یاداشتی پیرامون یک تجربه ی دانشگاهی، اسکندر مختاری طالقانی

به ظاهر «مرمت» و «نوسازی» دو دیدگاه مقابل هماند؛ از سویی دیگر، شهر پدیدهای انسانساخت و زنده است و «نوسازی» لازمهی زندگی است. شهر حافظ خاطرهها است و شهر، بدون خاطره، شهر نیست؛ خوابگاه است. مرمتگر حافظ شهریست که خاطره بر آن نقش بسته است. گذر زمان بر شهر و استمرار سکونت انسان در آن از خود اثری بر جای میگذارد ــ کوچهها، گذرها، خیابانها و ساختمانها اعم از خانه، مسجد، کلیسا، باغها، بازارها و بازرچهها تا دکانها، پاتوقها و محلات از ریز تا درشت که به تدریج و بر اثر استمرار سکونت در شهر شکل گرفتهاند، هریک روایتگر یک داستانند: روایتگر گذشته شهر و انسانی که در آن زیسته است. این آثار، آینهی روایت زندگی انسان در شهرند و روشنتر از هر نوشته و سندی، این انسان و رفتار او را در یک محدودهی مکانی به تصویر میکشند. بنابراین، آثار بازمانده از گذشته در محدودهی محلات، گذرها، خیابانها و بناها ، راوی تاریخاند و امکان دستیابی به هویت شهر را فراهم میآورند. جالب آنکه هرگاه به مکاشفه بر آثار و ابنیهی شهرهای کهن نشستهایم، شگفتی همراه با تحسین را برایمان به همراه داشته است. این مکاشفه در هزارتوی شهر، حکایت از آن دارد که شهرها و عرصههای تاریخی، رازهای فراوانی از تلاش، نبوغ و خلاقیت، عشق، کوشش، ایثار، مهربانی و وفاداری را در خود جای دادهاند که نمیتوان آنها را نادیده انگاشت و اگر این نشانهها نادیده انگاشته شوند، بر شهر و ساکنین آن همان خواهد رفت که بر ما رفته است. آشفتگی، التهاب، اغتشاش، سردرگمی و رنج از سکونت در شهر، حاصل نادیده انگاشتن روایت و بازخوانی شهر است. برای دوری از این گونه عوارض، شهر را باید خواند، در آن تعمق کرد و به آن دل داد. اگر دل به شهر بدهیم، شهری آسوده برای سکنی خواهیم داشت و از این آشفتگی و التهاب رها خواهیم شد.
تفاوت رویکرد حفاظتی و حفاظتمحور و اقدام مرمتی به جای نگاه نوسازی در شهر تاریخی نیز از تفاوت این دو رویکرد و نتایج آن برای ساکنین شهر امروز و شهروندان فردا در همینجا است. یکی به دنبال احصا و حفظ ارزشهاست و دیگری رونق اقتصادی حاصل از نوسازی را بهانه قرار میدهد؛ یکی به جامعهی شهری در گذشته، امروز و فردا نظر دارد و دیگری به گذشته بیاعتناست، دچار روزمرگی است و فارغ از دغدغهی فرداست.
پس از حادثهی اسفبار 30 دی ماه 1395، ساختمان پلاسکو در مرکز تاریخی شهر تهران و عوارض تأسفآور ناشی از ایمن نبودن این ساختمان و عدم امکان فرونشاندن آتش در آن به واسطهی همجواریهای فشرده با بافت اطراف، انگیزهای برای پرداختن به مرکز تاریخی شهر و کنکاش در بافت شهری و محیط اطراف ساختمان پلاسکو پیدا شد. موضوع با دانشجویان کارشناسیارشد مرمت بنا و بافتهای تاریخی دانشکدهی معماری و شهرسازی دانشگاه آزاد تهران مرکز به عنوان پروژهی درس طرح باززندهسازی میراث مجموعههای معماری در میان آمد و استقبال دانشجویان سبب شد که به مدت یک ترم تحصیلی (نیمسال دوم 96-95) من و دانشجویان، همراه با هم در احوالات مرکز تاریخی شهر در بلوک شهری لالهزار (شرق)، فردوسی (غرب)، منوچهری (شمال) و جمهوری (جنوب) به واکاوی بپردازیم. حاصل این واکاوی کشف رازهای فراوانی از خاطرات شهر بود. مطالعهی این بستر تاریخی نشان داد خانوادهی خوشنام پیرنیا و نشانههای فراوانی از سکونت نسلهای متوالی در این بخش از شهر، خانوادهی خوشنام هدایت که دامنهی نفوذ اقداماتشان تا میدان مخبرالدوله در شرق استمرار داشته و خانوادهی سردار معتمد که در کنار خیابان جمهوری سکونت داشتند و هنوز آثارشان باقیست؛ به همراه نشانههای فراوانی از آثار شاخص معماری قرن حاضر چون مدرسه و کلیسای ژاندارک، سینمای متروپل و پارک، هتلهای پالاس، کریستال و نشانههای تاریخی چون مقبره رضاقلی خان هدایت و مسجد هدایت که در روزگاری محل سخنرانیهای زنده یاد آیتاللّه طالقانی بود و تعدادی از اماکن خاطرهانگیز چون داروخانهی آلمانی، عکاسی ادیسون و تعدادی تجارتخانه و تعدادی رستوران و پاتوق روشنفکری در این محدودهی 9 هکتاری هنوز استقرار دارند. این مطالعات نشان داد که ساختمان پلاسکو با نادیده انگاشتن حقوق شهروندی و با زیر پا گذاشتن مقررات ساختمانی موجود در سال 1337 در زمینی به مساحت 4000 مترمربع موفق به اخذ 100 در صد سطح اشغال شده است. در طرح این مجموعهی تجاریـاداری که بعداً به تجاری و تولیدی بدل شد، 75 درصد از عرصهی شمالی به یک مجموعهی تجاری چهارطبقه و استمرار این مجموعهی تجاری در بخش جنوب و در لبهی خیابان، به یک ساختمان 16 طبقه اختصاص یافته است. ساختمان پلاسکو حاصل یک رانت بود که در سال 1341 به بهرهبرداری رسید و پس از آن، سکونت در محیط اطراف آن از رونق افتاد. این ساختمان بدون توجه به بافت ارزشمند زمینه در شهر تاریخی استقرار یافت و حاصل آن از دست رفتن اعتبار زمینه در ازای استقرار یک مرکز تجاری مدرن و متراکم در شهر بود.
نتیجهی مطالعات انجام شده توسط دانشجویان نشان داد که علیرغم گستردگی آسیبهای عارض شده بر شهر در این محدوده، هنوز نشانههای فراوانی از ارزشهای گذشته حضور دارد. از سویی دیگر، طرحهای توسعهی شهری تهران، از جمله طرح تفصیلی شهر تهران مصوب 1390، بارگذاری غیرمتقارنی را بر این بخش از شهر تاریخی تحمیل نموده است. این مطالعات نشان داد که اگر افقهای طرح تفصیلی شهر تهران در این بخش از شهر تحقق یابد، نه از تاک، نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان. بنابراین اصلاح دیدگاههای طرح تفصیلی و توصیه بر جلوگیری از تراکم بیشتر در محدودهی اطراف پلاسکو که به بهانهی بازسازی آن میتواند مورد عمل قرار گیرد را، از دیگر دستاوردهای این مطالعات منظور باید داشت. جالب آنکه، گذشت زمان نشان داده که مشاورین و مسئولین طرح بازسازی پلاسکو از زمینهی بستر شکلگیری این ساختمان مطلع نبوده و هنوز هم از ارزشهای آن اطلاعی ندارند. راهی که مشاورین و مسئولین انتخاب کردهاند همان راهی است که سازندگان پلاسکو در سال 1337 پیشهی خود نمودند و از شهر تاریخی، شهری بیهویت ساختند. آنچنان که عوارض آن گریبانگیر عزیزان ایثارگر آتشنشان شد و 16 تن از این عزیزان در سانحهی آتشسوزی، فداکارانه جان باختند.
حاصل کار این مطالعات که با تلاش شبانهروزی و دلسوزانهی دانشجویان همراه بود، تاکنون در مؤسسات مختلف علمی به ارزیابی و قضاوت گذاشته شده است. نشستهای تخصصی جامعهی معماران در خانهی هنرمندان، شورای فنی میراث فرهنگی تهران، پژوهشکدهی ابنیه و بافت پژوهشگاه میراث فرهنگی و نمایشگاه دانشکدهی معماری و شهرسازی دانشگاه آزاد تهران مرکز از جمله این مراکزند که دانشجویان فرصت ارائهی مطالعات خود را یافتهاند. امید است این کوشش که برای توجه به ارزشهای میراث شهری معاصر در مرکز تاریخی شهر تهران صورت گرفت، در فرایند تصمیمگیری برای آیندهی پلاسکو مؤثر افتد. این مطالعات توصیه دارد پیش از تصمیمگیری برای هرگونه اقدام جهت بازسازیِ پلاسکو، باید به بافت شهری زمینهی آن توجه داشت و طرحی میبایست مورد توجه قرار گیرد که به تمامی محدودهی استقرار ساختمان پلاسکو در بلوک شهری حد فاصل چهار خیابان لالهزار، منوچهری، فردوسی و جمهوری نظر دارد. این طرح توجه میدهد که پلاسکو دانهای از یک بافت شهری است و بدون توجه به زمینه نباید به آن پرداخت.