موژان خادم: ایران و فراتر از آن!
گـفـتـگـو با مـوژان خـادم در مورد آثار معماری او در ایـران، پاکـستان،
مـصر، تـرکـیه و آمـریـکا
مرتضی همتی
سید علیرضا سیدی

یشدرآمد
بیتردید موژان خادم را میتوان یکی از برجستهترین معماران نسل دوم ایران دانست، با این توضیح که اثرگذاری و اعتبار وی بیش از آنکه معطوف به ایران باشد، مربوط به آثاری است که وی در خارج از مرزهای ایران بر جای گذاشته است. موژان خادم که معماری را در دانشگاه تهران زیر نظر هوشنگ سیحون و پس از آن در دانشگاه ايلینوى و سپس در هاروارد فرا گرفت، یکی از معدود معماران هم دوره ی خود است که هم در داخل و هم در خارج از کشور، در مدتى طولانى، به طور پيوسته و در بالاترین سطح، توانسته به فعاليت حرفهاى بپردازد. نگرش فلسفی او به معماری و توجه وی به بستر مفهومی پروژهها موجب شده که کارهای وی با گذر زمان نه تنها تکراری و کسالتبار نشوند، بلکه هر روز زندهتر و پویاتر از قبل به حیات خود ادامه دهند. موژان خادم که سالها رئيس بخش طراحى و یکی از شرکای اصلى شرکت بینالمللی پرکينز اند ويل (Perkins & Will) در شيکاگو بود، نقش بسيار مهمى در تاسيس دفتر این شرکت در تهران -به عنوان مدير عامل اولین دفتر شرکت در خارج از آمریکا- در سال ۱۳۵۱ داشت. وی پس از ترک ايران در سال ۱۹۸۰میلادی به عنوان شریک اصلى شرکت پِيِت (Payette) در شهر بوستون ادامه کار داد. لازم به تذکر است که ايشان پس از ارائه دادن طرح اوليه ی دانشگاه آقاخان-در پاکستان- و قبل از آمدن به ايران براى ارائه دادن طرحهاى اجرایی دانشگاه آقاخان -با نظر صاحب کار- با شرکت «پِیِت» شريک شده بودند. ايشان پس از رفتن به بوستون و اتمام طرحهاى اجرایی و نظارت بر ساختمانهاى دانشگاه آقاخان، دفتر خود را در همان شهر بوستون -بيست و پنج سال پيش- به نام «بوستون ديزاين کولابراتيو» يا BDC تاسيس کردند و اکنون نیز در این شرکت به فعالیت مشغولاند.
محصول فعالیت حرفهای شش و نیم ساله ی موژان خادم در ایران، به یادگار گذاشتن پروژههای بزرگی در دانشگاه جندی شاپور اهواز -شهید چمران کنونی- چون ساختمان کتابخانه ی مرکزی، دانشکده ی مهندسی، اقامتگاه خصوصى، طرح ساختمان مرکز هنرهای نمایشی و کنفرانسها، بیمارستان گلستان و نیز طرح جامع این دانشگاه بود. علاوه بر آن ايشان موفق به اجراى طرح جامع فرحزاد (شهرک غرب) شامل طرح اوليه ی معماری، محوطهسازى و فضاى سبز، بازارچهی فاز اول و مدرسهی ايران زمين در شهرک غرب گرديدند. ایشان همچنين مشاور طرح جامع خزرشهر -به رهبرى مهندس بيژن کفايى- بودند، مضافا طرح دانشکده ی دندانپزشکى تبریز، طرح آزمایشگاهای مقاومت در مقابل اشعه برای سازمان انرژی اتمی در نوران اصفهان، همچنین پروژههایی کوچک مقیاس چون خانه ی مسکونى عبدالرضا انصاری (وزیر کشور سابق) از دیگر پروژههای ایشان در ایران است. موژان خادم در خارج از کشور به مجال بیشتری برای بروز اندیشههای معماریاش دست یافت، آثار شاخصی چون دانشگاه و بیمارستان آقاخان در کراچیِ پاکستان، طرح جامع و طرح معمارى مجموعه ساختمانهاى دانشگاه قوچ (Koç University) در شهر استانبول در ترکيه و طرح جامع و طرح معمارى دانشگاه آمریکایی در قاهره (و انتقال کل دانشگاه به فاصلهی سى کيلومترى از قاهره) (American University in Cairo AUC)، مرکز درمان جامعِ سرطان سيلوِستر در میامی و برج درمان بیماریهای حاد «لرنر تاوِر» براى بيمارستانهاى دانشگاه کلیولند و لابراتوارهاى جاکسون در ايالت مِين در ایالت متحده ی آمريکا تنها بخشی از آثار وی هستند. نوشتار در دست، حاصل مصاحبهای است که در پاییز و زمستان ۱۳۹۸ صورت گرفت و بر نحوه ی شکلگیری نگرش طراحی موژان خادم، در دوره ی شش سال و نيم حضور وی در ایران و اهم پروژههای او در خارج از کشور تمرکز دارد.
گفتگو
موژان خادم در سال ۱۳۱۴ در خانوادهای متجدد در تهران چشم به جهان گشود و دوران کودکى را در خانه ی پدرى در خيابان سزاوار گذراند. پدرش عارفى فرهيخته و اديب بود و در حرفه ی ساختمانسازی فعاليت میکرد و مادرش زنى تحصيلکرده و مدرن بود که موژان را به انجام کارهای هنری و تجسمى تشويق میکرد. موژان تحصيلات ابتدایی را در دبستان منوچهری و فردوسى و دوره ی متوسطه را در دبيرستان البرز گذراند. او که در تمامى اين دوران -چه در خانه و چه در مدرسه- از شعر و ادبيات به عنوان الهامبخشترین وجه هنری زندگیاش نام میبرد، در دبیرستان البرز از شاگردی حميدى شيرازى، شاعر توانمند معاصر بهرهمند شد و تاثیرات شاعرانه ی این دوران در تمامی وجوه زندگىاش جاری گشت. پيش از ورود به رشته ی معماری، در سفری به ایتاليا به همراه پدر و مادر فرهيختهاش شیفتهی بسيارى از آثار هنر و معماری این کشور شد که تاثیر این تجربه بر متاخرترین آثارش -برای نمونه در طرح مرکز دانشجويان دانشگاه قوچ- نیز هویدا است. موژان خادم به وسيله ی يکى از بستگانش به نام مهرداد گلستانه که در دانشکده ی هنرهاى زيبا مشغول تحصيل بود با رشته ی معماری آشنا گرديد و پس از پذيرفته شدن در آزمون ورودی سال ۱۳۳۲ وارد پردیس هنرهای زيباىِ دانشگاه تهران شد.
• شما آموختن معماری را در دانشگاه تهران و زیر نظر هوشنگ سیحون آغاز کردید. از نحوه ی نگرش و آموزش سیحون بفرمایید، آیا ایشان نقشی در شکلگیری تفکرات شما داشتند؟
مهندس سيحون معلمی فوقالعاده بود، آنچه من از هوشنگ سيحون یاد گرفتم در هاروارد هم نیاموختم! آشنایی من با سیحون مربوط به سال اول دانشکده است که طبق روال آن روزها، سال اول را با يادگيرى و ترسيم تناسبات معماریِ کلاسیک (به خصوص يونان و همچنين مصر و ايران) زير نظر مهندس سيحون گذراندم. اما اتفاقى که نقش مهمى در شکلگيرى تفکراتم داشت در سال دوم دانشگاه و در پروژهای به عنوان «طرح خانهاى براى يک شاعر» رخ داد. ماجرا از اين قرار بود که علیرغم تلاشهای چندماهه ی دانشجویان، هيچکدام از طرحها مطابق ميل مهندس سيحون واقع نمیشد و ما که بيم قبول نشدن در درس را داشتيم از او درخواست کرديم تا ما را بيشتر راهنمایی کند. سيحون از ما خواست تا از دکتر مقدم، استاد تاريخِ هنرِ دانشکده، ملتمسانه و عاجزانه درخواست کنیم که به ما بگوید که مهندس سیحون چه میخواهد!؟ از ایشان خواهش کردیم و دکتر مقدم با قرار قبلى، ما را از میان کوچه و بازار به نزديکى خانهاش -که امروز با نام موزه ی مقدم شناخته میشود- برد و در مسیر برای ما تعریف کرد که اطراف خانهاش داراى چه خصوصيات معماریای هستند تا به محدودهی خارج خانهاش رسيديم آنگاه گفت: «در جوار باغِ ديوارِ خانهام که راه میروم چه حس میکنم؟ هر قدمى که پايينتر میروم چگونه احساسم تغيير میکند؟» تا به در خانهاش رسید. اگر درست یادم باشد در ورودى خانهاش دو پله از خيابان پايينتر بود. به ما گفت این پایین آمدن از این دو پله باعث میشود که من خودم را از فضای شهری و تردد آن مستقل ببینم. میتوانم بیشتر به خودم فکر کنم و کمی درونگراتر بشوم. در را باز کرد و باغ زيباى منزلش هويدا شد. شروع به قدم زدن در باغ کرد و در حال قدم زدن جزئيات باغسازىِ اطراف خانه را براى ما توضيح داد. مثلا مىگفت این جا آبنما است و ديدنش روحپرور است؛ اینجا درخت بید است و زيرش نيمکتى در مجاورت اين فواره و آبنما به منظور نشستن و درونگرايى قرار دارد، اينجا بستر گلهاى مختلف است که مشام را معطر میکند و… و توضيح داد که در طول اين قدم زدن و تماشا و ديدار هر جزئى از باغ چه احساساتی در درون او پديد میآيد. بعد داخل خانه شدیم، فضاهای داخل خانه را در رابطه با آنچه در باغ و در خارج دیده بودیم نشان داد و توضیح داد که دیدار منظرهای خارجی از داخل خانه چه احساساتى را در او بر میانگیزد. ما متوجه شدیم که سیحون از ما طرح یک خانه نمیخواهد. او طرح تمام محوطه را میخواهد. یعنی برای اینکه طرحی به او بدهیم باید به محیط دور آن بنگریم و طرح خود را در مقیاسی بزرگتر ارائه کنیم و این برای همیشه در ذهن من ماند.
• به نظر میرسد شما بعد از دو سال تحصیل در دانشگاه تهران، تهران را رها کردید و به آمریکا رفتيد و در آنجا ادامه تحصیل دادید. از این دوران بگوئید. دلیل رفتن به آمریکا چه بود؟ و در چه دانشگاههایی تحصیل کردید؟
من مايل بودم به ايتاليا بروم ولى چون خواهر من در دانشگاه ووستر (Wooster) اوهایو در آمریکا قبول شده بود، پدرم اصرار کرد من هم به آمریکا بروم. به آمريکا رفتم و در دانشگاه ميامى در ايالت اوهايو به ادامهی تحصيلات معمارى پرداختم. اما نوبنياد بودن آن دانشکده ی معمارى و تفکرات افراطى مدرنيستى و مينيماليستى و عملکردگرايانه ی آن مرا شديدا دلسرد نمود و تصميم گرفتم به دانشگاه ايلینوى که از شهرت ویژهای نیز برخوردار بود بروم. پس از آن با تطبيق دادن واحدهای گذراندهام در دانشگاه تهران آموزش معماری را از سال سوم شروع کردم. در این دانشگاه با زنده ياد منوچهر مزینی که يک سال بعد از من وارد آن دانشگاه شد آشنا و دوست شدم. سپس در سال ۱۹۵۹ در زمان رياست خوزِه لوئی سِرْتْ وارد دانشکده ی معمارىِ هاروارد (GSD) شده و شروع به تحصيل تخصصی (کارشناسی ارشد) در رشته ی شهرسازى کردم. هر چند استادِ به نامى با نام سِرْجْ شِرمايُوف، مشوق کارهایم بود اما معتقد هستم در آن دوران بيشتر تحت تاثير تفکرات و خط فکری شخصی خود بودم. خط فکری و تفکراتی که از تعليماتِ سيحون و به خصوص با مطالعه ی کُتُبِ ايرانشناس معروف آرتور آپهم پوپ و آثارِ عرفاى شهير مانند عطار نيشابورى و مولانا رومى به دست آورده بودم. من اين خط فکری را «معماری ممتد» نامیدهام.
• ممکن است این خط فکری را توضیح دهید و بفرمائید منظورتان از «معماری ممتد» چیست؟
معماری عبارت است از نمود خارجی حقايق نهفته در برنامهی طرح و فرهنگ انسانها در رابطه با طبيعتى که اثر معماری در آن احداث میشود و این نمود خارجی راجع به زندگی آن فرهنگ است. از نظر من زندگی به صورت ممتد و پويا در زمان و مکان (طبيعت) جریان مییابد و نباید توسط معماری از هم گسسته شود. «معماری ممتد» معماریای است که بيننده را همواره در بربگیرد و هيچگاه از او منفک نباشد، داراى حافظهی تاريخى بوده و بر طبيعت فخر نفروشد. اين نوع تصور فضایی و فرهنگی در بسيارى از معماریهای سنتی، مانند نمونههايى در دانشگاه کمبریج در انگلیس وجود دارد ولى نمونههاى بسيار بارز آنها را میتوان در معمارى سنتى ايران ديد. این نوع معماری همواره بیننده را درون حیاطهای متعدد و متصل به هم دربرگرفته و لازمه ی درکش این است که بیننده در حال حرکت بوده و از حیاطی به حیاط دیگر مشی نماید تا جلوههای ظاهر و باطن طرح برای او شکوفا گردد. این دیگر معماری «اشیاء در فضا» نیست بلکه «معماری ممتد فضاهای بسته و باز است» که همواره بیننده را دربرگرفته، او را جزو اصلی و لاينفک طرح مىنماید و فکر او را معطوف به درونگرايى و تعمق درباره ی معنى زيبايى و جلوههاى ظاهری و باطنیاش در طبيعت و آثار معمارى مینمايد. در اين نوع معمارى «نماى خارجى» به معنى کلاسيک کلمه (facade) جاى خود را به نماهاى ممتد و متغير داخلى میدهد که به صورتى پويا در پيش ديدگان بيننده شکوفا میشوند. ديگر داخل و خارج از هم متمايز نيستند. معمار میبايد فضاهاى باز ممتد را که حقیقتا زندگی طرح در داخل آنها میگذرد و شکوفا میشود، نه به صورت حياطهاى تزئينى، بلکه به صورت فضاهایی با عملکرد خاص برای احتیاجات کیفی و کمّى طرح احداث نماید. به عبارت دیگر معمار باید اولویت را به طرح فضاهاى باز و خلأها بدهد. خصيصهی «معمارى ممتد» اين است که بخاطر ممتد بودنش «متراکم و پويا» است. به اين معنى که چون متراکم و پيوسته (ممتد) است اجازه ی ورود هيچگونه خودرويى را به درون طرح نمیدهد. به نحوی که مثلا در طرحهاى بزرگ دانشگاهى (براى ده تا دوازده هزار دانشجو و استاد و کارمند) شخصِ پياده میتواند از هر نقطهی طرح تا دورترين نقطهی مورد نظر را در مدت زمان ده تا دوازده دقيقه بپيمايد. چنين طرحى دستخوش تغيرات بنيادين -که توسط هجمهی خودروها و پارکينگها در طول زمان میشود- نمیگردد. چنانکه در اکثر کارهاى معمارى معاصر میبينيم، به خاطر اين هجمه پس از مدتى اصالت طرح از بين میرود و معمارىِ طرح تبديل به هرج و مرج محيطزيست میشود. معمارى ممتد چند جنبه دارد:
۱. ممتد در مکان: به این معنی که حتیالمقدور معمار باید نماد خارجی عملکرد و برنامهی طرح را همانند زندگی که ممتد است ممتد نشان دهد و آن را به صورت قطعههای جدا طرح ننماید. البته اين نوع طراحى احتياج به توضيح براى به کار بردن روشهاى خاص و بدیعی دارد که ما در کارهاى طراحى خود به کار مىبريم. اين روشها بسيار زمانبر هستند و شرح آنها در اين مختصر نمیگنجد.
۲. ممتد در زمان: بدین معنی که چون هر پدیدهی معمارى نه تنها نمود خارجى برنامه ی طرح بلکه نمود خارجى فرهنگ زمان خود نيز میباشد، میبايد به منزله ی حلقه ی اتصالی بین گذشته و آیندهی آن فرهنگ باشد. در عين حال که باید پيشرفتهترين تکنولوژى عصر خود را به خدمت گیرد، بايد هم حاوی حافظه ی تاریخی گذشته و هم مبشر شکوفایی آیندهی آن فرهنگ باشد.
۳. ممتد در طبيعت: بدين معنى که اولويت با طبيعت است و معمارى بايد همواره در ادامهی طبيعت بوده، زيبایى طبيعت را اعتلا بخشد و آن زیبایی به وسیله ی معماری تداوم یابد و معماری بايد با آن هماهنگ شود. هيچگاه نبايد معماری بر طبیعتى که در آن غرس میشود استیلا يابد و ارجحیت پيدا کند. اگرچه زمان و مکان (زمين و زمان) از طبيعت تفکیکناپذيرند ولى به خاطر اينکه پديدههاى طبيعت از اهميت متعالى و ويژهاى برخوردارند و همچنين به خاطر اينکه بسيارى از معماران اولويت را به طرح معمارى خود میدهند و با اين کار طبيعت را خدشهدار میکنند، در اين بحث اهميت طبيعت را به عنوان جنبهاى اساسى و جداگانه مطرح مینمايم.
• شما فعالیت حرفهایتان را در دفتر پرکينز اند ويل شيکاگو -که دفتری باسابقه و بزرگ بود- آغاز کردید، لطفا از نحوه ی ورود و فعالیتتان در این دفتر بگویید.
اینکه دانش آموخته ی هاروارد بودم به من قدرت انتخاب بین دفاتر مختلف را میداد و من هم دفتر پرکينز اند ویل را -که به دليل کارهای دانشگاهیاش شهرت داشت- انتخاب کردم چرا که معتقدم «معماری ممتد» را در پروژههای بزرگمقیاس بهتر میتوان پیاده کرد. در سال ۱۹۶۲ وارد آن دفتر و در سال ۱۹۶۹ رئيس بخش طراحى و عضو شرکای اصلى شدم.

کتابخانهی مرکزی، دانشگاه شهید چمران اهواز.

دانشکدهی مهندسی (علوم انسانی سابق)، دانشگاه شهید چمران اهواز.

ماکت طرح اصلی کتابخانه مرکزی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
• در سال ۱۹۷۱ در مجله ی هنر و معماری شماره ۱۲-۱۳مقالهای به نام «آشنایی با يکی از آرشيتکتهای ايران و کارهای وی» چاپ شد که به معرفى شما و پروژههایتان مىپردازد. این اولین آشنایی جامعه ی حرفهای معماری ایران با شما بود. لطفا از ارتباطتان با جامعه ی معماری داخل کشور و نحوه ی ورودتان به ایران بگویید.
در تابستانِ سال ۱۹۶۹ در کنفرانسى بينالمللی در سيسيلِ ايتاليا منوچهر مجذوب، معمار موفق ايرانى و دوست دانشکده ی هنرهای زيبا را که از من دو يا سه سال جلوتر بود دیدم. منوچهر که خود تحصیلات تکمیلی را در ایتالیا گذرانده بود، از شرايط و امکاناتِ آن زمان ايران برايم گفت و مرا به کار کردن در ایران تشويق کرد. پس از آن در دفتر پرکينز اند ويل مطالعاتى راجع به تاسيس دفتری در تهران صورت دادیم. در همين زمان آقای ويل، يکى از دو بنيانگذارانِ شرکت پرکينز اند ويل، ریاست جامعه ی معماران آمريکايى را عهدهدار بود و از طرفی چون مهندس سيحون مايل به همکارى با دفتر ما بود بنا به پيشنهاد ايشان آقاى ويل به مجمع معماران در اصفهان که توسط فرح پهلوی برگزار شده بود دعوت شدند. متعاقبا من پس از تماسهای لازم براى تحقيقات جهت تاسيس دفترى در تهران به ايران رفتم. سفر پربارى بود و موفق به ايراد چند سخنرانى بزرگ شدم و در اين سخنرانىها بسيارى از معماران و فرهيختگان فرهنگى حضور داشتند. دو سخنرانی اول به همت رایزن فرهنگى سفارت آمريکا، ريچارد ارنت و همکارشان خانم لوئِس رات در انجمن فرهنگى ايران و آمريکا در خيابان عباسآباد منعقد شد. متعاقب آن با رئيس دانشگاه تهران دکتر رضا ملاقات نمودم، و به دعوت رئيس وقت دانشکده ی هنرهاى زيباى تهران دکتر ميرفندرسکى در آن دانشکده نيز سخنرانى نمودم که مورد توجه استادان و دانشجویان قرار گرفت. دو سفر ديگرى هم به معيت آقاى پِرکينز موسس شرکت پرکينز اند ويل به تهران صورت دادم که هر دو با موفقيت زيادى روبرو شدند. در همین حين مهندس اشراق سردبير مجله ی هنر و معماری مقالهاى راجع به کارهاى من در مجله ی هنر ومعماری به چاپ رساندند.
در این زمان خانم اشرف پهلوی علاقهی زیادی به ساختن بنایی داشتند که بتواند با «شهیاد» یا برج آزادی رقابت کند، به دنبال شخص متخصصی در زمينه ی ساختمانهای دانشگاهى برای طرح کتابخانه ی دانشگاه جندی شاپورِ (دانشگاه چمران) اهواز میگشتند. آقاى دوگْلاس نايت رئيس سابق دانشگاه دووک در کارولينای شمالى، دوست و همکار آقای ويل در هيئت مديرهی دانشکاه کُرنِل، که در آن زمان مشاور اختصاصى سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعی بودند، من و دفتر پرکينز اند ويل را به دليل تخصصمان در زمينه ی ساختمانهای دانشگاهى به ایشان معرفی کردند. بدین ترتيب طرح معمارى کتابخانه به ما واگذار شد. من هم توسط قائممقام ايشان که جناب عبدالرضا انصاری بودند، پیغام دادم که کتابخانه در اهواز، محلى با تردد کم و دور از انظار میباشد ولى «شهياد» (برج آزادى) در نزدیک فرودگاه و محلى با تردد بسيار زياد در وسط کلانشهر تهران است که همه هر روز آن را مشاهده میکنند و اين دو بنا به علت موقعيتشان در خور رقابت با هم نیستند! به هر حال طراحی اوليه ی کتابخانه را در شيکاگو انجام دادم و طرحهاى اجراییاش را در تهران به اتمام رسانديم، همانگونه که مىبينيد طرح خیلی جالبی هم از آب درآمد.
• ساختمان کتابخانه نه تنها در زمان خود بسيار پيشگام بود بلکه امروزه هم هر بينندهاى را مسحور میکند و بیشک يکى از مهمترین ساختمانهای دانشگاه جندیشاپور و حتی کل خوزستان در دوران معاصر به شمار میرود. این ساختمان در واقع آغازگر فعالیت شما و پرکینز اند ویل در دانشگاه جندی شاپور و به عبارتی داخل ایران است. لطفا در رابطه با فعالیتتان در این دانشگاه بفرمایید. با چه کسانی همکاری کردید؟ چه ساختمانهایی را طراحی کردید؟ و آيا در اين پروژه «معمارى ممتد» مد نظر شما بوده است؟
در یکی از این سفرها به تهران در هتل هیلتون بودم که مهندس کامران دیبا به ملاقات من آمد. در آن زمان من ایشان را نمیشناختم. ایشان به من گفتند که برای کارهای ساختمانها و طرح جامع دانشگاه جندی شاپور باید با یکدیگر همکاری کنیم. در عرض مدت خیلی کمی من با ایشان دوست شدم. چقدر هم آرشیتکت خوب و مرد شریفی هستند. البته دانشگاه جندیشاپور بزرگ بود و ایشان قبل از ما آنجا کار کرده بودند ولی تا آن جایی که من یادم هست رسما بعد از اینکه به ایران آمدم، طرح جامع دانشگاه به ما واگذار شد. کتابخانه ی مرکزی که صد درصد، بعد طرح مرکز هنرهاى نمايشى و کنفرانسهای دانشگاه و بعد هم طرح دانشکده ی علوم انسانی را نيز -که امروزه به دانشکده ی مهندسی تغییر کاربری یافته است- به دفتر ما دادند و ما تمام این ساختمانها را طراحی کرديم. من آرشیتکتهای مخصوصی هم براى کمک به این طرحها اختصاص داده بودم. همچنین کتابخانه، طرح جامع، مرکز هنرهای نمایشی و کنفرانسها و دانشکده ی علوم انسانى (دانشکده ی مهندسی امروزی) همگى با همين انديشه ی «معماری ممتد» طراحى شدهاند.
چون میخواستم کتابخانه کانون توجه باشد ولى در عين حال نمىخواستم حدود و ثغورش مانند بناهای سنتی که عملکرد زنده دارند بهآسانى براى بيننده واضح باشد -بر خلاف قبرها و يخچالهای در بیابان که عملکرد زنده ندارند و هندسه ی خارجیشان در اولين نگاه قابل درک است- هندسه ی بنا را به این صورت که میبینید طرح کردم. اين طرح از مرکز بنا گسترده میشود و داراى چهار برج نسبتا کوتاه مرکزى است که حاوى چهار دروازه ی ورودى به داخل بنا میباشند. اين دروازهها به صورتی طرح شدهاند که يادآور دروازههاى سنتى و سردرهاى ايرانى باشند. لازم به ذکر است که در طرح جامعى که توسط دفتر ما تهيه شده بود، قرار بود تمام ساختمانهاى ديگر به صورت معمارى ممتد در دور و حول کتابخانه ی مرکزى احداث شوند. ضمنا خانم اشرف پهلوی که در آن زمان سفرهای دیپلماتیک تاثیرگذاری انجام داده بودند -برای مثال در سفری با استالين ملاقات داشتند- علاقه داشتند اسناد و اشیاء تاریخیای را که از این سفرها به دست آمده بود، در موزهای در همين دانشگاه جندیشاپور بگذارند. البته این مدارک آنقدر زياد نبودند که يک موزهی مفصلى برای آن ساخته شود؛ اين است که در قسمت جلوی کتابخانه موزه ی کوچکى براى اين منظور طرح کردم. لازم به ذکر است که پیمانکار این طرح نیز مانند پيمانکار برج شهیاد (آزادى)، شرکت رُس به سرپرستی آقای پورفتحی بود.
• یکی از دیگر آثار ساختهشده ی شما به جز کتابخانه و دانشکده ی علوم انسانی، اقامتگاه اختصاصی -که امروز با نام سرای نارنجستان شناخته میشود- است. در این مورد نیز توضیح بفرمائید.
خانم اشرف پهلوی رئيس هیئت امنای دانشگاه جندیشاپور بودند و برای حضور در جلساتِ هيئت امنا به اهواز میآمدند و با خودشان کسان ديگرى را هم میآوردند و قرار بود هر وقت به اهواز میآيند، در آنجا يعنى اقامتگاه اختصاصى سکونت کنند. اقامتگاه اختصاصی برای ایشان و همراهانشان با طرز فکر «کوشک و باغ ایرانی» در یک نخلستان طراحی شده بود که اتفاقا معماریاش با معماری بقيه ی آثارم در اهواز کاملا فرق داشت. مصالح بنا تماما آجری بود و پلههای داخلی بسيار جالبى هم برای آن طرح کرده بودم که بدون نظارت من نتوانستند آن را بسازند. همانطور که بدون نظارت من نتوانستد پلکان بسيار زيباى کتابخانه ی مرکزى دانشگاه را آنگونه که ما طرح داده بوديم بسازند. در زمانی که ایران را ترک کردم طرح اقامتگاه اختصاصى به مرحله ی ساختمان نرسيده بود.
• در زمان فعالیت در دانشگاه جندی شاپور شرکت پرکینز اند ویل هم اولين دفترش را در خارج از آمريکا در تهران در سال ۱۹۷۳ تاسیس کرد و گویا پروژههای مختلفی از جمله طرح جامع فرحزاد (شهرک غرب) را نیز در کشور طراحی و اجرا کرد. نقش شما در این دفتر چه بود و سرانجام این دفتر چه شد؟
دفتر پرکينز اند ويلِ تهران به ریاست من، به عنوان مدير عامل شرکت، تاسيس شد. با توجه به همکاری گستردهی ما و کامران ديبا در پروژه ی دانشگاه جندیشاپور و پروژه ی طرح جامع فرحزاد این دفتر به نام «داض پرکينز اند ويل» شروع به کار کرد که بعدها با توجه به مشکل اقتصادیاى که برای پرکینز اند ویل پیش آمد، من سهام پرکينز اند ویل را خریدم و شرکت به نام موژدا و همکاران -که نام آن متشکل از موژان و داض بود- تغيير نام داد. طرح جامع فرحزاد اولين کاری بود که وقتی به تهران رسيدم انجام دادم. این محله براى چهارصد هزار خانوار پيشبينى شده بود. دفتر ما در تهران متجاوز از پنجاه کارمند داشت. من گروهى را در حدود دوازده آرشيتکت خبره براى کمک از آمريکا براى اين کار و ديگر کارها (از جمله کارهاى دانشگاه جندى شاپور) به ايران آوردم. همکار خود آقاى ريچارد گُلُومْبِگ را که آرشيتکى آمريکايى و باتجربه بود مسئول کارهاى ادارى دفتر نمودم و آقاى هَرى لِى مَنْ را که آرشيتکتى بسيار باتجربه بود، مسئول بررسى عالى کارهاى فنى دفتر کردم و خود سرپرستى کليه ی طرحهاى معمارى را به عهده گرفتم. شريک آمريکايى من آقاى هانس نیومن احتياجات ما را از دفتر شيکاگو برآورده میکرد. نام آرشيتکتى که براى کمک به کار شهرک غرب به ايران آوردم کِن کِرادِرز بود. کليهی طرح اوليه ی شهرک غرب و همچنين محوطهسازى و فضاى سبز آن به صورت معمارى ممتد -که راجع به آن صحبت کرديم - انجام پذيرفت. اولين حرفی را که آقاى احمد طالقانى مدير عامل طرح شهرک غرب -که منتصب از طرف بنياد پهلوى و بانک عمران بود- به من گفت اين بود که کليه ی ساختمانهاى اين طرح بايد در عرض چهار سال تمام شود. برای من این حرف خيلى عجيب بود چرا که امکان ساخته شدن و تمام شدن اين طرح براى چهارصد هزار خانوار در چنين مدت کوتاهى بسيار بعيد به نظر میرسيد. لازم به تذکر است که در مرحله ی اجرا و به خصوص بعد از آن که ما از ايران رفتيم مسئولين مربوطه تعداد زيادى برج به صورت متراکم به جاى جاىِ طرح اوليه ی ما اضافه کردند، به نوعى که طرح اوليه کاملا خدشهدار و دگرگون شد.
• در رابطه با بیمارستان گلستان اهواز که در آن شاهد نظام استادانهی پر و خالی هستیم -که نتیجهاش حیاطهای سرسبز متعدد است- توضيح بفرمائيد. اين فضاها نور اتاقهای بستری را تامین میکنند و کیفیت فضایی ویژهای را چه برای بیماران ساکن اتاقها و چه برای سایر کاربران که در راهروهای بین بخشها حرکت میکنند، ایجاد کرده است.
کتابخانه ی مرکزی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
آنچه از این طرح به یاد دارم آن است که برای طرح بیمارستان گلستان شریک خود را در پرکینز اند ویل، به نام اقاى نورمَن ميلِت که متخصص طراحی بيمارستان بودند، از شیکاگو به ایران آوردم. او دو سال در ایران زندگی کرد و برنامهريزى طرح و همچنين طرح اوليه را انجام داد. سپس در سال ١٩٧٦ يا اوایل ١٩٧٧ به آمريکا مراجعت نمود. من و خانوادهام نیز از پايان سال ١٩٧8 تا آغاز سال ١٩٨٠ به کلى ايران را ترک کرديم.
• به نظر میرسد پس از خروج از ايران مجال بيشترى براى بروز انديشههاى شما در «معماری ممتد» فراهم آمد. یکی از مهمترین آثار شما در کراچی پاکستان با پروژهای با عنوان دانشگاه و بیمارستان آقاخان رقم میخورد؛ که به عنوان یکی از مهمترین مراکز آموزشی و بهداشتی در پاکستان به شمار میآید. این مجموعه -چه در حوزه ی دانشگاهی و چه در حوزه ی سلامت- دارای امکانات و خدماتی در سطح کشورهای توسعه یافته است که با توجه به بستر پروژه دارای اهمیتی فوقالعاده میباشد و نقش بسیار مهمی در تحصیل جوانان، تولید علم پژوهشگران و البته سلامت مردم پاکستان دارد. لطفا از این پروژه برای ما بفرمایید.
طرح دانشگاه آقاخان یکی از مهمترین پروژههای من است. شروع اين طرح اندکى قبل از تاسيس دفتر من در تهران بود. لازم به تذکر است که کريم آقاخان -آقاخان چهارم- مايل بود که دانشگاهی برپا نماید که در عین حالیکه نمودار به روزترين تکنولوژى و افکار معمارى است نمودار فرهنگ سنتی پاکستان و باورهای اعتقادیشان نيز باشد. به عبارت ديگر هم حافظه ی تاريخى داشته باشد و هم مبشر شکوفايى فرهنگ و تکنولوژى آينده باشد. اين ديد وسیع کريم آقاخان بود که پس از بازدید از تعداد بسیاری از دفاتر معمارى مهم اروپا و آمريکا منجر به انتخاب من براى مشاور طراحى دانشگاه آقاخان شد. به این دلیل قبل از شروع طرح با کليهی اعضای تيم طراحى اعم از معماران، مهندسان و برنامهريزان -که همه غربی بودند و درک درستی از خواسته ی معماری کريم آقاخان نداشتند- برای مطالعه ی ظرايف معماری در کشورهاى اسلامى عازم سفری دو ماهه به اکثر ممالک اسلامى و يا ممالکى که پيشينه ی اسلامى داشتند شديم. این سفر شامل بازدید از آثار مهم معماری و هنری در اسپانيا، مراکش، تونس، مصر، ايران، پاکستان و هندوستان بود. بر اساس پژوهشها و مشاهدات اين سفر فکر اصلى طرح مبنى بر احداث معماری متراکم و ممتدی که همواره بيننده را دربرگيرد و حاوی حياطهای تو در تو و سردرهای متعدد و برخوردار از حافظه ی فرهنگ پاکستان و باورهاى اسماعيليان باشد در ذهنم متبلور شد و مبنای طرح دانشگاه آقاخان گرديد. ارائه ی چنين طرحى در آن زمان براى مجتمع دانشگاهى و پزشکى بىسابقه بود. لازم به ذکر است که پس از این سفر و تحقيقات مربوطه براى ما واضح شد که حقیقتا معمارى سنتى بسيارى از اين ممالک در دوران پسااسلامى، يا معمارى تلفيقى بوده و واجد اصالت بارزى نبوده است و يا مانند آثار معمارى در گراناداىِ اسپانیا، تاج محلِ هندوستان و يا بسيارى از آثار پسااسلامى مصر تحت تاثير معمارى ايرانى با بنمايهی پيشااسلامى آن بوده است. فقط در ايران و ترکيه میتوان شاهد شاهکارهاى معمارى و هنرى پسااسلامى بود، که در آن مناطق هم، معماران و هنرمندان با الهام گرفتن از بنمايههاى قوى پيشااسلامى هنرى و معمارى ايرانى و بيزانسى خود موفق به به وجود آوردن چنين شاهکارهايى شدهاند. دانشگاه آقاخان در کليهی مراحل طرح جامع، طرحهاى معمارى و اجرایی خارجى و داخلى، مبلمان، تزئينات، نقوش و متون گرافيکى در خارج و داخل بنا زير نظر مستقيم من و گروه خبرهی طراحان من انجام گرفت. لازم به ذکر است که مقدار بسيار زيادى از موفقيت طراحى دانشگاه آقاخان مديون همکاران خُبرهی من میباشد که نام و مسئوليت هر يک را در سايت خود ذکر کردهام.
• تيم شما در مسابقه ی طراحی دانشگاه آمریکایی در قاهره که به جابهجایی از مرکز قاهره به سی کیلومتری خارج آن انجامید نيز برنده شد. این دانشگاه یکی از باسابقهترین دانشگاههای مصر و البته خاورمیانه است و امروزه نیز همچنان یکی از مهمترین دانشگاههای واقع در این منطقه به شمار میآید که دارای اساتید و دانشآموختگان سرشناس متعدد و با ملیتهای مختلف است. لطفا در مورد ایدههایتان در این طرح بفرمایید.
طرح جامع و طرح معمارى دانشگاه آمريکايى در قاهره -که پس از يک مسابقه ی مهم بينالمللى و طولانى و سه مرحلهاى بين مهمترين دفاتر معمارى آمريکايى و اروپايى برگزار شد و ما به خاطر فلسفهی «معمارى ممتد» خود برنده ی آن مسابقه شديم- پختهترين کار طراحى دفتر من است. متاسفانه کيفيت ضعيف نقشههاى اجرائی توسط ديگران و کارهاى بىرويه ی پيمانکاران متعدد (به خاطر اغراض شخصى نماينده ی صاحب کار)، آسيبهاى جدی و جبرانناپذیری به طرح و هماهنگى کلى معمارى آن دانشگاه وارد نموده است. چون میخواستيم اين طرح به نوعى يگانه، نمودار برنامه ی آکادميک دانشگاه و همچنين خصوصيات فرهنگ مصر باشد؛ براى ارائه ی آن پس از مطالعه ی طولانى پيشزمينه هاى تاريخى، فرهنگى، هنرى و معمارى مصر و قاهره کُلاژهاى مختلفى از فضاهاى باز معمارى تاريخى مصر مانند حياطهاى مدرسهی ابنطولون، مدرسهی سلطان حسن، شارع المعز، مدرسه الازهر و… در مصر و بن مایهی تاریخی آنها مانند حیاطهای مسجد قیروان در تونس و مسجد شاه در اصفهان و… تهيه نموديم و يکى از آن کُلاژها را که بسيار مناسب بود برگزيديم و اساس طرح خود قرار داديم و برنامههاى تحصيلى ارائه شده توسط برنامهريزان را که متجاوز از شصت جلد کتاب براى بیش از از شصت ساختمان مختلف بود در هم ريختیم و صرف نظر از اينکه کدام فضاى آموزشى، اجتماعى و يا تالار و اتاق مربوط به کدام ساختمان و دانشکده است، فضاهاى سر پوشيدهی تحصيلى را بر اساس اولويت آکادميک و اهميت اجتماعى آنها در رابطه با احتياجشان به درجات مختلف خلوت (درونگرايى) و جلوت (بيرونگرايى) و تردد، در اطراف فضاهاى باز و حياطهاى بزرگ و کوچکِ طرح مستقر کرديم و نتيجه ی نهايی طرح، طرحِ ممتد و متراکم بسيار جالبى شد که نه تنها موجبِ تسهيل و اعتلاىِ تصادم افکار و مراودات در زندگانى اجتماعى و آکادمیک دانشجويان، استادان و کارمندان میشد، بلکه نمود بارزِ برنامه ی تحصيلی دانشگاه و فرهنگ منحصربهفردِ مصر میگرديد و کاملا از طرحهاى ارائه شده ی ديگر معماران متمايز شد. به اين ترتيب طرح ما برنده ی اين مسابقه ی بينالمللى گردید.
• اما در این بین به نظر میرسد در طرح دانشگاه قوچ (Koç) در استانبول -که دانشگاهی مفصل و عظیم و پروژهای بسیار با اهمیت است- توانستهاید ایدههایتان را به طور کامل اجرا کنید. لطفا شرحى راجع به اين پروژه بفرمایید.
وقتی ما یک کار بزرگی مانند دانشگاه آقاخان در کراچی یا مانند دانشگاه آمریکایی قاهره در مصر یا مانند دانشگاه قوچ (Koç University) در ترکیه و… را انجام میدهيم -که مساحت زیربناىِ هر يک از آنها بالغ بر سيصد هزار مترمربع (سه میليون فوتمربع) و براى متجاوز از ده هزار دانشجو پيشبينى میشوند، و احتياج به مدت زمانى متجاوز از ده تا پانزده سال براى طرح و اجرای ساختمان دارند- در شروع کار، تیم طراحى من بايد بروند و تاریخ آن مملکت، تاريخ زندگى آن صاحب کار و همچنين تاريخ کارهای هنری، ادبی و موسيقیایى فرهنگ مربوطه را مطالعه کنند و با تمام این کارها، با روحیه ی آن مملکت و آن صاحب کار و کارهای معماریای که قبلا انجام شده آشنا شوند تا بتوانند در تیم من شرکت کنند. در طراحى دانشگاه قوچ در ترکيه -که بين چند شرکت معتبر آمريکايى و انگليسى به مسابقه گذاشته شده بود، ما باز هم به خاطر فلسفه ی «معمارى ممتد» برنده ی طرح شديم- با توجه به موقعیت استثنايى و رويائى محل قرارگيرى آن، واقع در کنار تنگه ی بسفر در اروپا، با دورنماى ساحل آسيايى آن از يک سو و درياى سياه از سوى ديگر، از انديشههاى اشراقی شيخ شهابالدين سهروردى و مولانا جلالالدين رومى الهام گرفتم. اين پروژه بر اساس نماد «دروازهی نور» و محور طلایی «شرقى-غربى» طرحريزى شده است. در اين پروژه از انتخاب زمين گرفته تا کليه ی مراحل طراحى از مقیاس طرح جامع تا طرحهاى محوطهسازى، فضاى سبز، معمارى خارجى و داخلى، تزئينات، مبلمان، تاسيسات تا نقوش و متون گرافیکی در خارج و داخل محوطه، در طرح و اجرا زير نظر مستقيم من و تيم معماریام انجام گرفت. البته بايد بگويم که گروه معماران و متخصصانی که با من کار میکنند بسيار زُبده و خبره هستند و همه ی ما با هم همسو فکر میکنيم. موفقيت طراحى اين پروژهها مقدار زيادى مديون همکارى آن عزيزان است. من نام همه ی آنها و نقشهاى کليدیشان را مفصل در سايت دفتر خود BDCINTL.COM متذکر شدهام. لازم به ذکر است که مؤسس دانشگاه قوچ، خاندان قوچ میباشد که ثروتمندترين و خوشنامترين خاندان ترکيه و از معتبرترين خاندانهاى اروپا است. اکنون پس از گذشت بيست و شش سال از تاسيس دانشگاه قوچ، این دانشگاه يکى از بهترين دانشگاههاى ترکيه است و داراى شهرت جهانى میباشد.
• شما برنده ی مسابقه ی مهم ديگرى به نام شهر پزشکی نیروهای ارتش پاکستان (Armed Forces Medical City) در شهر روالپندی در پاکستان شديد که متاسفانه این پروژهی بسیار بزرگمقیاس به مرحله ی اجرا نرسيد؛ علت اجرا نشدن این طرح چه بود؟ ممکن است شرحى راجع به این طرح بدهيد؟
بله، قبل از اينکه -بيست و پنج سال پيش- دفتر شخصى خود را در بوستون افتتاح کنم، هنگامی که مشغول نظارت کارهاى دانشگاه آقاخان در کراچى بودم چند بار کريم آقاخان به معيت ژنرال ضياءالحق رئيس جمهور وقت پاکستان براى بازديد به محل ساختمان دانشگاه آمدند. ژنرال ضياءالحق مفتون طرح معمارى ممتد دانشگاه آقاخان شد و چون مسابقهاى بينالمللى براى طرح جامع و معمارى شهرى، پزشکى و دانشگاهی براى ارتش پاکستان در شهر روالپندى در نظر گرفته بود از ما خواست که در اين مسابقه شرکت کنيم. مسابقهاى بسيار پرهزينه و بزرگ بود و ما باری دیگر به خاطر ارائه ی طرح خود مبنى بر «معمارى ممتد» برنده ی طرح شديم و متجاوز از يک سال هم برنامهريزى و طرح جامع و طرح معمارى آن زمان برد و به تصويب اُمراىِ ارتش پاکستان هم رسيد ولى به خاطر اين که ژنرال ضياءالحق در يک سانحه ی هوایى کشته شد، پروژه در مرحله ی طرح باقى ماند و ساخته نشد. این طرح شامل بیمارستان دو هزار تختخوابی، بیمارستان زنان، بیمارستان VIP، همچنین دانشگاه، خوابگاهها، محله ی مسکونی، مرکز خرید، فضاهای سبز، مراکز تفریحی و… بود.

اقامتگاه خصوصی که امروزه با عنوان سرای نارنجستان به فعالیت خود ادامه میدهد.

نمایی از کتابخانه ی مرکزی، دانشگاه شهید چمران اهواز.

طرح مرکز هنرهای نمایشی و کنفرانسهای دانشگاه شهید چمران اهواز که هرگز اجرا نشد.

عکس یکی از ورودیهای دانشگاه آقاخان بر روی جلد مجله ی آرکیتکچرال ریکورد،
سال 1987.

طرح جامع دانشگاه آقاخان در کراچی نمودار بافت حیاطهای تو در تو و معماری ممتد و پیوستهای است که همواره بیننده را دربرمیگیرد.

ماکت طرح جامع دانشگاه آمریکایی قاهره در شهر جدیدالتاسیس «قاهره جدید». طرح دانشگاه ملهم از ارزشهای هنری و معماری سنتی مصر و قاهره میباشد و نمایانگر بافت فشرده و پیوسته ی ایده ی معماری ممتدی است که همواره بیننده را احاطه مینماید. همچنین دانشگاه مشرف به پارک بزرگی ملهم از باغسازی ایرانی است.

ساختمان بیمارستان آقاخان در کراچی، بخش VIP.

فاز دوم دانشگاه قوچ در ادامه ی معماری ممتد فاز نخست، حیاطهای تو در تو به لابراتورهای پژوهشی و کلینرومها که در سال 2018 به بهرهبرداری رسید.

یکی از حیاطهای دانشگاه آمریکایی در قاهره، لازم به ذکر است نماهای اطراف حیاطهای دانشگاه مطابق نظر موژان خادم اجرا نشد و به هماهنگی طرح اولیه ی دانشگاه آسیب رسانده است.

دورنما و بام نماهای دانشگاه قوچ حاکی از معماری پیوسته و ممتد دانشگاه است که بیننده را درون حیاطهای تو در تو دربرمیگیرد.

بخشی از مدل شهر پزشکی روال پندی در پاکستان متجاوز از 500 هزار مترمربع شامل بیمارستان دو هزارتختخوابی، بیمارستان زنان و کودکان، دانشکده ی پزشکی، خوابگاهها، کوی استادان و پزشکان، مراکز خرید، کلوپ استادان، سالنها و زمینهای ورزشی

دورنما و بام نماهای دانشگاه قوچ حاکی از معماری پیوسته و ممتد دانشگاه است که بیننده را درون حیاطهای تو در تو در برمیگیرد.
• بعد از تجربه ی فعالیتهای مختلف در معماری، طراحی شهری، مدیریت دفاتر بینالمللی و همچنین تدریس -پارهوقت- معماری در دانشگاه تهران چه توصیهای برای معماران نسل آینده دارید؟
توصیهای که من به معماران جوان ایرانی دارم این است که بهتر است طرز فکر آنها راجع به طراحى و معمارى عوض شود و فکر نکنند که معمارى باید نمادی از خودشیفتگی ما یا صاحبکار باشد. معمارى اصيل نماد خارجى حقایق نهفته در بطن طرح است همانگونه که شکل ظاهرى يک درخت و يا شکل ظاهرى بدن انسان که معمارى درخت يا بدن انسان است، نمود خارجى حقایق درونى درخت و يا بدن انسان است، شکل ظاهرى يک مشروع (پروژه) معمارى نيز بايد نمودار خارجى حقایق نهفته در درون آن مشروع معمارى باشد. بنابراين ما بايد در صدد جستجوى حقایق نهفته در بطن يک پروژه ی معمارى باشيم. اگر نيّتمان خودشيفتگى نباشد در جستجوى حقيقت، «زيبایى» را کشف میکنيم. آن زيبایى همان معمارى مورد نظر است که براى متعين شدنش بايد به لباسِ طرح، ملبس گردد. فراموش نکنيم که «طرح» فقط يک وسيله است و نه هدف. اگر چنين کنيم نه تنها معمارى شکوفا میگردد بلکه دنياى ما نيز بسيار زيباتر خواهد شد. اما اگر گرفتار خودشيفتگى گرديم و براى شهرت به دنبال طرحى جنجالى رويم و هدف را «طرح» قرار دهيم و نه کشف زيباییای که در بطن طرح نهفته است، نتيجهاش هرج و مرج مدنى در معمارى است که امروزه در کلانشهرها ديده میشود. مطلب ديگرى که لازم است معماران جوان متوجه شوند اين است که خود را به طور افراطى درگير شعارهاى مکاتب مدرن و يا مينيماليست معمارى مانند «فرم پیرو عملکرد است» و يا «کمتر بیشتر است» ننمایند. این مختصر اجازه ی توضیح بیشتر در این باره را نمیدهد.

دانشگاه قوچ، مرکز پردیس دانشگاهی، شامل فضای سبز چند منظوره، نشیمنگاه و فضای تفریح و تعامل دانشجویان.

دورنمای شرقی معماری پیوسته دانشگاه قوچ، ناظر به میدان اصلی دانشگاه و آمفیتئاتر دانشگاه که به طور متراکم در مجموعه ی طرح ادغام شده است.

لابراتوآرهای جَکْسونْ در بآرْ هآرْبِرْ، مِیْنْ. نمودار معماری ممتد در مقیاسی کوچک.

دروازه ی نور (علم) که منتهی به میدان وسیع دانشگاه قوچ مشرف به بخش آسیایی و طلوع آفتاب میباشد. (دروازه ی نور نماد دانش است) و سقف تذهیب شده ی آن که نماد تحول فرهنگی از بدایت رنسانس بین شرق و غرب است.

برج «آلفرد اند نرما لرنِر» برای درمان بیماریهای حاد، طراحی شده برای دانشگاه-بیمارستانهای کلیولند.

مرکز درمان سرطان «سیلوِستر» برای دانشگاه میامی در فلوریدا.
نمودار معماری ممتد در مقیاسی کوچک.