تجمّل به توان سه
طراحی و معماری داخلی: تامس فیزِنْت / متن: ستیون اِم. اِل. آرونسن / عکاس: گوردون بیل / ترجمهی حمید خداپناهی
Luxury Cubed
Architectural and Interior Design by Thomas Pheasant

وقتی جِف نیل، که شهرساز است، و پروژهای مسکونی (و البته ناگفته نماند هتل و تجاری) را در ؤاشنگتن دیسی اجرا میکند، به دنبال جایی برای آغاز زندگی بعد از جداشدن از همسرش میگشت، خود را در موقعیتی کاملاً دلخواه یافت، چراکه پی برد یکی از پروژههای خودش همان چیزی است که میخواهد ــ از بخت خوش، او اخیراً تغییر کاربری یک ساختمان اداری بسیار معمولی، واقع در منتهای شمال شرقی منطقه را به انجام رسانده بود. او میگوید: «بزرگترین و بالاترین واحد ساختمان را برای خودم برداشتم.»
خوب، ظاهراً این بزرگترین واحد آنقدرها هم بزرگ نبود، اگر چه به قدر کفایت بزرگ بود (230 متر مربع)؛ و بالاترین هم آنقدرها بالا نبود (طبقهی ششم). نیل متذکّر میشود: «یادتان باشد، اینجا ؤاشنگتن است ــ مجاز به بلندمرتبه ساختن نیستیم.» و اضافه میکند: «اینجا بهندرت ساختمانی مییابید که چشمانداز داشته باشد.» جالب اینکه خانهی او چشماندازی به راک گریک پارک ــ یک واحهی شهری با مرغزارهای وسیع، بیشههای مشجّر و برکههای ملوّن ــ دارد و درست روبروی جرجتاؤنْ کلیسای جامع ملّی ؤاشنگتن قرار گرفته که بنایی مجلّل و تاریخی است.
به این دلیل که تا آن موقع فضای آپارتمان «خام» بود، نیل به خدمت گرفتن یک طراح و معمار داخلی را مناسب تشخیص داد: تامِس فیزِنْت که در ؤاشنگتن دیسی مستقر است. سپس قراردادی با شرکای بنگاهدارش بست. نیل میگوید: «کابینتها و سایر متعلّقات و تجهیزات که برای واحد من طراحی شده بود را به آنها پس فروختم.» و اضافه میکند: «گفتم همهاش را بردارند، چون قصد داشتم همه چیز را در طول پروسهی طراحی، به کمک تام، جداجدا از پیمانکارهای مختلف بخرم.»
فیزنت مستقیم سر اصل مطلب میرود: «جف برای طراحی فضایی که مدّ نظر داشت درست به موقع به سراغم آمد.» اولین معضل سقف بود ــ زیر ساخت باقی مانده از ساختمان اوّلیه، که مدتها شرکت انتشاراتی Congressional Quarterly را در خود جای داده بود، کار را برای تام کمی مشکل میکرد. فیزنت میگوید: «میخواستم آن سقفها به شکل الهام هنری یک طراح به نظر برسند، و نه فقط عنصری که قرار گرفتن کانالها و لولهها در داخل آن وجودش را در آپارتمان ضروری میکند.» او تصمیم گرفت برای اتاق نشیمن و اتاق خواب اصلی از یک دیرک ضربدری با ظاهری امروزی استفاده کند. راهحل خوبی بود، چون به شکلی زیبا هر آنچه را که بهتر بود دیده نشود، پنهان میکرد.
نیل که از اثاثیهی منزل سابقش ــ غیر از کتاب و لباس ــ هیچ چیز را نگه نداشته بود، از مجموعهی مبلمانی که طراح برای خانهاش انتخاب کرده بود، متعجب شد. نیل میگوید: «به تام گفتم، “در نظر داشتم در سراسر فضای منزلم دقیقاً از همین قطعات استفاده کنی.” چوبهای تیره را که میشناسید. جذابیتشان برای من این است که خصوصیتی مذکر دارند. میدانستم برای خلق هالهای دراماتیک در فضا میتوانم رویشان حساب کنم؛ مخصوصاً برای عصرها. نمیخواستم با هر بار دیدنش به خودم بگویم: ای بابا! باز هم فضای سفید!»
در این حین طراح به دنبال راهی برای ساماندهی فضا میگشت که افراد به محض گذشتن از در ورودی و داخل شدن به ساختمان نتوانند «همه چیز» را ببینند و دست او را بلافاصله بخوانند. او میگوید: «از ایدهی ورودی درایؤالِ متعارف متنفرم.» مدّتی نگذشت که راهحل را یافت: یک سالن ورودی با پانلهای آنِگْر (anegre) که به یک مکعب 10 در 10 متر در مرکز آپارتمان منتهی میشود. این مکعب با چهار گشودگی از کف تا سقف و دیوارها و سقف جلاخورده و پرداخت شده، هم نقش تزئینی دارد و هم بسیار کاربردی است. علاوه بر این، کیفیت بازتاب دهندهی چوبْ نور را در کل خانه به جست و خیز وا میدارد ــ یک شعاع نور از اعماق مکعب بیرون میآید و در فضای کلِّ واحد منتشر میشود.
نیل به شوخی میگوید: «راهروی ورودی زیادی مهم شده! آدم از یک طرفش وارد شده و از طرف دیگر خارج میشود.» او ادامه میدهد: «منظورم این است که بازسازی خانهام را از آنجا آغاز کردیم؛ این کار بر کل پروسه تأثیری مثبت گذاشت.» یکی از گشودگیهای بهدردبخورِ مکعبْ به اتاقهای نشیمن و غذاخوری (که بهوسیلهی شومینهای سنگی از هم جدا شدهاند) مربوط میشود؛ شکاف دیگر متوجه راهرو و اتاق خواب اصلی است؛ و سوّمی به آشپزخانه و با اتاق خواب دو پسر جوان نیل (که برای مواقعی که به ملاقات پدر میآیند در نظر گرفته شده)، مرتبط است.
اتاق نشیمن (7 در 11 متر) با دو نورگیر بزرگ و یک بالکن رو به پارک، خودنمایی میکند. یک کاناپهی Lـ شکل و یک شِز لونگ (که هر دو با مخملی به رنگ طوسی مایل به قهوهای روکش شدهاند) و یک نیمکت و یک جفت صندلی راحتی (که همهی آنها روکشی از چرم طوسی دارند) در کنار یک میز پایهکوتاه از جنس برنز و سنگ آهک قرارگرفته، در حالی که چند صندلی با چوبهای تیره دورتادور یک میزِ بازیِ ماهونی حلقه زدهاند. طراح میگوید: «مسئله اینجاست که چون این خانه اتاق خانواده ندارد، در واقع تقریباً همهی کارهای اصلی در این اتاق انجام میشود.»
در اتاق پذیرایی، قسمتی از سقف که بالای شومینه قرار گرفته، هم از لحاظ ساختار و هم انتخاب مواد، از فرم مکعب برّاقِ ساختمان تبعیت میکند. یک جفت کابینت ماهونی با درهای برنزی که فیزنت شخصاً طراحی کرده، در یک شاهنشین بهزیبایی در مقابل هم نشستهاند (یکی به عنوان بار و دیگری برای نگهداری ظروف چینی استفاده میشود). از دیگر کارهای قابل تحسین طراح، یک میز نهارخوری برنزی بیضیشکل با رویهی شیشهای است.
اتاق خواب اصلی یک بالکونِ مشرف به پارک دارد که منحصراً متعلق به این اتاق است. دیوار پشت تخت خواب به دیوارهای ظریف و بسیار زیبا به طراحی فیزنت آراسته شده؛ با چارچوب برنزی، شبکههای برنزی و آئینه. یک ناحیهی نشیمن با یک کاناپه که روکشی از نخ پرزدار دارد تکمیل شده که میتوان آن را «جمع و جور» توصیف کرد. طراح اینگونه توضیح میدهد: «آنچه که برای اتاق خواب اصلی و تخت خواب در نظر داشتم چیزی بود شبیه کابین تشریفات یک کشتی مسافربری، بنا بر این از آنِگْر استفاده کردم، همان چوب تیرهای که در سالن ورودی و مکعب به کار رفته.»
نیل از دقّت و وسواسی که در طراحی داخلی آپارتمانش به کار رفته بسیار خرسند به نظر میرسد. او میگوید: «همه چیز با هم جفت و جور است ــ فکر میکنم هر کس به راحتی متوجه میشود که برای انتخاب اثاثیهی یک اتاق، یک روز صبح به یک بازار کهنه فروشی، و روز بعد برای انتخاب مبل اتاق دیگر به یک مغازهی عتیقه فروشی نرفتهام.» انسجام اسباب و اثاثیه و استادی و مهارتی که در ترکیب آنها به کار رفته بهتر از هر چیز مهر تأئیدی است بر ادعای نیل.
«گفتم همهاش را بردارند، چون قصد داشتم همه
چیز را در طول پروسهی طراحی، به کمک
تام، جداجدا از پیمانکارهای مختلف بخرم.»
فیزنت هم با لبخندی که حاکی از رضایت اوست میگوید: «کاری مدرن و تروتمیز از آب درآمد. خوشترکیب توصیف مناسبی است. فضای داخلی برای خانهای واقع در ؤاشنگتن بسیار خلاف قاعده است، که بسیاری از مردم این را ویژگی خانههای اطراف شهر میدانند. این، یکی از کوچکترین پروژههایم بوده، ولی ما اینجا در ؤاشنگتن خانههای جالب توجه زیادی نداریم، بنابراین نمیخواستم فرصت انجام یک طراحی مدرن را، آن هم درست بغل گوشم، از دست بدهم.»