بررسی و تحلیل سازهای معماری بومی گیلان؛ جلگه شرقی
(نمونه موردی: خانهی خانوادهی پرمهر)
سرپرست تحقیق: دکتر امیر فرجالهیراد (مدرس واحد بین الملل دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه تربیت مدرس)

چکیده
شناخت معماری گیلان، در حقیقت شناخت مردمانی است که روند زندگی خود را در قالب معیارهای انسانی و فرهنگی در مساکنی به صداقت و سادگی پیرامون خود گذرانده و سیر تاریخی آن را تا به امروز ادامه دادهاند. صداقت از آن روی که شکل فضاهای خارجی و همچنین فضاهای داخلی منازل با جلوههای بدیع طبیعت و احساسهای عاطفی و انسانی تلفیق یافته و حس آرامی در انسان به وجود میآورد، و سادگی از آن جهت که در بهکارگیری از مصالح و ابزار و حتی استفاده از رنگهای شاد در هماهنگی کامل با طبیعت سرسبز، جنگل و دریا قرار میگیرد. در حقیقت، این معماری دارای ویژگیهای ارزندهای است که حاصل کنش و واکنش متقابل انسان و طبیعت است و توأمان غنای ویژهای به اقلیم میدهد.
به طور کلی معماری گیلان در قالب سه منطقه بررسی میشود که عبارتند از: جلگهی شرقی، جلگهی میانی و جلگهی غربی. معماری در هر کدام از این سه جلگه ضمن داشتن ویژگیهای مشترک با بقیهی نواحی، دارای ویژگیهای خاصی است که به آن غنا میبخشد. در این مقاله، ضمن معرفی معماری جلگهی شرقی، خانهی خانوادهی «پرمهر» مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
1. مقدمه
در ساختارهای فیزیکی و فلسفی معماری سنتی و بومی گیلان اولین طبقه یا طبقهی همکف بر روی کرسی به ارتفاع 80 سانتیمتر تا یک متر و معمولاً روی سکویی از کندههای چوبی (در مناطق روستایی) یا پایههای آجری و بلوکی (در مناطق شهری) قرار میگیرد تا فضاهای خالی را از رطوبت و نم زمین مصون نگه دارد. نمای اصلی برای گریز از بادهای غربی و بارانهای موسمی و استفادهی هرچه بیشتر از نور و نسیم در تابستان در جهت جنوب شرقی است. فضاهای متمرکز و داخلی خانهها در این دو جهت شکل گرفته و به وسیلهی ایوانهای سراسری از حیاط خانه جدا میشوند.
برخلاف معماری مناطق گرم و خشک فلات مرکزی که در آنها تداخل و ترکیب، تعیینکنندهی محلهای آزاد و بافت باز آن میشود و میل فرو رفتن در داخل زمین و در حقیقت درونگرایی فضاها به واسطهی نیل به رطوبت مورد نیاز و خنکی در تابستان و گرما در زمستان، استفاده از فضاهای بسته را تشدید میکند، در این فرم از معماری، عناصر باز بر عناصر بسته تفوق مییابند و بیشتر میل به برونگرایی مد نظر قرار میگیرد. به همین شکل، فضاهای داخلی واحدها نیز بسته به فرهنگ و شیوهی زندگی، فرمهای خاصی پیدا میکنند و هر اتاق، تالار، فاکون، هفت دری و… برای فلسفهای خاص نقش میگیرند.
2. معرفی شرایط اقلیمی گیلان
سرزمین گیلان وسعتی در حدود 14700 کیلومتر مربع دارد که معادل 9 درصد مساحت کل ایران است. بادهای بارانآور که از شمال و شمال غرب میوزند، هرساله نزولات جوّی خود را تماماً در دامنههای شمالی رشته کوه البرز فرو میریزند؛ بدین لحاظ این منطقه پربارانترین منطقهی ایران است. رطوبت زیاد و گرمای هوا در تابستان، شرایط اقلیمی ویژهای را پدید آورده است که مشابه آن را شاید بتوان تنها در مناطقی از امریکای مرکزی، بنگلادش، مالزی یا اندونزی یافت. این وضعیت خاص آبوهوایی، برای ساکنان دشواریهایی پدید میآورد که در گذشته هیچ گاه از نظر مورخان و جهانگردان دور نمانده است. معماری، به ویژه طراحی مسکن، سعی در کنترل شرایط محیطی و ایجاد فضای مطلوب برای زیستن دارد. گونهشناسی مسکن در این سرزمین، همگام با عوامل فرهنگی و اجتماعی، هویت معماری این خطه را شکل داده است. هویتی که با وجود شباهتهای اقلیمی گیلان با سایر مناطق یادشده در جهان، منحصربهفرد بوده و حاکی از تأثیرگذاری نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی بر عوامل محیطی و اقلیمی در شکل گیری معماری است.
باران مداوم و رطوبت نسبی زیاد منطقه، عامل اصلی شکلگیری معماری و شهرسازی در این سرزمین است. در چنین محیطی احداث ساختمان باید با پیشبینیهای دقیق و مشخص صورت گیرد تا بنا بتواند در برابر کلیهی نفوذهای رطوبت (از طریق سقف با ریزش باران و از کف با استفاده از خاصیت مویینگی) برای زمان معین (که بستگی به عملکرد بنا دارد) دوام آورده و قابل استفاده باشد.
3. تحلیل و بررسی محل زندگی
3-1. محوطه
3-1-1. جهت گیری بنا در سایت
جهتگیری و کشیدگی غالب خانههای این منطقه، شرقی – غربی است . این نوع جهتگیری تابع دو عامل است: یکی آنکه از نور جنوب بهره برند، دیگر آنکه بنا در جبههی غربی سطح کمتری داشته باشد، زیرا غرب جبههی کج باران است و به این دلیل عموماً در این جبهه بازشویی وجود ندارد.
3-1-2. سلسله مراتب
حیاط هر خانه سلسله مراتبی دارد که بر اساس شغل صاحبخانه فرق میکند. سلسله مراتب در خانههای این منطقه تابع دو الگوی کلی خانهی کشاورز و دامدار است.
به طور کلی، سلسله مراتب و تقسیمبندی حیاط بر اساس فعالیتها صورت میگیرد. در قسمت جلو حیاط اصلی تلمبار، باغچه، کندوج، و در قسمت کناری که محوطهی زن محسوب میشود تنور قرار دارد، در طرف دیگر، محوطهای برای ماکیان، و در پشت خانه یا در گوشههای حیاط فضاهای سرویس بهداشتی و انبار قرار دارد. جایگاه این فعالیتها در زمستان و تابستان فرق میکند، به طوری که در زمستان تمام فعالیتها یک گام به عقب میآیند . مثلاًَ تنور به داخل خانه کشانده میشود، یا جایگاه مرغ و خروس زیر ساختمان و در فضای خالی پی قرار میگیرد .
3-1-3. اجزای کلی محوطه در الگوی خانهی کشاورز
اجزای کلی محوطه در الگوی خانهی کشاورز شامل مسیر، پرچین، پوشش گیاهی، تلمبار، مکان مرغ و خروس، تنور و قسمتهای ناپاک است. ویژگیها و جزئیات این اجزا مطابق جدول زیر است:
3-2. خانه؛ تحلیل اجزای معماری و سازهای و بررسی روش ساخت
3-2-1. معرفی پی
در بررسی معماری گیلان آنچه دیگر عناصر را تحت تأثیر قرار میدهد، فن و روش ساختمانی بهکاررفته است. این امر در عناصر مختلف ساختمانی – سازه ای، مثل پی و سازههای عمودی و افقی و پوششها به خوبی مشاهده میشود. در این استان، ساختار سازهای کرسیها در مناطق مختلف مورد بررسی متفاوت است. در مسیر فومن – ماسوله و در دامنهی کوههای اطراف لاهیجان از سنگ و گل، و در مناطق هموار، مانند سالکده و سراوان، از ساختار “شکیلی” کمک گرفته شده است.
شکیل یا باج بنه، مجموعهای از تیرهای رویهم است که ساختمان بنا را برای محافظت از رطوبت و سیل تا ارتفاعی معین بالا میبرد. این بخش از بنا، نقش انتقال بارهای وارده از طرف قسمتهای مختلف از ساختمان را به زمین ایفا میکند. شکیل از اجزای متنوعی تشکیل شده است که میتوان آنها را در سه بخش زیر دستهبندی کرد:
1. بستر خاکی
2. نقاط متمرکز
3. تیرها
در ادامه ضمن معرفی هر بخش، به تحلیل نقش سازهای آنها می پردازیم.
3-2-1-1. بستر خاکی
نخستین مرحلهی پی، با ایجاد سکویی ساختهشده از لایههای متراکم زغال خاک (مخلوطی از خاک زغال و خاک رس) شکل میگیرد. این سکو در عمق 60 سانتیمتری زمین حفر شده و با زغال خاک کوبیدهشده و تقریباً تا ارتفاع 60سانتیمتری بر روی زمین بالا میآید. حاصل کار بستر خاکی با ارتفاع 120 تا 150 سانتیمتر است که اولین جزء در فرایند ساخت بنا و آخرین عضو شرکتکننده در جریان انتقال بار به شمار میآید. این عضو با توزیع بار منتقلشده از اعضای فوقانی سازه به سطحی وسیعتر موجب کاهش تنش فشاری میشود.
3-2-1-2. نقاط متمرکز
بخش دوم در پی، مجموعهای از پنج لایهی چوبی است که به طور متناوب بر روی یکدیگر قرار میگیرند. قطعات این بخش از چوب درخت توت هستند. چوب این درخت که در مقابل تنشهای فشاری، همچنین رطوبت و موریانه، مقاوم است، همهی ویژگیهای لازم برای ایفای نقش در این بخش از سازه را داراست.
نخستین لایه قبل از اتمام ساخت بستر خاکی درون خاک قرار میگیرد، به گونهای که بالای گردهها خارج از خاک بوده و نمایان است. این لایه از ده تا پانزده گردهی توت به طول تقریبی یک متر تشکیل شده که کنار هم چیده میشوند.
پس از آن در لایهی دوم، ردیفی دیگر از گردههای توت، همتعداد و هماندازه با گردههای لایهی اول قرار میگیرد. این لایه تنها لایهای است که جهت آن عمود بر لایهی زیرین نیست و با گردههای زیرین هم جهت است.
لایهی سوم در این مجموعه، سه یا چهار قطعه چوب به نام زی است که عمود بر لایهی قبلی چیده میشوند. این قطعات که طولی در حدود 225 سانتیمتر دارند، دارای مقاطعی شبیه مربع یا نیم دایره، و سطح مقطعی بزرگتر از گردههای لایهی دوم هستند. در لایهی بعدی، سه قطعه چوب قطورتر با سطح مقطع مربعی به ارتفاع حدود 30 سانتیمتر قرار میگیرد. اعضای این لایه، کتل نام دارند و طولشان در حدود یک متر است.
در نهایت، قطورترین قطعه چوب به نام فیک در لایهی پنجم نصب میشود. فیک مقطعی ذوزنقهشکل به ارتفاع 40 سانتیمتر دارد و درازای آن از 200 تا 230 سانتیمتر متغیر است.
بدین ترتیب مجموعهای از گردههای چوبی بر روی هم قرار میگیرد تا بار منتقلشده توسط اعضای فوقانی را به بستر خاکی منتقل کنند. از لایهی نخست به بالا سطح مقطع اعضای هر لایه افزایش یافته و تعداد آنها کاسته میشود. چنین ترکیبی از اعضای سازهای در پی، به انتقال بهینهی بار میانجامد و با افزایش سطح بار دریافتی، موجب میشود بارهای نقطهایِ واردشده از بالا به صورت گسترده به بستر خاکی منتقل شود و تنش کاهش یابد.
این مجموعه که به عنوان یک پی نقطهای ایفای نقش میکند، در فواصل 140 سانتیمتری بر روی بستر خاکی تکرار میشود. تعداد پیهای نقطهای و فاصلهی آنها بسته ابعاد سطح طبقهی همکف و بار واردشده متفاوت است. بنا بر گفتهی یک معمار محلی در سالکده، تعداد فیکها برای یک اتاق 6عدد، برای دو اتاق 10عدد و برای سه اتاق 14عدد در نظر گرفته میشود».
3-2-1-3. تیرها
این بخش که عامل اتصال کف ساختمان به اجزای پی است، از سه لایهی اصلی تشکیل شده است. در لایهی اول، بر روی هر ردیف از نقاط متمرکز و در جهت عمود بر آنها، دو تیر سراسری به نام بنهدار قرار میگیرد. درازای بنهدارها به اندازهای است که روی همه پیهای نقطهای را پوشش دهد. با توجه به تفاوت سطح مقطع قطعات چوبی زیرین، ارتفاع رأس فیکها در جاهای مختلف پی متفاوت است. این امر موجب میشود که بنهدارها تراز نباشند. بنابراین قطعات کوچک چوبی در جاهای لازم قرار میگیرد تا سطح فوقانی بنهدارها تراز شود.
روی بنهدارها، تیرهایی به نام سرکش، لایهی دوم را ایجاد میکنند. فواصل این تیرها با هم از 30 تا 110 سانتیمتر متفاوت است و درازای آنها به میزانی است که در حدود یک متر از انتهای پیهای نقطهای بلندتر شود. این مسئله باعث میشود سطحی از کف کنسول شود و در نتیجه زیربنای مفید در طبقهی همکف افزایش یابد.
در آخرین لایه، پس از بنهدارها و سرکشها، تیرهایی به نام نال قرار میگیرد. این لایه دربرگیرندهی سطح طبقهی همکف است. نالها چهارگوشهی طبقهی همکف را مانند کلافی در برمیگیرند و در گوشهها به صورت فاق و زبانه درهم فرو میروند. ارتفاع تیرها 30 سانتیمتر و درازای آنها به اندازهی طول و عرض سطح همکف است. سطح میانی نالها از تیرهای کوچک چوبی تشکیل شده که با فواصل کمی در کنار هم چیده شده و میانشان را گلولههای گلی پر کردهاند. در نهایت برروی این لایه، پوشش نمایان کف – که تختههای چوبی به ضخامت 2 تا 4 سانتیمتر هستند – قرار میگیرد.
3-1-2-4. تجزیه و تحلیل
بنابرآنچه بیان شد، مشخصات اعضای پی در سازهی خانههای چوبی جلگهی شرقی گیلان به طور خلاصه به شرح زیر است:
همان گونه که بیان شد، وجود رطوبت و سیلابهای ناشی از بارندگی باعث میشود که اجزای سهگانهی پی، بالای سطح زمین شکل گیرند. این امر تصویر متمایزی به پی و اجزای آن در خانههای چوبی جلگهی شرقی گیلان میدهد، به گونهای که برخلاف دیگر انواع ساختمانی، پی با تمامی جزئیات خود نمایان و ملموس، و رفتار سازهای بنا در پی، کاملاً خوانا و قابل درک است. این مسئله موجب افزایش جذابیتهای بصری بنا و هماهنگی سازه با معماری شده است.
نکتهی قابل توجه دیگر آن است که اتصال تمامی اعضاهای یادشده در پی به صورت مَفصلی بوده و از هیچ میخ یا قطعات فلزی دیگر برای نصب اعضای سازهی پی استفاده نشده است. به عبارت دیگر، تنها عامل اتصال اعضای پی نیروی وزن واردشده است.
3-2-2. بررسی سطوح عمودی در معماری گیلان
ما در معماری این کناره در زمینهی میزان بازوبسته بودن سطوح عمودی، شاهد دونوع از این سطوح هستیم: سطوح هستهی مرکزی که صلب است و سطوح شفاف لایهی بیرونی بنا. هریک ازاین سطوح دارای ویژگیهای خاص است که در زیر به آنها پرداخته میشود.
الف. سطوح صلب هستهی مرکزی
دیوار، سطوح عمودی را شامل میشود که در قسمت خارجی بنا، نفوذعوامل طبیعی به داخل بنا را کنترل میکند و در قسمتهای داخل بنا، دیوارهای داخلی تقسیمکننده و جداساز فضاهای داخلی هستند. سطوح این نوع دیوارها از اندود بومی منطقه پوشیده میشود. متداولترين نوع اندود در اين منطقه کاهگل است که مخلوطی از خاک رس، آب و کاه است و یا اندود آبآهک که مخلوطی از آب، آهک و مقدار کمی نمک طعام است. اين اندود، روان است و آن را با جارو به ديوارها میکشند و پس از خشک شدن از سفيدی و زيبايی خاص برخوردار میشود. از اين اندود برای نمای اصلی بنا و اتاقهای مهمان و پذيرايی استفاده میشود.
1. رفتار سازهای
سطوح صلب هستهی مرکزی به عنوان عامل انتقال بار وارد برسقف بنا به قسمت تحتانی ساختمان یعنی پی انجام وظیفه میکنند. وجوه شمالی و جنوبی به عنوان وجوه اصلی عمل میکنند و تیرریزی سقف در این جهت انجام میشود.
2. چگونگی ساخت
از لحاظ نحوهی ساخت و ساختار داخلی، این دیوارها را میتوان به دو نوع دارورچین و نفار (زگالی) تقسیم کرد.
دارورچین
دراین نوع بعد از اينکه سطحی تراز به دست آمد الوارها را به صورت افقی ميان در ميان روی هم میچينند. قبل از چيدن الوارها دو سر آن را به صورت فاق و زين در میآورند تا اتصال بين الوارهای دو ديوار از گوشهها صورت گيرد و بعد اندود کاهگل را میزنند.
نفار (زگالی)
اين ديوارها دارای اسکلت چوبی هستند. ابتدا تيرهای عمودی را علم می کنند، سپس تيرهای افقی را توسط طنابهای گياهی به تيرهای عمودی میبندند. پس از آن، شاخههای درختان که زوائد آن قطع شده (زگال) را به تيرهای اصلی به فاصلهی حدود 10 الی 15 سانتیمتر از يکديگر به صورت مورب يا ساده میبندند. يک رديف از اين زگالها را بر روی سطح خارجی و رديف ديگر را بر روی سطح داخلی ديوار میبندند و در نهايت فضای بين دو جدار ديوار را با کاهگل پر میکنند. بدين صورت است که با غلتاندن مقداری گل روی کاه خردشده، گلولهای درست میکنند که قابل برداشتن است و رويهی خارجی آن تا اندازهای خشک به نظر میرسد. قطر آن به اندازهای است که بتوان آن را با فشار يا با انعطاف کمی از لای زگالها به درون هل داد. در انتها اگر ديوار خارجی باشد روی آن اندود آهک میکشند.
ب. سطوح شفاف خارجی
این سطوح، آن عناصر عمودی وافقی را در نمای اصلی شامل میشود که به موجب این عناصر، نمای ساختمان به تعادل میرسد و در فاصلهی میان این سطوح با سطوح صلبِ هستهی مرکزی، فضای نیمهبازی به نام ایوان را در معماری تعریف میکند که در این اقلیم به عنوان مهمترین فضای معماری بومی محسوب میشود. اجزای این سطوح را عناصری همچون ستون، نرده، گلدان، کوماچهسری، دستکو و… تشکیل میدهند.
1. رفتار سازهای
جبههی جنوبی شامل ستونهایی است که به عنوان یک عامل باربر موازی با دیوارهای شمالی و جنوبی هستهی مرکزی، وظیفهی انتقال بار از بام به فونداسیون را بر عهده دارد. در این میان، عناصری همچون نال سری (تیری که دربالای ستونها قرار میگیرد) و خود ستون، و در قسمت تحتانی، عنصر زیرنال (تیری سرتاسری که درزیرپای ستونها قرارگرفته) وکف بنا مطرح میشود. اتصالات اصلی در قسمتهای عناصر باربر از وریس (طنابی که از ساقههای برنج تهیه میشود) است، ولی درقسمتهای دیگر از میخ استفاده میکنند که جنبهی باربری ندارد.
2. چگونگی ساخت
1. ابتدا «نال» به عنوان کلاف زیرین، روی کرسی چینی که به آن «زیر نال» میگویند قرار میگیرد. این مرحله از کار «نال کشی» نام دارد. مقطع نالها از 8×8 تا 25×25 در نوسان است و گاه به صورت مستطیل هم دیده میشود.
2. ردیف ستونها به فواصل منظم از 80 سانتی متر تا 5/1 متر بسته به طول فضا، روی زیرنال قرار میگیرند. به این مرحله «ستون کشی» یا «ستون گذاری» میگویند.
3. در بعضی مواقع برای مقاوم کردن محل اتصال تیر فوقانی (سرنال) به ستون، سرستونی به صورت فاق و زبانه به ستون اتصال مییابد. در این صورت پیش از ستونکشی، روی ستون باید به صورت «زبانه» درآید. ابعاد سرستون از 7×7 سانتیمتر تا 10×10 سانتیمتر و طول بیرونزدگی آن از کنار ستون 20 تا60سانتیمتراست.
4. «سرنال» به عنوان کلاف فوقانی روی سرستونها یا ستون بدون سرستون قرار میگیرد. نالها، چه سرنال و چه زیرنال، در گوشهها، نیمفاق شده و به هم متصل میشوند. اگر سرنال روی دیوار قرار گیرد، «کتسری» نامیده میشود.
5. تیرهای چوبی عمود بر سرنالها روی آنها برای پوشش این فضا به فاصلههای منظم از50 سانتیمتر تا حداکثر 1 متر قرار میگیرند. به صورتی که بخشی از آن برای ایجاد و ساخت پیشآمدگی بام استفاده میشود. گاهی امتداد بیرونزدهی آن را نیز کندهکاری و نقشکاری میکنند.
6. درزپوشها که تختههای باریک و دراز چوبی هستند به فاصلهی منظم از15سانتیمتر تا 30 سانتیمتر روی پلورها در مکانی که از قبل روی پلورها پیشبینی و کندهشده عمود بر پلورها زده میشوند. درزپوشها به ضخامت 2سانتیمتر و پهنای 2 تا 4 سانتیمتر و درازی مختلف ساخته و به گونهای اجرا میشوند که بند اتصالی آنها بین پلورها قرار نگیرد، بلکه روی آنها واقع شود.
7. در این مرحله تختههای پوششی، عمود بر پلورها و به موازات درزپوش به نحوی قرار می گیرند که محل درز بین تختههای کناری موازی هم روی درزپوشها باشد. قابل ذکر است که درز بین تختهها در امتداد هم روی پلورها قرار میگیرد. تختهها به ضخامت حداقل 2 سانتیمتر و پهنای 15 تا 30 سانتیمتر بوده و طول آنها نیز مانند درز پوش متغیر است.
8. بعد از این مرحله خرپای بام را اجرا میکنند.
9. «دستک»، چوبی بین ستونها که برای پهن کردن لباس روی آن، نیز همزمان با مورد بالا اجرا میشود.
3-2-3. پوشش
3-2-3-1. ویژگیهای معماری پوشش
سقف به علت بارش مداوم باران همیشه شیبدار است. پوششهای شیبدار یکی از ویژگیها و در عین حال عناصر مهم ساختمان در خانه های گیلانی هستند. این عنصر در انواع مختلفی، چه از نظر استخوانبندی و چه از نظر پوستهی نهایی روی آن، ساخته میشود. سقف رایج و متداول چهارشیبه است که برای تخلیهی آب باران و جلوگیری از نفوذ رطوبت به داخل مناسبتر است. پوششهای چهار شیبه معمولاً منظم نیستند و از یک یا دو طرف کشیدهاند.
امتداد این سقف معمولاً در جبههی مقابل به بادهای موسمی بلندتر است تا مانع رسیدن آب باران به بدنهی بنا شود. پوشش سقفها اغلب گیاهی است و از محیط اطراف تأمین میشود. در مناطق جنگلی قطعات چوب و تخته، در مناطق جلگهای الیاف گیاهی مانند ساقهی برنج، و در مناطق شهری سفال به عنوان پوشش نهایی سقف شیبدار به کار میرود. سازهی سقف به طور مستقیم روی ستونهای چوبی اصلی بدنهها تکیه میکند و اغلب از دیوارهای جداکننده مستقل است.
فرم سادهی بنا، مخصوصاً در سقف شیبدار آن، نه تنها سهولت اجرای آن را ممکن میسازد، بلکه جمعآوری و دفع آب باران را نیز سهل میکند. شیب زیاد سقفهای گالیپوش، برف سنگینی را که در دورههای 20 تا 30 ساله در منطقه میبارد، به روی زمین میراند. شکلهای سادهی سقفهای شیبدار از به وجود آمدن کنجهای برفگیر جلوگیری میکند و مانع نفوذ آب حاصل از ذوب برف به داخل بنا میشود.
برخلاف معماری بومی کویری که بیشتر از خشت و آجر بنا شده است، معماری این منطقه، به طور عمده از چوب و الیاف گیاهی بهرهبرداری کرده است. نی «ولی» (نوعی الیاف گیاهی که از آن برای پوشش سقف استفاده میشود) و ساقههای برنج، عناصر اصلی تشکیلدهندهی پوشش سقفها هستند. سقفهایی که به علت شدت و تداوم بارندگی همیشه به صورت دوشیبه یا چهارشیبه ساخته میشوند. در بعضی نقاط گیلان که امکان تولید سفال وجود دارد، پوششی از سفال بر روی زیرسازی از نی و توفال، وظیفهی جمعآوری آب باران از بام و هدایت آن به آبروها و ناودانها را به عهده دارد. استفاده از تختههای پهن نیز در مناطق جنگلی گیلان و برای جلوگیری از نفوذ باران به داخل مرسوم است.
به علاوه برای جلوگیری از نفوذ باران به داخل ساختمان توسط باد، معمولا سقف شیبدار تا نزدیکی کف زمین در یک یا دو جناح ساختمان که رو به باد قرار دارد، ادامه مییابد و معمولاً پنجرهای رو به بیرون در این دو جناح باز نمیشود و ساختمان رو به یک یا دو طرف دارد. فضای باقیمانده بین بدنهی اصلی بنا و سقفِ امتدادیافته، که «فاکون» نامیده میشود، محل مناسبی برای انبار مواد غذایی است. این فضا همیشه به گونهای ساخته میشود که امکان جریان هوا و تهویه در آن وجود داشته باشد. استقرار بالکن دورتادور ضمن اینکه دسترسی اتاقها را به یکدیگر تأمین میکند، مانع از رسیدن باران به بدنهی بنا میشود.
3-2-3-2. اجزا و مکانیزم سازه
سقف شیبدار بر روی سازهای چوبی قرار میگیرد. این سازه مرکب از تیر و ستونهای چوبی است که توسط الیاف گیاهی به یکدیگر متصل شدهاند. فاصلهی کم ستونها از یکدیگر و استفاده از سازهی چوبی به صورت تیر و ستون، تناسبات ویژهای به این معماری میبخشد که هم در نما و هم در پلان، خود را آشکار می کند.
سادهترین نوع پوششهای شیبدار، در ساختمانهای ابتدایی مشاهده میشوند. در این نوع پوششها، ستونهای شاخکداری که تیرهای افقی روی آن قرار میگیرد، نقش حمل پوشش را دارند. بر روی تیرهای افقی، تیرهای مایلی که رأسشان روی ستیغ متصل است، قرار دارند. ستیغ نیز بر روی دیرکهای عمودی قرار دارد.
نوع پیشرفتهتر پوشش، از ترکیب دیرک عمودی و چند ردیف خرپا (ابتدایی) ساخته شده است. با حذف دیرک عمودی و کامل شدن خرپاهای آن، پوششهای دو شیبهی کاملتری به وجود میآید. در نوعی از پوششهای دوشیبه، دو دیرک به طرفین دیرک مرکزی اضافه میشود. بر روی این دیرکها و ستیغ روی آنها، ابتدا تیرهای مایل به فاصله حدود 30 سانتیمتر و سپس روی آنها دستههای نی قرار میگیرند.
در اشکال زیر روند تکمیل سازه آورده شده است:
3-2-3-3. روش ساخت
سازهی اصلی
برای اجرای بام، یک ترکیب سازهای خرپا مانند هرمیشکل با شیب نسبتاً زیاد روی دیوارها و ستونها سوار میکنند. شیب آن به علت بارندگی بسیار زیاد و نفوذپذیری پوشش بام، حدود 100 تا 150 درصد است. سپس زگالها را توسط وریس به تیرهای چوبی خرپا متصل میکنند. وریسها به شکل ضربدری گره زده میشوند که به نام گره پنجهمرغی معروف است و بسیار محکم هستند.
پس از اینکه تیرهای افقی (به نام بام دار) بر روی دیوارها قرار گرفت، به فواصل معینی بر روی آنها تیرهای افقی دیگری به نام بال قرار میگیرد. روی رأس بالها از چهار طرف، تیرهایی به نام چشین قرار داده میشود. برای اینکه بتوان تیرهای مایل یا سر چوب را به کار گرفت، باید در ابتدا به کمک تیرهای عمودی (به اصطلاح محلی خرپا) ستیغ را استوار کرد. بعد از آن، چهار تیر مایل از نوک ستیغ به چهار گوشهی پوشش وصل میشود. برای مقاوم کردن این چهار تیر مایل و دیگر سرچوبها، در وسط آنها چشین دیگری قرار میدهند. این چشینها به وسیلهی چپدستهایی (تیرهای مایل) که به پایین خرپاها متصل هستند، حمایت میشوند.
در اشکال زیر، می توان فرایند ساخت سازهی بام را مشاهده کرد:
پوشش نهایی:
پس از آنکه سرچوبها بر روی ستیغ و چهار تیر مایل قرار گرفت، بر روی آن به فاصلهی حدود 20 سانتیمتر، دستههای بستهشده از نی یا شاخههای ضخیم درختی به نام آجار قرار میدهند. لازم به توجه است که در اینجا نیز تمام اتصالات به وسیله وریس انجام میگیرد. بر روی آجار، آمود نهایی که در خانههای روستایی دستههای گالی یا ساقهی برنج است، قرار میگیرد. برای ساخت این قسمت، در برخی از مناطق از لت (تخته) و در شهرها و تعداد زیادی از روستاهای اطراف آستارا از سفال استفاده شده است. پس از آن دستههای گالی که بالای آنها مانند جارو به هم گره خورده است را بین زگالها قرار میدهند. به جای گالی از ساقههای برنج (کولش) نیز استفاده میشود، هرچند گالی از استحکام و دوام بیشتری برخوردار است. دستههای گالی که هر کدام قطری در حدود 15 سانتیمتر و طولی در حدود 2/1 تا 5/1 متر دارد، به صورت حلزونی یک آجار را در بر میگیرد، به طوری که سر و ته آن بر روی هم میافتد.
از طرفی، دستههای ساقهی برنج یا فوکو به صورت سادهای در زیر و روی آجارها قرار میگیرند. باید توجه داشت که در هر دو نوع در هر ردیف، دستههای گالی یا ساقهی برنج بر روی هم نمیافتد. تعداد دستههای گالی و فوکو، بنا بر ابعاد پوشش تغییر میکند. در یکی از خانههای سالکده از 6000 دسته گالی استفاده شده است. دستههای گالی را از پایین خرپا به طریقی قرار میدهند که دستههای ردیف بالایی روی دستههای پایینی قرار گیرند. درهنگام بارندگی، آب باران از روی سطح یک ردیف گالی به روی ردیف دیگر منتقل، و در نهایت از قسمت پایین به خارج ساختمان هدایت میشود. از محسنات گالی و ساقهی برنج، قیمت ارزان آنهاست، زیرا به وفور در منطقه موجودند و اجرای آن نسبتاً ساده بوده و در مقابل انتقال حرارت و صوت نیز مقاوم هستند. از نقاط ضعف آنها، میتوان از آسیبپذیری در مقابل آتش سوزی و خرد شدن و ریختن تکههای گالی در اطراف ساختمان نام برد. همچنین به علت آنکه بارندگی و وزش باد از سمت غرب و شمال ساختمان است و این قسمتها نسبت به سمت جنوب از تابش آفتاب کمتری برخوردار هستند، لذا پوشش گالی غالباً در این سمتها خیس میماند و خزه روی دستههای گالی رشد میکند، که این خود، به خرد شدن و ریزش گالیها کمک میکند.
نتیجهگیری
پس از بررسی و تحلیل معماری بومی گیلان به این نتیجه میرسیم که این معماری دارای ویژگیهای شکلی و عملکردی است و هویت خاص خود را دارد. به طور کلی میتوان این ویژگیها را به صورت زیر دستهبندی کرد:
1. شکلگیری الگوی معماری بومی خانههای گیلان بر پایهی مدولی از مربع است که به صورت خطی و معمولاً در امتداد شرقی-غربی (عمود بر مسیر جریان باد محلی) توسعه مییابد.
2. در جلوی نمای اصلی خانه، ایوان قرار دارد که فضای اصلی زندگی به حساب میآید. ارتباط و دسترسی اتاقها به یکدیگر نیز معمولاً از طریق این ایوان صورت میگیرد. در بسیاری از خانهها، بخشی از این ایوان وسیعتر شده و فضای زندگی و فعالیتهای اصلی خانه برای مدت طولانی از سال به آن منتقل میشود.
3. در اتاقها عملکرد ویژهای پدید نمیآید و براساس تغییر فصلها و نیازهای خانواده، مصارف گوناگونی پیدا میکنند. انتقال فعالیتهای خانواده از ایوان به داخل اتاقها در ایام سرد سال صورت میپذیرد.
4. گونه شناسی بنا از لحاظ رعایت نیازهای خانواده، محرمیتها و تقسیمبندیها و روابط اجتماعی، دارای مرزها و محدودههای نامرئی است. شرایط اقلیمی حاکم و اجبارها، گونهی ساخت خاص خود را تحمیل میکند. در نتیجه، عامل اصلی و مؤثر در شکلگیری این معماری، اقلیم بوده و بهزیستی اجتماعی ساکنان و اعضای خانواده با در نظر گرفتن این محدودیت صورت گرفته است.
5. بناها در محدودهی باز گیاهی قرار میگیرند و تقسیمبندیها و تفکیکهای قاطع و مشخصی آنها را از یکدیگر جدا نمیکند. مرز این مالکیتها توسط درخت، شمشاد، چپر و نظایر آن معین میشود. فضاهای جنبی مانند انبارها در محوطهی حیاط به صورت پراکنده استقرار مییابند.
6. ساختمان به دلیل جلوگیری از نفوذ رطوبت از سطح زمین بالاتر قرار گرفته و در فضای بین زمین و کف، جریان هوا سبب تبخیر رطوبت و تهویهی هوا، و درنتیجه موجب خشک و قابل استفاده شدن کف ساختمان میشود. در صورت دوطبقه بودن خانه، فضاهای زندگی در طبقهی بالای ساختمان واقع است و طبقهی همکف اختصاص به طویله، انبار و نظایر آن دارد.
7. سازهی اصلی از چوب تأمین میشود. این مصالح در بدنهها نیز استفاده میشود. به عنوان پوشش نهایی، بنا با خشت پوشیده، و با گل اندود میشود. این سازه معمولاً به صورت سنتی توسط یک استاد نجار ساخته میشود. در معماری کویری این وظیفه را استاد بنا به عهده دارد.
8. سقف به علت ریزش مداوم باران همیشه شیبدار است. سقف رایج و متداول چهارشیبه است که برای تخلیهی آب باران و جلوگیری از نفوذ رطوبت به داخل مناسبتر است. امتداد این سقف معمولاً در جبههی مقابل به بادهای موسمی بلندتر است تا مانع رسیدن آب باران به بدنهی بنا شود. پوشش سقفها اغلب گیاهی است و از محیط اطراف تأمین میشود. در مناطق جنگلی قطعات چوب و تخته و در مناطق جلگهای الیاف گیاهی مانند ساقهی برنج و در مناطق شهری سفال به عنوان پوشش نهایی سقف شیبدار به کار میرود. سازهی سقف به طور مستقیم روی ستونهای چوبی اصلی بدنهها تکیه میکند و اغلب از دیوارهای جداکننده مستقل است.
منابع و مآخذ
– معماریان، غلامحسین. معماری مسکونی ایران، گونهشناسی برونگرا. تهران: دانشگاه علم و صنعت، 1374.
– قبادیان، وحید. بررسی اقلیمی ابنیهی سنتی. تهران: دانشگاه تهران.
– دیبا، داراب؛ یقینی، شهریار. «تحلیل و بررسی معماری بومی گیلان». معماری و شهرسازی (ویژهی استان گیلان). ش 24، 1372.
– قبادیان، وحید. «تطبیق مسکن با اقلیم». معماری و شهرسازی (ویژهی استان گیلان). ش 24، 1372.
– یوسف نیاپاشا، مجید. «فضاهای نال و ستوندار در معماری مازندران». آبادی، ش 15، 1385.
– رضایی راد، رضا. «معماری گیلان، حاصل کنش و واکنش عاطفی انسان و طبیعت». معماری و شهرسازی (ویژهی استان گیلان)، ش 24، 1372.