ذهنیّت اخلاقی
گفتوگوی جورجو آرمانی با فلاویو آلبانِزه دربارهی ماندگاری، اصول اخلاقی و تواضع در عرصهی مُد و نیز در طراحی.
ترجمهی آبتین گلکار

فلاویو آلبانِزه: طرحی که شما برای غرفهی «آرمانی کازا» در آخرین نمایشگاه مبلمان انتخاب کردید، گویای نکات بسیاری دربارهی شماست. آن مارپیچ بزرگ، یک عنصر طبیعی است، ولی در عین حال با یین و یانگ و ایدهی گردآوردن اشیاء حول یک نقطه و در مرکزی واحد نیز ارتباط پیدا میکند. این طرح مجموعهای از ارجاعات نیرومند را در بر میگیرد که من در خود اشیاء اثری از آنها ندیدم. سؤالم این است که آیا این طرح، از طراحی مبلمان پختگی بیشتری داشت…
جورجو آرمانی: آن دایره از یکی از ترسیمهای من سرچشمه میگرفت. من بدون استفاده از هیچ ابزاری یک دایره رسم کردم و در آن لحظه دیدم هیچ چیز نمیتوانست به اندازهی یک مارپیچ گیرایی داشته باشد. مارپیچ از بیرون شروع میشد و به یک مرکز میرسید. خیلی دلم میخواست آپارتمانی مانند این داشته باشم، زیرا در آن هیچ دیواری برای جدا کردن فضاها وجود نمیداشت. میتوان تصور کرد که فرد پس از ورود به خانه، با پیشرَوی لاینقطع، به نقطهی اوج آن میرسد.
ف.آ.: بیایید دربارهی مد و مبلمان صحبت کنیم. مد، بنا به ماهیت خود، فصلی و گذراست، در حالی که خانه با ایدهی «ماندگاریْ» بیشتر در ارتباط است. آنچه در جورجو آرمانی ریشه دوانده، تمایل به در اختیار داشتن اشیائی با پایداری و ماندگاری بالا است. شما اهل خانهبهدوشی و چادرنشینی نیستید. شما به شکلی آشکار بر این نکته تأکید میورزید که محل کار و زندگی شما، محلی که اوقات و روزگار خود را در آن میگذرانید…
ج.آ.: …باید بیشترین حد توقّعاتم را برآورده کند. کاملاً درسته. ولی من مسئله را به شکل دیگری مطرح میکنم. به اعتقاد من، در همان حال که در لباسهای دوختهشده و آماده، شماری مقتضیات اقتصادی وجود دارد که موجب ایجاد تغییرشکلهای غیرمنتظره میشود، در عرصهی مبلمان، موانع اقتصادی بسیار تأثیرگذارترند. شما در طول زندگی خود، شاید دو بار کاناپه بخرید، یا شاید سه بار، ولی نه بیشتر. مشکلی که من هنگام راهاندازی خط تولید “Home” در مؤسّسهی خود به آن اشاره کردم، آن بود که چگونه باید خلاقیّت را در عرصهی مبلمان پیاده کرد؛ منظورم آن خلاقیتی است که در ارتباط نزدیک با ریتمِ مُد قرار دارد، با آن ماهیت فصلی و گذرایی که در طول یک سال موجب کهنهشدن محصولات میشود. ساخت مبلمان ماهها به طول میانجامد: شما باید استحکام، پایداری، و قابلیت ساخت انبوه آن را بیازمایید. به همین دلیل است که مبلمان در مقایسه با لباس، مدت طولانیتری در بازار باقی میماند. ولی اینجا اتفاق جالب توجهی رخ میدهد. در همان حال که تولیدات دِپادُوا به طور متوسط 8 سال در خط تولید باقی میمانند و گاه حتی تا 50 سال «مقاومت» میکنند و به طراحیهایی کلاسیک بدل میشوند، از من انتظار میرود هر شش ماه یک بار در محصولاتم را تجدید کنم. به این ترتیب، باید خلاق و سرشار از ایدههای تازه باشم و ضمناً فراموش نکنم که برای تولید یک محصولِ کاملاً سنجیده و آزموده به ماهها وقت نیاز است و این سرمایهگذاریِ قابلتوجه باید بازگشت داشته باشد. باید بدانم چگونه بین پیشنهادهای تازه و آنچه از تولیدات قبلی من باقی مانده است، توازن برقرار کنم. البتّه من به واسطهی پیش کشیدن نیازهای جدید (پیش از همه، نیاز به تکامل سریعتر در قلمرو مبلمان) اعتباری نیز برای خود به دست میآورم.
ف.آ.: آیا نگران نیستید که این شیوه به مصرف زدگی بیشازحد بینجامد؟
ج.آ.: اگر بخواهیم که مبلمان تکامل یابد و توان بالقوّهی بیشتری در بازار به دست آورد، ناگزیر به برداشتن این گام هستیم. به استثنای استادان بزرگ طراحی: هیچ چیز نمیتواند بر آنان تأثیر بگذارد، آنان نوآوران غیرقابلرقابتی هستند. حرفهی ما چیز دیگری است. امروزه همه چیز فوقالعاده کهنه و ازمدافتاده، عرضهشده و ازدورخارجشده به نظر میرسد…
ف.آ.: موضوع «ماندگاری» بسیار جالب توجّه است. من کاملاً باور دارم که امروزه نیاز فراوانی به استحکام احساس میشود. از این رو به آن میاندیشم که چگونه میتوان این ارزشها را با رقابت بر سر اشیاء تازه و مصرفزدگی حاصل از آن در هم آمیخت. اگر من امروز یک محصول ساخت جورجو آرمانی را بخرم و آن را در خانهام بگذارم، داستان و روایتی برای خود به وجود میآورم، زیرا به قول رولان بارت، ما ناخودآگاه با اشیاء ارتباط برقرار میکنیم. ولی من چگونه میتوانم کاری کنم که این داستان و روایت، سال به سال به شکلی تازه تجدید شود؟
ج.آ.: میتوان شکل مبلمان را از طریق ابزارهایی که در اختیارتان قرار دارد دگرگون کرد، مثلاً به کمک روکش. سالها پیش کاناپههایی با پشتی خیلی بلند طراحی کردم. میتوانم به شما اطمینان بدهم اگر پارچهی ابریشمی برّاق و خاکستری آنها را با نقشونگارهای چاپی چینی جایگزین کنید، شکلشان کاملاً عوض خواهد شد. شما باید به مبلمانتان لباس بپوشانید.
ف.آ.: یعنی ماندگاری فرمها با تغییرات نحوهی «لباس» پوشیدن این فرمها همراه میشود.
ج.آ.: در مورد فرم، بحث چندانی نداریم. آنچه من میخواهم آن است که روی مبل راحتی بنشینم، بازویم را به آن تکیه دهم و سرم نیز تکیهگاهی داشته باشد. ولی برای آنکه به این مبل گیرایی بدهم، شاید یک روکش غیرمعمول برای آن انتخاب کنم، نوعی آرایش و تغییر که نیاز به هزینهی چندانی نداشته باشد…
ف.آ.: …یعنی بدون آنکه ناچار به پذیرفتن مقتضیات مُد باشید.
ج.آ.: دقیقاً! من در زمینهی مبلمان نیز همان کاری را انجام دادهام که همیشه در عرصهی مد انجام میدادم. من تابع خردگرایی فراوان بودهام و همیشه به عملکرد کامل مبلمان توجه نشان دادهام و همزمان، از طریق ترکیبات بیپایان، جوی عالی و خوشایند به وجود میآورم. من چیزی را اختراع نکردهام، ولی نخستین کسی هستم که «جوّ دورو بر کاناپه» را به مردم نشان دادهام.
ف.آ.: شما یک پروسهی کامل خلق کردهاید. جنبهی اخلاقی قضیه به نظر من بسیار اهمیت دارد. شما آدمی نیستید که اهل دور انداختن اشیاء باشد؛ اشیای شما ماندگارند. و من اعتقاد دارم و امیدوارم از دسته آدمهایی هم نباشید که مصرفزدگی را روندی بیپایان قلمداد میکنند.
ج.آ.: من مطلقاً ضد مصرفزدگیام، حتی در عرصهی مُد. از این فکر نفرت دارم که ما خلاقان حرفهای به گونهای عمل میکنیم که مردم را قربانی تواناییهای خود میسازیم. متأسفانه امروزه بسیاری از طراحان مُد، سبکها و الگوهایی نمایشی ارائه میدهند که بسیار دور از زندگی واقعی به نظر میرسند. نوعی خودنمایی فاقد اصول اخلاقی. دیدگاه من، یا بارقهی کوچک نبوغ من، در آن است که هیچگاه خود را همچون فرد خلاقی معرفی نکنم که بیرون از دنیا سیر میکند و به هر قیمتی به دنبال تدابیر جنجالی و پرسرو صداست. من هرگز خود را در مقام یک طراح مطرح نکردهام. فقط کوشیدهام فلسفهی مُد خود را در قالب طراحی پیاده کنم، به عبارت دیگر کوشیدهام اصول اخلاقی را در قالب توجّه و احترام به مردمی که محصولات مرا میخرند بگنجانم. باید محصولی در اختیار مردم گذاشت که سودمند باشد و واقعاً کار کند. من همیشه در پی آن بودهام که چند عنصر جدید و شایانتوجه را پیدا کنم و آنها را در قالبی منطقی، عقلانی و پذیرفتنی ارائه دهم.
ف.آ.: به اعتقاد شما، وظیفهی یک طرّاح مُد تراز اوّل چیست؟
ج.آ.: اینکه تا اندازهای فروتنی به خرج دهد. بگذارید مثالی بزنم. هنگامی که چهار سال پیش دست به طراحی لباسهای اوت کوتور [haute couture] زدم، این بخش در وضعیت اسفباری قرار داشت. فقط بحثهای بیمعنی و پوچ. من مُد والایی به وجود آوردم که تا اندازهی معینی با فروتنی آمیخته شده بود. فکر کردم یک خانم به انبوهی زینتهای نمایشی نیاز ندارد، آنچه مورد نیاز اوست، فقط لباسی است با طراحی ماهرانه، که درست به تنش بنشیند و منحصراً مختص خودش باشد. نمیخواستم لباسهایی طراحی کنم که مُهر و نشانههای شاخص کار من بر آنها نشسته باشد و همچون مجسمههای یادبود، نام مرا در ذهن تداعی کند. طراحان بزرگِ اوت کوتور، یعنی امثال گالیانوها و گوتیهها، ایدهی «مُد والا» را با تبدیل آن به نمایشی سهل و خالص، از توان انداختهاند. من ثبات مشخصی را به اوت کوتور بازگرداندم و از این بابت احساس غرور میکنم! فکر میکنم در مورد مبلمان نیز همین کار را انجام داده باشم. من همچنین قصد دارم این کار را در پروژههای غولآسایی مانند آنچه در دوبی در حال انجام است نیز صورت دهم، یعنی در کشوری که خود را درگیر پرهیز از افراط نمیکند، و در نتیجه هتلهای آن قدری ترسناک به نظر میرسند. من میخواهم تجمّلی آرام به وجود بیاورم، تجمل جستوجو و تحقیق، تجمل مصالح و فضا و ظرافتها. هرکس که فکر میکند هتل آرمانی در برج دوبی، محلی برای اشخاص فوقثروتمند است و در آن میتوان اوج شکوه و عظمت یک هتل را مشاهده کند، مسلماً با دیدن آن ناامید خواهد شد.
ف.آ.: دلتان میخواهد مردم هنگام به یاد آوردن اشیائی که شما طراحی کردهاید و مدتی طولانی در خانهی آنان باقی ماندهاند، چه تعبیری به کار میبرید؟
ج.آ.: دلم میخواهد آنها را اشیایی بدانند که متعلق به آنان است، متعلق به شیوهی نشستن آنان، متعلق به شیوهی زندگی و جودشان.