بیش از دههزار سال هنر و معماری ایرانیان بخش چهارم: حکومت اورارتو (600-900 ق.م.) پگاه پایهدار اردکانی و مهسا رسولی

در شمارهی پیشین از سلسله مقالات هنر و معماری ده هزار سالهی ایرانیان، جامعهی مانا و هنر و معماری برخاسته از این تمدن مورد بررسی قرار گرفت، اما باید گفت که بخش وسیعی از منطقهی شمال غرب ایران در نیمهی نخست هزارهی اول پیش از میلاد در همسایگی ماناها، تحت سیطرهی دولت مقتدر اورارتو بوده است. بهطورکلی منطقهی شمال غرب ایران کنونی، از زمان ورود به دوران تاریخی، در حوالی نیمهی نخست هزارهی اول پیش از میلاد، همواره شاهد ظهور قدرت هایی بوده که ارتباط و کنش این قدرت ها، موجب تأثیرات فراوانی بر هرآنچه که بعدها پیش آمده، شده است. دلیل امر مذکور را می توان در این نکته جست که این حکومت های نوپا، در صورت احساس کمبود در یک یا چند مورد، از فرهنگ و هنر همسایگان خود کمک می گرفته اند. در این میان، شاید بیشترین مبادلات در زمینهی هنر به وقوع پیوسته باشد.
با عنایت به این گفتار، به وضوح در می یابیم که سهم زیادی از زیبایی و شکوه کاخ ها و بناهای باقیمانده از آن دوران را باید مدیون صنعتگران و هنرمندان جوامع همسایهی ایران باشیم (نجاریان، 1379: 72). به عنوان مثال، این گوردخمههای صخرهای اورارتویی بودهاند که گوردخمههای معروف مادی را منشأ شدهاند؛ حتی هرتسفلد معتقد است، تصویر گاو نر و ماهیت مرکب بر سرستونهای تختجمشید و معماری رنگارنگ در پاسارگاد، میتواند از اورارتوها نشأت گرفته باشد (Seidl, 1994: 109) و نیز کلایس (1971) باور دارد که تختهسنگهای پلکانی تختجمشید، مطابق با تختهسنگهای اورارتویی برای حصارها و پیریزی تراسها میباشد (به نقل از ولایتی، 1389: 88).
از عوامل مهم دیگری که اهمیت مطالعهی این دوران را برای ما آشکارتر مینماید، توجه به این نکته است که هزارهی دوم و اول پیش از میلاد برای سرزمینهای آسیای صغیر، فلات ایران، قفقاز و بینالنهرین، به دلیل مهاجرتها و رفتوآمد پیاپی مردم آریایینژاد و همچنین کشف طریقهی ذوب آهن، دوران تغییرات عمیقی در روابط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است (خطیب شهیدی، 1383: 82). این زمان همان دورانی است که حکومت اورارتو نیز به وجود آمده، رشد یافته و آنطور که از منابع برمیآید مانع از نفوذ آشوریها به قسمتهای شمالی میشده است. همچنین منابع پارسها نیز از برخوردها و هجوم گاه و بیگاه قومی در شمال غربی خود، یعنی اورارتوها سخن میگویند. در این مقاله نیز سعی شده تا هنر و معماری این تمدن که روزگاری بخشی از پهنهی کنونی جغرافیای ایران را در بر داشتهاند، مورد مطالعه قرار گیرند.

نقشهی جانمایی سرزمین تحت سلطهی اورارتوها[Retrieved February 7, 2017. From https://en.wikipedia.org/wiki/Urartu]
اورارتوها
«… و کِشتی در روز هفده از ماه هفتم بر یکی از کوه های آرارات قرار گرفت.»
تورات، سفر تکوین، فصل هشتم، آیهی چهارم
اورارتو در آرارات شکل گرفته و معنا پیدا می کند؛ مکانی که بنا بر روایاتی از جمله تورات، کشتی نوح در آنجا پهنا گرفت و اجداد ما در زمین پراکنده شدند (تصویر 1). پس از این نقطهی صفر تاریخی، قدیمیترین منبعی که در آن به نام اورارتو اشاره شده، متون آشوری قرن سیزدهمِ پیش از میلاد است که در آن واژههای «اوروآتری» و «نایئری» آمده است. در متون مربوط به شلمنصر سوم، عنوان اوروآتری «uruatri» نشانگر یک اتحادیهی قومی میباشد که معنای آن هنوز به طور کامل مشخص نشده است. سِیس (Sayce) بر مبنای مطابقت پسوند اورتو «urtu» با پسوند تیلا «tilla» در یک لهجهی باستانی، معنای عنوان اورارتو را از نظر مفهوم کلی کلمه، «منطقه مرتفع» ذکر کرده است (پیوتروفسکی، 1383: 90).
این منـاطق تا قـرن نـهم پیـش از میـلاد به صورت ملوکالطوایفی اداره میشدند و از اواسط قرن نهم پیش از میلاد، قبایل ساکن در آنها برای حفظ خود در برابر حملههای مداوم آشوریان، متحد شده و دولت اورارتو را تشکیل دادند (ولایتی، 1385: 184). در پایان قرن نهم و آغاز قرن هشتم پیش از میلاد، این قوم لااقل دارای چهار عنصر نژادی بوده که غیر از اورارتو از حوریان و ارمنیان، ساسپریان و و میتانیان تشکیل میشده است (سارویی و حاتم، 1390: 66). گسترهی این پادشاهی از شمال به قفقاز؛ در شرق، نواحی داخلی شمال غرب ایران، در غرب تا رود فرات و در جنوب تا بخش های جنوب شرقی کوه های توروس (Torus) گسترش یافته بود و در توسعه یافته ترین دورهی خود، وسعتی برابر با نصف مرزهای جغرافیایی ترکیهی امروزی داشته است. به همین دلیل، در برخی مواقع به تمدن اورارتو نام «وان» نیز اطلاق میشود (Belli, 2003: 20).
شلمنصر سوم، پادشاه آشور، از نخستین روزهای سلطنت خود، مبارزهی بیامانی را علیه اورارتو آغاز کرده و سالنامه های وی شامل اخبار مربوط به لشکرکشی وی در اولین سال سلطنت به نواحی شمال و کشور اورارتو میشود که در این متون، شرح وقایع جنگ به تفصیل آمده است. در اواخر قرن نهم پیش از میلاد، دولت اورارتو با شکست های متعددی که بر حکومت ماجراجوی آشور وارد کرد، قدرت بسیار یافت و سد محکمی در مقابل آشوری ها به وجود آورد و دولت ماد را از آسیب آنان آسوده کرد. به گفتهی هراند پاسدرماجیان، مؤلف تاریخ ارمنستان (1371): «آنچه به یقین دربارهی ارمنستان اولیه یا اورارتو میدانیم این است که آن ملت، رقیب یا حریفی سهمناک برای امپراتوری آشور و نخستین سازمان سیاسی بزرگی بوده است که تاریخ به یاد دارد (صرف نظر از مصر) و زمان آن پیش از وقتی است که نبوغ سازماندهی کوروش بزرگ و داریوش، نخستین امپراتوری ایرانی یا هخامنشی را به وجود آورد.»
در ادامه میتوان نشانههایی از اورارتوها را در شواهد پارسها به دست آورد، زمانی که آنان از ناآرامیهای شمال غرب سرزمینشان سخن میگویند. پس از آن، برای مدتی استانهای مربوط به قلمروی اورارتوها به دست مادها میافتد، ولی طولی نمیکشد که پارسها علیه مادها قیام کرده و در سال 553 ق.م. قلمروی سابق اورارتو را به همراه میراث آن به تصرف خود در میآورند (ولایتی، 1385: 183). برخی از مورخین نیز عقیده دارند که پایان کار دولت اورارتو، انهدام شهر توشپا و سلطهی مادها بر سرزمین اورارتو، در سال 609 ق.م. به وقوع پیوسته است که این نظریه با متن انتشار یافتهی وقایعنامهی بابلی و همچنین با روایات تورات، تقویت شده است (پیوتروفسکی، 1383: 115).
بعدها، تابعیت اورارتوها از امپراطوری هخامنشی با مشاهدهی مجسمهی داریوش اول (سال 1351) در حفاری هیئت باستانشناسان فرانسوی در کاخ آپادانای شوش به اثبات رسید (تصویر 2). بر پای این مجسمه، تصویر بیستوچهار مورد از ملل تابعهی امپراطوری هخامنشی حکاکی و نام هرکدام با خط هیروگلف در داخل کارتوشهی بیضیشکل نوشته شده که نام «ارمنی» در ردیف سمت راست مجسمه وجود دارد. این مرد حکاکی شده به عنوان نمایندهی استان ساتراپ، از استانهای اورارتویی، معرفی شده که وضعیت جغرافیایی این استان به اینگونه است: در شرق از طریق قفقاز به اوروس، که همان زال امروزی است، میرسیده و در غرب تا دهانهی دانوب امتداد داشته است (ولایتی، 1385: 183).
پیروزیها و فتوحات پادشاهان اورارتو موجب گردیده که آنان فتحنامههایی در مناطق تحت اشغال خود بر صخرهها و کوهها نقر کنند و فتوحات خود را جاودان سازند. این سنگنوشتههای سلطنتی در تمام مناطق، به ویژه در اطراف دریاچهی وان، فراوان یافت میشوند، در آذربایجان از آثار و فتحنامههای آنان تعدادی موجود است و کشف این کتیبهها در اطراف دریاچهی ارومیه نشان میدهد که حداقل برای مدتی این منطقه در تسخیر اورارتو بوده است. حتی قلعهها و معبدهایی از آنان در منطقهی آذربایجان شناخته شده است که مورد حفاری قرار گرفته و آثار بسیاری از این تمدن به دست آمده است (سرمدی، 1376: 70). بنابراین، اشاراتی که تا کنون به اورارتو در رابطه با فلات ایران داشتیم، میتواند این استنباط را به وجود آورد که بین ساکنان فلاتهای تاریخی و باستانی ایران و اورارتو، پیوندهای قومی وجود داشته است و این دو در هنر و معماری بر یکدیگر تأثیرات فراوانی گذاشتهاند که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
هنر اورارتوها
اولین آثار هنری کشف شده از تمدن اورارتوها در حدود دویست سال پیش معرفی شدند، ولی آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفتند. در سال 1859، روبروی پست مرکزی روسی علیشار در کنار رود ارس، کردهای ساکن منطقه، گوری را کشف کردند که در صخرهها کنده شده بود و در آن لوازم مفرغی با نقش موجودات بالدار دارای سر گاو و اشیای کوچک دیگر پیدا شد. با کاوش هایی که پس از جنگ جهانی دوم در ارمنستان شوروی، در کارمیربلور و آرین برد انجام شد، آثار نوشتاری متعدد و با ارزش زیادی کشف گردید. قدیمیترین آثار اورارتویی که تاکنون شناخته شده، به ربع سوم قرن نهم ق.م. مربوط میشود (پیوتروفسکی، 1386: 134). نمونههایی که از این هنر به دست آمده، بیشتر مربوط به هنر «قصری» و احداث کاخها است و هدف عمدهی آن، نمایش قدرت و ثروت تمدن میباشد. ساخت تختهای مجلل و زینت یافته به سنگهای قیمتی، برجستگیهای روی سپرها و کلاهخودها همگی جزء هنرهای قصری محسوب میشوند.
تأثیرگذاری تمدنهای دنیای قدیم بر یکدیگر همواره از مواردی بوده است که دانشپژوهان و باستانشناسان بر آن اتفاق نظر داشتهاند. برای مثال میتوان تأثیرپذیری معماری مادها و هخامنشیان از معماری اورارتوها را نام برد. آرامگاههای سلطنتی سلسلهی اورارتوها همواره الگویی برای ساخت آرامگاههای هخامنشی در نقش رستم و تختجمشید بوده است. قرار گرفتن اتاق مقبره در ارتفاع بالا که از بریده شدن صخره ایجاد شده، شباهت بسیار زیادی با مقابر اورارتویی دارد. البته شبهاتی نیز دربارهی پیشینهی ساخت بنا بر روی صفهی مصنوعی وجود دارد که گیرشمن آن را برخاسته از اورارتوها میداند، ولی برخی دیگر، آن را متعلق به زمانهای پیش از تاریخ ذکر میکنند؛ گرچه همگی در این امر توافق دارند که تراشیدن سنگهای بزرگ و بکارگیری منظم آن در ساختمان از اورارتوها گرفته شده و بعدها به مادها و هخامنشیان رسیده است (ولایتی، 1389: 90).
مانند بسیاری از تمدنها، در اورارتو نیز هنر، جلوهای از فرهنگ و اعتقادات مردم بوده که آن را برای بیان تفکرات و شرایط خود به کار بردهاند. برای مثال، جنگ و پیروزی، مهمترین مؤلفه در فرهنگ این مردم محسوب میشده است، به شکلی که بزرگترین خدای این قوم، خالدی، خدای پیروزی و جنگ میباشد. در متون اورارتویی فقط نام برخی از خدایان آنها آمده، اما در همگی کتیبههای مکشوفه، معمولاً سطور اولیه، پرستش و ستایش خدایان است که در رأس آنها خدای خالدی، البته گاهی به همراه دو خدای اصلی دیگر اورارتوها، یعنی توشبا و شیوینی قرار دارد (دارا، 1391: 127). تصویر 3، نقش برجستهای منقوش به خدای بالدار خالدی را به نمایش میگذارد که بر روی حیوانی درنده ایستاده است.
بهطورکلی، اورارتوها قومی هستند که اگرچه نسبت به تاریخ، حکومت کوتاهی داشتهاند، اما به دلایل متعددی نظیر مکان جغرافیایی و شرایطسنجی مناسب، توانستهاند هنرهای بسیاری را آموخته و یا ابداع کنند و الگویی برای تمدنهای بزرگ پس از خود باشند. از جملهی این هنرها میتوان به فلزکاری، جواهرسازی، نقاشی، ساخت ظروف و معماری اشاره نمود که در ادامهی مقالهی حاضر به آن پرداخته میشود.
زبان و خط اورارتوها
کنجکاوی راجع به کتیبههای میخی اورارتویی از سال 1880 توسط باستانشناسان آغاز شد که در ابتدای امر، کاری دشوار مینمود، اما پس از کشف نوشتههایی به دو خط آشوری و اورارتویی این کار آسانتر گردید و بالاخره گویارد (Guyard) در سال 1880 و سِیس (Sayce) در سال 1894 اولین افرادی بودند که موفق به انجام این کار شدند. براساس آنچه کتیبههای به دست آمده نشان میدهند، اورارتوها و پادشاهانشان، ابتدا رسمالخط میخی را آموخته و با رسمالخط کوچک میخی آشوری آشنا شده بودند و آثار خود را به آن خط مینوشتند، اما پس از چندی، خط میخی جدید خود را که به نام خط میخی اورارتو خوانده میشود، به وجود آوردند (دارا، 1394: 66). این خط، ایدئوگرامی است که از قرار گرفتن مثلثهای بزرگ و کوچک به شکل میخ در کنار یکدیگر تشکیل میشود و تمایز حروف از تغییر جهت و اختلاف رأس، قاعده و اضلاع آنها از هم حاصل میگردد (تصویر 4). زبان این قوم نه سامی است، نه اروپایی و نه هندی، بلکه به عقیدهی دانشمندان، نزدیک به شاخهی ایبری یا گرجی از خانوادهی زبانهای قفقازی امروزی بوده و اگر امروزه مطالعات دقیقی بر روی زبانهای قفقاز، ارمنستان و آذربایجان انجام گیرد، شاید بتوان ریشههایی از زبان اورارتو را در آنها یافت (مشکور، 1332: 37).

نمایی از کوه آرارات در شرق ترکیهی امروزی

مجسمهی داریوش اول، موزهی ایران باستان[Retrieved February 7, 2017. From http://www.jamshid.gb.com/Pictures%20of%20Takht-e-Jamshid.htm]

نقش برجستهای در قصر اورارتو از خدای خالـدی، موزهی تمدن آناتولی، ترکیه [Bourke, 2008: 183]

نمونهای از کتیبهی یافت شده در ترکیه از اقوام اورارتو[آرشیو موزهی بریتانیا]
سیما و فرم جامهی اورارتوها
یکی از مهمترین منابع در بررسی این دوران تاریخی، نقوش برجسته بر روی دروازهی بالاوات میباشد که مربوط به تصرف آرزشکو توسط آشوریها است و در بخش تحتانی یکی از غلافهای مفرغی آن عبارت «نبرد علیه اورارتو» نوشته شده است. بر روی این دروازه، نخستین نشانههای اورارتویی را میبینیم که آنها را با لباس و تجهیزات جنگی نشان میدهد. آنها پیراهنهایی آستین کوتاه در بر دارند که تا زانوی آنها میرسد و کمربندی پهن بر کمر بستهاند. جنگجویان نیز کلاهخودی کاکلدار بر سر دارند که گویا از مشخصات آنها بوده است (بهزادی، 1370: 909). این مشخصات در پلاک دیگری نیز وجود دارد که در قلمروهای مربوط به اورارتوها کشف شده است (تصویر 5).
همچنین یکی از اسناد پراهمیت که نقشی را از مردم ساکن استان ساتراپ از قلمروهای اورارتو نشان میدهد، نقش برجستهی مجسمهی داریوش اول میباشد. نقش مردی ارمنی با کلاهی است که روی پیشانیاش دو حلقه دارد (تصویر 6). روگوشی کلاه میتواند به سمت پوشش باقیماندهی سر، رو به بالا تا شود. مو به نظر میرسد به صورت کلافی دو لایه در پشت سر به هم پیوسته است، با شرط آنکه لایهی بالایی، بخشی از پوشش سر نباشد. قسمت رویش مو در پیشانی دیده میشود. در این نقش، برخلاف معمول که تمام گوش تنها زمانی که پوشش مو وجود ندارد نشان داده میشود، تصویر گوش را به صورتی کامل میبینیم. این مرد ارمنی، ریش کوتاه نوکتیزی دارد و خطی عمودی در آن دیده میشود که از وسط بدن به پایین امتداد مییابد. فرم جامهی این مرد تنها در پایینپوشی مشاهده میشود که با کمربند بزرگی به دور کمر فرد متصل است. همچنین پنج خط عمودی در قسمت بالای ران ترسیم شده است. قسمت زیرین لباس یا شلوار و بخشهای فوقانی پوشش پا ترسیم نشدهاند (ولایتی، 1385: 183، به نقل از روف، 1974).
فلزکاری
یکی از مسائل تاریخ آسیای مقدم، بررسی فلزکاری دوران باستان است که بسیاری از نظریهها از پیشرفت فلزکاری بر روی مفرغ از سرزمینهای اورارتویی و سپس گسترش آن حکایت دارند. شاخرمایر، نظر میدهد که ویژگی اصلی اوراراتو در بخش شرقی آسیا، در نمایش سطح عالی فلزکاری آن و نزدیکی این صنعت به سنتهای هیتیایی و میتانی بوده است. این استفادهی وسیع از آهن به دلیل وجود معادن متعدد آن در پهنهی سرزمینهای اورارتویی میباشد (خطیبشهیدی، 1383: 250)، همچنین این ناحیه از ایران به دلیل ارتباطات گستردهی تجاری، صنعتی و هنری با همسایگان مهمی چون قفقاز، آناتولی و سوریه، شاهد پیشرفتهای شگرفی در این صنعت و هنر است (میرفتاح و نوجهدهی، 1387: 112).
مسئلهی اخیر را میتوان در نوع کلاهخودهای به دست آمده از این تمدن مشاهده کرد. این کلاهخودها نشانگر تکنیک ساخت با روش ریختهگری به صورت قالبهای باز بوده که در این روش، کلاهخود به صورت دو تکه ریخته میشده و سپس با لحیمکاری یا پرچکاری به هم متصل میگردیدهاند (Çilingiroğlu, 1997: 116). نمونهای از این کلاهخودها در موزهی رضا عباسی ایران و همچنین موزههای ترکیه و ارمنستان وجود دارد (تصویر 7). بر روی بسیاری از این کلاهخودها، نقشی متشکل از یک خط عمودی نوک تیز در وسط و دو باله با ساقهای افقی و نوکهایی تیز به صورت عمودی در دو طرف است. البته در زمینهی ماهیت این نقش اظهارنظر قطعیای نشده است، ولی احتمالاً میتوان با توجه به شواهد، سه دسته از کلاهخودهای مورد استفاده را براساس ردههای نظامی به شکل ذیل دستهبندی نمود (میرفتاح و نوجهدهی، 1387: 114):
1. کلاهخودهای شاهان اورارتویی، به شکل مخروط و با نقش مار و کتیبههایی که تعلقشان را به پادشاهان نشان میدهد.
2. کلاهخودهای سواره نظام، مخروطیشکل و با تصویری مانند صاعقه که ماهیتش نامشخص میباشد.
3. کلاهخودهای تیراندازهای سواره نظام، مخروطی شکل که با نصب پرهایی بر بالای آن از سایرین تفکیک میشدهاند.
همچنین از سایر ابزار آلات یافت شده میتوان به انواع سرنیزهها و شمشیرهای مستحکمی اشاره نمود که در مناطق و قلعههای مختلف تحت حکومت اورارتوها کشف شده است. تصویر 8، نمونهای از این کلاهخودها به همراه دو شمشیر بلند را نشان میدهد که قطر تیغهیشان به تدریج کاهش یافته و دندهای میشوند.
تا مدتها تصور آن بود که بسیاری از اشیای به دست آمده از مناطق اورارتویی متعلق به آشوریان باشند. این به دلیل جزئیاتی بود که اورارتوییها برای تزئینات وسایل و ابزار خود استفاده میکردند. این گروه از وسایل مفرغی اورارتویی را میتوان به دلیل فناوری ساختشان از هم تفکیک کرد؛ این تمدن، روش قالبریزی با مدلهای پیشساخته را به کار میگرفتند. برای مثال، میتوان پایهی تختی سلطنتی را مثال زد که در توپراک قلعه به دست آمده است. به نظر میرسد هر قسمت از این تخت با مجسمههایی مفرغی به شکل حیوانات بالدار و موتیفهای مربوط به خدایان اورارتویی تزئین شده بوده است. از این تختهای باشکوه که مورد استفادهی پادشاهان و روحانیون بوده، در نقش برجستههای آشوری نیز یاد میشود. برای مثال تصویر 9 قسمتی از مجسمهای مفرغی را نشان میدهد که نمایشگر خدایی ایستاده بر گاو است. این مجسمه، احتمالاً به دلیل عدم بکارگیری زیورآلات بر آن، در پای تخت قرار داشته است (خطیبشهیدی، 1383: 244).
از اشیای مفرغی دیگری که از مناطق مربوط به این تمدن به دست آمده، زنگهایی است که هنرمند اورارتویی در ساخت آن تزئینات ظریفی را به کار برده است. تصویر 10 یک نمونه از این زنگهای کشف شده در محوطههای اورارتویی شمال غرب ایران را نشان میدهد که حلقهی تعلیقش به شکل دستی مشت شده درست شده و بدنه، شیاردار بوده و بر رویش حفرههای مستطیلشکل منظمی به وجود آمده است.

تصویر 5. قسمتی از نقوش برجستهی دروازهی بالاوات

پلاکی که قسمتی از یک مراسم سلطنتی یا مذهبی را به تصویر میکشد. [آرشیو موزهی متروپولیتن]

کلاهخـود مفرغی اورارتویـی، مکشـوفه از محوطههای باستـانی ارمنستان، مشابه کلاهخود موجود در موزهی رضا عباسی[Retrieved February 7, 2017. From https://www.pinterest.com/dlhyvlado/urartu]

نمونهای از یک کلاهخود و شمشیر اورارتویی، مکشوفه از لرستان کلکسیون شخصی[Retrieved February 7, 2017. From http://www.christies.com/lotfinder/Lot/a-urartian-bronze-helmet-and-two-luristan-5671197-details.aspx]

نقش مرد ارمنی بر پایهی مجسمهی داریوش اول [مأخذ: ولایتی، 1385: 183] (اجرای مجدد توسط هنر معماری)
جواهرسازی
جواهرات اورارتـو دارای دو نوع درجه بنـدی میباشنـد: زیورآلات ساخته شده از فلزات گرانبها و سنگ که برای پادشاه و خانـوادهاش استفـاده میشده و انواع برنـزی ساده تر که مورد استفادهی ثروتمندان قرار داشته است. اورارتوها جواهرات را بیشتر به عنوان طلسم به کار میبردند (تصویر 11). در نوشته ای از پادشاه آشور، سارگون دوم از مقادیر بسیارِ جواهرات اورارتویی ساخته شده از نقره و طلا سخن میگوید که از تصرف موصاصیر در 714 ق.م. به دست آورده است. این اشیا شامل گردنبندها، کمربندها و همچنین اقلام کوچکتر دیگر مانند گوشواره ها، مهره های عقیق جگری، گردنبند، سینه ریز، دستبند، بازوبند، انگشترها، کمربندهای فلزی، سوزنهای تزئینی و مانند آنها میباشد. اگرچه مادهی اولیهی این جواهرات عمدتاً از برنز می باشد، ولی در ساخت آنها از طلا، نقره، آهن، سرب و همچنین عاج استخوان و سنگهای نیمهقیمتی نیز به کار برده شده است. طلا و جواهر توسط زنان و مردان در اورارتو استفاده میشده و طلا و جواهر زنان معمولاً آروبانی، الههی اورارتو، همسر خدای خالدی را به تصویر می کشیده است. همچنین نقوش بینالنهرین مانند درخت زندگی و خورشید بالدار نیز رایج بوده است. (Yesayan, 2003: 200)
نقاشی
یکی از معروفترین انواع نقاشیهای این قوم، فرسکوهای رنگی اورارتویی است که از ویرانههای دژی در اربانی به دست آمدهاند و در وضعیت نسبتاً مطلوبی میباشند. اربانی، برخلاف شهرهای دیگر اورارتویی در آتش نسوخت، بلکه اورارتوها بدون جنگ و خونریزیی، این شهر را رها کردند و شهر متروکه شد. این امر به حفظ نقاشیهای دیواری کمک بسیاری کرده است، برای مثال تصویر 12، فراسکویی را با تصاویری از خدایان و درختان زندگی نشان میدهد. از مهمترین ویژگی این فراسکو، تنوع رنگیای میباشد که در آن به کار رفته است. همچنین یکی دیگر از دلایل معروفیت اورارتوها و جنگاور بودنشان، پرورش اسبهای اصیل و قدرتمند بوده، به طوری که احترام به اسب در اعتقادات اورارتو وجود داشته است (پاسدرماجیان، 1369: 10). همچنین شیوینی، نام خدای خورشید آنها بوده است که اورارتوها در طرحهایشان آن را به کار گرفتهاند (Bournoutian, 1993: 17). این اعتقادات در قومهای بعدی و هخامنشیان نیز ادامه یافت و آثار آن در نقاشی های دیواری این تمدن آشکار است.

مجسمهی به کار برده شده در پایهی تخت سلطنتی، ارتفاع 23 سانتیمتر، موزهی آرمیتاژ [آرشیو موزهی متروپولیتن]

زنگ مفرغی، یافت شده در قسمتهای شمال غربی ایران [آرشیو موزهی بریتانیا]
ساخت ظروف
با شنیدن نام اورارتو، اولین موضوعی که به ذهن متبادر میشود ظروف سفالی براق قرمز رنگی است که به نظر جلا داده شدهاند (تصویر 13). اکثر ظروف سفالی اورارتویی، پوشش گلی قرمز رنگ دارند. این ظروف که دارای طیف رنگی از قرمز تا آلبالویی هستند، به عنوان یک سنت اورارتویی، مورد قبول همگان واقع شده است. ظروف سفالی قرمز رنگ اورارتویی با درخشندگی و براقیت خاص خود، از نمونههای مات دورهی عصر آهن قدیم قابل تشخیص هستند، همچنین بر روی ظروف سفالی قرمز رنگ عصر آهن قدیم که دارای خمیرهای به رنگ قهوهای میباشد، آثار قلم رنگآمیزی نیز مشخص است (گروه مؤلفین، 1388: 218). در گل سفالگری ظروف سفالی عصر آهن قدیم، مقدار زیادی ماسه، سنگریزه، ذرات میکا و آهک دیده میشود، ولی مقدار این مواد در گل سفالگری ظروف قرمز اورارتویی به مراتب کمتر شده و در تهیهی گل سفالگری ظروف این دوره، دقت زیادی به عمل آمده تا کیفیت بهتری داشته باشد. مهمتر از همه اینکه در این دوره، به جای استفاده از چرخ سفالگری دورکُند عصر آهن، از چرخهای سفالگری با دور تند برای ساخت و فرمدهی ظروف سفالی استفاده شده است. در حقیقت میتوان دورهی اورارتو را زمان آغاز استفاده از چرخ سفالگری با دور تند در منطقهی شرق آناتولی دانست.
همزمان با اورارتو، تکنولوژی تولید سفال در شرق آناتولی متحول شد و تولید انبوه سفال پدیدار گشت. وجود ظروف سفالی همسان و همشکل و پیدا شدن انبارهای این ظروف سفالی در بعضی از قلعهها که حاوی هزاران عدد از این ظروف سفالی هستند، نشانگر تولید انبوه این ظروف در اورارتو میباشد. از سوی دیگر، برای اولین بار در این دوره، شاهد حضور نشان کارگاه تولیدی بر روی ظروف سفالی هستیم. با اینکه تا کنون هیچ کارگاه تولید سفال اورارتویی شناسایی نشده، اما وجود نشانهای متفاوت بر روی این ظروف سفالی، نشانگر وجود کارگاهای سفالگری متعددی در این دوره است. با وجود این نشانههای متفاوت، چنین به نظر میرسد که علاوه بر کارگاههای دولتی تولید سفال، مراکز خصوصی نیز در این امر فعال بودند.
در نتیجهی کاوشهای باستانشناسی که در مرکز اورارتویی شرق آناتولی، ترانس قفقاز و شمال غرب ایران (قلعهی وان، توپراک قلعه، چاووش تپه، آلتین تپه، آنزاف، آدیل جوازکف، آیانیس، کایالی دره، کارمیربلور، اربونی، بسطام) صورت گرفته، ظروف سفالی در شکلها و اندازههای متنوعی کشف شده است که نشانگر طراحی خاص آنها برای استفاده در موارد مخصوص به خود میباشد. این تقسیمبندی شامل ظروف سرویس (خوردن و آشامیدن)، ظروف نگهداری مواد غذایی، ظروف پختوپز و ظروف آیینی است. نوع گل سفالگری و تکنولوژی ساخت هر گروه، متفاوت و مخصوص به خود است و در 6 گروه رنگی شامل قرمز براق، قهوهای، صورتی، قهوهای روشن، کرم و کرمی تیره قابل تقسیم بندی هستند (Erdem, 2012: 115).
معماری
متون اورارتویی اغلب واژههایی را تکرار میکنند که به ساختارهای متفاوت شهر و مسکن اشاره دارد، ولی هنوز هم نمیتوان معنای دقیقی برای آنها متصور شد. قلعههای ماورای قفقاز با پیشوند «شهر» یا پیشوند «کاخ» معرفی شدهاند که از لحاظ لغوی به معنای «خانههای بزرگ» میباشد. احتمال میرود که واژهی «شهر» به مراکز مباشرتی سیاسیـاقتصادی و واژهی «کاخ» برای قلعههایی که کاربرد نظامی داشتهاند و فرماندار نظامی در آن زندگی میکرده اطلاق شده باشد (پیوتروفسکی، 1383: 280).
در مقابل معماری چوبی ماناها، این قبیله به دلیل منطقهی سکونتی از سنگ و فلز در معماریشان بهره میبردند که برای پوشش نیز استفاده میشد. براساس نظر پوپ، استفاده از تضاد چشمگیر بین مرمر سیاه و سفید را در این دوره میتوان زمینهی نمای ساختمانهای شاهی تختجمشید و سایر مکانها تلقی کرد (پوپ، 1387: 76). آنها از تیر و ستون با آسمانهی تخت استفاده میکردند و تزئینات ستونهایشان پیچک و مصالح اصلیشان سنگ و چوب بوده است. ساختمانها اغلب به شکل چهارگوش و نیایشگاهها تالارهایی ستوندار، بر روی سکو بودند. همچنین، آنان گونهای ساختمان دو طبقه به نام «کلاوه» داشتند که به دلیل امنیت، تنها در طبقهی بالای آن زندگی کرده و توسط یک نردبان دسترسی به آن میسر میشده و طبقهی پایین مخصوص انبار بوده است (پیرنیا، 1389: 25). بهطورکلی، معماری این تمدن بیشتر به دنبال ایجاد راههایی جهت دفاع در برابر شهر و ساکنین آن بوده است. برای مثال، تصویر 14، مدلی را از دیوارهای شهرهای اورارتویی نشان میدهد که به دقت، جزئیات استحکامات آنها را به نمایش میگذارد.
قلعهسازی از ویژگیهای اصلی این معماری به شمار میرود. دیوارهای قلعههای اورارتویی، بسیار قطور و اغلب بیش از 3 متر ضخامت داشته است. ساختار آنها شامل دو ردیف سنگهای بزرگ در دو رویهی دیوار و بخش مرکزی پر شده با سنگهای کوچکتر است که بدون استفاده از مواد چسباننده مانند ملات، چیده شدهاند. بقایای قدیمیترین این قلعهها در دامنههای غربی صخرههای وان به چشم میخورند. همچنین با شکلگیری این دولت، تغییرات بسیار چشمگیری در نحوهی مدیریت منابع آب پدید آمد و سازههای متعددِ آبیاری با اصول علمی و فنی ساخته شدند که دلیل عمدهی این پیشرفت را میبایست در ویژگیهای جغرافیای طبیعی و عوامل انسانی دانست که دولت اورارتو را مجبور به احداث سازهی عظیم آبی مانند سد، دریاچهی مصنوعی، آبانبار و کانالهای آبی سوق داد. این پیشرفت به حدی بوده که بسیاری این دولت را به عنوان «بزرگترین تمدن هیدرولیکی دنیای باستان» نام بردهاند (علیزاده و هژبری، 1381: 59).
همچنیـن میتوان در سرزمیـنهای تحـت نفـوذ اورارتوها، خصوصاً اطراف دریاچهی وان، مقابر صخرهای زیادی را در دامنهی کوهها و صخرهها برای دفن پادشاهان و امیران مشاهده کرد که همگی قابل مقایسه با این مقابر در دوران ماد میباشند. در واقع، میتوان گوردخمههای صخرهای مادها را دنبالهروی اورارتوییها دانست؛ برخلاف گفتهی بسیاری که این نوع بناها را از آشوریان میدانند. این گوردخمهها انوع گوناگونی دارند، برخی پارهسنگی مستطیلی شکلاند که تک اتاقی در آن نقر شده است (تصویر 15). برخی دیگر از این گوردخمهها به صورت واحدهایی پیوسته میباشند که معمولاً دو اتاق در کنار یکدیگر قرار گرفته و اتاقک دوم در مجاور یا پشت اتاقک اولیه تعبیه شده است (تصویر 16). آنچه در گوردخمههای اورارتویی به چشم میخورد، وجود تعداد زیاد پله برای رسیدن تا ورودی گورخمه و همچنین تعداد زیاد طاقچه و سکو در اتاقها برای قرار دادن ظروف و نذریها است، درحالیکه در گوردخمهی مادها این خصوصیات به ندرت دیده میشود. افزون بر این، در اینگونه از بناهای اورارتویی، ستونها، کتیبهها و سنگنوشتههای متداول در گوردخمههای مادی دیده نمیشود (اصغرپور و حاتم، 1390: 70).

کمربند اورارتویی، تزئین شده با تصاویر خدایان، صحنههای شکار و حیوانات، 700 ق.م. [آرشیو موزهی متروپولیتن]
معماری
متون اورارتویی اغلب واژههایی را تکرار میکنند که به ساختارهای متفاوت شهر و مسکن اشاره دارد، ولی هنوز هم نمیتوان معنای دقیقی برای آنها متصور شد. قلعههای ماورای قفقاز با پیشوند «شهر» یا پیشوند «کاخ» معرفی شدهاند که از لحاظ لغوی به معنای «خانههای بزرگ» میباشد. احتمال میرود که واژهی «شهر» به مراکز مباشرتی سیاسیـاقتصادی و واژهی «کاخ» برای قلعههایی که کاربرد نظامی داشتهاند و فرماندار نظامی در آن زندگی میکرده اطلاق شده باشد (پیوتروفسکی، 1383: 280).
در مقابل معماری چوبی ماناها، این قبیله به دلیل منطقهی سکونتی از سنگ و فلز در معماریشان بهره میبردند که برای پوشش نیز استفاده میشد. براساس نظر پوپ، استفاده از تضاد چشمگیر بین مرمر سیاه و سفید را در این دوره میتوان زمینهی نمای ساختمانهای شاهی تختجمشید و سایر مکانها تلقی کرد (پوپ، 1387: 76). آنها از تیر و ستون با آسمانهی تخت استفاده میکردند و تزئینات ستونهایشان پیچک و مصالح اصلیشان سنگ و چوب بوده است. ساختمانها اغلب به شکل چهارگوش و نیایشگاهها تالارهایی ستوندار، بر روی سکو بودند. همچنین، آنان گونهای ساختمان دو طبقه به نام «کلاوه» داشتند که به دلیل امنیت، تنها در طبقهی بالای آن زندگی کرده و توسط یک نردبان دسترسی به آن میسر میشده و طبقهی پایین مخصوص انبار بوده است (پیرنیا، 1389: 25). بهطورکلی، معماری این تمدن بیشتر به دنبال ایجاد راههایی جهت دفاع در برابر شهر و ساکنین آن بوده است. برای مثال، تصویر 14، مدلی را از دیوارهای شهرهای اورارتویی نشان میدهد که به دقت، جزئیات استحکامات آنها را به نمایش میگذارد.
قلعهسازی از ویژگیهای اصلی این معماری به شمار میرود. دیوارهای قلعههای اورارتویی، بسیار قطور و اغلب بیش از 3 متر ضخامت داشته است. ساختار آنها شامل دو ردیف سنگهای بزرگ در دو رویهی دیوار و بخش مرکزی پر شده با سنگهای کوچکتر است که بدون استفاده از مواد چسباننده مانند ملات، چیده شدهاند. بقایای قدیمیترین این قلعهها در دامنههای غربی صخرههای وان به چشم میخورند. همچنین با شکلگیری این دولت، تغییرات بسیار چشمگیری در نحوهی مدیریت منابع آب پدید آمد و سازههای متعددِ آبیاری با اصول علمی و فنی ساخته شدند که دلیل عمدهی این پیشرفت را میبایست در ویژگیهای جغرافیای طبیعی و عوامل انسانی دانست که دولت اورارتو را مجبور به احداث سازهی عظیم آبی مانند سد، دریاچهی مصنوعی، آبانبار و کانالهای آبی سوق داد. این پیشرفت به حدی بوده که بسیاری این دولت را به عنوان «بزرگترین تمدن هیدرولیکی دنیای باستان» نام بردهاند (علیزاده و هژبری، 1381: 59).
همچنیـن میتوان در سرزمیـنهای تحـت نفـوذ اورارتوها، خصوصاً اطراف دریاچهی وان، مقابر صخرهای زیادی را در دامنهی کوهها و صخرهها برای دفن پادشاهان و امیران مشاهده کرد که همگی قابل مقایسه با این مقابر در دوران ماد میباشند. در واقع، میتوان گوردخمههای صخرهای مادها را دنبالهروی اورارتوییها دانست؛ برخلاف گفتهی بسیاری که این نوع بناها را از آشوریان میدانند. این گوردخمهها انوع گوناگونی دارند، برخی پارهسنگی مستطیلی شکلاند که تک اتاقی در آن نقر شده است (تصویر 15). برخی دیگر از این گوردخمهها به صورت واحدهایی پیوسته میباشند که معمولاً دو اتاق در کنار یکدیگر قرار گرفته و اتاقک دوم در مجاور یا پشت اتاقک اولیه تعبیه شده است (تصویر 16). آنچه در گوردخمههای اورارتویی به چشم میخورد، وجود تعداد زیاد پله برای رسیدن تا ورودی گورخمه و همچنین تعداد زیاد طاقچه و سکو در اتاقها برای قرار دادن ظروف و نذریها است، درحالیکه در گوردخمهی مادها این خصوصیات به ندرت دیده میشود. افزون بر این، در اینگونه از بناهای اورارتویی، ستونها، کتیبهها و سنگنوشتههای متداول در گوردخمههای مادی دیده نمیشود (اصغرپور و حاتم، 1390: 70).

گوشوارههای اورارتویی

گردنبندی با سنگ های عقیق جگری، خریداری شده از شکارچیان گنجهای نزدیک به وان در ترکیه، موزهی تمدن های آناتولی، ترکیه

دستبند اورارتویی

طرح درخت زندگی، قرن 8 و 9 ق.م. [آرشیو موزهی بریتانیا]
در ایران کنونی، میتوان محوطههایی باستانشناسی باقیمانده از تمدن اورارتو را در مناطقی مانند تپهی حسنلوی IV، عقربتپه و بسطام مشاهده کرد. نکتهی متمایزگر معماری این تمدن، ساختوساز آنها در ارتفاعات است. کمتر دیده شده که آنها پایهی شهر خود را بر ویرانههای شهرهای تخریب شده بنا گذارند و ترجیح میدادهاند که بناهای جدید خود را بر ارتفاعات بسازند. همچنین در برخی دیگر از شهرها، معابدی شامل تعداد زیادی اتاق که گویا به عنوان انبار از آنها استفاده میشده است در ارتفاعات میساختند تا خدایان حافظ شهرشان باشند (Department of Ancient Near Eastern, 2004). در ادامهی مقاله به بررسی محوطهی باستانی اورارتویی بسطام در ایران پرداخته شده است.
بسطام
مهمترین بررسیهای صورت گرفته در منطقهی بسطام، توسط هیئتی کاوشگر به سرپرستی کلایس، در سال 1968، بوده است (تصویر 17). در پی این کاوشهای باستانشناختی که به صورت مداوم و هرساله صورت میگرفت، علاوه بر اشیای کوچک هنری، صفحات منقوش به خط میخی، معبد، قلعه، دیوارهای حصار و بقایای معماری کشف شده است. همچنین در اراضی پاییندست قلعه، بافت معماری یک شهر نیز مشخص میباشد. با توجه به اسناد میخیای که در بسطام یافت شده، احداث این قلعه به دست «روسای دوم»، پادشاه اوراتو، در سالهای 645-685 ق.م. اتفاق افتاده است. نام این قلعه در دورهی اورارتو «روسایی اورارتو» (Rusa-i URU.TUR)، به معنای شهر کوچکی که روسا آن را ساخت، است. اما کاوش های صورت گرفته بیان میدارد که بسطام، بزرگ ترین مرکز اقتصادی، نظامی و سیاسی منطقه بوده است. بررسیهای باستانشناختی و کاوشهای بسطام فقط تا سال 1980 میلادی ادامه یافت و متأسفانه در سالهای اخیر تمامی این فعالیتهای بررسی و کاوشها متوقف شدهاند (Belli, 2003: 20).
بسطام شامل ارگ، بخش صنعتگران، تجار و محدودهی محصور مربعیشکل میباشد که ظاهراً از این محوطهی محصور، برای نگهداری اسب استفاده میشده است. ارگ نیز متشکل از سه قسمت میباشد: بخش پایینی عمدتاً به پادگان اختصاص داشته، اما اصطبل، مراکز دادوستد و مهمانخانهای نیز در آن دیده میشود. بخش میانی، دارای انبارهای فراوانی برای تدارکات قلعه بوده و قسمتهای بالاتر آن تالارهای تشریفاتی و معبد خدای خالدی (که نامش بر کتیبهها نیز ذکر شده) قرار داشته است. بخش فوقانی و آکروپولیس، به عنوان عمارت سلطنتی استفاده میشده و در شرایط اضطراری به کار میرفته است.
ارگ بسطام، بزرگترین مجتمع معماری شناخته شدهی اورارتوها است و مساحت کلی آن حتی از قلعههای پایتخت این پادشاهی در ترکیه و ارمنستان نیز بیشتر میباشد. با توجه به شواهد، احتمالاً بسطام در نیمهی دوم قرن 7 ق.م. غارت و به آتش کشیده شده است. هیچ قبرستان اورارتوییای در بسطام یافت نشده، اما در آذربایجان ایران، تعدادی مقبره به صورت اتاقکهای سنگی به دست آمده است که معروفترین آنها، دستهای از مقبرههای سه اتاقه در نزدیـکی دژ اورارتـویی سنگر در غرب ماکـو میباشد (گروه مؤلفین، 1388: 27).
در نهایت باید گفت اگر سالهای پیش از هزارههای دوم میلادی را بتوان دوران زندگی آرام و مسالمتآمیز و همچنین شکلگیری ادیان، شهرها، دولتها و نظامهای اجتماعی جوامع بشری دانست، پس از این دوران، جنگها و کشورگشاییهای گستردهی بشری آغاز میگردد و دقیقاً در این دوران است که ملتی در شمال غرب فلات ایران، با وجود عمر تاریخی کوتاه خود، در مقابل قدرتهای عظیمی چون آشور میایستند و هنر، معماری و زندگی خود را به گونهای تنظیم مینمایند که مطابق با شرایط و موقعیتشان باشد. حال آنکه بقایای این آثار، به جای آنکه در شرایط امن نگهداری گردند و در دسترس پژوهشگران باشند، در تصرف مجموعهداران شخصیای است که به دنبال منفعتطلبی از این میراث ارزشمند هستند. لینچ، پژوهشگر انگلیسی، که سرزمین وان را زیر پا گذاشته، دربارهی این تمدن قدرتمند مینویسد: «روان (اعتماد به نفس و روح) این نژاد آهنین، که بر آشوریان چیره بوده، گویی هنوز گویای پیروزهای این نژاد است.»

نمونهای از سفال اورارتویی، مکشوفه از نواحی آناتولی، 700 ق.م.

ترسیمی از یک معبد اورارتویی در آیانیس [آرشیو موزهی متروپولیتن]

گوردخمهی قارنی یاروک، سلماس [مأخذ: اصغرپور و حاتم، 1390: 69]

گوردخمهی اورارتویی آقا اسماعیل، ارومیه[مأخذ: اصغرپور و حاتم، 1390: 69]
نمایی از تپهی بسطام در کاوشهای سال 1978

محوطهی بسطام
منابع
• اصغرپور، سمیرا و حاتم، غلامعلی (1390). بررسی تطبیقی گوردخمههای ماد و اورارتو. فصلنامهی علمی پژوهشی نقشمایه، شمارهی 8.
• بهزادی، رقیه (1370). قومهای کهن؛ نظری به تاریخ اورارتو. مجلهی چیستا، شمارهی 78.
• پاسدرماجیان، هراند (1377). تاریخ ارمنستان، ترجمه ی محمد قاضی، چاپ دوم. تهران: انتشارات زرین.
• پوپ، آرتور آپم و همکاران (1387). سیری در هنر ایران، جلد اول. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
• پیرنیا، محمد کریم (1389). سبکشناسی معماری ایران. تهران: سروش دانش.
• پیوتروفسکی، بوریس (1383). تمدن اورارتو، ترجمهی حمید خطیب شهیدی. تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.
• خطیب شهیدی، حمید (1355). تمدن اورارتو در آذربایجان ایران. مجلهی دانشکدهی تهران، شمارهی 10.
• دارا، مریم (1391). خالدی، خدای آتش پیروزی اورارتوها. مجلهی پیام باستانشناس، شمارهی 18.
• دارا، مریم (1394). دیسک کتیبهدار مفرغی کتیبهدار افسار اورارتویی. زبانشناخت، سال شش، شمارهی 1.
• سارویی، سمیرا و حاتم، غلامعلی (1390). بررسی تطبیقی گوردخمههای ماد و اورارتو. فصلنامهی علمی پژوهشی هنرهای تجسمی نقشمایه، شماره 8.
• سرمدی، عباس (1376). سنگنوشته های اورارتو در آذربایجان. نشریهی پیمان، شماره ی هفتم و هشتم.
• علیزاده، حسین و هژبری، علیرضا (1381). بررسی باستانشناختی نظام آبیاری اورارتو. پایاننامهی کارشناسیارشد در رشتهی باستانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس. چاپ نشده.
• گروه مؤلفین (1388). باستانشناسی آذربایجان از دورهی اورارتو تا شروع اشکانی، ترجمهی محمد فیضخواه و صمد علیون. تبریز: نشر اختر.
• مشکور، محمدجواد (1332). تاریخ مردم اورارتو و کشف یک سنگنبشته به خط اورارتو در آذربایجان. تهران: نشریهی شمارهی یک انجمن فرهنگ و هنر ایران.
• میرفتاح، علی اصغر و صبوری نوجهدهی (1387). بررسی و مقایسهی گونهشناختی یافههای فلزی اورارتویی شمال غرب ایران با نمونههای مشابه خارج از ایران. مجلهی پیام باستاشناس، شمارهی 10.
• نجاریان، آرمن (1379). تأثیر هنر و فرهنگ اورارتو بر تمدنهای ماد و هخامنشی. فصلنامهی پیمان، شمارههای 11 و 12.
• ولایتی، رحیم (1385). معرفی قلمروی هخامنشیان براساس نقشهای ملل؛ مجسمهی داریوش. مجموعه مقالات سومین کنگرهی تاریخ معماری و شهرسازی ایران. بم: سازمان میراث فرهنگی و
گردشگری.
• ولایتی، رحیم (1389). تأثیر هنر ملل تابعهی امپراتوری هخامنشیان بر هنر و معماری آنها. باغ نظر، شمارهی 14.
• Belli, O. (2003). Urartu Krallığı ile ilgili Araştırmaların Tarihçesi,Urartu: Savaş ve Estetik-Urartu. Istanbul: Yapı Kredi Kültür ve Sanat Yayıncılık.
• Bournoutian, G. (1993). A History of the Armenian People; volume I. USA: Mazda Pub.
• Bourke, Stephen (2008). Ancient Civilizations: The Middle East. UK: Thames & Hudson.
• Çilingiroğlu, A. (1997). Urartu Krallığı; Tarihi ve Sanatı. Izmir: Yaşar Education and Culture Foundation.
• Department of Ancient Near Eastern Art (2004). Urartu; In Heilbrunn Timeline of Art History. New York: The Metropolitan Museum of Art.
• Erdem, Ü. (2012). Urartu’da Çanak Çömlek. Journal of Aktüel Arkeoloji. Vol. 30.
• Seidl, Ursula (1994). Achaimenidische Etlehungen aus der urartäischen Kultur, Journal of Continuity and Change, No. 8.
• Stephen Bourke (2008). Ancient Civilization; The Middle East. London: Thames & Hudson.
• Yesayan S. (2003). Jewelry Art of Urartu. Historical and Philological Journal, No. 3.