سیر تکاملــی خانههای مرغزار (پرری) فرانک لوید رایت
ورنر سلیگمان، ترجمهی نرگس عافی، قسمت سوم، بخش دوم
Frank Lloyd Wright;
Evolution of the Prairie House
BY WERNER SELIGMANN


فرانک لویدرایت در کنار ماکت پروژه وینگاسپرد (Wingspread)
در پایان بخش اول سیر تکاملــــی خانههای مرغزار (Prairie House)، خانه و اصطبل ویلیام وینزلو (William Winslow) بررسی گردید و گفته شد که در ادامهی خانهی وینزلو، پروژههای دیگری که در جستوجوی روشی برای یکپارچهسازی بافت ساختمان بودند، آمدند. رایت در فرایندی پیوسته، با دقتی زیاد و نقدی بر ابتکارات خودش، مجموعهای از شیوههای ترکیببندی را به وجود آورد که کارهای خودش را به طور نظاممند تصحیح میکرد و آنها را از ناسازگاری و بقایای سبک شینگل (Shingle Style)، رها میکرد.
در این مجموعه از تجربهها، خانهی مکآفی (McAfee) که در سال 1894 ساخته شد، مرحلهی قابلتوجه بعدی را نمایش میدهد. به نظر میرسد که پلان آن، مجموعهای از بخشهای گوناگون خانههای کوپر (Cooper)، وینزلو و خانهی خود رایت است و هر فضا در خانه یک شکل هندسی سادهی کامل دارد که با فضای بعدی ترکیب و به آن مرتبط شده است. استفاده از خطهای محوری ساده در تمام این پلانها دیده میشود و هر فضای اصلی برای ایجاد تقارن و یک طرح کاملا منسجم معمارانه سازماندهی شده است. پلان از دو دسته فضا “دسته اول شامل کتابخانه و ورودی و دسته دوم شامل اتاق غذاخوری و آشپزخانه” تشکیل شده است که این دو دسته فضا توسط اتاق نشیمن که در نگاه اول بهصورت یک ایوان به نظر میرسد، به هم وصل میشوند.
این دو دسته فضا با دارا بودن زاویهی قائمه نسبت به یکدیگر، اثر چرخشی در پلان ایجاد میکنند و از این جهت بسیار شبیه به خانهی کوپر، بسیاری از خانههای سبک شینگل و اتاق نشیمن خانهی مکآفی که به گردش بین دو دسته فضا اختصاص دارد، هستند، برنامهای که در پلانهای مارپیچی اجتنابناپذیر است.
در مقایسه با خانههای قبلی رایت، پنجرهها در این خانه، یکپارچگی کمتری با بافت دارند و بهصورت ردیفی از حفرهها در دیوار هستند که حتی جزئیات سبک سالیوانسک (Sullivanesque) نیز نتوانسته است آنها را بهتر کند. ترسیم پرسپکتیو، نواربندی افقی دیوارهای بیرونی و سقف شیبدار گستردهای را نشان میدهد. طرحریزی پایهی خانهی وینزلو به سکویی بزرگ با دیوارهای باغ با ارتفاعهای متفاوت و یک باغ میوهی توسعه یافته است که منجر به ایجاد تراسهای متمایز شده است.
دیوارهای باغ و دیوار جلویی اتاق غذاخوری یک سطح را اشغال میکنند و با یک پایهی پیشآمدهی مشترک که لبهی سکو هم است، با هم یکی میشوند.
دیوارهای باغ در کنار اتاق غذاخوری از طریق نقشمایههای بههمپیوستهی پنجرهی سهگانهی اتاق غذاخوری بهصورت ترکیبی ادغام می شوند.
این دیوارها دارای یک پوشش بیرونزده در سطح جلویی اتاق غذاخوری هستند. پوشش دیوار پایینی آستانهی یک قاب تزئینی است، درحالیکه پوشش دیوار بالایی آستانهی بازشوی واقعی پنجره است.
پنجرههای اتاق غذاخوری دارای برشهای دقیقی از مصالح هستند و سطح دیوار باقیمانده بین پنجرهها به مجموعهای از پایهها تقلیل یافته است. نعلدرگاهها با آجر پوشانده شدهاند که در تضاد با قالبها و قابهای تزئینی پایین پنجرهها قرار میگیرد. سطوح عمودی گرچه دارای شکل کلی و جزئیات قابل توجهی است اما بسیار شبیه به خانهی وینزلو است. منطقهی اولیهی خانه، متعلق به طبقهی همکف و فعالتر است و درجهی جدیدی از استقلال از کتیبهی بالای خود را نشان میدهد.
کتابخانهی هشتضلعی به لحاظ فرمی و ترکیبی حرفی برای گفتن ندارد، دیوارهایش بخشی از سازهی بنایی طبقهی همکف هستند و مانند دیوارهای تراس، فراتر از بدنهی اصلی خانه گسترش مییابند.
به نظر میرسد کتیبهی سفالی بالای دیوارهای کتابخانه در جای مناسب قرار ندارد و با هیچ چیزی ارتباط برقرار نمیکند. برعکس، کتیبهی واقع در پایین زیرنما (Soffit) ساده است و جزئیات تزئینی سفالی خانهی وینزلو را ندارد و همچنین هیچکدام از پنجرههای پراکنده را در بر نمیگیرد. به نظر میرسد طراحی آن به جزئیات و ایدههای خانهی مکآرتور (McArthur) بیشتر از خانهی وینزلو شبیه است. خانهی مکآفی تغییر دیگری در ارتباط بین پنجره و سطح زیرنما را نشان میدهد. رایت سطح زیرنمای مستطیلشکل را در کنار کتابخانهی هشتضلعی و اتاق انتظار تقریبا برجمانندش قرار میدهد که این در تقابل با زیرنمای سقف هشتضلعی بر فراز اتاق غذاخوری مستطیلشکل است.
در انتهای کتابخانه، لبهی تیز حجم چهل و پنج درجهی اتاق انتظار به لبهی جلویی سطح زیرنما متصل میشود، درحالیکه پنجرههای شیکاگویی بهصورت قائم با لبههای پیشآمدهی سقف تراز میشوند و بعد، در یک وارونهسازی (reversal) در اتاق غذاخوری، پنجرههای شیکاگویی در چهلوپنج درجه، لبهی سقف را قطع میکنند و دیوارها قائمه باقی میمانند. کنار هم قرارگرفتن دو انتهای خانه در موقعیت دو دودکش عظیم خلاصه شده است که تأییدی بر حالت چرخشی پلان است. بهطور خلاصه همانند اصطبل وینزلو، خانهی مکآفی از تودههایی ساخته شده است که اساسا در عرض آنها یک تکفضا قرار دارد. هر بال در طبقهی دوم به بخشی تقریبا پیوسته از پنجرهها منتهی میشود. دیوار باغ، دیوارهای متعلق به طبقهی همکف و کتیبه، درجهی بالایی از استقلال در ساختار رسمی را برقرار میکنند. رایت در فرایندی قابل توجه از بیان عناصر مختلف خانههایش، مدام ابزارهای جدیدی را اختراع میکند تا اجزای مختلف را به روشهای غنیتر و پیچیدهتر ترکیب کند.
خانهی هلر (Heller) در سال 1896، مجموعهای از پروژهها را دنبال میکند که با خانههای هارلان (Harlan) و مکآرتور برای زمینهای باریک و طول زیاد شروع میشوند.

در ترسیمهای منتشرشده در کتاب رابرت سی. اسپنسر جیآر (Robert C. Spencer Jr) تحت عنوان آثار فرانک لوید رایت در سال 1900 و بعدتر با ویرایش واسموث (Wasmuth) در سال 1910، رایت، خانهای را کنار خانهی مشابه دیگری نشان میدهد که باید ایدهی او از خانه بهعنوان راهحلی اولیه برای حومههای شیکاگو تثبیت شود. پلان خانه، بلند و باریک و در جهت زمین سازماندهی شده است و مانند بیشتر خانههای او از سمت چپ وارد می شود و در نتیجه، یک مسیر دایرهای به سمت راست در اتاق نشیمن جلویی ایجاد میکند. ادامهی فضاها با یک هشتی کوچک شروع میشود که به یک راهروی نسبتا طولانی، بلند و باریک، عمود بر ورودی منتهی میشود. بازشوهای هشتی با پاگرد پلهها تطابق دارد که از پشت یک صفحهی چوبی، که از آن نور فیلترشده وارد هال میشود، دیده میشود.
دنبالهی فضاها به یک اتاق نشیمن صلیبیشکل ختم میشوند. محور هال به یک بازشوی بزرگ به سوی اتاق نشیمن منتهی میشود، حجمی بلند با چهار پنجره که رو به خیابان دارد. این فضای مرکزی در مجاورت دو پنجرهی شیکاگویی یا طاقچهی کوتاه کناری قرار میگیرد. یکی از طاقچهها شامل شومینهای است که در کنار پنجرهها قرار گرفته، درحالیکه دیگری قفسههای کتاب را در زیر نواری از پنج پنجره دارد. ترسیم پلان، الگوی فرش را نشان میدهد که عملکرد فضایی مهمی را انجام میدهد، اما خوانش واقعی از فضا را مبهم میکند. اتاق نشیمن خانهی هلر بهطرز قابل توجهی پیچیدهتر از خانهی وینزلو است. اتاق نشیمن خانهی وینزلو یک فضای مستطیلشکل ساده با یک پنجرهی شیکاگویی الحاقی است. به غیر از حالت متقارن، پنجرهی شیکاگویی تاثیری بر فضا نمیگذارد. دیوارهای کوتاه توسط پنجرههای یکسانی برش میخورند که به طور مؤثری با مجموعهی پیچیدهای از مدلسازیها با دیگر بازشوهای اتاق ادغام میشوند. اتاق نشیمن خانهی هلر صرفا یک اتاق با پنجرهی شیکاگویی الحاقی نیست. مرکز نسبتا بلند و قویا جهتدار اتاق نشیمن، بهصورت فضایی در تضاد با طاقچههای کوتاه و عریض شومینه و قفسهی کتاب ادغام شده است.

فضای داخلی خانهی ایسادور هلر، شیکاگو، ایلینوی، 1896

خانهی مکآفی، کنیلورث، ایلینوی، 1894؛ پرسپکتیو

خانه مک آفی ، پلان
جهت جانبی فضاهای پایینتر، نیروی رو به جلو، فضای مرکز را متوقف و متعادل میکند. خانهی هلر را میتوان بهعنوان گونهای از خانهی مکآفی تفسیر کرد. اتاق نشیمن خانهی مکآفی به یک راهروی مرکزی محدود شده است و کتابخانه، تبدیل به اتاق نشیمن شده است. در خانهی هلر، راهروی ورودی بلند و باریک، اتاق نشیمن را به اتاق غذاخوری، متصل میکند. اتاق غذاخوری شکل صلیبی مشابهی دارد که با 90 درجه اختلاف نسبت به اتاق نشیمن قرار گرفته است. این فضا هم دوباره بلند است که با دو طاقچهی کوتاه با عمقی بیشتر از طاقچههای اتاق نشیمن، در مجاور شده است. شاید بهدلیل عمق و عرض نسبتا کم آنها نسبت به حجم مرکزی، به اندازه طاقچههای اتاق نشیمن، فضا را تغییر نمیدهند. درحالیکه فضای اتاق نشیمن بهصورت دوطرفه متقارن است، اتاق غذاخوری تنها در یک جهت متقارن است. فضا به سه بخش مجزا تقسیم شده است که یکی به راهرو و پیکرهی مرکزی، دیگری به دو طاقچهی همجوار و سومی به پنجرهی شیکاگویی تعلق دارد. تقسیمبندی اتاق این امکان را فراهم میکند که بخش شومینهی اتاق غذاخوری همراه با اتاق نشیمن بهعنوان شکل اصلی و محوری پلان خوانده شود. اگر اتاق ناهارخوری را در مجاورت اتاق نشیمن تصور کنید، این امر حتی آشکارتر میشود. حالتهای متضاد شکلهای پلان چرخشی و پایدار، یک موضوعی دائما تکرار شونده هستند، اما هرگز مبهم نیستند، این یا آن جنبه غالب است، همانطور که هنگام مقایسهی پلانهای خانههای وینزلو و مکآفی مشهود است نامعقول نیست اگر فضای خارجی خانهی هلر را نسخهی غنیتری از خانهی هارلان در نظر بگیریم. حجم کوتاه افقی اصلی خانه، با یک سقف کمشیب که بهصورت گستردهای معلق است، پوشانده شده است. حجم عمودی باریکی به این سقف نفوذ کرده که آن هم توسط سقف کمشیب خودش پوشانده شده است. برخلاف خانهی هارلان که ارتباط تقسیمبندیهای عمودی بدنهی خانه با همتایشان در پنجرهی زیر شیروانی بهصورت نهفتهای خوانا بود، خوانشها در خانهی هلر بسیار روشن هستند.
نفوذهای حجمی با تقسیمبندیهای فضایی داخلی اتاق نشیمن و اتاق غذاخوری مطابقت میکنند. همانند خانهی مکآفی، فرم بیرونی خانهی هلر، ساختار چرخدندهای پلانش را بیان میکند. اتاق نشیمن و اتاق غذاخوری، فضاهای بیرونی مشابهی دارند که دو نمای جلویی را میسازند.
همانند خانههای وینزلو و مکآفی، سطوح عمودی بر یک پایهی قرار گرفته در آب (water- table base) قرار دارند و به چندین منطقهی افقی اصلی طبقهبندی شدهاند؛ سطح پایه و سطوح کتیبههای جداکننده که بازشوهای پنجره و رواق در پایین زیرنمای دو سقف کمشیب را جمع میکنند.
کتیبههای حجم پایینی با یک تقسیم آستانهمانند و تغییری در الگوی سطح آجر، شناسایی میشوند (گرچه رایت در ترسیمهایش آنها را گچی نشان داده است)، درحالیکه کتیبهی سطح بالایی، تزئینات ماهرانه و جزئیات ظریفی دارد که توسط ریچارد باک (Richard Bock) مجسمهساز انجام شده است. این کتیبهی تندیسی، حجم مرکزی را در ظاهر بسیار سبکتر نشان میدهد و حس نبودن مادهی ساختاری در آن، همانند خانهی وینزلو، جدایی سقف را از تودههای زیریناش نمایانتر میسازد. خانهی هلر یکی دیگر از تجربههای رایت در یکپارچهسازی عناصر مختلف خانه است. حجم مرکزی اتاق نشیمن تا لبهی جلویی سطح زیرِ نما گسترش مییابد و یک فضای خالی بین حجم آجر پایینی و سقف میسازد. اثری که توسط این بخشها از فضا تولید میشود، بیشتر از آنکه، الحاقی از عناصر معمارانه باشد، یک مفصلبندی (آرتیکولاسیون-articulation)، در سه فضای مختلف است.
نمای جلویی خانهی هلر، نوع تکاملیافتهی پنجرهبندی اتاق غذاخوری خانهی مکآفی است که بهجای سه پنجره، چهار پنجره دارد. به هر حال، برخلاف پنجرههای خانهی مکآفی، پنجرههای خانهی هلر توسط یک نعل درگاه پیوستهی سنگی واحد، که جنسی مشابه سنگ پایه دارند، به هم مرتبط شدهاند.

خانهی ایسادور هلر، شیکاگو، ایلینوی، 1896
جرزهای آجری بین بازشوها، نعل درگاه سنگی را به پایه متصل میکنند. پروفیل پرجزئیات پایه، در بالا به یک سطح باریک پیوسته ختم میشود. این سطح با مصالح بنایی پوشیده شده و با سنگ سردر تراز است. بازشوهای پنجره، برشهای خشک و دقیقی هستند. درحالیکه آستانههای خانهی مکآفی به هر بازشو بهصورت جداگانه پاسخ میدهند، آستانهی خانهی هلر در سراسر چهار بازشو، پیوسته و از سطح جلویی دیوار آجری برجستهتر است. این گسترش، منجر به ایجاد درکی بصری میشود که عناصر عمودی، جرزها، به لایهی افقی آستانه نفوذ میکنند. قابهای بین جرزها بهوضوح به پایه و آستانه متعلقاند. همانند خانهی وینزلو، عنصری که به پایه تعلق داشته باشد، به جسم خانه رسوخ میکند. اینجا نتیجه بسیار متفاوت است؛ عناصر، دیگر تزئینی نیستند، اما اکنون تمام بافت را یکپارچه میسازند. بازشوهای پنجرهها تنها منافذی در یک دیوار نیستند، بلکه بخشی از یک راهبرد جامع مرتبط با ترکیببندی هستند. تعبیر بصری فرمی از عناصر قابهای پنجره، به تفصیل رابطهی بین حجمهای بیانشده در نما را بازگو میکنند. یک رابطهی مشابه در ترکیببندی و ادراک، در بخش بالایی خانه، بین شیروانی بالایی سقف و کتیبهی زیر سطح زیرنمای حجم پایینی وجود دارد. رایت، عمدا بخش بالایی خانه را با کاهش بازشوهای کتیبهها به سه پنجره، تمایز بخشیده است. حجم مرکزی نفوذکنندهی پنجرهی شیکاگوییِ اتاق نشیمن و شیروانی بالایی، با یک برآمدگی اندک روبهجلو در کتیبه تشخیص داده میشود. این سطح، تراز یکسانی را با شیروانی بالایی سهیم میشود. هر دوی آنها با روکشی از لایههای متناوب از آجرهایی با رنگهای مختلف، پیوند داده شدهاند. این شیوهها هم برای مفصلبندیکردن (articulate) -که هدفش جداسازی است- و هم برای یکپارچهسازی به کار میروند. باید توجه کرد که بازشوها در کتیبهی پایینی، برخلاف ترسیمهای منتشرشدهی رایت، ابعاد یکسانی ندارند: بازشوی مرکزی بیشتر باریک است تا پهن. همچنین، جرزهای بین پنجرهها از پایهستونها و سرستونهای سالیوانی مجهز شدهاند که باعث میشود همانند عناصری الحاقی به نظر بیایند و ازآنجاییکه بدنهی ستونها آجری هستند، بهعنوان عناصری از دیوار هم به نظر برسند. دیدهبان (monitor)، یک ایوان سرپوشیده از سه بازشوی مشابه قوسدار با دو دسته جفتستونهای دوکیشکل دارد. بازشو خاص است، چرا که هیچ ستون یا نیمستونی در لبههای قابهای کتیبه، به قوس نمیرسند که این باعث میشود فضای خالی مرکزی بزرگتر از فضاهای کناریاش به نظر برسد. قالب منحنیشکل قوس بدون انقطاع در طول بازشو امتداد مییابد. در نتیجه، دو جفت ستون، مانند جرزهای پایینی، بهصورت متناوب هم بهعنوان الحاقهای ویژهای به بازشوی کتیبه و هم عناصری از آن خوانده میشوند.
جلوآمدگی جلویی خانهی هلر بهصورتهای متفاوتی تعبیر میشود، همانطور که در دیاگرامها هم نشان داده شده است. دیاگرامهای نما، مشابه چندین تعبیر و خوانش از پلان هستند. این درهمبافتن فرمی از فضاها و شکلها بافت سراسری ساختمان را تشکیل میدهد و از نظر موضوعی، در طراحی حتی کوچکترین جزئیات مانند پنجرههای با قطعات شیشه (leaded-glass window) منعکس میشود.
به دنبال خانهی هلر، دو الگوی پلان متمایز، چرخدندهای و سهجانبه یا صلیبی ظهور کردند و هر دو در تنوعهای بیشماری تکرار شدند. دو خانه در شهر کَنکِکی (Kankakee) در ایالت ایلینوی، متعلقبه سال 1900، که هیکاکس (Hickox) و بردلی (Bradley) نام داشتند، این دو الگو را معرفی میکنند. سال بعد، برای شمارههای فوریه و ژوئیه نشریهی خانهی بانوان(Ladies’ Home Journal)، رایت طرحهایی برای دو نمونه خانه ارائه کرد، «خانهای در خانههای مرغزار (A Home in a Prairie Town)» و «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن (A Small House with ‘Lots of Room in it’s)». این خانهها، برخلاف خانههای کَنکِکی (Kankakee)، به طور آشکاری وابسته به فشارهای کارفرمایان و روشهای شخصیسازی نیستند، بنابراین باید اینطور فرض شود که آنها برای معمار، مجموعهای از راهحلهای ایدهآل برای خانههای کوچک بودهاند. این خانهها، دو الگوی پلان را ارائه میدهند؛ «خانهای در خانههای مرغزار»، تقسیمات سهجانبه و «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن»، پلان چرخدندهای. معرفی این دو باید به این بحث اعتبار ببخشد که رایت آنها را بهعنوان نمونهی اولیه سازماندهیهای مرتبط با پلان میدید که هرکدام، ویژگیهای فضایی متمایزی را در بر داشت.
شگفتآور است که اولین خانهای که معرفی شد، راهحلی بر اساس پلان سهبخشی بود. جز خانهی هیکاکس که تقریبا همزمان با انتشار نشریهی خانهی بانوان بود، پلان سهبخشی تقریبا بهطورکامل، الگوی پلان جدیدی برای رایت است. این پلان یک الگوی سنتی پلان است که از مرکزی شاخص تشکیل شده و با فضاهای مجاور پشتیبانی میشود. این پلان در خانههای سَبک یونانی متداول است، خانههایی که ورودی آنها، اغلب از رواق ستوندار به سالن مرکزی است که معمولا سالن پلههاست و از آن، مسیر حرکت به اتاق نشیمن در یکسو یا اتاق نقاشی یا غذاخوری در سوی دیگر منشعب میشود.

خانهی بی هاردلی بردلی، کَنکِکی، ایلینوی، 1900

خانهی بی هاردلی بردلی، کَنکِکی، ایلینوی، 1900، پلان

خانهی وارن هیکاکس، کَنکِکی، ایلینوی، 1900

خانهی وارن هیکاکس، کَنکِکی، ایلینوی، 1900، پلان
یک مشکل عمومی در چنین پلانی، این است که مهمترین فضا به مسیر حرکت اختصاص داده شده است. در پلانِ «خانهای در خانههای مرغزار»، رایت ورودی را به پهلو انتقال داده است، در نتیجه از پشت به فضای اصلی خانه نزدیک شده است. این موضوع، فضای مرکزی را به تکفضای مهم تبدیل میکند که با فضاهای فرعی اتاق غذاخوری و کتابخانه مجاور شده است. با افزایش بازشوهای بین اتاقها، سه فضا اساسا به یکی تبدیل میشوند و حس خارقالعادهای از وسعت را تولید میکنند. این موضوع با تبدیل رواق سنتی به یک عرشه یا ایوان بزرگ، تشدید میشود و در اندازه، با اتاق نشیمن رقابت میکند. یک پنجرهی شیکاگویی بزرگ که مانند یک صفحه بین داخل و خارج عمل میکند، به رواق رسوخ میکند و فضای اتاق نشیمن را با درهمبافتن دو فضا و نمایش آنها بهعنوان یک فضا، از نظر ادراکی گسترش میدهد. بهجای ورود به اتاق نشیمن در مرکز، در تطابق با نظم پلان، رایت یک شومینهی بزرگ را در مرکز جایگذاری میکند که مسیر حرکت را به پهلو انتقال میدهد. تطابق شومینه با پنجرهی شیکاگویی یک منطقهی فضایی مشخص را در اتاق نشیمن ایجاد میکند. پلان، صفحهای از ستونها در جلوی شومینه را نشان میدهد، اما در مقطع حذف شدهاند (ازآنجاییکه وجودش وقفهای ناخوشایند از فضا است، از این بحث حذف شده است). ورودی به اتاق نشیمن با یک در شیشهای که به ایوان میرسد، تراز است که فضایی بینابینی میان فضاهای غیرخدماتی مانند اتاق نشیمن، اتاق غذاخوری و کتابخانه میسازد. پنجرههای کتابخانه و اتاق غذاخوری به پنجرههای خانهی هلر شبیهاند و با بازشوهای بهسمت اتاق نشمین، تراز هستند که این موضوع، خوانش فضایی جانبی متقابلی را ایجاد میکند. در کل، خانه چینش دقیقی از فضاهای گوناگون را در دنبالهای عمومی به نمایش میگذارد، درحالیکه معمولا به نظر میرسد به آشپزخانه و آبدارخانه در مرحلهی بعدی فکر میشود. ترکیببندی فرمی و فضایی اصلی پلان توسط پیکربندی اتاق نشیمن/ اتاق غذاخوری/ کتابخانه تعیین میشود، گرچه تصور میشود که با ویژگیهای چرخشی معمولی که توسط ورودی خارج از مرکز و ارتباط متعاقب سالن با اتاق نشیمن و شومینه مرکزی ایجاد میشود، پوشانده میشود.
ارتباط ورودی سواره با رواق، این خوانش چرخشی را تقویت میکند. قابلتوجهترین دستاورد این خانه، کیفیت فضاهایش است. پلان، با همهی شباهتهایش به خانههای اولیه، بهطور فزایندهای باز شده است. هر فضا و زیرفضایی به وضوح تعریف شده است. اتصال فضایی به طور همزمان، پیچیدهتر و روشنتر شده است. سالن راهپله، اتاق نشیمن و رواق در مقابل با گروهی جانبی از فضاها که توسط اتاق غذاخوری، اتاق نشیمن و کتابخانه تولید میشوند، خنثی میشود. به علاوه، هر منطقهی فضایی فرعی بهوضوح تعریفشده و خواناست. برای مثال، ممکن است که رابطهی اتاق غذاخوری / اتاق نشیمن/ کتابخانه بهعنوان B-A-B و همچنین بهعنوان A-B-A-B-A خوانده شود. فضاها دیگر مانند خانههای وینزلو و هلر تقسیمبندی نمیشوند، اما کیفیت جدیدی از فضا را ارائه میدهند که در آن به بیننده، حضور و تجربهی همزمان چندین فضا، یک توسعهی بصری در جهتهای گوناگون پیشکش میشود.
نمای جلویی خانه، تجربهها و جستوجوهای خانههای اولیه و اصطبل وینزلو را ادامه میدهد. نمای پرسپکتیوی که از خیابان برداشت میشود، ورودی و دیوار انتهایی بال کتابخانه را نشان میدهد. تعبیر فرمی بال کتابخانه بدون شک از خانهی هارلان مشتق شده است. بالکن خانهی هارلان حالا دوباره بهشکل بالکنی با نوارهایی از پنجرههای متوالی تعبیر شده است. در ترسیم، رایت پنجرههای گوشه را باز نشان میدهد. این باید اینگونه تعبیر شود که او میخواهد صلبیت دیوارهای جانبی را حتی بیش از این کم کند. همانند ستونهای بالکن خانهی هارلان، پنجرهها با لبهی جلویی پیشآمدگی بام، تراز هستند. پنجرههای شیکاگویی اتاقخوابها که از دیوارهای کتابخانه پیش آمدهاند، اثر یک گوشهی بازگشتی را تولید میکنند که اجازه میدهند گوشههای حجم کتابخانه بهصورت غیر منقطع از پایه تا زیرنما بالا روند. به هم پیوستن مشابه حجمها در پنجرهی کتابخانه اتفاق میافتد. در نقطهی اتصال پنجرهها به دیوار، لایهی آستانه به جلو میآید تا یک گلدان در جلوی پنجرهها بسازد. بازشوی پنجره حاصل فضای خالی بین گوشههای اتاق، حجم گلدان و سطح زیرنمای پنجرههای شیکاگویی اتاقخواب است؛ در نتیجه پنجره تنها حفرهای در دیوار نیست، بلکه پرشدن پردهمانند حفرههاست که با اتصال حجمها ساخته میشود. با مشاهدهی کل فضای طبقهی اول خانه، تنها حفرهای که در دیوار هست، ورودی است که به نظر میرسد بازشوهای قوسدارش یک نابههنگامی و ناسازگاری را بیان کند. ورودی سواره و رواق اتاق نشیمن با گسترشی از سقف پایینی، شکل گرفتهاند و هر کدام از آنها با دو حجم ساده پشتیبانی میشوند. دیوارهای باغ، دیوارهایی که رواق را احاطه میکنند و دیوارهای ورودی سواره، دنبالهای از دیوارهای آستانه در زیر پنجره هستند، راهحلی معمارانه که خاستگاهش، پنجرههای شیکاگویی و رواق خانهی مکآرتور است. دومین پروژهای که توسط نشریهی خانهی بانوان چاپ شد، «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن»، بازتفسیر و نسخهی پیشرفتهی خانهی خود رایت در سال 1889 است. اینجا، سازماندهی چرخدندهای پلان با یک ایدهی سازمانی روشنتر شد؛ ایدهای که پیش از این در اصطبل وینزلو و خانهی مکآفی حضور داشته است، جایی که هر بال از چرخدنده، حجم یک تکفضا را تشکیل میدهد. اتاق نشیمن، اتاق غذاخوری و تالار پله به دور حجم شومینهی بزرگ مرکزی میچرخند؛ لولهی بخاری خانهی خود رایت حالا به مجموعهای از دو شومینه که بر هم عمودند تبدیل شده است. پیکربندی چرخدندهای مرکز شومینه و پوششهای چوبیاش، موضوع پلان را بهطور خلاصه بازگو میکند. موقعیت ورودی پنجرههای شیکاگویی در خانهی خود رایت 90 درجه چرخیده است و بال مفصلدار شدهی خودش را شکل داده است. هر بال بهصورت متقارن، سازماندهی شده و با اضافهشدن پنجرههای شیکاگویی در انتها غنی شده است که این کیفیت، جهتمندی هر فضا را تقویت کرده است. پلان اتاق غذاخوری شباهت بسیاری به اتاق نشیمن خانهی مکآفی دارد. به هر حال، در تضاد با خانهی مکآفی که پنجرههای اتاق نشیمن اساسا منافذی در دیوار باقی ماندند، این پنجرهها یک جزء اصلی از بافت سازمانی هستند. پنجرهبندی بهصورت ردیفی پیوسته از پنجرهها است که منطقهی بین آستانهی قاببندی دیوار و سطح زیرنما را تصرف کردهاند، همان منطقهای که ابتدا در خانهی مکآرتور در سال 1892 نشان داده شد. مقطع اتاق غذاخوری که با پروژه منتشر شد، حسی قوی از تاثیر فضایی میداد. اگر با دیدن پرسپکتیو بیرونی اینگونه فرض کنیم که جانب دیگر فضا مشابه است، این فضا بیشتر یک ایوان محصور را نشان میدهد تا یک اتاق معمولی را. اتاق غذاخوری، شفافسازی تلاشهای رایت در تکامل یک زبان فضایی بازتر است. در مقابل، اتاق نشیمن «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن»، تنها یک نسخهی کمی پیشرفتهتر از خانهی وینزلو است. یک پنجرهی شیکاگویی بزرگ با درهای مجاور شیشهای که به تراسی محصور، گشوده میشوند، از نظر محوری با شومینه تطابق دارد؛ اما برخلاف اتاق نشیمن طرح اولیه برای «خانهای در خانههای مرغزار»، اتاقها اساسا بهصورت یک فضای سادهی جعبهمانند، باقی میمانند. طراحیهای خانههای نشریهی خانهی بانوان در زمانی منتشر شدند که رایت در حال ساخت تعداد زیادی بنا بود. به هر حال، هیچکدام از آنها، آن نوع از شفافسازی معمارانه را که توسط خانهی وارد ویلیتیس (Ward Willitis) در سال 1902 ارائه شد را فراهم نکردند. خانهی ویلیتس اولین خانهی حقیقی مرغزار است. درحالیکه پلانش توسعهای از پلان «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن» است، صفحههای سقف به نفع دقت فرمی در «خانههای مرغزار» رها شدهاند. پلان خانهی ویلیتس، بدون شک از نوع چرخدندهایی است که یک ساختار سهبخشی متقارن ثانویه در ترکیببندی به آن افزوده شده است.

خانهای در خانههای مرغزار 1900؛ پرسپکتیو از نشریهی خانهی بانوان (منتشرشده در سال 1901)

خانهای کوچک با فضای بسیار در آن، 1900؛ پرسپکتیو از نشریهی خانهی بانوان (منتشرشده در سال 1901)


خانهای کوچک با فضای بسیار در آن، پلان

خانهی وارد ویلیتس، 1902
خانه، ایدههای ترکیببندی اصطبل وینزلو را توسعه میدهد. فرم خانه از حجم اصلی مرکزی عمودی و نسبتا محکم اتاق نشیمن تشکیل شده است. یک حجم افقی که به میزان کمی گسترش یافته، بهطور عمودی با این حجم تلاقی پیدا میکند. در پلان خانهی ویلیتس، فضای اتاق غذاخوری، ایوان، ورودی و ورودی سواره بهصورت قابلتوجهی امتداد یافتهاند. بالهای خانهی ویلیتس با رفتار معمارانهشان، از اتاق نشیمن محصور متراکم و اتاق غذاخوری غرفهسازیشده بهوضوح متمایز شدهاند، بنابراین تفاوتها تقریبا شروع به مقابله کرده و بر یکپارچگی خانه تاثیر میگذارند. اتاق نشیمن اگر چه بهدقت سازمانیافته است، در درجهی اول بهصورت یک فضای جعبهمانند، باقی میماند. حتی بازشوهای بزرگ در جانب تراس، این دریافت را تغییر نمیدهند. پنجرههای دیوارهای جانبی نسبتا کوچکاند و در قسمت بالایی دیوار قرار گرفتهاند. در مقابل، اتاق غذاخوری در یک دیوار پردهمانند متوالی از درها و پنجرههای شیشهای حل میشود. صلبیت انتهای اتاق غذاخوری «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن» به مجموعهای از جرزهای با اندازههای مختلف تبدیل میشود. آخرین بقایای دیوارهای محصورکننده، ناپدید شدهاند و فضاهای خالی باقیمانده بین جرزها با تزئینات پنجرههای شیشه رنگی پوشیده شدهاند. پنجرهها به الگوهای ظریفی تقسیم شدهاند که نهتنها مقیاس را در هم میشکنند، بلکه سازماندهی پلان و نماها را انتزاعی میکنند. نامعقول نیست اگر اظهار کنیم که اتاق غذاخوری خانهی ویلیتس تغییر قابلتوجهی در ساختن و شکلدادن به فضای معمارانه ارائه میکند. تنها باید آن را با فضای اتاق غذاخوری «خانهای کوچک با فضای بسیار در آن» مقایسه کرد که متعلق به سال قبلش است. آنجا، فضا به چیزی منتهی میشود که یک باغ زمستانی به نظر میرسد، با یک پنجرهی شیکاگویی که بین دو قطعه دیوار خارجی محصور است. خط درها و پنجرهها در هر دو سمت اتاق بین حجمها نگه داشته شده است.
در خانهی ویلیتس، دو حجم خارجی به چهار جرز مشابه تبدیل شدهاند و پنجرههای پردهمانند در طول اتاق تا انتهای آن ادامه پیدا میکند، گر چه شاید به شیوایی خانههای توسعهیافتهتر متاخر نباشد. پنجرههای شیکاگویی دیگر از الحاقات نیستند، بلکه بخشهای اصلی نظام احاطهکننده (enclosig system) هستند. تقریبا ده سال جستوجو و تجربهی مداوم بین طراحیهای اصطبل وینزلو و خانهی هارلان و طراحی خانهی ویلیتس قرار گرفته است. درست همانند اتاق غذاخوری که نتیجهی تکامل طولانیمدت را نشان میدهد، ترکیببندی معمارانهی بیرون، بهخصوص بال اتاق نشیمن، ایدههای ترکیببندی خانههای اولیه را ترقی داده است. سقف کمشیبتر و پیشآمدگی آن از همهی خانههای پیشین، بزرگتر شده است. پیشآمدگی بسیارخوب بر فراز حجمهای احاطهشده واقعی توسعه یافته است. سقف از بدنهی صلب پایینی خانه توسط نوارهایی پیوسته از پنجرهها جدا شده است و ایوانی شیشهای را ایجاد میکند. پهنای پنجرههای شیکاگویی پنج واحد است و عمق آن که در تمام خانههای قبلی فقط بهاندازهی عمق یک پنجره بود، الان به اندازهی سه واحد شده است. اثر کلی به طور قابلتوجهی متفاوت از خانههای پیشین است، با درجهای از مفصلبندی که بهطور ضمنی نشان میدهد که کل سقف بر فراز مجموعهای از دیوارهای شیشهای شناور است. دوباره، دیوار پنجره به لبهی پیشآمدگی لبهی بام متصل میشود.
به هر حال، این پنجرهها، بخشی از قاب جلویی یک شبکهی گسترده از قابهای شیشهای و سفید را میسازند که سقف را به پایه وصل میکنند. نمای جلویی ترکیبی از سطوح مستطیلی و یک شبکهی خطی است. سطوح سفید بهعنوان ترکیبی واحد دیده میشوند؛ مستطیل افقی سطح جلویی تراس، سطوح عمودی در گوشهها، شکلهای مربعی در شبکهی پنجره و مستطیلهای سفید کوچک در پنجرههای شیشهای رنگی. عناصر خطی، ستونهای بین پنجرهها به همراه لبههای زیرنما، کتیبهها و آستانهها که با خطهای ظریف تقسیمبندی در پنجرههای شیشهای رنگی ترکیب شدهاند، مانند یک شبکهی خطی، بخشهای گوناگون ترکیب را در کنار هم نگه میدارند.
مفصلبندی سقف و کنج تونشستهی حاصل از آن، (که اولین بار در خانهی هارلان ظاهر شد) اکنون وضعیتی را ایجاد میکند که در آن به نظر نمیرسد که دیوارها دیگر تکیهگاه بوده یا حتی به سقف متصل باشند. گوشههای سخت در کتیبهی خانهی هارلان، ناپدید شدهاند. جداسازی سقف خانهی ویلیتس در عکسهای منتشرشده تا حد زیادی اغراق شده است، چرا که ستونهایی که در گوشه، سقف را تحمل میکنند، نمایان نیستند.

خانهی وارد ویلیتس، دید به اتاق نشیمن از سرسرای ورودی

خانهی وارد ویلیتس، تجزیهوتحلیل سازماندهی ثانویهی پلان
موقعیت چرخدندهای پلان، شایستهی توضیح بیشتری است. ورودی، اتاق نشیمن، اتاق غذاخوری، در یک رابطهی چرخدندهای به دور هستهی مرکزی شومینه سازمان یافتهاند. این چیدمان با یک سازماندهی ثانویهی پلان که با پیکربندی سقف، جرزهای رواق و ورودی سواره و وضعیت متقارن اتاق نشیمن و تراس مشخص میشود، پوشش داده شده است. خطهای مرکزی این پلان بهوضوح در ترسیمهای رایت ملاحظه شدهاند. این همپوشانی، بعدها توسط جبههی جلویی خانه، با وضعیت متقارن بال اتاق نشیمن و امتداد لبهی جلویی بال پایینی، آشکار میشود. در نتیجه تعجبآور نیست که رایت، عکسهایی از خانه را منتشر کرد که جلوی آن دیده میشود. این پدیدهی مشابه در ترکیببندی شرایط متقارن پایدار که بر یک وضعیت چرخشی اضافه میشود، پیش از این در پلان خانهی خودش در سال 1889 ارائه شده بود.
رایت در همان زمان که بر روی خانهی ویلیتس کار میکرد، پیشنهادی دریافت کرد تا یک مدرسهی جدید در نزدیکی اسپرینگگرین (Spring Green) در ایالت ویسکانسین (Wisconsin) بسازد ــ مدرسهی خانگی هیلساید (Hillside Home School) ــ که بخشی از مجموعهی اتاق طراحی تالیسین (Taliesin) در سال 1933 شد. از آنجا که مشتریانش، خالههایش بودند که پیش از این حرفهاش را حمایت کرده بودند، ممکن است اینگونه گمان شود که رایت کنترل کامل بر راهحل معمارانهی پروژه داشته است. درحالیکه تقریبا هر بخشی از پروژه، میتواند بهعنوان نمایشی از کار او در آن زمان باشد، هیچکدام از ساختمانهایش نمیتوانند شیواتر از طرح سالن اجتماع، ایدههای ترکیببندی او را توضیح دهند، یا اتاق نشیمن انجمن مدرسه، از آنجا که ممکن است آن هم در نظر گرفته شود. پیرو امتداد پیشرفت پروژههای اولیهاش، این راهحل تقریبا اجتنابناپذیر به نظر میآید. سالن اجتماع یک غرفه بزرگ است که بر یک دامنهی کمشیب و پوشیده از چمن قرار گرفته است. رشتهای از جرزهای ماسهسنگ بدون هیچ آمادهسازی بصری از زمین بالا میروند. پایهی اولیه ناپدید شده است؛ چرا که برخلاف خانههای چوبیاش، ساختمان سنگی میتواند اتصال مستقیم با زمین داشته باشد. جرزهای سنگی با ارتفاعهای گوناگونی بالا میآیند و توسط دیوارهای سنگی و نازک شبکهمانند به یکدیگر متصل میشوند. بزرگترین جرزها، که در واقع دیوارهای L شکل هستند، تا سطح زیرنما بالا میروند؛ درحالیکه مجموعهای از جرزهای کوچکتر نزدیک به زمین باقی میمانند. به نظر میرسد جرزهای بزرگ، سقف هرمی با سفال قرمز را که به طور گسترده معلق است، تحمل میکنند؛ سقفی که لبههای آن و زیرنماها از طریق افزودن پردهای از پنجرهها با عناصر بنایی ادغام شدهاند. پنجرهها از قطعات شیشهای بدون هرگونه تقسیمات افقی تشکیل شدهاند تا جهت عمود آنها قطع نگردد. تقسیمبندیهای چوبی، عمودی و بلند بین پنجرهها، مانند مجموعهای از جرزهای بلند و باریک عمل میکند. لبههای سقف و جرزهای عمودی پنجرهها به هم میپیوندند و یکی میشوند. با چرخش در گوشه، پنجرهای کوچک صفحهی جلویی را به سطح زیرنما و جرز بزرگ L شکل متصل میکند. سقف و پنجره میتوانند بهعنوان نظام متمایز سبکتری از عناصر معمارانه دیده شوند که به عناصر سنگینی که از زمین بلند میشوند، رسوخ میکند و با آنها میپیوندند، ایدهای که به طور ضمنی در خانهی هارلان و اصطبل وینزلو به آن اشاره شده بود. جای سؤال نیست که جرزهای پنجرهها عناصر معمارانهی گسستهی منفردی هستند، جرزهای کوچکتر؛ چرا که حتی وقتی پنجرهها به دیوار سنگی میرسند، جرزهای آنها در یک قطعه و سازشناپذیر باقی میمانند (وضعیتی که باید مشکلات قابلتوجهی در جزئیات ارائه داده باشد تا پنجرهها را در برابر شرایط آبوهوایی، درزگیری کرده باشد). طراحی مدرسهی خانگی هیلساید، لحظهای تعیینکننده در تکامل خانهی مرغزار است و به نظر میرسد رایت قصد داشته این ساختمان را برای خلاصهکردن ابداعاتش برای زبان رسمی فضای معمارانه استفاده کند. سخت است باور کنیم که تنها عاملی که خانهی ویلیتس و خانهی داروین مارتین را از هم جدا میکند، یک فاصلهی زمانی دوساله است.

مدرسهی شبانهروزی هیلساید، ویسکانسین، آمریکا، 1902
منبع: acidadebranca.tumblr.com

خانهی داروین مارتین، بوفالو، نیویورک، 1904
خانهی مارتین رخدادی منحصربهفرد در تاریخ معماری است (تصاویر صفحهی قبل) که در آن به طور ناگهانی یک کار پخته، ظهور میکند. هیچکدام از کارهای پیشین رایت کاملا ما را برای خانهی مارتین آماده نمیکند. پلان، نسخهای استادانهتر از خانهی نشریهی خانهی بانوان، «خانهای در مرغزار» است. این پلان مانند یک نقاشی خوانده میشود، مانند یک ترکیب ظریف از تیرها و نقطهها با اندازههای متفاوت که در یک الگوی پیچیده چیده شدهاند؛ دیوارهای بسیار کمی، محوطهی خدماتی را از فضاهای اصلی خانه جدا میکنند. جرزها از یک سلسلهمراتب روشن در ابعاد معینشان پیروی میکنند. بزرگترین عنصر، شومینه، بیشترین ارتفاع را داراست؛ کوچکترین محفظهها، لولههای گرمایشی هستند. هر عنصر ارتفاعی دارد که با توجه به اندازهاش در پلان و در تطابق با نسخهی خود رایت در نظر گرفته شده است. پیوستگی تماتیکی (موضوعی) که در خانه ویلیتس مشاهده میشود، بر خانه مارتین نیز غلبه دارد؛ از جزئیات شومینه گرفته تا قفس کبوتر در گلخانه نفوذ میکند. همانند سالن اجتماع مدرسهی خانگی هیلساید، پنجرهها نظام کاملی از صفحات ظریف هستند که فضاهای خالی بین حجم جرزها را پر میکنند. حتی اعضای عمودی بین پنجرهها در کف اتاقخواب بخشی از نظام عناصر ستونمانندی هستند که با پنجرههای شیشهرنگی ظریف با یکونیم اینچ عرض، مفصلبندی شدهاند. خطهای افقی خانهی مکآرتور اکنون به رشتهای از نوارهای افقی ممتد تبدیل شدهاند که به جرزهای عمودی متصل و در آن بافته میشوند، همانند خانهی مکآفی، در منظر گسترش پیدا میکنند و گلخانه و گاراژ را با خانه ادغام میکنند. خانهی مارتین یک شفافسازی و بیانی حیرتآوری از ایدههای اولیه است. پلان خانه از پلان سهبخشی اساسا ایستایی که توسط جنبهای ضمنی از چرخش خنثی شده بود، استفاده میکند.ایدههای موضوعی کار که به خانهی مارتین میرسد، ادامه پیدا میکنند تا پایهی به وجود آمدن بهترین کار فرانک لوید رایت را شکل دهند که این شامل خانههای متاخر مرغزار، برج سنت مارک (St. Mark)، خانههای یوسونی (Usonian Houses) و بهخصوص خانهی آبشار است. در یکی از آخرین خانههایش، خانهی هِیگِن (Hagan)، که متعلق به سال 1954 است و در نزدیکی بر ران (Bear Run) قرار دارد، رایت یک بار دیگر اصول فرمال و ایدههای زبان معمارانه را که در پانزده سال اول حرفهاش ساخته بود، نشان میدهد.

فضای داخلی خانهی فردریک روبی، 1907

خانهی ایزابل روبرتز، 1908

خانهی فردریک روبی، 1907