نقدی بر پروژه ی ساختمان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی استان کرمانشاه
سیامک پناهی

اتاق بازرگانی صنایع و معادن استان کرمانشاه … و اما نیما مکارى که از دانشجویان قدیم و دوست و همکار امروزى من هستند. از نظر بنده، نیما به عنوان یک دانشجو و به مثابه یک معمار، عموماً انسانی پرکار، ممتاز، با تلاشی پیگیر و فوقالعاده با انگیزه است. وى مسیر چند سالهی بسیارى از معماران را به سرعت طی نموده و در این مسیر، ناملایمات بسیاری تحمل نموده و مصداق کامل یک معمار جوان و موفق مىباشد.
نقد آثار معمارى و شهرسازى کار دشواری است و البته نقد آثارى که هنوز ساخته نشدهاند، دشوارتر به نظر مىرسد، چرا که درک پدیدارشناسانهی آن ممکن نیست، احساس و نظر مخاطبان قابل لمس نبوده و بازخورد جامعه و حس جاودانگى آن قابل سنجش نمیباشد. منتقد با عدم شناخت دقیق پیمایش فضایی برونو زوى، عدم درک دقیق تصور فضایی زیگفرید گیدیئون، ناشناس بودن رویداد فضایی برنارد شومى، مهجور ماندن حس پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتى و عدم درک دقیق هستیشناسی فضایی کریستین نوبرگ شولتز مواجه است، در هر صورت با تمامى موانع موجود سعى در تجزیه، تحلیل و بازخوانى پروژهی اتاق بازرگانی صنایع و معادن استان کرمانشاه اثر نیما مکارى خواهم داشت.
میخواهم در اینجا اذعان کنم که همیشه در بررسی آثار معمارى بهتر است نگاهى به مصاحبهی عمیق و شگرف میلان کوندرا بیندازیم … وقتی که خبرنگاری در فرانسه پس از انتشار رمان جدید وى در مورد آن پرسید، ایشان در جواب گفتند: «هر رمان جدید من باید نشان دهد که من آن را نوشتهام؛ یعنى خطوط فکرى کلی من را نشان دهد و از طرفی، باید یک کار جدید باشد، وگرنه اصلاً چرا نوشته مىشود؟» از این زاویه وقتی به آثار زاها حدید، پیتر آیزنمن، رم کولهاس، دانیل لیبسکیند، برنارد شومى، فرانک گرى، بیارکه اینگلز، فرشید موسوی و دیگر معمارانى که مدعی رهبری معمارى جهان هستند مینگریم، این دو اصل میلان کوندرا به خوبی به چشم مىآید. پس اگر بخواهیم واقعبینانه نقد کنیم، باید بپذیریم که پروژهی اخیر نیما را نمىتوان بدون بررسی و مطالعهی آثار قبلى او، ساخته شده یا نشده، مسابقات، طرحهای خیالی و نمادین داورى نمود. در بررسی پروژههای گذشته مىتوان یک خط فکرى مداوم با چنین مشخصاتی را شناسایی نمود: به طور مشخص، تداوم طراحى در یک مسیر خاص ایرانى مدرن متأخر با نیمنگاهی به هستیشناسی سایت، زمینهگرایی از نوع سوپرمدرنیته و منطقهگرایی انتقادی نسل دوم ماشین. وى عموماً از مصادیقی استفاده مىکند که در کار وى نهادینه شده است، برای مثال میتوان به محور سبز، گودالباغچه، پلازای اجتماعی، مسیر باغ ایرانى و هندسهی خالص اشاره نمود. اینها مصادیق کلی هستند و استفادهی مداوم از اینها تداوم را در طراحى ایجاد مىکند و براساس گفتهی میلان کوندرا، نشان دهندهی خط فکرى طراح و نویسنده است، اما در مرحلهی بعدى که طراح باید بتواند کار جدیدی انجام دهد و رمان بدیع بیافریند چه؟ آیا او موفق بوده؟ مىتوان در اینجا اذعان نمود که وى در این پروژه موفق بوده است و کارى بدیع در مقایسه با آثار قبلی وى تولید شده است؟ چرا؟
پروژه با رعایت هستیشناسی ایرانى، روح زمینهگرایی و منطقهگرایی انتقادی، شکاف مؤثر در مدرن متأخر، دانش طراحى معمارى در سیرکولاسیون حرکتى و عبور از نیرنگ سیرکولاسیون خطی و زیباییشناسی مینیمالیسم، مىتواند پروژهای قابل تقدیر باشد. همچون اکثر پروژههای وى، دیاگرامهای متعدد، تحلیل سایت، تحلیلهای هندسی، کالبدی، فضایی، تحلیلهاى اقلیمی، زیباییشناسی بصرى و دیگر پالیمسستهاى مؤثر در طراحى و ارائهی مشخص پلاستیک حجمى بنا از نکات مثبت طرح مىباشد.
محدودهی ارتفاع ١٤ متر و همچنین محدویتهای سایت و اجبار بر خطی بودن، مزید بر علت شده است تا با روح کمینهگرایی (مینیمالیسم) عجین شده و به دنبال حل کردن مشکلات معمارى با عبور از پیچیدگى ماکسیمالیستى و ورود بر جغرافیای مینیمالیسم باشد. قابل ذکر است خطر ماندن در خط فکرى مشخص، گاهی انسان را از ایجاد پروژههای مفهومى دور مىنماید. به طور مثال استفادهی دائمى از محور باغ ایرانى و گودالباغچه در اکثر پروژهها، گاهی مفهوم اصلی و غالب پروژه را تحتالشعاع قرار مىدهد ــ آنچه عموماً نیما مکارى با تکنیکهایى توانایی عبور از این مشکل را دارد. این مشکل در پروژهی اخیر با درصد پایینى به چشم مىخورد و طراح توانسته با پیچش حجمى و ارائهی تکنیک فضایی در پدیدارشناسی تنیدگی احتمالی از پرتگاه آن بگریزد، اما مىتوان به عنوان یک پرسشگر پرسید: مشکل اصلی معمارى در اتاق بازرگانی صنایع و معادن استان کرمانشاه چیست؟ و در تفکر مفهومیِ حاکم بر این پروژه چه مفهومى از اتاق بازرگانى، صنایع و کرمانشاه در طراحى دخیل بوده است؟ آیا طراح در کالبد گشتالتی پروژه، تمامى پرسپکتیوهای موجود، همچون محل شکاف داخلی را که بسیار فضای ویستای شهرى زیبایی دارد، رصد نموده است؟ آیا خط آسمان که در راستای مینیمالیسم و محدودیت ارتفاع شکل گرفته در راستای مفهوم خاصی نمىتوانست تغییر نماید و سؤالات دیگری که البته هیچکدام از ارزشهای طراحى پروژه نمیکاهد.
اینجانب ضمن تشکر از نیما برای تلاشش در طراحى اخیر که پیشرفت قابل ملاحظهی ایشان را در طراحى نشان مىدهد، آرزوی موفقیت بیشتر براى این معمار جوان دارم و امیدوارم پروژه با رفع کاستیهای اندک به مرحلهی اجرا برسد. قطعاً تا آن روز، نیما فرصت زیادی دارد تا به سؤالات من بیشتر فکر کند و برای پاسخ آنها راهکارهایی از جنس فضا و واقعیت نشان دهد.
پاسخ معمار به نقد سیامک پناهی
پیش از هرچیز باید از نقد استاد دوران نوجوانی و همکار گرانقدر روزهای فعلی دکتر سیامک پناهی تشکر کنم. استاد ارجمندم، جناب دکتر پناهی گرامی، در مورد نقدی که نسبت به پروژه داشتهاید بر خود لازم میدانم به توضیح چند نکتهی کوچک، اما مهم و قابل بحث بپردازم. نخست آنکه، آنچه در مورد پلازاهای شهری، محور خطی و باغ ایرانی فرمودید کاملاً صحیح است. به دلیل علاقهی شخصی به دستاوردهای معماری ایرانی، خواسته یا ناخواسته بسیاری از این مفاهیم به صورت ناخودآگاه در پسزمینهی ذهن بنده نقش بسته است. این مفاهیم گاه به صورت مستقیم و گاه به صورت غیرمستقیم در پروژهها تداعی معنا میشود. بسته به شرایط پروژه، خصوصاً در پروژههایی که مالکیت خاص ندارند یا بهتر بگویم، عملکردهای عمومی دارند، این ویژگیها پررنگتر میشود. شاید دلیل این موضوع آن است که در این پروژهها، حضور باشنده در فضا نسبت به دیگر پروژهها پررنگتر بوده، ناخواسته ما را به حضور بیشتر ناظر در فضا سوق میدهد. آنچه در این پروژه و دیگر پروژههای ما ملموس میباشد این است که معمار، تا آنجا که امکان دارد از خودنمایی دوری میجوید و با گذار به حاشیه، فرصت را برای حضور ناظرین در متن اصلی طرح فراهم میآورد. شاید به همین دلیل است که همواره سعی شده از تودهی حجم در راستای حضور مردم کم شده، واشدگاههایی باشندگان در فضا را بیش از پیش، غرق در خویشتن خویش کند. از آنجا که این مفاهیم به تنهایی توانایی حضور در طرح را ندارند، در راستای طراحی پروژه، تبدیل به مصادیقی نظیر «محور خطی، پلازاهای شهری، باغ ایرانی و … » میشوند و این مصداقها هستند که ماهیت اصلی پروژه را رقم میزنند.
در طی نقد خویش با ایجاد چنین مفاهیمی است که شکافهای داخلی میان دو حجم جدا از گشایش فضایی و ایجاد پرسپکتیوهای جذاب، ناظر در فضا را به سمت داخل کشیده، حضور ناظرین در فضا را پررنگتر میکند. انگیزهی حرکتی شاید مهمترین ویژگی این پروژه باشد، چرا که کارفرما اعتقاد داشت در این پروژه میخواهد بیش از هر چیز، میل به پویایی در فضای اقتصادی پررونق را تجربه کند. از این رو، بیش از هر چیز، انگیزهی حرکت برای ما در اولویت شکلگیری طرح قرار داشت و شاید خطی کردن پروژه، مهمترین مصداق شکلگیری آن باشد. در پایان مجبور بودیم از سطوح مسطح بدون بازی فرمال در خط آسمان استفاده کنیم، شاید مهمترین دلیل آن محدودیت در ارتفاع و حل کردن کارکردهای پیچیده در این محدودیت کلیدی بود که سبب میشد ما با عدم اختلاف ارتفاع در خط آسمان بتوانیم برنامهی فیزیکی طرح را پاسخگو باشیم.
در پایان جای دارد از حسن توجه استاد گرانقدرم، دکتر پناهی، کمال تشکر را دارم. باشد که همچون همیشه چون فانوسی درخشان، مسیر را از نامسیر برای معماران جوانتر روشن گردانند.