معماری خانه‌های مدرن امریکایی (بخش هشتم و پایانی)
آنتوان پرِداک خانه­‌ی فولر، 1986-1987 فنیکس، آریزونا

مارک مَک خانه­‌ی سامرز، 1990 / سانتا مونیکا، کالیفرنیا

این مجتمع مسکونی که از روی یک دهکده‌­­ی خشت و آجری الگوبرداری شده است، از خانه و کارگاهی تشکیل می‌­­شود که به وسیله‌­­ی حیاط جلویی و استخر از هم جدا می‌­­شوند. ورود به این حیاط از سمت جنوب و از زیر یک آلاچیق چوبی در انتهای ساختمان کارگاه صورت می‌­­گیرد. ساختمان کارگاه شامل اتاق مهمان، اتاق موسیقی و کتابخانه است و در عین حال، نقش نمادین دروازه‌­­ی خانه را نیز بازی می‌­­کند. خانه‌­­ی اصلی در پشت آن، روی برآمدگی کم‌­­ارتفاعی بنا شده و به مجموعه‌­­ای از ایوانها در ارتفاع‌های مختلف و اتاق‌های چسبیده به آنها تقسیم می‌­­شود. نخستین لایه از این مجموعه شامل یک پاسیو و باربیکیو مشرف به استخر است. اتاق‌های غذاخوری، نشیمن و خانوادگی، پاسیو را در بر گرفته‌­­اند. دسترسی به تراس دوم که یک طبقه‌­­ی کامل بالاتر از پاسیو واقع شده است، از طریق پلکان چوبی سربازی انجام می‌­­پذیرد، عنصری که به همراه پلکان تقریباً مشابه دیگری که به اتاق تمرین در بالای خانه منتهی می‌­­شود، حضور بسیار نمایانتری پیدا می‌­­کند.
در خانه‌­­ی سامرز که برای یک خانواده‌­­ی موسیقیدان طراحی شده است، با توجه به اصل تقسیم فضای آدولف لوس، ترازهای اتاق‌های مجاور بدون استثنا نسبت به یکدیگر اندکی جابه‌­­جا شده‌­­اند و بیننده هنگام ورود از فضایی به فضای دیگر، احساس می‌­­کند حجم‌ها بالا و پایین می‌­­روند. این شیوه‌­­ی تنظیم و رده‌­­بندی فضاها به ایجاد حال و هوای رسمی یا غیررسمی در اتاقهای مختلف کمک می‌­­کند. بدین ترتیب، در بالای ورودی کم‌­­ارتفاع در سمت شمال، دو طبقه با سقف‌های کوتاه درون یک پوش منطقه‌­­بندی به ارتفاع 28 فوت جای گرفته‌­­اند، در حالی که دو طبقه‌­­ی دیگر خانه در سمت جنوب قدری بلندتر هستند. این اتاق‌های «متین» روبه‌­­جنوب، فضای نشیمن اصلی را در پایین و اتاق خواب صاحبخانه را با سقف بلند در بالا تشکیل می‌­­دهند. آرایش اتاقها در طبقه‌­­ی دوم از الگوی شاخص خانه‌­­های پاسیودار پیروی می‌­­کند: توالی چهار اتاق خواب و سه دستشویی که حول پاسیوی مرکزی و اتاق تمرین قرار گرفته‌­­اند. یک پلکان داخلی نیز از این سطح به اتاق تمرین در بالای خانه منتهی می‌­­شود.

البته رویکرد مک با سرخوشی بیشتری همراه است. او با صرف نظر کردن از کاربرد انحصاری رنگ‌های اصلی (که بسیار مورد علاقه­‌ی جنبش هلندی بود) توانست، به ویژه در آشپزخانه و حمام، آمیزه‌­ای متنوع از درجات مختلف رنگ‌های سبز و زرد پدید آورد که به خوبی با پانل‌های قرمز و موزاییک‌های آبی ترکیب می­‌شدند. حاصل کار، فضایی است با نور و آسایش افسون­‌کننده، که جنبه­‌هایی حاکی از خودآگاهی و مضمون‌های فولکلوریک را در خود گرد آورده و به شکلی غیرمنتظره یادآور تابلوهای هوندرت­واسِر، نقاش اتریشی است. نمای بیرونی که با قرمز و زرد اُخرایی، آبی مایل به خاکستری، و صورتی پوشیده شده و قطعات چوبی آن به رنگ سبز تندی در آمده­اند، جلوه­‌ی بسیار چشمگیری دارد و یادآور آثار لویس باراگان، معمار مکزیکی است که تأثیر نیرومندی بر ساختمان‌های مک داشته است. البته این رویکرد رنگارنگ در فضای درونی به شیو‌ه‌­ای اجرا شده است که با طرز کار باراگان تفاوت پیدا می­کند و بیشتر به جلوه‌­های رنگی و فضایی جنبش هلندی دِستیل شباهت می‌­یابد. 

مَک که در اتریش بزرگ شده و تحصیل کرده است، در طول دهه­‌های پیش، مبنای کار خود را قدری تغییر داده و از بلوک‌های بتنی و فرم‌های شبه­‌پالادیووار (quasi-Palladian) و سبک بدوی نو (Neoprimitivism) در آثار نخستین خود در سان­فرانسیسکو به همراه اندرو بِیتی، به سوی الگوهای بازتر و کلاژمانندی رفت که در ساخته‌­هایش در جنوب کالیفرنیا به چشم می­‌خورند. ساختمان‌های او مجموعه‌­هایی هستند پرآسایش با اجزا و عناصر تصادفی و اتفاقی: آلاچیق‌هایی با دهانه­‌های جناغی­‌شکل، نرده‌­های مورب، تیر خرپاهای چوبی نمایان، بادبندهای چپ­وراست، روکش‌های چوبی و تخته‌­ای چندلا، دیوارهای گچی، و سقف‌های شیبدار فلزی با پیچک‌های ایستاده.

منتشر شده در : دوشنبه, 10 می, 2021دسته بندی: معماری, مقالاتبرچسب‌ها: