آفرینش معماری، در گسترهی سرزمینی از دیروز تا فردای ما
(سیری در معنای معماری مدرن و مقولهی مرمت معماری)
محمد منصور فلامکی*


یکم ـ شاخصهای اساسی موضوع سخن ما
در این یادداشت به شاخصهای زیر خواهیم پرداخت:
1ـ وضع علمی مقولهی مرمت معماری و چگونگیها و نگرانیهای اساسی آن.
2ـ نارساییهای این حرفهی علمی-تجربی در زمینهی تعریف و اینکه نتوانسته است خود را به تعریفی علمی-کاربردی و برخوردار از اصول برساند و از “منشوری” زاده و خواستهی متخصصان، پیروی کند.
3ـ نادانسته ماندن جهان معنوی مرمت معماری؛ معنای “مدرن” را چه کسی تعریف میکند و ما از آن چه میخواهیم؟
4ـ معماری مدرن، بی اتکا بر ثروتهای معماریهای بومی و فهم و برداشتهایی از تمامی یافتههای زندگی شده و تبادل نظر در این زمینه، فهم نمیشود.
اندیشهی آدمیان راهی یافته است تا جای سخنِ برخاسته از تدبیر را دگر کند؛ تدبیر، در برابر هر آنچه “نو” (یا مدرن) دانسته میشود؛ تدبیر در باب ارزیابی (یا بهتر، ارزشگذاری) بر فرآوردههایی که “مدرن” خوانده میشوند و غور در باب زمینههای اصلی و ریشهی فرآوردههایی که زیباییِ به مقیاس خوانده شده و متکی (یا مجهز) به شاخصهای صوری مقبول آدمیان زمانهی ما هستند. بجا است همینجا یادآور شویم که در شرایط کنونیِ جهان ما، چه پس از “کروناییشدن”های روزمرهی آدمیان زمانهی ما و چه پیش از آن، از حدود پنج-شش نسل پیش، همهی ما در مجموعه شرایط خاصی به سر میبریم که نا بهحق، آن را مدرن، برآمده از جهان صنعتی مدرن و زندگی در بستر اجتماعی و فرهنگی نوپرداز به شمار میآوریم.
به دههی سالهای ما -در هر شهری از جهان امروز که بزییم و به هر آهنگی که در تدوین آمد و شدهای آن نقشی نداریم- فرآوردههایی مدرن به ما عرضه میشوند که “نو”اند؛ ذاتی متکی بر جو مدرن زندگی را به میان میآورند و عمر انسانی را پیاپی روزها و سالهای آورندهی تدبیرها، فرآوردهها و دستاوردهای نو میبینند و میخواهند. این نکتهی اساسی دانسته شده برای همگان را ما نمیتوانیم در آغاز این یادداشت، به میان نیاوریم: ما ایرانیان، در وضعیت کنونی کشور-که جمعیت در حدود پانزده میلیون نفری هفتاد سال پیش را به هشتاد و چند میلیونِ امروز بردهایم-در همهی مقیاسهای کاربردی معماری و معماری-شهری ویژهی خودمان، نه به قید سنجش بلکه برحسب سادهنگریهایی زندگی میکنیم که در باب اندیشهها و سنتهای معماری-شهری خود آغاز کردهایم.
در صفحههای آتی به مقولهی پیشگفته مینگریم و-متکی بر همینگونه تجربهها که بار شهر ساختی گسترده نیز پیدا میکنند-به سراغ نکتهای میرویم که خواستار سخن و تبادلنظر است: چگونه معماری مدرن و معماری سنتی را با یکدیگر به سنجش ببریم!
دوم ـ جایِ معناییـکاربردی مرمت معماری در شهرهای ما
نابهجا نیست هر آینه یادآور شویم که علم یا دانش مرمت معماری، تنها پنجاه سال پیش و مقید به سنجش و ارزیابی علمی-جهانیِ نظریههای علمی، تجربهها و جهانبینیهای الزاما دارای بار علمی و فنی-ساختاری، از دانشگاههای ما آغاز شد و به دنبال رشد و تجربهآوریهای مقید به سنجش علمی رفت؛ امری که امروز در همهی دانشگاههای کشور پیگیری میشود، و نابهجا نیست یادآور شویم که پیش از این دوران و از اوایل دههی دوم همین قرن، به همت برخی بزرگانِ جهان اندیشهی کشورمان که عهدهدار خدماتی ارجمند در “انجمن آثار ملی” بودند، پرشمار بناهای تاریخی آسیبدیده و رها شده، زیر پوشش مرمتی برده شدند و ساختار خود را (در هر دو زمینهی کالبدی و کاربردی) حفظ کردند. این بزرگان، سخن در باب نگهداشت آثار داشتند و نه مرمت بناهایی که در معرض خطر از میان رفتن دانسته میشدند.
اشارهی ما به نکتهی پیشین بیش از هر چیز، به این خاطر بود که یادآور شویم نسلهای نو و پرشمار دانشمندان جوانی که در مهد پرقدر معماری و معماری-شهرسازی ما، امروزه به این مهم میپردازند، از دانشی جهانی شده برخوردارند و در هر دو زمینهی اصلیِ نظریهپردازی و طراحیِ اجرایی، یکپارچه بر مرکب دانش میزیند. هماینان خواستهها، نظریهها و طرحهایی والا را به دنیا میآورند و خواستار به دستدادن تجربههایی مدرن یا نوپرداز و مطلوبیاند که بار تجربی جهانی نیز دارند، و تا اینجا، تکیه بر دانش و زمینههایی شناختی داشتیم که در شرایط فرهنگی و علمی کشورمان مقید به پاکی عشق، در پی مرمت بناهای تاریخی کشوراند.
سوم ـ آفرینش معماری مدرن، بهمثابهی خواستهی ذاتیِ مرمت معماری
دانستهی خوانندگان این گزارشِ فشرده است که دانش مرمت معماری، نه تنها سر دوستی با آفرینشهای مدرن دارد بلکه، عاشقانه در پی آن است که هر آنچه “مدرن” میتواند بیافریند را در چارچوب ساختاری اثری که مرمت میکند، به دنیا آورد.
چنانکه از عنوان این گزارش بر میآید، دغدغهی آفرینش فضایی مدرن و مقید به حفاظت فعال از شاخصهای تاریخی و ارزشی بنایی که در پی فرسودگی، بیتوجهی، نادیدهگرفتن ارزشها و بسیاری دلایل دیگر -ازجمله ورود به بازار سرمایهگذاری در عرصه و اعیان بناهای تاریخی- آسیبدیده یا نیازمند مرمت معماری است، روی میز کار اندیشمندان متخصص مرمت معماری قرار دارد.
در پی نکتههای اولیهای که در باب معماری و چگونگیهای شکلگیری، کارآییها و دگرپذیریهای محیطیِ معطوف به آن، به اشاره آوردیم، دوستداریم به راه و بینشی بنگریم که در جامعیت خود، معماری را امری آفرینشی میخواهد و زمینههای آفرینشاش را پیوسته و وابسته به “پارامتر”هایی میداند که در سه گسترهی زیر، بازشناخته و ارزیابی میشوند؛ تا به کار آفرینش معماری بیایند. این سه، از پیشگاه ما به شرح زیر میتوانند بیایند:
یکم- صورت مسئلهای تعریف نشده از دیدگاه علمی-کاربردی
دوم- مجموعه تجربههایی که هر معمار در فضای حرفهای-علمی خود پرورش میدهد.
سوم- مجموعه امکانات و انتظاراتِ ویژهی خواستاران معماری
بس به جا است نخست یادآور شویم که جامعهی معماران مدرن-معماران معاصرِ- ایران، از حدود نیم قرن پیش تا امروز پیوسته میکوشد تا در شرایط متعارف یا جاریِ معماری در ایران، وقار و والا بودن حرفهاش به مثابهی هنر را حفظ کند، زیر هیچ اتهامی قرار نگیرد و در صورت برگزاری مسابقاتی که پاک و مطلوب به نظر میرسد، حضور حرفهای خویش را به سنجش بگذارد. چنانکه پیدا است، در شرایط عمومی جامعهی ما، چنین جایگاه حرفهای-اجتماعی-هنری، به چیزی جز وقار نخواهد رسید و این در شرایطی صورت میگیرد که دانشآموختگان هنرمند این رشته، به عشق ادامهی وقار خویش در جامعه بزیند. عاشقان به حرفهی معماری بارها همت کردهاند تا نظرات، خواستهها و آمال خود را در جمع حرفهمندان کشور به میان آورند و به دنیا آمدن و انتشار مستمر مجلهی “هنر و معماری” را میتوان یکی از جلوههای این امر برشمرد.
در میان پرشمار معماران و دانشمندان ایرانی که طی شصت-هفتاد سالِ اخیر برای شناخت معماری ایرانی کوشیدهاند، همگی دکتر محمدکریم پیرنیا، دکتر بهروز حبیبی و دکتر عبدالمجید ارفعی را میشناسیم که هر یک، به شیوه و مرام خویش برایمان یادگارهایی پرقدر به جای گذاردهاند؛ خواهی به تلاش علمی و ارائهی سخن، خواهی به بازگوکردن سخن دیگران به زبان فارسی و خواهی به دلیل ترویج نوشتارهایی که معماری و معماری ایرانی را باز میشناسانند.
از نخستین روزهای زندگی “انجمن آثار ملی” تا امروز، علاقهمندان به معماری ایرانی تلاش کردهاند ویژگیهای تاریخی، هنری، فنی و ساختاری معماریهای تاریخی و تاریخی شدهی ایران را بازشناسانند و در این راه مجموعه آثاری بهدست دادهاند.
امید بر آن داریم که معماری و نیز مقولهی شهرشناسی و شهرسازی در شهرهای کهن یا تاریخی ایران بتواند در شناخت و ارزیابی علمی و علمی-فنی فعالیتها و براندازی کاستیهایش، برون از شخصیتهای علمی-آموزشی و نیز دانشمندانی که در برخی وزارتخانههای وابسته به فضای ساخته شده فعالیت میکنند، از دیدگاهی بنگرد که از مجموعه تحولات جهانی دههی شصت قرن بیستم مایه و سرمایه دارند. چنانکه دانستهی همگان است، بیداریهای ژرفنگر آن دوران، برای شهروندان جهان، در راه شناخت و تعیین هدف، نعمتی بزرگ بود و برای مدیریتهای شهری، برعکس، آورندهی تدبیرهایی شد برای پیشگیری از مداخله دادنِ فرهنگهای بومی و زنده در امر مدیریت جامع شهرها.