فرمهای جدید در معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)
شرکت اوسترهویس
روتردام

اوسترهویس با ترکیب و ادغام اشکال پیچیدهی هندسی،
کنش انسانی و دادههای زیستمحیطی دست به ساخت «بناهای بدنی» مملوّ از اطلاعات زده است.
ترانسپورتس 2001 (transPORTs2001)
اوسترهویس، با همکاری مارکوس نوواک [نک. 35-126] برای خلق تجربهای عمومی که بتواند درهمتنیدگیِ سازههای واقعی و مجازی را در داخل یک هویت ــ یا ارگانیسم ــ منسجم به هم پیوند زند یک سازهی «اجرایی» طراحی کردهاند که در وضعیت کلی [/جهانشمول] به کار میآید و میتوان آن را به صورت یک ؤبسایت مورد استفاده قرار داد. داخل این ؤبسایت جایی است که «بازیگران» میتوانند ساختمان را از مجرای یک بازی تحوّل در زمان واقعی مورد دستکاری و تغییر قرار دهند.
کاس اوسترهویس کار عملی و چندرشتهی خود را بدان منظور آغاز کرد تا نگاهی از بیرون به حلقههای معماری و دیسکور حاکم بر آنها بیاَفکند و به این ترتیب محرّکهای خلاق و دانش عملی لازم برای پروژههای خود را فراهم آورد. اوسترهویس بنیانگذار بنیاد آتّیلا است، یک مؤسسهی تحقیقاتی برای ادغام هنر و معماری از مجرای علم الکترونیک. اوسترهویس ارتباط کاری دائمی با برنامهنویسان و آفرینندگان دارد، و شاید از همه بیشتر با ایلونا لنارد که یک هنرمند بصری مقیم روتردام است، و بر این باور است که با ظهور نشانههایی که از دور به چشم میآیند دیگر نمیتوان الگوها و پارادایمهای ساختمانی کلاسیک را با همان رمزگان از مُد افتاده و همان سنتهای تثبیتشده مورد استفاده قرار داد. او با ردّ هندسهی افلاطونی اقلیدسی با همان مکعبها، و کرات، و استوانهها و مخروطهای تکراریاش، دوست دارد معماری را بیشتر به صورت ابزاری تکنولوژیک و روزآمد بنگرد که دادههای فضایی و برنامههای اطلاعاتی را گرد میآورد و آنها را در قالب اشکال جدید هندسی و با در نظر گرفتن کنش انسانی در یکدیگر ادغام میکند. این بناهای موسوم به «بدنی» تابع قواعد رفتاری خاصی هستند که از ادغام فُرم و اطلاعات حاصل آمدهاند و خود به محیطهای زیستی بدل میشوند که قابلیت هوشمندی و بهرهوری خود را نیز حفظ میکنند.
ساختمانها به سازههای اطلاعاتی بدل میشوند که دیگر به دست ما قابل کنترل نیستند و بر زمینههای خود و حتّا شاید در سطح جهانی به واسطهی رفتار غیر قابل پیشبینی و ناشناختیِ خود تأثیر میگذارند.
پروژههای ساختمانی ــ معماری ــ درست مثل این هستند که یک میدان جاذبه در آینده ایجاد کنیم. همهی اطلاعات معطوف بدین امر هستند که این نقطهی جاذب کارش را آغاز کند. این جریان بخصوصِ اطلاعات واجد انرژی میشود و به صورت بُرداری درمیآید. همهی نقل و انتقال اطلاعات مادّی، همهی مفاهیم غیرمادّی دست به دست یکدیگر میدهند و محصول نهایی را تولید یا بهتر بگویم مونتاژ میکنند؛ همهی ایدههای وهمآلود حول آن نقطهی جاذب و در زمان مقتضی به هم میگرایند… در حال حاضر پیشنهاد من این است که به این نکته اکتفاء کنیم که مردم پیکرههای بلاواسطی هستند که از جریان زایندهی حیات، اطلاعاتی کسب میکنند و به خود میپذیرند و آنها را دیگر بار به صورتهای تغییر شکل یافته مورد استفاده قرار میدهند. وقتی مثلاً از یک خانه فیلمی تهیه کنیم و سرعت آن را هزار برابر تند کنیم (جلوهی ویژهی موسوم به کویانیسکاتسی) میبینیم که خانه هم مثل یک ارگانیسم زنده عمل میکند. انواع مواد و مصالح را به درون جذب میکند، شار سیّالی از آدمیان را به درون میپذیرد، نبض خاصی دارد. مواد را با ریتم مشخص و معینی به درون جذب و سپس دفع میکند. با سرعتی که ما داریم، دیگر چه کس میتواند از ریتم بیولوژیک صحبت کند؟ چون ما به دام سرعت زندگی افتادهایم نمیتوانیم پیوستگی و انسجام حیاتمان که ضربی متفاوت از ضرب حیات دارد را درک کنیم. این مسئله که حیات را به عنوان مجموعهای از اطلاعات در نظر آوریم خود حائز اهمیت بسیار در شرح و بسط ایدههایی دارد که به رفتار بناهای بدنی در زمان واقعی مرتبط هستند ــ و از آن جمله است بدن الکتریکی که آن را میتوان با استفاده از شارّ پیوستهای از اطلاعات به کار انداخت. توازن بومشناختی یا اکولوژیک شامل همین رفت و آمد آدمها به درون و بیرون از ساختمانها نیز هست. ورود آدمها به درون ساختمان را تغذیه، گذر آنها در داخل ساختمان را هاضمه، و بیرون رفتن از ساختمان را دافعه نام میگذاریم. در پایان، تفاوتی هم ندارد که ما نام این سلسله تحولات را، تحول قبلی، تحول ضمنی، یا تحول بعدی بگذاریم. مهمترین نکته این است که باید اجزای سیستم به درستی مشغول به کار باشند. چگونه میتوان ساختمانهایی با پیچیدگی بیشتر ترتیب داد به نحوی که مبادلهی اطلاعات یادشده میان بدن انسان و بدن ساختمان را امکانپذیرتر سازند؟

بناهای مسکونی همچون دیگر جنبههای طراحی معاصر ــ مثلاً اتومبیلها و وسائل برقی ــ به تدریج از اطلاعات بیشتر انباشته میشوند و تا اندازهای کارکرد نیمهخودکار پیدا میکنند. اوسترهویس معتقد است که محیط زیست ما که زیاده از حدّ ساخته و مورد هجمهی مصنوعات بشر قرار گرفته از قضا به اکوسیستمهای مجازیِ خانه، حوزههای الکتریکی، زیرساختهای مربوط به نقل و انتقال، اتومبیلها، ابزارهای ارتباطی و کامپیوترها منجر شده است. این سیستمها به شکل هویتهای مستقلی درمیآیند و دیگر در مرکز ارتباط جاری میان دادهها، مواد و شبکهها قرار ندارند. به بیان بهتر، چون انسانها دیگر به شکل مستقیم کنترل تولید و شبکههای ارتباطی را عهدهدار نیستند، به عصر ارتباطات کشانده شدهایم، و سیستمها و شبکهها واجد شکلی از حیات مستقل شدهاند. حتّا امروز هم ساختار، تولیدات و فرآیندهای دادههای کل جهان را در نظر بگیریم، تقریباً غیرممکن است که بتوان ارتباط متقابل رژیمهای مکانیکی را عموماً مورد فهم قرار دهیم و به حوزهی ادراک درآوریم. در جایی که کنترلی بر این اجزای کوچک، این کامپیوترهای ریز یا شبکههای خُرد، نداریم خود به خود تکلیفمان با اجزای کلانتر و بزرگتر روشن خواهد شد.
اوسترهویس از این رو چنین استدلال میکند که سیستمهای پیچیده در معرض تحولات و انقلاباتی از آن خود هستند، و این تحولات و انقلابات اغلب اوقات بدون مداخلهی آدمی رخ میدهد:
پایگاه دادههای مرکزی در داخل گونهی جدید پایگاه دادهها قرار میگیرد، و نه نزد مخترعان و مبدعان آنها. اگر یکصد سال یا حتّا بیشتر صبر کنیم، سیستمها از هوش بیشتری برخوردار خواهند شد، و به این ترتیب تصمیمگیریشان بدون مداخلهی انسانی صورت خواهد گرفت… سیستمها قطعاً رفتاری از خود بروز خواهند داد… و ما تعامل جانداری را شاهد هستیم که میان این محصولات، ماشینها و سیستمها وجود دارد. یک پرسش بنیادین میتواند به این صورت طرح شود: «آیا این محصولات بدون مخترعانشان به تحول و دگرگونی خود ادامه خواهند داد؟»… [شاید نه،] زیرا دادههای جدید همواره توسط انسانها تولید خواهند شد و این کار تا مدت زمان مدید قابل پیشبینی دوام خواهد داشت. در پایان شاید بتوانیم بیشتر از تحول ضمنی انسانها و محصولات تولیدشدهشان سخن بگوییم، و نیز از محصولاتی که جز از مجرای تحوّل بیرونی و مداخلهی انسانی صورت تحقّق به خود میپذیرند.
پاویون سالتؤاتر شاید نخستین نمونه در کارهای اوسترهویس باشد که به شکل قانعکنندهای به جنبههای خارق عادت تئوریهای خودِ او در ارتباط با تکنولوژیهای محافظ مربوط به تحولات ضمنی، بومشناسیهای تکنولوژیک و بناهای بدنهای میپردازد. پاویون یادشده به سفارش وزارت حمل و نقل، مدیریت آب و پروژههای عمومی هلند در جزیرهی مصنوعیِ نِلتیه یانس (Neeltje Jans) واقع در جنوب غربی روتردام احداث شد (پاویونِ موسوم به freshH2O eXPO یک پاویون آبی و نوعی اینستلیشن فعّال که توسط ناکس طراحی شد؛ نک. صفحات 19-118). پاویون، معماریِ غنیای را به نمایش میگذارد که در قواعد فضایی «ژنتیک»، یا در مکتوبات فضایی، ریشه دارد که این خود کلیدی است برای رشد و بسط ساختاری و مادّیِ بناهای موسوم به بدنی. این «ژنـ فُرم» زیرساختی یک شبهبیضی هشتوجهی است که در امتداد یک مسیر منحنی سهبُعدی به یک شبهبیضی چهاروجهی تبدیل میشود. این فُرم با استفاده از کامپیوترهایی که توصیف ریاضیواری از هندسههای پیچیدهی آن به دست میدهند دستکاری میشود، کِش میآید، خمیده میشود، مقیاس دیگری میپذیرد، و سبک و شکلش دیگرگون میشود. اوسترهویس اینترفیسِ نرم و ابزارهای مکتوبی خلق کرده که به او این امکان را بخشیدهاند تا بسیاری از اعداد و ارقام و فُرمولها را با استفاده از میانبُر پشت سر گذارد؛ او نام این فرآیند را «مدلسازیِ پارامتری» گذاشته است. در پشت هر خط و هر سطحی در مدل مجازیِ پاویون، آلگوریتمی قرار دارد که پارامترها و ابعاد متعاملِ هندسهی آن را تعیین خواهد کرد. به عنوان مثال، مسیر منحنی، اول متورم و سپس پنچر میشود به نحوی که میتواند دماغهی بلند و نوکتیزی خلق کنند که تا

12 متر بالای سطح آب پیش خواهد رفت. به طریق مشابه، اوسترهویس از پاویون تحت عنوان «کانتینر شکلیافته» یاد میکند، یعنی حجمی که در امتداد یک دیرک بلند شکل گرفته است.
اوسترهویس برای بهینهسازی ساخت بنا یک پایگاه دادههای سهبعدی ایجاد کرده و آن را به یک کامپیوتر مجهز به نرمافزار مدلهای سهبعدی مرتبط ساخته است. او با استفاده از این پایگاه، دادههای ساختی برای هر جزء ساختمانی ترتیب داده که نسبت به هر کدام از آنها منحصر به فرد به شمار میآید. کارفرما فقط یک سیدیرام دریافت میکرد که صرفاً جزئیات کلی معدودی در خود داشت و شامل جدولهای دادههایی بود که به ارزشهای مقیاسی و پارامتریِ پروژه مرتبط میشدند. به طور همزمان، دادهها به طور مستقیم به یک ماشین برش سی.ان.سی. مرتبط بودند که عناصر فولادی سازه را مستقیماً از روی برنامهی موجود برش میزد و قواره میکرد. در پاویون سالتؤاتر هم مثل اغلب بناهای بدنهایِ اخیرِ اوسترهویس، اطلاعات بنیادینِ بنا (توصیفات خاص فیزیکی و تکتونیک که تحول آلگوریتمیک آن را شامل میشوند) به صورت کُدهای دیجیتالی که جرثومهی فُرم جاندار نهایی را میسازد گرد میآیند.
اوسترهویس در جایی مینویسد: «ایدهی در اختیار داشتن کل اطلاعات، میراث گذشتگان است، یعنی موقعی که بشر به اشتباه چنین فکر میکرد که بر مصنوعات و اختراعات خویش کنترل قطعی اِعمال میکند… امروزه، باید بیآموزیم که در اقیانوس عمیق دادهها غوطهور شویم، و اطلاعات را به مثابه دریایی وسیع و غنی در نظر آوریم که همهی ما را در خود غرق خواهد کرد… دریایی که رو به رشد و تزاید و تموّج دائم دارد و کل صحنهی ارض را چونان سیلابی در بر گرفته است… اگر بخت با ما یار باشد و در امواج این دریا غرق نشویم، خواهیم آموخت که بتوانیم در آن بهآسانی و آزادانه به غواصی بپردازیم.» با در نظر گرفتن این جملهی اوسترهویس، باید پرسید آیا روشهای سنتی ساختِ بنا که به عنوان شمایلهای پایداری و ثبات و نظم و انضباط تلقی میشوند، میتوانند به شکل نقّادانه به پیشبرد حیات، چه به صورت بیولوژیک و چه غیر بیولوژیک، در داخل مرزهای رو به گسترش اطلاعات در سطح جهانی (گلوبال) یاری رسانند. اگر ثمرات طراحی پیچیدهی اوسترهویس را به عنوان راهنما به حساب آوریم، چنین به نظر میرسد که معماری را نمیتوان به عنوان دانشی شناور در اقیانوس دیجیتال به شمار آورد، بلکه معماری بیشتر و در وهلهی نخست کشتیایست که امواج سطح این اقیانوس را از هم میشکافد، از اطلاعات غنیِ آن برخوردار میشود و خود دارای حیات غنی بیولوژیک است.
معماری دیجیتال (فضای هیبریدی)، انتشارات هنرمعماری، 1386
نویسنده: پیتر زلنز
ترجمهی: علیرضا سیداحمدیان، حمید خداپناهی