شورش عابد دفتر معماری کِلوان، معمــــــار ســـال 1397
زمینهگرایی، وفاداری به زادبوم خویش، ارتقای فرهنگ معماری از طریق ساخت معماری، کوشش در جهت اتصال معماری و فرهنگ بومی به ارزشهای جهانی، دوری از حـاشیـهها و جـبههبنـدیهای بیحـاصل و رقابتافزا در بین معماران

«فکر همه چیز را میکردم غیر از اینکه به عنوان معمار سال 1397 انتخاب شوم. این عنوان را بیش از هر چیز مدیون کُرد بودنم هستم. مدیون بحرانی که با ما زاده شده است، ولی همچنان یکی از شادترین ملتهای جهان هستیم؛ مدیون سنگ به سنگ روستاهای کردستان؛ مدیون مادران و دختران این سرزمین که رنگ را به من آموختند و از لابلای هزاران سال تاریخ، آن را نگاه داشتند؛ مدیون آبی هستم و مدیون آن غمِ جمعی که از یک کرد نمیتوان گرفت. مدیون آلان در ساحل و عزیز در کوه زیر تیغ آفتاب؛ مدیون غم انفال و عفرین و شادی کوبانی و مدیون دلتنگیهای خودم … دلتنگی نبودن آدمهایی که کاش کنارم بودند و نیستند. در نهایت، تشکر فراوان از مادرم به خاطر همهی حمایتهایی که از کودکی دریغ نکرد و صدای چرخ خیاطیاش تا صبح، هنوز توی گوشم هست و تشکر ویژه از همسرم که در این سالهای سخت و ناامیدی من، با همهی مشکلات، هیچوقت ناامید نشد و ایمانش را از دست نداد. در نهایت این عنوان تقدیم به پدرم که هیچوقت نبود، ولی همیشه بود.»
(شورش عابد)

معماری سنگی روستای کردستان، اورامانات[عکاس: ابراهیم علیپور]
• متولد سال 1358 در شهرستان مهاباد
• فارغالتحصیل معماری در مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد تبریز در سال 1384
• تأسیس دفتر معماری کلوان در سال 1386 در شهرستان بوکان
• ورود به مقطع کارشناسیارشد، گرایش مطالعات معماری ایران دانشگاه شهید بهشتی در سال 1387
• دفاع از پایاننامهی کارشناسیارشد تحت عنوان نقش قدرت در معماری ایران دورهی ناصری با رویکرد فوکویی و فارغالتحصیل از
دانشگاه شهید بهشتی در سال 1391
• شروع به تدریس در دانشگاه پیام نور بوکان به صورت پارهوقت از 1391 تا 1396
• فینالیست جایزهی معمار برای پروژهی آپارتمان مسکونی کلوان شمارهی سه در سال 1393
• راه یافتن پروژهی آپارتمان مسکونی کلوان شمارهی چهار به مرحلهی نیمهنهایی جایزهی معمار 1394
• انتخاب پروژههای آپارتمان مسکونی کلوان شمارهی چهار و طرح ساختمان نظام مهندسی بوکان به عنوان یکی از طرحهای برگزیدهی
دومین دوسالانهی ملی معماری، شهرسازی و طراحی داخلی ایران 1395
• انتخاب پروژهی خانهی امینی جهت نمایش در نمایشگاه آثار معماری مدرن و معاصر ایران در ژاپن در سال 1396
• تقدیر ویژه و انتخاب پروژهی خانهی امینی به عنوان یکی از شش اثر برتر ساخته شده و نشده در سومین دوسالانهی ملی معماری،
شهرسازی و طراحی داخلی ایران 1397
• کسب نشان معمار سال 1397 ایران از سوی مؤسسهی هنرمعماری در سال 1397

معماری با سنگ، رنگ و فرهنگ
شــورش عــابــد: مــعــمــار ســال 1397
تحریریهی هنرمعماری
سالن از حضار پر بود و نفسها در سینه برای لحظاتی حبس شد تا نام معمار سال 1397 ایران خوانده شود … پس از اعلام نتیجه، گویی همه مشتاق بودند ببینند این معمار جوان کیست که از همکاران پایتختی خود پیشی گرفته و چنین مطرح میشود. نه ستارهمعمار بود و نه در فضای مجازی، خصوصاً شبکههای اجتماعی، پرطرفدار. حتی خود شورش عابد نیز در عین ناباوری پا بر روی سن گذاشت و قدری تأمل کرد تا خود را پیدا کند. در نهایت و با شوروشوقی که در صدایش موج میزد، عنوانش را تقدیم به قهرمان زندگیاش، پدرش، نمود و در صفحهی اینستاگرامش اینگونه نوشت:
فکر همه چیز را میکردم غیر از اینکه به عنوان معماری سال 1397 انتخاب شوم. این عنوان را بیش از هر چیز مدیون کُرد بودنم هستم. مدیون بحرانی که با ما زاده شده است، ولی همچنان یکی از شادترین ملتهای جهان هستیم؛ مدیون سنگ به سنگ روستاهای کردستان؛ مدیون مادران و دختران این سرزمین که رنگ را به من آموختند و از لابلای هزاران سال تاریخ، آن را نگاه داشتند؛ مدیون آبی هستم و مدیون آن غمِ جمعی که از یک کرد نمیتوان گرفت. مدیون آلان در ساحل و عزیز در کوه زیر تیغ آفتاب؛ مدیون غم انفال و عفرین و شادی کوبانی و مدیون دلتنگیهای خودم … دلتنگی نبودن آدمهایی که کاش کنارم بودند و نیستند. در نهایت، تشکر فراوان از مادرم به خاطر همهی حمایتهایی که از کودکی دریغ نکرد و صدای چرخ خیاطیاش تا صبح، هنوز توی گوشم هست و تشکر ویژه از همسرم که در این سالهای سخت و ناامیدی من، با همهی مشکلات، هیچوقت ناامید نشد و ایمانش را از دست نداد. در نهایت این عنوان تقدیم به پدرم که هیچوقت نبود، ولی همیشه بود.
شورش عابد متعلق به سبک یا گرایش خاصی در جهان معماری نیست و برای خود و کارفرمایانش معماری میکند. معماری او ملهم از نیازهای اساسی کارفرما، بستر، منطقه و فرهنگی است که در او معماری میکند. شاید او را زمینهگرا در معماری بخوانید، اما او با نگاهی انتقادی این موضوع را بررسی میکند. او معتقد است زمینهگرایی در بین معماران ایران محدود به مراحل طراحی و ایدهپردازی شده است، درحالیکه او این مقوله را وارد روش ساخت و فرایند اجرا نیز کرده است. در واقع از فاکتورهای مهمی که منجر به انتخاب او به عنوان معمار سال شد زمینهگرایی، وفاداری به زادبوم خویش، ارتقای فرهنگ معماری از طریق ساخت معماری، کوشش در جهت اتصال معماری و فرهنگ بومی به ارزشهای جهانی، دوری از حاشیهها و جبههبندیهای بیحاصل و رقابتافزا در بین معماران میباشد. شورش عابد وارهیدهای است از دوگانههای متقابل معماری، دوگانهی بومی و جهانی، دوگانهی انتخابی و تحمیلی، دوگانهی طراحی آگاهانه و طراحی ناخودآگاه. رنگ و سنگ دو عنصر مهم معماری او هستند که هردو در معماری و فرهنگ کردی ریشه دارند ــ از رنگهای مختلف و متنوع لباس زنان کردی و خانهها و معماری سنگی آن اقلیم حکایت دارند ــ و تعهد شورش عابد در بکارگیری این دو المان به خوبی حس احترامی که او برای آن اقلیم دارد به مخاطب منتقل میکند. او خود دربارهی معماریاش چنین میگوید:
برای من معماری ارتباط تنگاتنگی با ادبیات دارد ــ هر بنایی داستان خود را دارد و شیوهی روایت منحصربهفرد خود را. عناصرش آرام آرام یا به یکباره تغییر میکنند. آنچنان که فضاها و یا شخصیتهای یک داستان در طول روایت دچار تحول میشوند … معماری برای من مثل داستان خودم است. تنها با چیزهایی میتوانم معماری کنم که برای خودم باشند. این چیزها کلیدواژههایی هستند که از معنای خودشان فراتر میروند و چیزهایی در پس خود دارند که شاید ربطی به معماری در معنای مجرد خود نداشته باشد. اما در لایههای ذهنی من، خود را نهان کردهاند و همواره نقشی کلیدی داشتهاند. اینها میتوانند در حالت کلیشان جایی باشند که به آن تعلق دارم و این در پس خود تاریخی گسترده دارد؛ گسترده از این نظر که تاریخ برای من، نه در ارتباط با گذشته که اکنون را نیز در کنار خود دارد. در حالت جزئیاش نیز میتواند دلتنگیهای خودم باشد. دلتنگی آدمهایی که زمانی در کنارت بودند و اکنون نیستند. فضاهایی که زمانی در آن حضور داشتی و حالا دیگر اثری از آنها نیست. حضور همزمان گذشته و اکنون در من و پیچوتاب خوردن اینها در درون من، ابزارهایی هستند که متعلق به خودم هستند و من با کمک آنها معماری میکنم. برای همین، وقتی از سنگ استفاده میکنم دیگر برای من از یک متریال معماری زشت یا زیبا فراتر میرود. سنگ برای من حضور گذشته است و یا آبی دیگر از رنگ فراتر میرود و به این فکر نمیکنم که همنشینیاش با سنگ زشت میشود یا زیبا؛ به این فکر میکنم که دلتنگیها بیشتر مواقع هستند ــ چه دوست داشته باشم، چه نداشته باشم و به همین ترتیب سایر عناصر. در نهایت، همهی اینها در کنار هم قرار میگیرند و یکجا جمع میشوند. این کنار میتواند ابژکتیو باشد یا سوبژکتیو. این کنار است که برای من فرم را میسازد. نمیگویم فرم برای من اهمیت ندارد، اما در پایینترین مرحلهی اهمیت قرار دارد؛ فرم برای من حاوی چیزی نیست و تنها میتواند بخشی از محتوا باشد.
همانگونه که از گفتههایش پیداست، شورش عابد روح هنرمندانهای دارد و از سنین کودکی و نوجوانی هم علاقهی زیادی به ادبیات و نقاشی داشته است و حتی داستان هم مینویسد و بارها در سطح کشوری از او تقدیر شده است. شاید همین امر باشد که گسترهی دید این معمار را نسبت به مفاهیم بازتر نموده و هنگامی که صحبتهای او را میشنوید به این مهم پی میبرید که تفکرات این معمار نسبت به بسیاری از مفاهیم بسته و محدود نمیباشد، به عنوان مثال ایشان به همنشینی و یا کنار هم قرار دادن (نه ادغام و یکی شدن) تناقضات و تضادها همانگونه که در وجود هر انسانی یافت میشود باور دارد و معتقد است معماری هم تبلوری از همین دست ویژگیهای انسانی باید باشد تا نهایتاً مکانی برای زیست انسان را فراهم آورد. او که تحت تأثیر تفکرات داریوش شایگان است در این خصوص اینگونه توضیح میدهد: «معماری باید انسانی باشد … انسان خودش به تنهایی یک موجود واحد نیست و هویتی موزاییکی و چندتکه دارد. در ساختمانها هم همین امر صدق میکند و آنها هم باید مثل انسان باشند و چنین ویژگیهایی را نشان دهند. من در معماری هرگز دنبال زیبایی و زشتی نیستم، بلکه معتقدم معماری باید انسانی باشد». در جایی دیگر شورش عابد داستانی کوتاه مینویسد که شاید بد نباشد برای درک بهتر دیدگاه او دربارهی نحوهی معماریاش در اینجا بیاوریم:
تو زامبیا کسی او را نمی شناخت، برای همین اسمش را گذاشتند: مردی از سرزمینهای دور با جیبهای آماسیده. کسی نمیدانست توی جیبهایش چی هست. تنها خودش بود که میدانست شش تا پرتقال توی شش تا جیب شلوار شش جیبش و دو تا هم توی دو تا جیب پیراهنش دارد.
وقتی گفت: ماهرترین شکارچی دنیاست، همه یکجوری نگاهش کردند. برایش یک تفنگ آوردند و گفتند بزن. گفت: چی رو؟
دستهی فیلها را نشانش دادند. گفتند: آن نر بزرگ را بزن.
دقیق نشانه گرفت، شلیک کرد. نخورد. همه نگاهش کردند. باز هم شلیک کرد و نخورد. دوباره یجوری نگاهش کردند. تیر آخر را زد و نخورد. کسی هیچ جوری نگاهش نکرد. همه خندیدند فقط. تا صبح خندیدند. او هم تا صبح نخوابید.
صبح رو به همه گفت: من فقط با تفنگ خودم میتونم شلیک کنم.
آنها دوباره نگاهش کردند و زدند زیر خنده. شد یک کارگر ساده در قسمت بستهبندی شاخ کرگدن. دو سال بعد، ارتقا پیدا کرد و مسئول قسمت کندن شاخها شد. غروبها با خودش خلوت میکرد و هشت تا پرتقالش را از جیبهایش درمیآورد و سیر نگاهشان میکرد. آنها را هر روز بو میکرد. روزی که تصمیم گرفت آنجا را ترک کند، جیب هایش آماسیده نبود. از پرتقالها فقط یک پوست چروکیدی سفت و خشک مانده بود. کامل سیاه شده بودند. زبان زامبیایی را کامل یاد گرفته بود. پوستش نارنجی شده بود. بوی پرتقال میداد. روزی که رفت اسمش عوض شده بود. او را صدا می زدند: مردی از سرزمینهای دور با بوی پرتقال.
انتخاب معمار سال 1397، حاصل تحقیقهای بسیار و نظرسنجی بیش از 40 معمار مطرح کشور بوده است. در واقع، انتخاب شورش عابد گوشزدی بود به معماران، که دوران ستارهمعمار بودن، دوران تبلیغات سنگین و ساخت رزومههای توخالی به سر آمده است. انتخاب او همچنین برای خود ما رسانهها نیز نوعی گوشزد بود تا معماری را فقط محدود به تهران و اصفهان و شیراز ندانیم. انتخاب شورش عابد نشان داد که ایران به دلیل پهناوری جغرافیایی خود، هنوز دچار امراض پیدا و پنهانی است. یکی از این امراض ندیدن افقها، معماران و آثارشان است. کمی پس از انتخاب شورش عابد، با تعدادی دیگر از معماران غرب و شمالغرب آشنا شدیم: جوانان تحصیلکرده، سر به زیر و کوشا که اساس معماری پیشرفته و ارزشمند را در غرب کشور شکل دادهاند و در حال خلق فضاهایی بدیع برای مردم آن خطه هستند. آنجا بود که فهمیدیم چه پتانسیل عظیمی در این کشور وجود دارد و ما از آن بیخبر بودیم.
انتخاب شورش عابد به عنوان معمار سال ایران، باعث واکنش شهردار، شورای شهر، فرماندار و برخی دیگر از مسئولین کشوری و حتی لشگری شد! آنها بلافاصله با برگزاری جلساتی و اطلاعرسانی کوشیدند این انتخاب ارزشمند را در جهت فرهنگسازی مردم مورد استفاده قرار دهند. موجی که در شهر بوکان، جایی که شورش عابد آثار معماریاش را ساخته بود، خیلی سریع به شهرهای اطراف سرایت کرد و موجب خرسندی ما گردید. امیدواریم شهرداری و شورای شهر بوکان از حضور این استعداد در شهر خود بهره ببرند و با ایجاد فضایی برای این معمار با استعداد جهت آموزش دانشجویان معماری، گامی در ارتقای آموزش کشور بردارند و با سپردن پروژههای عمومی، فرصت بهرهبرداری عموم مردم از خط این معمار را ایجاد کنند.
بد نیست بدانید که او منتقد ما رسانهها نیز است. او میگوید که ما رسانهها عمودی به کشور نگاه میکنیم. در این وضعیت برخی بالا هستند و برخی پایین و اغلب خیلی از بخشهای هرم دیده نمیشود. در صورتی که باید افقی به وضعیت معماری کشور نگاه کرد. باید موزاییکی و با چشم تکاملی با مسائل برخورد کرد. ما برای انتخاب معمار سال 1397 تمام تلاش خود را نمودیم تا گام نخست را در این را برداریم و تمرکز بیشتری بر استانهای مختلف و فعالیتهای معماران در شهرهای دیکر داشته باشیم. همچنان راه زیادی برای رسیدن به آنچه مدنظرمان است مانده، اما دستکم توانستیم این نوید را به معماران دیگر شهرها بدهیم که زین پس بیشتر دیده خواهند شد. در ادامهی این نوشتار لازم است نگاهی به برخی از آثار ساخته شده توسط شورش عابد داشته باشیم که توضیحات هر یک از پروژهها از زبان خود معمار میباشند.