یک دقیقه سکوت!

نیازهای اساسی خود را فراموش کرده ایم و در زندگی مجازی و رویایی پناهنده شده ایم. گاهی سر به بیرون می آوریم و نگاهی به طبیعت بهاری می کنیم و هوایی می خوریم. لبخندی می بینیم و لبخندی می زنیم و با اینکه تکتک سلول های وجودمان زنده می شوند و تمام احساساتمان از درون، درستی این مسیر را فریاد می زنند، اما مجدداً بازگشته و غرق اقیانوس امواج می شویم. این شماره از هنرمعماری، حاصل تک لحظههایی است که به بیرون نگاه کردیم؛ سعی کردیم یادآوری کنیم که چه جایگاهی داشتیم و باید در کدام جهت حرکت کنیم؛ سعی کردیم در تبیین این مسیر با کسی، جریانی، گروهی و اندیشه ای دچار سایش نشویم ــ امری که بسیار سخت است! فراموش نمیکنیم، معماری ایران به لحاظ فنی و علمی به خوبی در حال رشد است، اما به همان میزان اخلاق و تعهد در آن، در حال فراموشی است.
اغلب به بهانه های واهی، نزد اعضای شورای عالی می رویم و دید و بازدیدی می کنیم و در همان لحظه ها گزارشی هم از مؤسسه و اقدامات مجله را تقدیم می کنیم. گاهی هم اعضا تماس می گیرند و مفتخر به احوالپرسیمان میکنند و در همان گوشه و کنارها حرف و نکته ای را گوشزد می کنند. دکتر صارمی عزیز هم همینطور بود، اما با ملاقاتهای حضوری بیشتر. خصوصاً به این دلیل که ساختمان با اصالت دفتر ایشان در جوار پارک دانشجو، هم برای جناب دکتر و هم برای ما بسیار دلنشین بود. زمستان 1395 هم مثل همیشه … یکی دوبار ما تماس گرفتیم قرار بگذاریم …که دیگر نشد. آخرین بار قرار شد یک پنجشنبه بعد از کار روزمرهمان برویم که باز هم نشد. صبح شنبه، سیستم های دفتر را روشن نکرده بودیم که از منزل دکتر صارمی تماس گرفته و گفتند ایشان به دیار حق پرواز نمودند و برای همیشه ما را تنها گذاشتهاند … نمی دانستیم با غم سنگینِ نبودن دکتر بسازیم یا سهل انگاری خودمان. حتی فرصت خداحافظی هم با کسی که پدر معنوی خود میدانستیم، نداشتیم. مراسم تشییع دکتر عزیزمان را زیر برف انجام دادیم ــ برفی که او عاشقش بود. امیر بانیمسعود میگفت وقتی کتاب خود را (معماری معاصر ایران) مینوشت، اکثر استادان نسل های اولیه از گذاشتن جوانان در آخر کتاب، گله داشتند جز یک نفر و آن یک نفر علیاکبر صارمی بود. ظاهراً دکتر گفته بودند: «اتفاقاً این جوانان را علی رغم کارهای کوچکشان هرطور شده بیار.» ما هم به عنوان ناشر کتاب موافقت کردیم و بدون هیچ تغییر و اغماضی همه را آوردیم ــ این قضیه حداقل برای سال هشتاد و هفت است. کتاب در سال هشتاد و هشت منتشر گردید. ما به امر استاد عزیزمان انجام وظیفه کردیم، اما استاد عزیزمان همیشه دریادل بود و متأسفانه در روز تشییع او، حتی یک نفر از همین جوانان را ندیدیم. هر که بود از نسل موسپیدان و معماران نسل های بعدی بود. جوانان آخر کتاب بانیمسعود هیچکدام نیامده بودند، دانشجویان معماری هم همینطور. به هر تقدیر، ما بنا به وصیت دکتر مو به مو رفتار کردیم. مراسم یادبود دکتر نیز همزمان با سوم استاد عزیزمان برگزار شد. دوستانی در این بین مدیریت کردند و ما در کنار ایشان بودیم که اکثراً از دوستان کانون فارغ التحصیلان معماری دانشگاه تهران بودند از جمله حمید ناصرنصیر، سیروس مهراندیش، اسماعیل جنتی و فرزانه عطاالهی. به علاوه استادانی بزرگ و دانشجویان و دلدادگان استاد نیز در این برنامه شرکت جستند: بزرگوارانی چون عبدالرضا ذکایی، شهاب کاتوزیان، شهرام گلامینی، سید علیرضا قهاری، فریار جواهریان، جواد بنکدار، بیژن شافعی، عطاللّه امیدوار و امیرعباس شیرازی.
ایشان ما را مفتخر به سخنرانی نمودند. برنامه های دکتر که تمام شد، منتظر بودیم دیگران هم حرکتی انجام دهند، اما متأسفانه تاکنون که این متن را نهایی می کنیم، بجز گرامیداشت دکتر عزیزمان در حاشیهی برنامهی سالانهی بنیاد میرمیران، دیگر خبری نیست. البته منظور ما صرفاً برگزاری رویداد و نشست و یادبود نیست؛ در این ایام خیلی از نشریات معماری و مطبوعات منتشر شدند، اما دریغ از یک نیمخط برای علی اکبر صارمی، کسی که همواره حامی همیشگی جوانان معمار و رسانه های معماری بود.
با حفظ انسجام قبلی، درحالی که بمب سکوت در دفترمان ترکیده بود، ادامه دادیم. سرفصل های خود را که همیشه دغدغه مان ــ و دغدغه شان ــ بود پیگیری کردیم و پرونده ها را به جلو آوردیم. از عمق مطالب به لحاظ علمی کم ننمودیم و سعی کردیم به دور از رقابت و سرعت بیرون از دفتر، صرفاً گزارش های تحقیقات علمی جمعی از معماران را به دیگران انتقال دهیم. به رسم همیشه در این شماره نیز سعی داشتیم با دیگر نشریات موازی کاری نکنیم و راه خود را برویم؛ جریان خود را بسازیم و آواز خود را بخوانیم. مقالاتی را ترجمه نمودیم که دغدغه ی نظریه و نقد و تئوری دارند و همواره می کوشیم آداب نقد را در بین اهل حرفه جا بیندازیم. می کوشیم به شما یادآوری کنیم تا نقد نکنیم، درجا خواهیم زد.
نخستین دوره ی جایزه ی ساختمان سال را در یک غروب بسیار زیبای پاییزی شروع کردیم و در صبح بهاری دل انگیزی به پایان رساندیم. نگران بودیم حسی که ما در بازدیدهای حضوری دریافت کردیم به خوبی منتقل نشود و شما دچار سوءتفاهم شوید و نگران بودیم مأموریت به درستی انجام نشود. بنابراین چه به لحاظ علمی، چه به لحاظ ادبی و حتی مسائل فنی دخیل در چاپ، تلاش هایی کرده ایم که نتایج آن را مشاهده می نمایید. کوشیده ایم به شما بگوییم ساختمان سال ایران به دلیل اثر روانشناسی و حس خوبی که منتقل می نمود، انتخاب شد و نه فرم آن. بازدید داوران، صد در صد مؤثر بود و در نهایت، بین سه اثر راه یافته به مرحلهی نهایی، از بین ده ها پروژه، اثر فرمالی که خیلی هم خوب بود و روی عکس و اسناد بالاترین شانس را داشت، پس از بازدید از یک اثر معماری پایدار، عقب افتاد و اثر با معماری پایدار و طراحی داخلی بسیار حرفه ای و تأثیر گذار با دیدن اثری دیگر که حائز اثرگذاری روانی و حسی شدیدی بود، جا ماند و در نهایت این اثر سوم منتخب شد.
کوشیدیم شما را متوجه کنیم که همه چیز برای ایران و آینده ی معماری سرزمینمان انجام می شود. این نیز جزئی از واقعیت است که ما برای درک آیندگان از روزگار کنونیمان نیز دغدغه داریم. هر زمان دچار وسوسه می شویم که در کیفیت کار خود تجدید نظر کنیم، نشریه ی هنر و معماری، اثر عبدالحمید اشراق و دوستانش ــ افرادی چون محمدرضا مقتدر، پرویز تناولی و … ــ را ورق می زنیم و می بینیم که بیش از نیم قرن پیش، ایشان چه تلاشی می کرده اند. اگر این جماعت همچون دیگران رفتار می کردند امروز کجا بودیم؟ چه چیزی داشتیم و مهم تر آنکه از معماری آن دوران چه می دانستیم؟
این نخستین شماره ی هنرمعماری بدون علی اکبر صارمی است. می دانیم بهاران ادامه دارد و استاد، خدمت خود را به این مملکت کرده اند. هربار که به عکس استاد و تصویر خندان و بهار پشت سرش نگاه می کنیم تکتک سلول هایمان فریاد می زنند که زندگی ادامه دارد، گرچه ما هنوز در امواج یاد او غوطهور هستیم.
یادش گرامی و ماندگار
تحریریـه ی هنر معماری