فرمهای جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)
دکوی
پاریس

دِکوی با استقبال از همیاری فنی، نوآوری تکنیکی و فرآیندهای گوناگونِ تولید تجربی، خالق شیوهای نوین است در معماری، شیوهای سبُک، پرتحرّک، و باوقار.
Ether/I
برای مراسم یادبود پنجاهمین سال تأسیس
سازمان ملل متحد از دکوی خواسته شد تا اثری از یک سری پروژههای ساخت تندیس خلق کند که در آن «تصویر/ سطح/ ابژه» در آن وضعیتی مبهم و چندپهلو داشته باشند. Ether/I بر مبنای ردّ نگاتیو حرکت دو رقّاص در فضا که روی فیلم ویدئو ثبت شده بود ــ ردّی که با چشم غیرمسلّح قابل رؤیت نیست ــ یک فاز گذار از یک حالت به حالت دیگر را خلق کرد، ردّ حضور امری غایب، که عمق نیز داشت. این تندیس به ؤیلیام فورسایذ تقدیم شده، که حرکات باله را به صورت منحنیهای شکسته ساده کرده است. Ether/I به صورت انعکاس آشفتهی تصویر روی یک صفحهی آلومینیومی تکمیل شد، و طوری شکل گرفت که انگار به ردّ اشباح حرکت و شکل میبخشید.
دکوی که یک آتلیهی معماری سبُک، پرتحرّک و پرجنب و جوش و خانهبهدوش است، در سال 1991 در پاریس به عنوان گروهی با اهداف تحقیقاتی پایهریزی شد. دکوی که اساساً متمرکز است بر مسابقه، نظریه، و اینستلیشنهای تجربی و نیز تدریس، به فعالیتی زمینهساز تکامل یافت که اکنون جایی بین پاریس، کوآلالامپور و لندن را اشغال میکند. این مجموعه که مارک گولثورپ آن را اداره میکند، نه تنها تحت تأثیر انقلابات الکترونیکی بوده، بلکه بیش از آن توسط امکانات مفهومی شاعرانه و تکنیکی، که سرعت، فقدان حد و حصر و سیالیت در تغییر پارادایمِ دیجیتال الکترونیک آن را میسر ساخت، به صورت افراطی شکل گرفته است.
هدف کاریِ دکوی این است که چگونه اشتیاق ما برای ارتقاء تکنیکی ــ سوقدهندهی ما برای کامپیوتریزه کردنِ عملاً تمامی ابعاد زندگیمان ــ میتواند خود را در معماری آشکار سازد. این سؤال که چگونه تکنولوژی را در فُرمولهای ساختهشدهی خود به کار بندیم در نقطهی مقابل این فرض قرار دارد که کارآیی یا بیان باید انگیزهی تحقیقات تکنیکی باشد. نظر گولثورپ این است که: «به نظر میرسد که اشتیاق قویاً در چنین سؤالی حائز اهمیت است، تأکید بر عرصهای که در آن تکنولوژی به عنوان توسعهی انسان هرگز یک جایگزین بیرونی صرف نیست، بل به صورت فعّال در درون ارگانیسم انسانی، قطعاً به معنای شناختی، نفوذ میکند… جالب خواهد بود که نه تنها در مورد آنچه که تکنولوژی میتواند در اشیاء ما قرار دهد (یا بهتر بگوییم: «باقی گذارد»)، بلکه بر گسترهای که در آن تأثیر کلی تکنولوژی بر الگوهای شناخت ممکن است محورهای چنین فرآیندـ ابژههایی را قطع کند، اندیشه کنیم. به این دلیل پتانسیلِ پنهان معماری بیشترین تأثیر را دارد، اما وقتی که از طریق آزمونِ ظرفیتهای اجتماعی و شیوههای تفکر که آخرین پیشرفتهای تکنولوژی آنها را به وجود آوردهاند، به صورت بالفعل درآید.
قطعاً تغییر سریع شرایط تکنیکی، منطق و اصطلاحات ــ از اصطلاحات مکانیکی تا پُستمکانیکی، خطی و غیرخطّی و متصلب و منعطف ــ است که الهامبخش و انرژیزای پروژهی خلاقِ دکوی است. گولثورپ مینویسد:
ما ظاهراً در یک وضعیت کریستال مایع قرار گرفتهایم ــ یعنی در یک ماتریس کریستالـ مایعی نامشخص در نقطهی تکوین یا تخریبی که در آن کریستالها از یک رسانهی عموماً فاقد عمق شروع به آشکار شدن میکند. ما متوجه نوعی تغییر جهت در منطق صوری هستیم، یک اصل نامفهوم یا شناوری درونِ ماتریسِ مولّد ماشین. و همچنین

متوجه ابهامی در عملکردِ فرهنگیِ اخیر که در محدودهی خود در حال افت و خیز است… در هر دو معنی به نظر میرسد این وضعیت استتیک توسط تغییرات تکنیکی فزونی مییابد: یک اضمحلال فیزیکی که با اصل ناپایداری و گذرایی در سینما همخوانی دارد، و یک به سطح آمدنِ عقلی، شتابی که تصویر در حال تکثیر موجب آن است ــ یک افکت نوریِ توهمی… پس کریستال مایع که بین سخت و سیّال، و بین منطق بصری و شیمیایی گیر افتاده، ظاهراً اصطلاح گنگ یا در حال نوسان برای تعریف وضعیت کنونیِ در حال تغییرِ ماست در حالی که ما از پارادایم نوشته به یک پارادایم الکترونیک گذر میکنیم، و گمان میبریم که چنین تعلیقی به طرز تفکر ما در مورد فعالیت معماری، در فرآیند آفرینش، به برگشت روند اندیشهمان و به حرکت یا سیالیت نسبیِ آگاهیمان، انتقال خواهد یافت.
آنچه انگیزهی تحقیقات فلسفی، تعهدات بغرنج و حتّا کارکرد آتلیهی دِکوی میشود، شیفتگی بسیار به علاوهی انرژی بیحساب و آزادسازیِ پتانسیلِ تغییر ماهیتِ تکنیکی است.
دکوی از بدوِ فعالیت، خود را به صورت یک فعالیت جهانیِ آزاد سامان بخشید، تا بر روی امکانات همکاری که انتقال دادهها را ممکن میسازد، سرمایهگذاری کند. دکوی که نه تعدادی ثابت و نه موقعیتی ثابت دارد، به یک مدل تقریباً یوتوپیایی (آرمانشهری) چندرشتهای مرکب از آتلیهی افقیِ چندمنظوره اعتبار میبخشد که غالباً از طریق اینترنت به منظور مبادلهی طرحها، مدلهای مجازی و دستورالعملهایی برای سیستمهای ماشینی که به کمک کامپیوتر کار میکنند، با کارشناسان و نظریهپردازان در اروپا و آسیا همکاری نزدیک دارد. دکوی برای بر پا داشتن این شکل فعالیت، دست به تأویلی مجدد از عمل طراحی خود در معماری زده است، و در بسیاری نمونهها نقش شبهمذهبی خود را مورد بازنگری قرار داده است. در تولید فضایی کورئوگرافیکِ دِکوی، منطق خطیِ همراستا با معماری مدرن متأخر به سود روشهای سادهتر اندیشهی همکاری، آفرینشگر و تولید ترک شده است.
بنابراین، در دِکوی مدل جدیدی برای فعالیتِ معماریِ ناشی از اضمحلالِ خالق یکتا (معمار) یا تکفردِ آفرینشگر را کشف میکنیم. این گروه، صورتی از طراحی را به شکل نمونهبردار یا ویرایشگرِ تغییر وضعیتها یا تغییر جهتهای گسترهای بسیار وسیع از امکانات فُرمی، تفکری، و تکنیکی ارائه میکند. گولثورپ این فعالیت را به این صورت تعریف میکند: «پنهان شدن ایده، یا پنهان شدنِ الزام مشروطی که این فعالیت به طور ضمنی به آن اشاره میکند: دود شدن و به هوا رفتنِ قطعی چیزهایی که هیئت معماری را کنترل میکنند، و نوعی تمایل به سوی اندکی بیهدفی.» دِکوی با گمانهزنیِ تجربیِ تولید کامپیوتر مواجه است، و معمولاً رها از ایدهی قطعی و بیشتر با کنجکاوی و نه جزمیت کار میکند. این دید گسترده به استودیوی دِکوی این امکان را میبخشد که ژانرهای جدید فُرم را که با مداهنه از ذهنِ ظاهراً بیانتهای ماشین دیجیتال به دست آمده، کشف کند.
دکوی با آغوش باز پذیرای کار با کامپیوتر بوده است آن هم چشمبسته، و این که بگذارد دینامیک آلگوریتمیک و متحرّک آن، زنجیرههای غیر قابل پیشبینی و افراطها و تفریطهای مادّی خلق کنند. به عنوان مثال، پروژهی هوسترا پروترا، بر یک رویکرد مولد به الگوسازی فضایی تأمل میکند. این پروژه با گیر انداختنِ خطوطی که از دوران فُرمهای نامنظمِ انیمیت حاصل میشود، شروع شد. با ثبت این خطوط، تسلسلی از آثار تولید شد که به آنها “glyphics” میگویند. آثار زیبای “glyphics” که به علت گذار از وضعیت صنعتی به ما بعد صنعتی عمل میکنند، نشان میدهند که قدرت کامپیوتر میتواند زنجیرهی خطّی عجیب و غریبی خلق کند که بتواند به عنوان جزئیات، سازه یا دکوراسیون استفاده شود و کیفیتهای فریبنده و سیّال زنجیرهای، تکامل دینامیک و مولّد فُرم را ثبت کند.
گولثورپ میگوید: «استودیو به دنبال مجموعهای متنوع از فرآیندهای تجربی در معماری است که انگیزهی هر کدام دینامیک درونیشدهای است که در طول انجام پروژه تکامل مییابد، اما ندرتاً به سادگی متکی به ظرفیت تثبیتشدهی یک سیستم نرمافزار است… اگر چه، کاری که در دکوی تکرار میشود… نگرانی در مورد گذار به خود مرحلهی ساخت است که باید از دل روند تحقیقی تکمیل شود، و به طرف تولید سوق بیابد.» پروژهی پالاس که سفارش یک خانهی گرمسیری در مالزی بود، به منظور آزمون محدودیتهای فُرمال طراحی، تولید و کنترل ساخت کامپیوتری و تکنولوژیهای مولد فُرم بود. خصوصیتهای برجستهی این خانه یک ترکیب پوزیتیف است که خانه را به صورت آرایهای از جعبههای ظریف دارای لفاف فولادیِ سوراخ سوراخ درآورده است. پوستهی محاط از هفت غلاف متالیک پیچیده و خمیده ساخته شده، که هر کدام متمایز ولی به لحاظ ریاضی به هم پیوستهاند، که روی آنها سوراخهای تولید شدهی عددی، مدام در حال تغییر هستند.
سوراخها که توسط شرکت ابژکتیل به سرپرستی برنار کَش مقیم پاریس، تکامل یافتهاند خالق حرکتهای بصری است که مانند «یک دسته ماهی» روی سطح خانه میدرخشند. غلاف سبک وزن به عنوان یک فیلتر اقلیمی که منطق سیستمهای پوشش محافظ امروزی برای فائق آمدن بر حرارت منطقهی گرمسیری را به کار میگیرد، عمل میکند.
آیگیس (سپر زئوس)
تئاتر هیپودروم در بیرمنگَم اثری هنری به دکوی سفارش داد که هم واجد جنبهی تعاملی باشد و هم آنچه در فضای داخلی خود دارد را در نمای بیرونی به نمایش بگذارد. دِکوی برای کشف ماهیت این انتقال، دستگاه علائم و عمل نوشتن در فرهنگ معاصر سطحی را پیشنهاد کرد که در مقیاس محلی میتوانست پاسخگوی محرکهای محیطی باشد. این سطح بسیار ساده است ــ متالیک و دارای لبهی قاشقی ــ مانند یک سطح خمیدهی نرم از درون به بیرون نفوذ میکند. هنگام سکون و بیحرکتی، این سطح یک پردهی براق پشت صحنه است، اما چون وضعیت بالقوه دارد میتواند از سمت محیط تئاتر تحریک شود و آن را به صورت حرکتهای محوشونده، سیّالیتی نرم یا الگوهای پیچیده ثبت کند. بنا بر این، این سطح تحقّق عمل انتقال است، نوعی ابزار گذر سینستتیک (synaesthetic) که از مرز حواس عبور میکند. این پروژه شامل یک معمار، یک مدلساز پارامتریک، یک ریاضیدان، یک برنامهنویس، و یک مهندس نماساز میشود. نهایتاً این سطح به مرحلهی طراحی نهایی نرسید: بلکه با استفاده از نمونهسازی تصادفی و اطلاعات حسی الکترونیک که در آن نقش طراح به سطح اِدیتور و نمونهساز تقلیل مییافت، تولید شد.

دِکوی تأکید دارد که خانهی پالاس تنها یک تمرین گرافیک نیست، بل نتیجهی تحقیقات و تولید پیشرفتهی منجر به شکلگیری نرمافزارهای Curve-Generation و Numeric-Command Machining از مدلهای کامپیوتری است. در حالی که این طراحی نیازمند قطعات منحصر به فرد پیچیدهای است تا به شکل دقیق تولید شود، ساخت چنین مجموعهای از اشیاءِ منحصر به فرد (به لحاظ ریاضی منسجم، اما دارای فُرمهای متفاوت) میتواند با هزینهای نسبتاً ارزان انجام پذیرد، هرچند موجب انتقال اساسی در منطق بنیادین ساخت و تولید میشود.
گولثورپ در ادامه چنین توضیح میدهد: «آنچه بیش از هر چیز دیگر آدم را وسوسه میکند این است که ما نه تنها آغاز به مشاهدهی مولد جدید میکنیم (و هرکس هم با Wunderblock الکترونیکیِ خودش)… بلکه توانایی اساساً متفاوتی در یادگیری و نشانههایی از ساماندهی مجدد پراکسیس فرهنگی را شاهد هستیم.» به منظور ارزیابی دستاوردهای دکوی تا کنون، لازم بوده تا به اختلاف شدید آن با مدلهای سنتی کار و طراحی اشاره کنیم. روی هم رفته، استودیو تلاش کرده تا خودمحوری طراحی را به نفع ساماندهی مفاهیم و امکانات تضعیف کند. ترانسفورماسیونهای ثبتشده در این کار نه تنها ساماندهی مجدد روش درک مقولهی ساختمان را در معرض دید مینهند، بل تخمین دوبارهی شیوهی اندیشهی معماران را میسّر میسازند، تا به این طریق بتوان امکانات منعطف تغییر پارادایمهای تکنیکی فرهنگیِ رو به تکوین را دنبال کرد.
تحقیقات دِکوی جایگزین هوشمند و سیّالی برای مسیر خطی «عمل تا فرم» تفکر ارائه میدهد که با سرسختی جلوی بسیاری از استدلالهای معماری این قرن را گرفته است. آنچه که نهایتاً در مورد فرآیندهای بازِ استودیو بسیار اغواگر و احتمالاً شگفتانگیز بوده، این است که قابلیتِ حرکت و سبُکی تفکر خلاق و کاربرد تکنیک بصریِ آن منجر به خلق آثار معماری دارای پیچیدگی فیزیکی بسیار زیاد و دقت علمی بسیار بالا شده است.
معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، انتشارات هنرمعماری، 1386
نویسنده: پیتر زلنز
ترجمهی: علیرضا سیداحمدیان، حمید خداپناهی