ضرورت‌های اجتماعی نقد فضاهای مذهبی در ایران، محسن اکبرزاده (دکتری معماری اسلامی)
وقتی محتوا دود شده و به هوا رفته، سیدمحمد‌‌باقر طباطبایی

چگونه با معماری کلاسیک مبارزه کنیم؟ … طرح یک راهکار! ایزدیار آهی (کارشناس ارشد معماری، مدیر گروه معماری 2+)

بعد از گذشت حدود نیم قرن، هنوز هم به‌عنوان یک ناهنجاری بزرگ در مبحث معماری و شهرسازی کشورمان مطرح است. دامنه‌ی آن در بسیاری از کلانشهرهای ایران، از تهران، اصفهان و مشهد فراتر رفته و کار به شهرهای کوچکتر و حتی روستاها کشیده شده است. همچنان یکی از پر‌چالش‌ترین و پردغدغه‌ترین موضوعات طراحی معماری در ایران، مسئله‌ی طراحی شبه کلاسیک اروپایی است. سبکی محبوب اما به دور از فرهنگ، تمدن، اقلیم و بوم معماری شهرهای ایران.
امروزه شاهد آن هستیم که معماری این مرز و بوم با پیشینه‌ی غنی چند هزار ساله‌ی خود و برخوردار از سبک‌های زیبا و خاص خویش که حداقل با به یدک کشیدن دو دوره‌ی معماری اصیل و با پیشینه‌ی قبل و بعد از اسلام می‌توان آن را دسته‌بندی نمود، با موضوع کلاسیک‌سازی نما در شهرهای خود دست به گریبان است. شکوهی که دوره و سبک‌های خردمندانه‌ی پارسی و پارتی را در قبل از اسلام و سبک‌های عارفانه‌ی خراسانی و رازی و آذری را بعد از اسلام به خود دیده است. چه معماری‌های بومی‌ و دلنشینی و چه معماریِ غریبی با پوست، جان، کالبد فرهنگی و اجتماعی بومی شناسی ما.
معماری‌هایی با پوسته‌های غریب و از نوع غربی اروپایی و به اصطلاح معماری از نوع کلاسیک که گویا دیگر نمی‌خواهد دست از سر ذات فضاهای شهری و معماری ما بردارد و به گونه‌ای گستاخانه خود را میراث‌دار مردمان این روزگار می‌داند. تو گویی دیگر پایانی برای این داستان و تراژدی تلخش متصور نمی‌توان شد. حتی علیرغم تلاش‌ها و فشارهای زیاد اصحاب معماری و رسانه‌های تخصصی مرتبط و همچنین رایزنی‌های احزاب و تشکل‌ها و تصویب بیانیه‌ها موضوع به شکلی حل نشده به قوت خود باقی است. حتی وضع قانون و مقررات جدید و راه‌اندازی کمیته‌های نما هم راه به جایی نبرده و همچنان این مدل، جریان و سبک (حقیقتاً چه بنامیم این بحران را؟) با فراغ بال به راهش ادامه می‌دهد.
ما شاهد یک روند حرکتی بیمارگونه و مسری در طراحی و تولید چنین بناهایی هستیم که علی‌الخصوص در بیست سال اخیر رشد فزاینده‌ای داشته است. ظهور پوپولییسم در عالم سیاست و ایجاد تفکر نوکسیه‌ی متصل اشرافی – مذهبی که محصول تحریم خارجی و رانت داخلی بودند، باعث شتاب این نوع از طراحی در بهترین مناطق برترین شهرهای ما شدند. الگو‌برداری‌های بسیار نادرست از معماری قرون پیشین و اعصار سبک‌های معماری کلاسیکال و اروپایی که ظاهراً به جز عالم معماران، تأثیر منفی دیگری برکسی – حداقل به‌صورت واضح و مستقیم – ندارد! اما در دنیای معماری، این کپی‌کاری‌ها بر روند شکل‌گیری تفکر، فرایندهای طراحی و حتی مباحث ملی ساختمان کشور ما اثر سوء گذاشته است.
موضوع خواست قلبی نگارنده و هم‌کیشان نیست. این معماری با استناد به علم معماری و در تطابق با فاکتور‌های علوم اجتماعی، مدیریت شهری، توریسم و گردشگری ایران نیز سنخیتی ندارد. اگر با کمی دقت و ریزبینانه‌تر به قضیه بنگریم می‌بینیم که بسیاری از عوامل «غیر» در طول این چند سال دست به دست هم داده‌اند تا باعث هموار شدن راه این جریانات و ناهنجاری‌های شهری بشوند. عواملی همچون عدم مدیریت صحیح در مقیاس کلان شهری و معماری مهندسی شده و عدم شناخت و فرهنگ‌سازی درست یک جامعه‌ی رو به رشد و عدم آگاهی و اطلاع رسانی عمومی، خصوصاً در باب انواع صحیح هنر و فرهنگ. برخی معماران نیز در این جریان تنها به فکر منافع فردی بودند و عملاً عمله‌ی نوکیسه‌ها شدند حتی اگر در برابر آن‌ها ثناها در مدح آنان گفته شود. برخی معتقدند به جز نخبگان علمی، فرهنگی و هنری، ایرانیان عموماً از فرهنگ و هنر اصیل خود در بسیاری از جهات همچون معماری و شهرسازی دور شده‌اند. با یک گشت زنی مختصر در شهرهای امروزی چون تهران و به خصوص در مناطق لوکس شمال شهر به وفور شاهد طراحی و ساخت ساختمان‌ها و بناهایی با چهره و نماهایی به اصطلاح کلاسیک و مجلل هستیم که فاقد ارزش‌های کمی، کیفی و استاندارد معماری ایران و جهان هستند. اما وقتی جامعه اینگونه از معماری را به‌عنوان نماد قدرت خود – بدون هیچگونه تبلیغاتی – قبول می‌کند واکنش معماری چه باید باشد؟ وقتی برخی در ایران از بحران‌های سیاسی سوء استفاده می‌نمایند و این معماری را ملهم از معماری دوران قبل از اسلام می‌نامند و تکرار آن را الزام و نمادی از عقاید و خواست مردمی می‌دانند تکلیف چیست؟ برخی با نیت خیر و کمک، سوالی دیگر طرح می‌نمایند تحت عنوان اینکه چنین ساختمان‌هایی حتی کلاسیک هم نیستند و به‌صورت صحیح و استاندارد از قواعد طراحی سبک‌های کلاسیکالیزم بهره نبرده‌اند؟ به چه میزان و اندازه از عناصر و المان‌های خاص و استاندارد چنین سبک‌هایی در معماری استفاده شده است؟ کدام فاکتورهای کالبدی و اصولی معماری کلاسیک همچون رعنایی بنا، تناسبات، قرینگی، تقارن، ریتم، کدهای ارتفاعی، فضاسازی‌ها، ورودی‌ها، دسترسی‌ها، محوطه‌سازی‌ها، تقسیم بندی‌های اصولی طراحی پلان‌ها، عناصر و تزئینات داخلی و خارجی، شناخت دقیق مواد و مصالح مصرفی، تکنیک‌های ساخت و تکنولوژی ساخت در آن‌ها رعایت شده است؟ اگرچه این سؤال خطرناک است و ممکن است نتیجه‌ای معکوس بدهد؛ بدین ترتیب که فردی عنوان نماید: «بسیار خب! پس اگر این موارد لحاظ شوند، ساخت یک بنای کلاسیک وسط تهران دیگر مانعی ندارد!»
واقعیت این است که این معماری رشد کرد و رشد می‌کند زیرا منجر به یک ارزش افزوده‌ی اقتصادی می‌گردد. عدم توجه به طراحان و معماران کار آزموده و تحصیلکرده و «متعهد به حرفه» منجر به این وضعیت شده است، اما علت اصلی آن نیست. علت ریشه‌ای مسائل مالی است! شاید بتوان چنین متصور شد که با شناخت و فرهنگ‌سازی درست از معماری غنی و اصیل ایرانی در مباحث مختلف همچون فرهنگ، تمدن، اقلیم، بوم و… با به کارگیری همه‌ حلقه‌های تبلیغاتی و آموزشی می‌توان مردم را به‌عنوان کاربران و خریداران آثار معماری با حس و حال معماری ایرانی – یا حداقل آن معماری‌ای که در آینده برای ایران و ایرانی قابل اتکا باشد – آشنا و آشتی نمود. بعید نیست! مشکل هم نیست! اما واقعیت آن است که در انتهای ماجرا باز اقتصاد و سود بیشتر بر همه چیز و همه کس غلبه خواهد نمود.
اقلیم گرم و خشک در مناطق مرکزی و شرقی با وسعت بسیار زیاد و معادل یک سوم مساحت ایران پهنه‌ی مهمی در انجام هرگونه تحقیق و طرح آزمایشی است. از سویی این معماری بسیار مورد توجه محافل دانشگاهی ما بوده است. بناهای شاخصی در این اقلیم شناسایی و مورد بازدید مردم توریست داخلی است. به نظر می‌توان با اتصال سازمان‌های مختلف در این اقلیم به یکدیگر و طراحی مدل‌های اقتصادی پرسود، به‌صورتی غیرمستقیم مردم را به سوی معماری نوینی سوق داد. باید سیاست‌های تشویقی از تخفیف جریمه‌ها فراتر رود! باید برای حل بحرانی که موتور سوخت آن «منافع اقتصادی» است، با ابزارهای «منفعت‌زای اقتصادی» رفت و نه رویدادهای فرهنگی و سخنرانی و انتشار غم‌نامه‌ها. امید است این پیشنهاد مورد توجه اهالی حرفه قرار گیرد و ایشان با هوش و ارتباطات خود در این زمینه پیش قدم شوند.

منتشر شده در : چهارشنبه, 2 مارس, 2022دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: