کوشکِ باغ بازسازی عمارت استیجاری کاخ سعادت آباد، اثر احسان حاجیرسولی

گنج زر گر نبوَد کنج قناعت باقیست آنکه آن داد به شاهان به گدایان این داد
در پسِ باغی پُرثمر از درختانِ انار و توت و انجیر، بنایی یک طبقه با نمایی سراسر پوشیده از آجر، بر کرسی سنگی کوتاهی قرار گرفته بود که ورودی آن با محور میانی باغ کمی اختلاف داشت. در نسبت باغ به بنا، انبوه سبزیها چنان گسترده و شاخهها درهم تنیده بود؛ که گویی خانه، خود را پشت درختان پنهان نگاه داشتهبود.
در تاریخ شفاهی اهل محل، ساخت اولین خانههای این گذر به سالهای ابتدایی دههی بیست شمسی باز میگشت؛ در تصدیق تاریخِ شفاهی، عکس هوایی سال ۱۳۳۵- چگونگی رویش اولین خانهها و رشد بافتهای مسکونی طی این سالها را ثبتکرده بود؛ اما زمین منظور ما، همچنان قطعهی بازماندة باغی در میان خانههای نو ساخته بود. به استناد این تصویر، ساختِ بنا به سالهای پایانی دههی سی و بعد از آن مربوط میشد.
۱. اگرچه، معماری خانه در هیئت کلی از سنتِ معماری تاریخی فاصله میگرفت و در نگاه اول، خبری از وسواسهای هندسی و قرینهسازی و محوربندیهای کمالیافته نبود؛ اما به روشنی از دیرینگی زبان معماری ایرانی بهرهداشت و به لحاظِ فضاسازی و روشِ ساخت همچنان، وابستهی الگوهای آشنای خود بود. با این وجود، ظرافت و نازکی صورتهای تاریخی، جای خود را به نوعی سادگی و ضخمتی-زیبایی کمال نایافتهی- کارکردگرایی داده بود. به این اعتبار، معماری دوران تغییر مینمود، نه تثبیتِ سنت.
۲. سازمان عملکردی خانه، از دو بخش شرقی-غربی و راهرویی درمیان تشکیل شده بود؛ راهرو به عنوان مسیر اصلی حرکت از آستانهی ورودی آغاز و با نفوذ به عمقِ خانه به مرکزی میانجامید که مکانِ دیدار و جمع و پخش راهها بود. سپس با گشوده شدن در اطراف، دسترسی کلیهی فضاهای خانه را به شکل مستقیم تأمین مینمود. این الگوی جهتگیری، نمودِ ساختاری سلسلهمراتبی در توزیع عملکردها بود: به ترتیبی که اتاقها به منظور بهرهمندی از روشنایی و منظر باغ در قسمت جنوبی و بخشهای خدماتی پسِ اتاقها، در شمال بنا سازماندهی میشد.
هر اتاق، دارای ساختاری مرکزگرا، «در خود بسته» و «کامل» بود؛ که علاوه بر دسترسی مستقیم از طریق راهرو، از ارتباط داخلی با فضاهای پیرامون هم بهره داشت: در بخش غربی خانه، اتاق بزرگتر با کارکرد نشیمن در عمق به اتاقی نیمه تاریک باز میشد؛ درحالیکه، دو اتاق کوچکترِ بخش شرقی در عرض به یکدیگر گشوده بودند. از این رو، معماری اتاقها به لحاظ کارکردی «پذیرا» به لحاظ تجربهی فضایی «گشوده» و به لحاظ زیبایی شناسی وحدتیافته و «منسجم» بود؛ اگرچه، به لحاظ ساختاری «مستقل» و «محدود» مینمود.
بنابراین، سازمان فضایی/عملکردی خانه برآمده از شبکهی هندسی نظامیافتهای مبتنی بر «مسیر» و «مرکز» بود؛ بدین معنی که ترکیبِ فضاهای داخلی، از همنشینی اجزای کارکردی در مقام «مرکز» و انواع ارتباط بین آنها به عنوان «مسیر» شکل میگرفت.
۳. در خصوص آسیبشناسی، اگرچه، مداخلات ساکنین قبلی به ظواهر بنا محدود میشد و دخل و تصرفها به گونهای نبود که «کلیت» و شاکلهی معماری خانه را مخدوش کند؛ اما عدم رسیدگی و مراقبت پیوسته نیز، در پیدایش انواع آسیبها بی تأثیر نبود.
بام خانه، با خاکِ دستی و پوشش کاهگل شیببندی / اجرا شده بود؛ و در زمانی نزدیکتر، روی آن عایقِ قیروگونی پوشانده بودند. نشستِ خاک طی این سالها با ایجاد فرورفتگی در سطح بام، مانع هدایتِ صحیح آب به سوی ناودانها میشد؛ علاوه بر اینکه، زوال تدریجی عایق را سرعت میبخشید. در نتیجه، پوسیدگی عایق و عملکرد معیوب ناودانها، باعث نفوذ رطوبت به سقف چوبی و آسیب به اندودهای داخلی شده بود؛ به نحوی که آثار انواع ترک و قسمتهای فروریخته در پوشش گچی پیدا بود. اما عاملِ مخرب اصلی در پی نفوذ رطوبت، جذب موریانهها و آسیب گسترده به اعضای باربر و تختههای پوشاننده بود. شدت این آسیب در راهروی بخش شرقی-در محدودهی اتصال تیرها به دیوار تکیهگاه به حدی بود که سقف در آستانه فرو ریختن قرار داشت. علاوه بر راهرو، در مسیر ناوادانها و اتاقهای بخش شرقی نیز، ردِ حضور موریانهها بهصورت برجسته نمایان بود. بنابراین، بروز آسیبهای ناشی از رطوبت نزولی، هم به عوامل انسانی چون فقدان مراقبت از بنا، و هم به ماهیت و روش ساخت بام مربوط میشد.
دهانهی ورودی زیرزمین، بخش دیگر خانه بود که در معرض خطر ریزش قرارداشت. به شرحی که دیوارهای جانبی پله، یکی دچار رانش و کج شکلی و دیگری علاوه بر تغییرِ شکل، شکاف عمیقی در میان برداشته بود؛ که ردِ اثر آن از نعلدرگاه تا کف زیرزمین ادامه پیدا میکرد. در حقیقت، دیوار از هم گسیخته بود؛ اگرچه هنوز سرپا مینمود. زمینهی بروز چنین آسیبی به روشنی به ضعفِ مصالح و شیوهی ساخت بازمیگشت. جای تعجب بود که دیوارهای جانبی پله-با وجود فشار خاک- تنها با تیغهای ناچیز به ضخامت یک آجر اجرا شده بودند. بنابراین، در نتیجهی نشستِ طبیعی و فشارهای جانبی به راحتی دچار رانش میشد.
در فرآیند مرمت، سقف راهرو مطابق با الگوی اصلی (روش ساخت خود خانه) بازسازی شد. در اتاقها نیز، تیرهایی که دچار آسیب موریانه بودند به ضرورت با تیرهای چوبی مشابه تعویض و در قسمتهای آسیبدیده دوباره تختهکوبی شد. در مرحلهی پرداخت نیز، برای حفظ انسجام و روحیهی معماری، سقف اتاقها مطابق صورت اولیه، با اندود گچی پوشیده شد؛ اما در راهرو، تیرهای چوبی و تختهها «نمایان» و بدون پوشش باقیماند تا شاهدی بر بازسازی سقف به روشِ «همسان» باشد. در خصوص دیوارهای جانبی پله، بعد از مهاربندی بارهای وارد بر دیوار، بخش شکاف خورده به روش بنایی «تعمیر» و دوباره متصل گردید. همچنین، به منظور حفاظت پیشگیرانه، با الحاقِ قاب فولادی درون دهانهی پله از رانش بیشتر دیوارها جلوگیری شد.
۴. خانه در نسبت با باغ، آرام و فروتن بود؛ و با وجود غنای هندسی، سادگی دلنشین و ظاهری بی پیرایه داشت؛ قدمت، به او عمق و ابهام میبخشید؛ و در کهنگی و رنگباختگی، زیبا مینمود. بسان آن زیبایی که در زمختی و ناتمامی اجسام طبیعی یافت میشد. این کهنگیِ طبیعی، آگاهی را به سکونی درونی فرامیخواند؛ و از سطوح ساییده و سالخورده متوجه امرِ «بیدوام» و «ناپایدار» تاریخ میکرد؛ از این رو، در بهتصویرکشیدن زمانِ زیسته در هیئت معماری بیمانند بود. با وجود چنین نگرشی، کارورزی معماری در مواجه با اثر تاریخی به مثابه تجربه و رویدادی زیبایی شناسی تلقی میگردید؛ که در تلاش برای ارائهی صورتی از فهمِ تاریخ دراثر و از طریق اثر بود. بنابراین، در فرآیند بازسازی با حداقل مداخلات، جز به حذف زوائد و اقدامات ضروری فنی نپرداخت؛ تا زمینهی بیانِ خودِ اثرْ هرچه بیشتر فراهم آید.
معمار مسئول: احسان حاجی رسولیها
اجرا: عماد اشرفی
همکاران: نیما حری، کورش دروش، امیر شفاعیزاده، محمد هاشمی
موقعیت: اصفهان، چهارباغ بالا، گذر کاخ سعادت آباد غربی
کارفرما: کارگاه معماری دیرزی
مالک: خانوادهی حدادی
عکس: احسان حاجیرسولی ها
دورهی ساخت: پهلوی دوم
وضعیت قبل از بازسازی: خانهی متروکه
بعد از بازسازی: فضای کار اشتراکی
سازه: دیوار باربر آجری با طاق تیرپوش چوبی
مساحت زمین: ۴۸۴ مترمربع
زیربنا: ۱۵۰ مترمربع
هزینه بازسازی: دویست و چهل میلیون تومان
زمان: بهار و تابستان ۱۴۰۱