زبان خانه
طراحی داخلی: خوان مونتویا
متن: وِندی مونان عکسها: بیلی کانینگهام

اگر یک طراح داخلی به راستی خلاق باشید، یکی از لذتهایتان، دست و پنجه نرم کردن با ایدههای تازه برای کارفرمایان جدید است. خوان مونتویا، طراح داخلی که زادهی کلمبیا و شاغل در نیویورک است، میگوید: «من هیچ قالب و کلیشهای برای کارم ندارم. خودم را تکرار نمیکنم. هرکارفرما نیازها و توقعات متفاوتی دارد. من طراحی خود را برای هرکارفرما جداگانه تنظیم میکنم.»
تجدیدنظر کامل در طراحی آپارتمان چهارخوابهای که پیش از جنگ جهانی در یک ساختمان آبرومند در خیابان پارک ساخته شده بود، گواه این گفته است. کارفرمایان او زن و شوهری جوان و اجتماعی و والدینی فداکار برای بچههای کوچکشان هستند. خانم همهی وقتش را در مؤسسات خیریه میگذراند و شوهر به ساخت و ساز املاک مشغول است.
آنان پس از آنکه کار مونتویا را در آپارتمانهای سه نفر از دوستانشان دیدند به سراغ او آمدند. سپس کار قدری دچار پیچیدگی شد. زوج جوان نمیتوانستند آنچه را به دنبالش بودند در قالب کلمات بیان کنند و پیوسته از واژههایی مانند «غیرقابلپیشبینی»، «آرامشبخش» و «زیبا» استفاده میکردند.
مادر خانواده میگوید: «خوان برای دریافتن سلیقهی ما زمان بسیاری صرف کرد. ما میدانستیم چه میخواهیم، ولی توصیف آن برایمان مشکل بود. خوان توانست به ما زبان لازم برای ایجاد ارتباط را بیاموزد.»
خود مونتویا میگوید: «آنان به حس و حال امروزیتری نیاز داشتند. خانهای ظریف و پیچیده، ولی در عین حال راحت و آرام، برای خانوادهای جوان.» به عبارت دیگر، آنان خواستار دکوراسیونی کلاسیک بودند که ثقیل و سنگین نباشد، و به مواد و مصالح امروزی، طراحی قرن بیستمی و نقاشیهای امریکای لاتین علاقه داشتند.
این زوج پس از زندگی در آپارتمان فوقمدرنی در منهتن، به دنبال خانهای بودند که شومینهی هیزمسوز و اتاقی خانوادگی داشته باشد تا بچهها بتوانند در آن با دوستانشان بازی کنند. در همان حال، مادر خانواده که عضو هیئت مدیرهی چند مؤسسهی خیریه بود به اتاقهایی رسمی نیاز داشت تا جلسات خود را در آنها برگزار کند.
مونتویا میگوید: «این آپارتمان استخوانبندی خوبی داشت، میان کتابخانه و اتاق نشیمن و غذاخوری آن، پیوستگی مطلوبی برقرار بود و برخی جزئیات دیگر نیز به کار میآمدند، ولی با این حال ما میبایست برای جداسازی اتاقهای عمومی از فضاهای خصوصی کار زیادی انجام میدادیم.» طبیعتاً بسیاری از مسائل بازسازی به چشم نمیآید (هیچ کس هیچگاه به تجدید سیمکشی، سیستم تهویهی هوا، لولهکشی یا تجهیزات آشپزخانه توجه نشان نمیدهد)، ولی بسیاری از تغییرات نیز کاملاً محسوس و مرئی هستند.
برای مثال، ورودی خانه، محفظهای بود تنگ و ملالتبار با پنج در که به آسانسور، جالباسی دیواری، اتاق نشیمن، ورودی اتاق خواب صاحبخانه، و راهرو قسمت بچهها باز میشدند.
راه حل مونتویا باید به کتابهای درسی راه پیدا کند: «من ابتدا روکوبهای چوبی پایین دیوار را برداشتم تا سقف بلندتر به نظر برسد. سپس همهی درها را با تختههای تیرهی جدید و قرنیزآلات بزرگنما به یک شکل درآوردم. اینک آنها بسیار بلندتر و باشکوهتر به نظر میرسیدند.»
او دیواری را که به بخشهای خصوصی خانه منتهی میشد شکافت و دو ستون خیارهدار در جلو راهرویی که اتاق خواب صاحبخانه را به بخش بچهها متصل میکند کار گذاشت و آنها را طوری رنگ کرد که به نظر میرسید از جنس مرمر هستند. بدین گونه رفت و آمد در میان بخشهای عمومی و خصوصی خانه سروسامان گرفت. پشت ستونها دستشویی جدیدی طراحی کرد که درِ آن با همان الگوی آهکی کاذب دیوارها از نظر پنهان میشود و کفی از جنس تراورتن کار گذاشت که لابهلای آن نوارهای مرمر رگهدار قهوهای میدوید. مونتویا عقیده دارد: «مرمر موجب ساده شدن هال میشود. نوارها الگوی هندسی گوشهداری را ایجاد میکنند که معرف فضاست و به آن هویت میدهد.»
هنگامی که بدنه آماده شد، مونتویا دیگر میتوانست اتاق را به شیوهی التقاطی و پراکندهگزین خود تزئین کند: با یک کاناپهی دانمارکی قرن نوزدهمی، دومیز کوتاه و کوچک برنزی کار فیلیپ لاورن، نقاشی رنگ و روغن اثر ویکتور متیوز، آینهی کارشدهی سبک مستعمراتی اسپانیایی ساخت کلمبیا، و فانوس سبک ژاپنی. دو مورد آخر از طراحیهای خود او هستند. به عنوان آخرین چشمه، او یک میز دیواری برنزی آب طلاخورده با رویهی مرمری، ساختهی ریموند سوب، آهنگر مشهور پاریسی، به اتاق افزود.
مونتویا، به همین شکل، پیش از مبلمان اتاق نشیمن تختهپوش، به معماری فضا توجه نشان داد. او پارکت کف را به رنگ تیره درآورد: «این کار سطح یکدستتری را برای فرش ایجاد میکند. هنگامی که اتاقتان به رنگ چوب بلوط است باید کف را به رنگ دیگری درآورید. تیره کردن کف، اتاق را بلندتر نشان میدهد.»
مونتویا درون سقف، نورهای با ولتاژ کم تعبیه کرد («شما نمیتوانید اتاق را، به ویژه اتاقهای سبک قدیمی را، فقط با چراغ روشن کنید. باید درون سقف نور داشته باشید.»)
سپس مربعهایی به رنگهای طلا و نقره و طلای سفید روی سقف نقاشی کرد تا سقف را به درخشش درآورد. «کارفرما گفت سقفی میخواهد که «خستهکننده» نباشد. او از من خواست کاری کنم تا آپارتمان رسمی و سنتی به نظر نرسد. ما انواع و اقسام راه حلها را آزمایش کردیم.»
الگوی رنگ فضا بیشتر مبتنی بر طلایی، نقرهای و عاجی است (مونتویا: «میخواستم خیرهکننده باشد»). طراح، روکش دو کاناپهی کنول پاریسی را با پارچههایی به رنگ بژ عوض کرد. یک میز کوتاه با رویهی آینهای جلو کاناپهی قرمز، و یک میز کوتاه چینی متعلق به حدود سال 1940 بین دو کاناپه قرار داد. یک مبل تشکدار شرابهدار طلایی در گوشهی اتاق، در تقابل با چراغهای رومیزی عتیقهی فرانسوی از جنس نقره و برنز قرار میگیرد و همچنین با پایهچراغهای دیواری برنزی طلاکاریشده، و میز گرد فلزی زیبا با نقشهای برگکنگری آبطلا، ساختهی ژیلبر پوییرا، هنرمند فرانسوی که طرحهایش برای مبلمان و اثاثیهی فلزی، پس از دههی 1940 در پاریس هواداران بسیاری داشت.
نقاشیهای هانت اسلونِم، جو کِین و ویفردو لَم، بر پیچیدگی و امروزی بودن اتاق تأثیر میگذارند.
مادر خانواده میگوید: «او میخواست فضایی برای ما بسازد که در آن به همه چیز عشق بورزیم. من و خوان دوست داشتیم با هم خرید کنیم. این کار بسیار لذتبخش بود و استراحتهای ناهار اغلب به درازا میکشید.»
کتابخانه، رنگ قرمز ماتیکی زیبایی داشت. مونتویا میگوید: “من به چیزی چشمنوازتر نیاز داشتم. برای آنکه حس و حال کتابخانه بودن به فضا ببخشیم، از صفحات چرم قرمز تیره با قرنیزهای آبنوس سیاه استفاده کردیم. یک جفت صندلی آرتدکو دههی 1940 و یک میز تحریر آرت دکو، هردو ساخت فرانسه، بر روی فرشی از پشم و ابریشم شناور هستند.
مونتویا در اتاق غذاخوری تختهکاریشده نیز دگرگونی مدرنی ایجاد کرد: چلچراغ شیشهای عظیم، مربوط به دههی 1950، کار کارلو اسکارپا معمار مدرنیست. زیر آن، صندلیهای راحتی به سبک کرجیهای ونیزی قرار گرفتهاند که طراحی خود مونتویا هستند. میز آرتدکو از آبنوس سیاه و ساخت فرانسه بازشوست و میتواند تا 12 نفر را در کنار خود جای دهد.”
مونتویا اتاق خواب اصلی را به طور کامل دگرگون کرد. او تخت روکش پارچهای، فرش پشم و ابریشم، و درهایی با روکش پوست برای قفسههای دیواری طراحی کرد تا به اتاق، ظاهری برازنده و یکدست بدهد. به عقیدهی طراح، «هنگامی که وارد اتاق خوابی میشوید، هیچگاه نباید تخت را ببینید که گوشهای افتاده است. تخت باید به طور کامل و با آرایشی تماشایی و چشمگیر پیش چشم شما ظاهر شود.»
در اینجا بار دیگر باید مهارت مونتویا را در اجرای شگردهای مربوط به حرفهاش تحسین کرد. او سطح زیرین سقف را قدری پایین آورد تا بتواند در سقف اتاق خواب منبع نور کار بگذارد و فضایی برای آویختن دو ردیف پرده به وجود آورد: پردهی نازک و شفاف برای روز و پردهی ضخیم برای شب. نه بچهها و نه حیوانات اهلی نمیتوانند آرامش اتاق خواب را برهم زنند.
کار خوان مونتویا همانند برخی از برنامههای تلویزیونی است: او ظرف یک سال و نیم از یک دختر زشت و بیفروغ، ستارهای در حد هنرپیشگان هالیوود ساخته است.