آنتوان پرِداک
خانهی فولر، 1986-1987
فنیکس، آریزونا

از آن زمان که فرانک لوید رایت دل به دریا زد و ادارات زمستانی تالیسین غربی را در سال 1932 در ناحیهی بیابانی اسکاتسدِیل تأسیس کرد، هیچ معماری به این شکل تحت تأثیر پیشینهی بومی امریکا و صحراهای آن قرار نگرفته بود. رویکرد پرِداک در این ساختمان، جوهرهای توپوگرافیک دارد. خود او در این باره میگوید:
«در جنوب غربی [امریکا] من همیشه به فکر پیوند اساسی زمین و آسمان از طریق این دیوارهای خشتی یکدست و خاموش هستم که در اینجا مشاهده میکنید. این مسئله تأثیر نیرومندی بر من گذاشته است. در معماری خشتی، تکامل خاصی احساس میشود؛ دیوار همچون پلی میان زمین و آسمان عمل میکند. دیوار بخشی از زمین است، از آن برآمده است و به سوی آسمان میرود، و هرگونهی افزودهی تزئینی به آن، از قبیل قرنیز یا هرهچینی، در مقایسه با نیرو و توان خود دیوار، فرعی و ناچیز جلوه خواهد کرد… گاهی پیوند ساختمان با محیط از یک شبح و سایهی کلی آغاز میشود. هنگامی که برای نخستین بار به غرب میآییم و میکوشیم جهت و موقعیت خود را بیابیم، با وضعیت دلهرهآوری روبهرو میشویم: چشماندازی بیکران، آسمانی بیکران، و رشتهکوههایی که در دوردست حدود زمین را مشخص میکنند. من درک میکنم که هرکس در مواجهه با یورش این فضای بیکران، تمایل به گونهای ماندگاری و جاودانگی پیدا میکند، ماندگاریِ غیرواقعی. چگونه باید در برابر رشتهکوهها قد برافراشت؟ یک راه، ساختن چیزی راحت و بیدردسر، مانند سنتوریهای کلاسیک است، چیزی که در نمای کاذب شهرهای غرب امریکا به صورت سنت درآمده است. گزینهی دیگر، که من نیز از آن پیروی میکنم، ایجاد ساختمانی است که خود، منظرهای مشابه محیط اطراف پدید آورد.»
خانهی فولر، که ظاهراً از لوید رایت تأثیر فراوانی پذیرفته است، دو اتاق خواب و گاراژی با گنجایش سه اتوموبیل دارد، ولی بسیار بزرگتر از اندازهی حقیقی خود به نظر میرسد. این بنا که بر کف صحرا گسترده شده و جا خوش کرده است، به شکلهای غیرمنتظرهای در برابر پسزمینهی فراگیر کاکتوسها و بوتههای تنک قد علم میکند. عناصر خاص و چشمگیری مانند هرم مرکزی یا دو کلاهفرنگی روی بام برجهایی در دو سوی خانه، این حس را به بیننده القا میکنند که در میان کلوخها و بتهزارها با اقامتگاهی وسیع و بیدروپیکر سروکار دارد. به گفتهی پرِداک، این عوامل با موقعیت کیهانی و نجومی خانه همخوانی دارند:
«این پروژه، شرق و غرب را از طریق یک «تراس طلوع» و یک «برج غروب» به هم پیوند میدهد. منبع آبی نیز در میان آنها واقع است. الگوی زندگی روزانه از صبح به عصر جریان دارد: مناطق صبحگاهی، در شرق قرار گرفتهاند و فضاهای شامگاهی، با چشماندازهایی عالی برای تماشای غروب آفتاب، در غرب. تختهسنگها به درون حیاط نفوذ میکنند و رقص یا تنشی شاعرانه را میان محیط و معماری پدید میآورند؛ گویی محیط، بنا را در آغوش خود گرفته است، مانند آنچه در معبد آنگور وات در کامبوج یا پارک ملی چاکو کنیون در امریکا شاهدش هستیم. این تنش در اینجا کاملاً ثابت نگه داشته شده است. درون ساختمان، آب از سنگ گرانیت سیاه یکپارچهای بیرون میزند و در مجرایی موازی با محور شرقی-غربی خانه جریان مییابد. مسیر آب در استخر آرام و بیسروصدایی در حیاط به نقطهی اوج خود میرسد. استخر، یادآور دریاچهای در میان درهی سنگی است. «رگبار»ی از آب، مشخصکنندهی ورودی خانه است و از لحاظ بصری، با مجرای سیاه درون بنا ارتباط برقرار میکند. محورهای خانه با توجه به حرکت شرقی-غربی خورشید، تعیین شدهاند. خانه در زمستان حداکثر استفاده را از آفتاب به عمل میآورد و در تابستان، زاویههای پایین تابش آفتاب، راهی به درون ندارند. طرح مشبک پنجرهها همچون نوعی فیلتر، نور را به کف ماسهسنگی خانه میرسانند. بنا برای دستیابی به ثبات حرارتی، در عمق نسبتاً زیادی از زمین ساخته شده است. خطوط دید آن تقریباً مماس با سطح صحراست. نقاط دید مرتفعتر، مانند برج غروب، دید را از فراز دره به نورهای شبانهی شهر فنیکس، فرو نشستن آفتاب در غرب و کوههای شرق ممکن میسازد.»
سطح هرم که رودرروی سنگهای آتشفشانی ارغوانی-صورتی کوههای اطراف واقع شده است، به سه لایهی مجزا تقسیم میشود: نخست، سیزده ردیف پله که همانند آمفیتئاتر وارونهای قاعدهی هرم را در بر میگیرند؛ دوم، سطح صاف و نرمی از همان جنس سنگی که در قاعده به کار رفته بود؛ و بالاخره، نوک شیشهای هرم.
خانهی فولر به منظور حداکثر استفاده از جرم گرمایی خود در درون زمین جا گرفته و از لایههای ضخیم بتن و بلوکهای بتنی تشکیل شده تا محیط درون را از گرما و سرمای شدید صحرا در امان دارد. ساخت آن، به همان اندازهی معماری خاورمیانه، از سنتهای محلی نیز تأثیر پذیرفته است: برای مثال، میتوان به دو ستون یادمانی اشاره کرد که در بیرون از خانه، چسبیده به حاشیهی شرقی آن، واقع شدهاند، یا مجراهای آبی که در مسیرهای شرقی-غربی و شمالی-جنوبی جریان دارند و در نهایت به استخر بازتابی مدوری میریزند. به گفتهی معمار، عنصر نخست، همچون نمادی فرهنگی مورد استفاده قرار گرفت، در حالی که عنصر دوم باید چیرگی طبیعت را به نمایش بگذارد. دوگانگی مشابهی در ایوانهای سرپوشیدهی طلوع و غروب آفتاب مشاهده میشود که در دو سوی محور شرقی-غربی خانه، بر فراز بام ساخته شدهاند: یکی از آنها نیمهعمومی است و دیگری مرتبط با حریم خصوصی بال اتاق خواب. بنا که در بیرون با اُخرایی مایل به خاکستری و در درون با کرم رنگآمیزی شده است، به واسطهی پنجرههای مشبک خود، با بازی پیوسته و متغیر نور روبهروست.
خانهی فولر به جای آنکه سلسلهمراتبی مطابق سنتهای کلاسیک یا مدرنیستی برای فضاهای خود قائل شود، ساختمانی است بدونمرکز و چندمرکزی، با اتاقهای گوناگون که گاه شکلهایی غریب و غیرمنتظره دارند و بیننده هنگام گذر از آنها گویی از فضایی به فضای دیگر پرتاب میشود. منطقهبندی خانه نیز نسبتاً غیرمعمول است: هنگام ورود به خانه از سمت شمال، از میان گاراژ و پلکانی باشکوه، با سنگ سیاه یکپارچهای روبهرو میشوید که روی محور عرضی راهرو طویلی قرار گرفته است و جوی آبی با امتداد شرقی-غربی از آن به سوی استخر گرد و تراس و باغی جریان دارد که نقطهی پیوند طرح کلی ساختمان به شمار میآید. در این نقطه است که تقابلی پنهانی میان شکوه و جاودانگی جریان آب (که به آرامی به سمت استخر فرومیریزد) و فضاهای خانوادگی دنجی به وجود میآید که در دو سوی مسیر آب قرار گرفتهاند: آشپزخانه، اتاقهای صبحانه و غذاخوری، و دیگر فضاهای جنبی که در پشت گاراژ واقع شدهاند. گذشته از این فضاهای دنج خانوادگی، خانه شامل سه محوطهی تأثیرگذار دیگر است که دسترسی به آنها مستقیماً از راهرو طویل صورت میگیرد. این فضاها به ترتیب از جنوب به شمال عبارتند از: اتاق مطالعه که از هرم مجاور استخر «بریده» شده است؛ اتاق تلویزیون که اندکی بالاتر از هال ورودی قرار گرفته؛ و اتاق نشیمن که به صورت شعاعی طراحی شده و از ایوان سرپوشیدهای به حیاط بیرون دید دارد. پس از آن، خانه به فضاهایی تقسیم میشود که دنج و خصوصیترند و مجموعهی اتاق خواب و دستشویی صاحبخانه و اتاق مهمان را در بر میگیرند که در انتهای غربی خانه واقع شدهاند.
چشمگیرترین و نمادینترین عنصر ساختمان، هرم مرکزی است که به گفتهی هنری پلامر، اشارهای است غیرقابلانکار و همراه با طنز به نقش هرم پشت «مُهر بزرگ» ایالات متحد امریکا (پشت این مُهر، هرمی دیده میشود که چشمی به نشانهی «نظارت عالیه» بر بالای آن قرار گرفته است). به جای «چشم همهبین»، بر بالای این هرم، نورگیر سقفی تعبیه شده که نور را به اتاق مطالعهی زیر آن میرساند. بر اساس افسانههای مصری، این همان نقطهای است که ققنوس صبح هرروز در آنجا در آتش میسوزد. صرفنظر از این تداعیها، این روزنه به روشنی نقش یک ساعت آفتابی وارونه را نیز بازی میکند، زیرا میزان نور آفتابی که وارد اتاق مطالعه میشود به خوبی گویای اوقات شبانهروز است، تا آنکه آفتاب آنقدر پایین برود که نور کاملاً قطع شود.