه است و سعی خواهم کرد در طول این نوشته به آن بیشتر بپردازم.
برای انجام چنین امری چند روش قابل تصور است: ابتدا، استفاده ی شکلی از اشکال، هندسه‌ها و نمادهایی از معماری گذشته است که جز سطحی گری و بی‌محتوایی اثر معماری نتیجه ی دیگری نخواهد داشت و حرکت پست مدرن جهانی و تجارب آن، این مسئله را به اثبات رساند. خوشبختانه این اثر به هیچ وجه چنین روشی را دنبال نکرده است و آشکارا سعی در عمیق‌تر شدن در مسئله را دارد.
روش دیگر، تحقیق در خصوص مفاهیم فضاهای معماری گذشته است و ترجمان امروزی این مفاهیم و استفاده از آنها که ممکن است در این اثر از این روش استفاده ی ناخودآگاه شده باشد، ولی از آنجا که معمار اشاره چندانی به آن ندارد، خوشحالم که بگویم چنین کاری نیز انجام نگرفته است، چرا که معتقدم مفاهیم فضاهای گذشته ی معماری، مستقیماً مرتبط بافرهنگ و زندگی اجتماعی زمان خود بوده‌اند و لزوماً امروز و در زمان ما کارایی ندارند و حتا ترجمان آنها کاری عبث و بی‌نتیجه یا فارغ از نتایج مطلوب خواهد بود.
و اما روش سوم، تلاش در جهت درک وضعیت فرهنگی و اجتماعی معاصر و استفاده از مواد، مصالح، تکنولوژی و جزئیات معاصر برای به‌وجود آوردن فضا یا معماری  ست. این معماری برای کاربر امروزی ست و با توجه به نیازهای امروزی و علایق فضایی او (به آنچه از گذشته درک کرده) که امروز به آن خو گرفته، برایش دل‌نشین و قابل درک می باشد. چنین درکی که جامعه از گذشته ی معماری، روابط فضایی، مواد، مصالح و تکنولوژی معاصر دارد، اتفاقی ست که در این اثر رخ داده است و به همین دلیل آن را تبدیل به اثری موفق می‌نماید.
البته معمار در این آثار به مسائل اقلیمی و درس‌های گذشته در این رابطه توجه داشته و الگوهایی نظیر استفاده از جریان باد و گودال باغچه را نیز استفاده کرده است که البته، متأسفانه، در خانه ی مهدوی، گودال باغچه به نظر بسیار حقیر و ناکارامد می‌رسد، باوجودی که ظاهراً طراحی بر اساس فضای باز آغاز شده است! همچنین محیطِ بلافصل و پیرامونیِ خانه  ی مهدوی محیطی کاملاً باز و متفاوت با زمینه‌ای ست که گودال باغچه در گذشته در آن خلق شده است. اگرچه آسیب شناسی های معماری امروز، برای مثالِ عدم امنیت فضایی در حیاط، مورد بحث می‌باشد، ولی راهکار پیشنهادی یا الگوی خلاقانه و حائز کیفیت امروزی آن در خانه‌ی مهدوی به چشم نمی‌خورد.
نکته ی بسیار مهمی که مایلم در انتها به آن اشاره کنم این است که استفاده از الگوهای کهن، دانسته یا نادانسته، یا حتا تلفیق فرهنگ امروز و درک اجتماعی باقی‌مانده از گذشته با مبانی نظری و تکنولوژیک امروز، بدون خلاقیت یا سعی در خلق الگوهای معاصر، کاری ناقص و کم اهمیت در جهت ارزش دهی به اثر معماری ست. برای اینکه در این راه اثری را به‌راستی بتوان در سطح عالی ارزشمند قلمداد نمود، لازم است فضاهای امروزی باکیفیت بالا خلق شوند که این اثر برای رسیدن به آن نقطه هنوز راه زیادی در پیش دارد. البته تلاش در این جهت، با توجه به محدودیت‌های برنامه، کارفرما و غیره، در حد امکان صورت گرفته، اما برای رسیدن به درجات عالی معماری، کافی نمی‌باشد.
به عبارت دیگر، هر چند ایجاد فضاهای مطلوب با بهره گیری از الگوهای کهن و حتا احیای این الگوها حرکتی بسیار پسندیده در منجلاب اوضاع معماری معاصر کشور است، اما تأثیر معمارِ اندیشمند معاصر و تلفیق آن الگوها با زندگی و زمان حال در جهت بهتر کردن و ایجاد کیفیت حتا بیشتر از گذشته، آن چیزی ست که می‌بایست اتفاق افتد و اگر در این راه، کیفیت فضاهای ایجاد شده، در خوشبینانه‌ترین حالت، تکراری باشند از گذشته که بعضاً حتا کیفیت گذشته را هم نداشته باشند، نقش معمار معاصر امروز، نقش مهم و مؤثری نخواهد بود.

منتشر شده در : پنج‌شنبه, 28 می, 2020دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: