ساختمــان پْرادای توکیو
طرّاحی از هرتسوگ و دومورون / متن از دِیان سوجیک
عکّاسی از تـاد اِبِـرْل / ترجمهی حمـید خُداپناهی
Prada in Tokyo
Architectural Design by Herzog and de Meuron
Tokyo, Japan, 2000 -2003

گمان نمیکنم ژاک هرتسـوگ و رِم کُلـهاس خود را پیکاسو و بْراکِ معماریِ معاصر بدانند، در حـالی که فیالواقع از همنسلانشان بـی اینکه زحمت زیادی به خود بدهند یک سروگـردن بالاترند، یا به قول خودِ پیکاسو، «به کوهنوردانی میماننـد که با طنابی خود را به یکدیگر بستهاند تا آخرین حمله را برای فتح قلّه آغاز کنند». البتّـه هرتسوگ و کُلهاس گهگاه برنامهی کار مشترک ترتیب میدهند. صحبتهـای اولیّـهی پروژهی مشترکِ آنان برای طرّاحیِ موزهی تِیت مُدرن (Tate Modern)، البتّه قبل از برندهشدن هرتسوگ و دومورون در رقابت مربوطه، صورت گرفته بود. کمی بعد روی پلانی برای هتل اییِن شْرِیگر در نیویورک کار کردند، امّـا به این علّت که کُلهاس گاه بیش از حدّ معمول کارفرمایش را به چالش میکشد، برنامه به هم خورد. هرتسوگ هم به نشانهی وفاداری به همکاریشان، از انجام پروژه به صورت شخصی سر باز زد.
رابطهی این دو بیش از این که از جنسِ «شراکت» باشد، نوعی «همزیستی» است. کُلهاسِ پرانرژی، با استعداد، ولی اندکی شلخته، جهان معماری را درست مثل یک رهبرِ سیرک تحت کنترل خود دارد، و آن سیرک هم او را به عنوان متفکّری بزرگ قبول دارد و بهآرامی و با حرفشنوی به او پاسخ میگوید. از طرف دیگر، هرتسوگ شریکِ آرامتر و باریکبینتر است. آنها به کمک یکدیگر مباحث معماریِ بیست سال گذشته را دگرگون کردهاند: کُلهاس از طریق تلاش برای جلب توجّه افراد به چشمانداز شهری که با سرعت سرگیجهآوری در حال تغییر است؛ و هرتسوگ با ابداع مجموعهای خیرهکننده از تیپهای ساختمانی و روشهای نوین ساخت که مکتبی از پیروان و ستایشگران را به راه انداخته.
هرتسوگ و دومورون به یک معنا به سرعتِ مناسب و یکنواختی دست پیدا کردهاند. هر یک از پروژههای آنها گویی بر روی کارهای قبلیشان که به شکلی بینقص و بدیع تکمیل شدهاند، بنا میشود. هر ساختمان نگاه تازهای به مقولهی معماریست. فروشگاه جدید پْرادای توکیو، بلافاصله بعد از اتمام ساختمـان پرادای نیویورک که تبلیغ بسیاری هم برایش شد، و گُلِ سرسبدِ فروشگاههای پْراداست، طرّاحی شد. طرّاحی هرتسوگ و دومودون در توکیو، با بودجهای که حدود 80 میلیون دلار تخمین زده شده، شاید از فروشگاه پرادای 50 میلیونی نیویورک گرانتر از آب در آمدهباشد، ولی به لحاظ چشمانداز شهری و معماری بسیار جاهطلبانهتر و کمالیافتهتر است و شکل هذلولی هم به طرز خوشآیندی در آن به کار نرفته است. برای هرتسوگ یک فروشگاه تنها یک فروشگاه است: نه بیشتر و نه کمتر؛ و نباید بهانهای برای ایجاد یک «نظمِ نوینِ جهانی» باشد. امّا این فروشگاه بسیار زیبا، ترکیبی است از ظرافتِ استادکاریِ ژاپنی و قاطعیّت سوئیسی برای خلق اثر معماریای غنی و رضایتبخش. پرادا تقریباً به همان مقدار به پای معماری معاصر پول میریزد که برای قایقهای غولآسای مسابقات جامِ قایقرانی آمریکا (America’s Cup) ،و تقریباً با همان شور و شوق و وجههی عمومی. این ساختمان باعث شده که نام کمپانی بر سر زبانها بیاُفتد، ولی طبیعتاًً باید باعث فروش رفتن کفشهای نقرهای، کیفهای نایلونی، کت و شلوار و جلیقهها، لوازم آرایش و لباسهای زیر کمپانی هم بشود. هرتسوگ و دومورون این پروسه را به پروسهای راحت و به یاد ماندنی بدل ساختهاند. در عوض، پرادا این شانس را به آنها داده و دست آنها را، یواشکی، باز گذاشته تا ساختمانی بسیار عینی و طبیعی بسازند ــ کریستال شیشهایِ قالبریزی شده که شبکههای فولادی آنرا در بر گرفته است و بدان ظاهری مانند کندو یا شانهی عسل میبخشد.
پرادا در اوموتِساندو، نسخهی توکیوییِ ویا مونتهناپولِئونهی میلان، باند سْتریتِ لندن و خیابانهایی نظیر اینها از لوس آنجلس گرفته تا شانگهای، است؛ خیابانهایی که بْرَندهای مُـد در آنها تلنبار شدهاند که گرمتر و صمیمیتر جلوه کنند، و نمیدانم آیا آنها به آدرس محتاجند یا آدرس به آنها! امّا این خیابان را نمیتوان خیلی هم شبیه نظایرش دانست، بهویژه به این دلیل که پوستهی معماری توکیو سخت شکننده است. ساختمانهای شیشهایِ بزرگی که باعث میشوند توکیو شیبه شهرهای علمی ـ تخیّلیِ آینده به نظر برسد، دستخوش امواجِ دریایی از خانههای کوچک چوبی هستند که تقریباً همهجای شهر بهشکلی پراکنده و نامنظّم قرار گرفتهاند. در طول پروسهای که درک آن برای افراد غریبه غیر ممکن است، هویّت این ناحیه از توکیو، که از روی تپّه از بندرگاه نوبالغِ هاراجوکو در حاشیهی پارکِ یویوگی به طرف پایین جاری میشود، از دههی 1960 با مُـد تعیین میشود. در اینجا بود که شیرو کوراماتا اوّلین کار طرّاحی خود را برای ایـسی میـاکه (طرّاح مُدِ مشهورِ ژاپنی) انجام داد و جان پاؤسان هم فروشگاهی برای کلوین کلاین طرّاحی کرد (که اکنون از بین رفته است). در این ناحیه برای خلق یک بیان مـُدِ معمارانه، ساختن معماری داخلی عالی برای یک فروشگاه، هر قدر هم چشمگیر باشد، بهتنهایی کفایت نمیکند. برای اینکه در این «چشمانداز دریایی» بتوانید خودی نشان دهید، باید ساختمانی در ابعاد یک نفتکشِ غولپیکر بسازید. البتّه چندین پروژه از این دست، در دستِ تهیّه است. چندین سال پیش کِنـزو تانـگه دفاترِ مرکزی هانائه موری را در اینجا ساخت، که اکنون ساختمانی بسیار معمولی به شمار میرود. تادائو آندو در اینجا چیزی شبیه به یک بازارچهی مُـد ساخته. لوئی ووتان (Luis Vuitton) از ساختار باریک و ترکهایِ شیشه و شبکهی فلزّی آئوکی سود جسته، در حالی که تویو ایتو در حال کار روی پروژهای برای تـاد است و کازویو سِجیما یک فروشگاه جدید برای دیـور میسازد.
طرح جدید و مبتکرانهی هرتسوگ و دومورون
برای فروشگاه پرادا در توکیو تزریق انرژیِ نوییست به دنیای پُرازدحام طرّاحیِ مُـد.
فروشگاه ششطبقهی هرتسوگ و دومورون در خدمت تعریف و تحدید این تیپِ جدید ساختمان است: قسمتی از آن بیلبورد تبلیغاتی است، و قسمتی مخصوص پیچیدنِ کادو. معماران بیشتر فروشگاه را به شکل کُپّـهای در داخلِ یک برجِ پنجوجهی که نوکی تیز دارد و در نزدیکی یکی از کُنجهای سایت واقع شده، قرار دادهاند، و بقیّـهی آنرا به صورت یک میدانِ عمومی رها کردهاند. با در نظر گرفتن قیمت سرسامآور زمین در توکیو، ژستِ ساختمان را باید دستودلبازانه و حتّا اسرافکارانه دانست. هرتسوگ ادّعا میکند که ایدهی جلـوی فروشگاه (Storefront) به مثابه قسمتی متمایز از فضای داخلی و معماری را بهکل کنار گذاشته. همه چیز به شکل کُلّیْ واحد، یکدست و مُنسجم نضج گرفته است. یک سری از فضاها با ارتفاع مضاعف با لولههای فولادی قطع میشوند که از میان تمام سازه میگذرد، و اتاقهای پروو در برخی از قسمتهای آن و در بخشهای دیگر نیز ویترینها قرار گرفتهاند. برج دُمی دارد، که در واقع یک دیوار مارپیچِ باریک است که در حاشیهی سایت باز میشود، و از آن در برابر همسایهها محافظت میکند، بدون اینکه هیچ خصومتی از خود نشان دهد. این دیوار در یک انتها بهتدریج باز میشود تا امکان دسترسی به رشتهی پلّکان مُنتهی به زیرزمین ساختمان را فراهم آید. روکشِ این دُم بسیار جالب توجّه است: پوستهای از خزهی زندهی سبز که روی بلوکهای مستطیلی کوچکی روییده است تا اُلگویی شبیه به طرحهای آزتکی ایجاد کند. و این سرِنخی است به اساس و جوهر این ساختمان، با ارجاعاتی چندلایه به موادّ طبیعی و فرمهای اُرگانیک. کیفیّت موادّ به کار رفته، طیفی گسترده دارند؛ به این صورت که از موادّ بسیار نرم و لطیف تا سخت و خشن و همچنین از مُحکم و مُنسجم تا شُل و آزاد متغیّرند. در برج چهار نوع شیشه به کار رفته است: برخی تخت و شفّافند و برخی دیگر برای دیدهنشدن داخلِ اتاقهای پرو حکّاکی شدهاند، که به درون لبههای سازهی کریستالمانند فرورفتهاند. برخی مانند حبابهایی بیرون زدهاند در حالی که بقیّه به درون مکیده شدهاند، گویی که ساختمان در حال نفس کشیدن است، یا اینکه پوستهی ساختمان کشش سطحی آب در یک لیوان را دارد. تِمهایی مشابه در داخل نیز اتّفاق افتادهاند؛ سقفها در کلّ ساختمان از فلزّ چکّشخورده هستند که درون آنها یک سری نقاط سیاه ایجاد شده است، که سطح را بهنرمی به طرف داخل میمکد تا جا را برای عبور نور باز کند. در راهروها نورها در جهت دیگری میتابند، به تکّههای قُلُنبهی ژلِ سیلیسیم تبدیل میشوند که به شکل حبابهایی بیرون آمدهاند. اگر قسمتهایی از ساختمان نمور و خزهبسته هستند، فضای داخلی نشان دهندهی علاقهای تا حدّی افراطی در استفاده از سطوح مودار با روکشهایی چسبنده و لَـزِج است. برخی از ویترینها روکشی از پوست تاتو دارند، در حالی که بقیّه با سیلیسیُم پوشیده شدهاند. میزهای ویترینی هم وجود دارند که از فایبرگلاسِ قالبی ساخته شدهاند؛ بعضی با فیبرهای نوری پُر شدهاند که شبیه به شاخکهای چتر دریایی به نظر میرسند. کف زیرزمین دقیقاً با همان چوب بلوطی ساخته شده که هرتسوگ و دومورون در موزهی تِیت مُدرن استفاده کردند. امّا در طبقات بالاتر، کفپوشهایی از فولاد صیغلی برای راهپلّهها و قالیچههایی، انگار از روی نوعی خودآزاری، به رنگ سفید انتخاب شدهاند، که حتّا ژاپنیهای تروتمیز هم برای بیلکّه نگهداشن آنها به زحمت خواهند افتاد. معماری این فروشگاه بسیار ملمـوس و طبیـعی است. و البتّه به لحاظ فضایی بسیار پیچیده است: محورهای فولادی که در درون حجم میانی فرو رفتهاند، راهپلّههایی متعـدّد و فُـرم کریستالی، ولی بیقاعـده.