میس وان در روهه
خانهی فارنزؤرث 1946-1951
پلانو، ایلینوی
خانهی فارنزؤرث یکی از قابلتوجهترین و اسرارآمیزترین آثار معماری در قرن بیستم است. از نظر پراگماتیک که بنگریم این اثر برهان خلفی برای اصل زیستن، و در عین حال اثری است به لحاظ متافیزیکی بسیار زیبا. احتمالاً گمراهکنندهترین عامل در درک ما از این خانه ابعاد آن است، چون در حالی که فقط شامل ناحیهای محاط در فضایی حدود 120 متر مربع میشود، علیالظاهر مساحت خیلی بیشتری را اشغال کرده است.
این خانه که در چهل و هفت مایلی غرب شیکاگو در پلانو، ایلینوی بر روی جلگهی مسیل مجاور رودخانهی فاکس قرار دارد خلوتگاه آخر هفتههای خانم دکتر ایدیث فارنزؤرث بوده که اولین بار میس وان در روهه را در سال 1947 ملاقات کرد. پس از مدت زیادی که طرح پخته شد و روابط شخصی معمار و کارفرما نیز گسترش مییافت، خانه به لحاظ مفهومی شکل گرفت. این صمیمیت با فاصلهی کمی بعد از این که بنای خانه در سال 1949 آغاز شد، رو به افول نهاد و هنگام تکمیل آن در سال 1951 روابط دوستانهی آن دو چنان به خصومت بدل شده بود که پس از مشاجرهی سختی معمار علیه کارفرما و کارفرما علیه معمار اقامهی دعوی کردند، و غائله سرانجام به سود معمار پایان یافت. در حالی که خانه به گرمی مورد استقبال منتقدین قرار گرفت، میس وان در روهه تقریباً به اندازهی کارفرما از تبلیغات منفی رنج برد و در نتیجه از قبول کمیسیون امتناع ورزید.
این خانه حتّا بیش از عمارت بارثلونای 1929 که به نوعی به آن مرتبط و مربوط است روی چارچوب دو فوت مربعیِ جمع و جوری طراحی شده که با اندازهی واحد قطعات روکش تراورتن که هم خانه و هم تراس بیرونی آن را پوشانده هماهنگ است. یکی از داخل به بدنهی اصلی خانه متصل است و دیگری کمی پایینتر به عنوان سکّوی ورودی قرار گرفته است. خانه و سکّوهای آن بالاتر از سطح زمین بر ستونهای فولادی آویزان هستند و اینگونه کل کار به سه بخش افقی خلاصه شده است: سکّو، کف اصلی، و سقف. تکیهگاههای عمومی به صورت یکسان و مینیمال هستند و از دوازده ستون فولادی که سه سطح اصلی را حمل میکنند، هشتتای آنها بدنهی اصلی و چهارتا محیط پیرامون سکّو را حمل میکنند. دو سری پلکان کوتاه و تراورتنپوش زمین را به سکّو و سکّو را به تراس روکشدار متصل میکنند. کل کار از سازهی قاب فولادی جوشکاریشده و بیحفاظ ساخته شده که باقی عناصر به آن متصل هستند. کفها، سقف و دیوارههای شیشهای ثابت در محل خود با روزنههای فولادی سبک محکم شدهاند. با وجود بدون منفذ بودن دیوارها و مجاورت رودخانه عجیب است که سیستم تهویه برای خانه در نظر گرفته نشده، به ویژه از آن نظر که سیستم تهویه به راحتی میتوانست روی زمین یا سقف نصب شود، بیآنکه خدشهای به ظاهر خانه وارد آید، فقط میتوان این طور فکر کرد که چنین پیشبینیای برای میس وان در روهه مستلزم کوتاه آمدن از اصل خلوص بنیادین چارچوب ساختمانش بوده، هرچند این هم غیرعادی است چون آنچه مسلم است او بهآسانی چنین تکنولوژیای را در بیشتر خانههای آمریکایی خود به کار گرفته بود. به لحاظ زیباییشناختی خانه پر از ظرافتهای نامحسوس است که اگر با دقت به تنظیمات فوقالعاده دقیقی که در سراسر کار وجود دارد خیره نشوید اصلاً متوجه آن نمیشوید. چنین ظرایفی خود را در تراس پوششدار کاملاً مسطح که به ناودان ویژه نیاز دارد، ظاهر میسازند. تراسها به صورت وارونه به هم متصل شدهاند. زهکشهای هرمی که به ورقههای فولادی جوش داده شدهاند آب سطوح اتصال بین قطعات روکشها را تخلیه میکنند. میس وان در روهه استاندارد فوقالعاده دقیق خود را با صیقل دادن نقاط جوش، شنپاشی فولاد و رنگآمیزی چارچوب بیحفاظ به رنگ سفید ارتقاء داد. خود جعبهی سفید به شکل مؤثری به پایهی بازویی مجهز است و به وسیلهی شش ستون برپاست، در حالی که سکّوی ورودی و خانه و تراس به صورت پیوسته با شش و هشت ستون حمل میشوند. در هر مورد هر ستون پنج واحد طولی فاصله دارد، با دو طره در انتهاها در جهت طولی. در جهت دیگر سطح ریلی فولاد کاملاً همسطح با محیط دور سقف و تراس پایینی است. در سراسر قسمت اصلی تراس پایینی سه واحد از خود خانه کوچکتر است و عمق شش هفت متری را در مقایسه با خانه که 9 متر است به وجود میآورد.
فضای اصلی را یک هستهی پانل چوبی منفرد و طویل پدید آورده که آشپزخانه را در یک طرف و اجاق را در سمت دیگر محدود ساخته و در انتهاها به دو حمام کامل ختم میشود، یکی برای سرسرای ورودی و دیگری برای منطقهی مربوط به خواب و استراحت. منطقهی استراحت با یک گنجهی لباس از منطقهی نشیمن جدا است. در تعامل میان این دو عنصر چوبی هستهی منفرد یادشده تا سقف امتداد مییابد و درب مربوط به گنجه به آن نمیرسد.
مابقی فضای باز با اسباب و اثاث خود میس وان در روهه مبلمان شده است: سه صندلی بارثلونا و عسلیهای مربوطهشان، یک میز نهارخوری باریک و دراز با چهار میز برنو MR50 . به خلاف اسطورهای که در اذهان وجود دارد، تعداد و آرایش این عناصر از هیچ اصل از پیش تعیینشدهای تبعیت نمیکند، و مالک کنونی بنا، پیتر پالومبو، در طول سالها نحوهی چیدمان آنها را تغییر داده است.
به رغم سادگی، این اثر مینیمالیستی غوامض فرهنگی زیادی دارد. منابع و مآخذ آن پرشمارند و از آن جملهاند خانههای به سبک ایتالیایی که کارل فریدریش شینکل برای پوتسدام طراحی کرده بود. نحوهی انضمام خانه به طبیعت نیز هرچند از جمله دستاوردهای اخیرالذکر در معماری به شمار میآید امّا در عین حال نسبت تنگاتنگی با سنت زیباییشناسی آلمانی دارد. این نکته را ولف تگتهوف در بررسی خانهای از میس وان در روهه در سال 1957 نشان داده است. تگتهوف به شکل مجابکنندهای استدلال میکند که نسبت فرهنگ و طبیعت به نحوی که در خانهی فارنزؤرث دیده میشود از خانهی ریزور که میس قبلاً در سال 1937 در جکسن هول، ؤایومینگ، طراحی کرده بود مشتق شده است. هر دو خانه این مزیت را دارند که زیبایی طبیعی را با فاصلهای که از آن گرفتهاند درک میکنند. تگتهوف در مورد خانهی ریزور چنین نوشته است:
تبدیل چشمانداز به تصویر ضرورتاً در شمار ملزومات گشودگی فضاهای معماری به سبک میس وان در روهه است. تنها به این طریق است که فضای داخلی خانه انسجام و قوام خود را حفظ میکند، میتواند به عنوان پناهگاه عمل کند و امنیت به دنبال داشته باشد، و در عین حال حس آزادی را در بیننده القا کند. بدون این حس درونی که حدود و ثغور اتاق را تعیین میکند، اتاق تا بینهایت گسترش مییابد و این خود به منزلهی آشوب کلی است. فقط به مدد جدا ماندن از طبیعت است که وجود مستقل عناصر تأمین میشود.
میس در قطعهی زیر نسبت خود را با طبیعت به شکل آشکاری روشن ساخته است:
طبیعت هم در هر خانهای باید حیات خود را داشته باشد. نباید طبیعت را با رنگهای تند خانههامان، و با مبلمان داخلی آشفته سازیم. حقیقت آن است که باید آرزوی ما این باشد که طبیعت، خانه و آدمها را هرچه بیشتر به یکدیگر نزدیک سازیم و با استفاده از آنها کلیت بزرگتری تشکیل دهیم. وقتی آدم از مجرای دیوارهای شیشهای خانهی فارنزؤرث به طبیعت نگاه میکند اهمیت آن را بیشتر از هنگامی درمییابد که بیرون از خانه و در دل طبیعت ایستاده است. بخش بیشتری از طبیعت به این ترتیب ابراز وجود پیدا میکند ــ طبیعت به کلیت بزرگتری میپیوندد.
این نگاه کمابیش رازآمیز به طبیعت فقط میتواند عالیترین نمونههای فرهنگ شینتو و در عین حال فرهنگ مدرن را به یاد آورد که مادّهزدایی معادل آن را میتوان در هنرمندانی نظیر کازیمیر مالهویچ و اَد راینهارت جستوجو کرد. در عین حال با اینکه خانهی فارنزؤرث را باید اثری هنری به شمار آورد، فقط نگاه انزواجویانهای مثل نگاه فیلیپ جانسن میتواند مفهوم تحققیافته در نیوکنان، کانتیکات، در سال 1949 را به شیوهی خود نشان دهد و روایت کند.