.
موژان خـــادم
Mozhan Khadem

بیتردید موژان خادم را میتوان یکی از برجستهترین معماران نسل دوم ایران دانست، با این توضیح که اثرگذاری و اعتبار وی بیش از آنکه معطوف به ایران باشد، مربوط به آثاری است که وی در خارج از مرزهای ایران بر جای گذاشته است. موژان خادم که معماری را در دانشگاه تهران زیر نظر هوشنگ سیحون و پس از آن در دانشگاه ايلینوى و سپس در هاروارد فرا گرفت، یکی از معدود معماران هم دوره ی خود است که هم در داخل و هم در خارج از کشور، در مدتى طولانى، به طور پيوسته و در بالاترین سطح، توانسته به فعاليت حرفهاى بپردازد. نگرش فلسفی او به معماری و توجه وی به بستر مفهومی پروژهها موجب شده که کارهای وی با گذر زمان نه تنها تکراری و کسالتبار نشوند، بلکه هر روز زندهتر و پویاتر از قبل به حیات خود ادامه دهند. موژان خادم که سالها رئيس بخش طراحى و یکی از شرکای اصلى شرکت بینالمللی پرکينز اند ويل (Perkins & Will) در شيکاگو بود، نقش بسيار مهمى در تاسيس دفتر این شرکت در تهران -به عنوان مدير عامل اولین دفتر شرکت در خارج از آمریکا- در سال ۱۳۵۱ داشت. وی پس از ترک ايران در سال ۱۹۸۰میلادی به عنوان شریک اصلى شرکت پِيِت (Payette) در شهر بوستون ادامه کار داد. لازم به تذکر است که ايشان پس از ارائه دادن طرح اوليه ی دانشگاه آقاخان-در پاکستان- و قبل از آمدن به ايران براى ارائه دادن طرحهاى اجرایی دانشگاه آقاخان -با نظر صاحب کار- با شرکت «پِیِت» شريک شده بودند. ايشان پس از رفتن به بوستون و اتمام طرحهاى اجرایی و نظارت بر ساختمانهاى دانشگاه آقاخان، دفتر خود را در همان شهر بوستون -بيست و پنج سال پيش- به نام «بوستون ديزاين کولابراتيو» يا BDC تاسيس کردند و اکنون نیز در این شرکت به فعالیت مشغولاند.
محصول فعالیت حرفهای شش و نیم ساله ی موژان خادم در ایران، به یادگار گذاشتن پروژههای بزرگی در دانشگاه جندی شاپور اهواز -شهید چمران کنونی- چون ساختمان کتابخانه ی مرکزی، دانشکده ی مهندسی، اقامتگاه خصوصى، طرح ساختمان مرکز هنرهای نمایشی و کنفرانسها، بیمارستان گلستان و نیز طرح جامع این دانشگاه بود. علاوه بر آن ايشان موفق به اجراى طرح جامع فرحزاد (شهرک غرب) شامل طرح اوليه ی معماری، محوطهسازى و فضاى سبز، بازارچهی فاز اول و مدرسهی ايران زمين در شهرک غرب گرديدند. ایشان همچنين مشاور طرح جامع خزرشهر -به رهبرى مهندس بيژن کفايى- بودند، مضافا طرح دانشکده ی دندانپزشکى تبریز، طرح آزمایشگاهای مقاومت در مقابل اشعه برای سازمان انرژی اتمی در نوران اصفهان، همچنین پروژههایی کوچک مقیاس چون خانه ی مسکونى عبدالرضا انصاری (وزیر کشور سابق) از دیگر پروژههای ایشان در ایران است. موژان خادم در خارج از کشور به مجال بیشتری برای بروز اندیشههای معماریاش دست یافت، آثار شاخصی چون دانشگاه و بیمارستان آقاخان در کراچیِ پاکستان، طرح جامع و طرح معمارى مجموعه ساختمانهاى دانشگاه قوچ (Koç University) در شهر استانبول در ترکيه و طرح جامع و طرح معمارى دانشگاه آمریکایی در قاهره (و انتقال کل دانشگاه به فاصلهی سى کيلومترى از قاهره) (American University in Cairo AUC)، مرکز درمان جامعِ سرطان سيلوِستر در میامی و برج درمان بیماریهای حاد «لرنر تاوِر» براى بيمارستانهاى دانشگاه کلیولند و لابراتوارهاى جاکسون در ايالت مِين در ایالت متحده ی آمريکا تنها بخشی از آثار وی هستند. نوشتار در دست، حاصل مصاحبهای است که در پاییز و زمستان ۱۳۹۸ صورت گرفت و بر نحوه ی شکلگیری نگرش طراحی موژان خادم، در دوره ی شش سال و نيم حضور وی در ایران و اهم پروژههای او در خارج از کشور تمرکز دارد.
گفتگو
موژان خادم در سال ۱۳۱۴ در خانوادهای متجدد در تهران چشم به جهان گشود و دوران کودکى را در خانه ی پدرى در خيابان سزاوار گذراند. پدرش عارفى فرهيخته و اديب بود و در حرفه ی ساختمانسازی فعاليت میکرد و مادرش زنى تحصيلکرده و مدرن بود که موژان را به انجام کارهای هنری و تجسمى تشويق میکرد. موژان تحصيلات ابتدایی را در دبستان منوچهری و فردوسى و دوره ی متوسطه را در دبيرستان البرز گذراند. او که در تمامى اين دوران -چه در خانه و چه در مدرسه- از شعر و ادبيات به عنوان الهامبخشترین وجه هنری زندگیاش نام میبرد، در دبیرستان البرز از شاگردی حميدى شيرازى، شاعر توانمند معاصر بهرهمند شد و تاثیرات شاعرانه ی این دوران در تمامی وجوه زندگىاش جاری گشت. پيش از ورود به رشته ی معماری، در سفری به ایتاليا به همراه پدر و مادر فرهيختهاش شیفتهی بسيارى از آثار هنر و معماری این کشور شد که تاثیر این تجربه بر متاخرترین آثارش -برای نمونه در طرح مرکز دانشجويان دانشگاه قوچ- نیز هویدا است. موژان خادم به وسيله ی يکى از بستگانش به نام مهرداد گلستانه که در دانشکده ی هنرهاى زيبا مشغول تحصيل بود با رشته ی معماری آشنا گرديد و پس از پذيرفته شدن در آزمون ورودی سال ۱۳۳۲ وارد پردیس هنرهای زيباىِ دانشگاه تهران شد.
• شما آموختن معماری را در دانشگاه تهران و زیر نظر هوشنگ سیحون آغاز کردید. از نحوه ی نگرش و آموزش سیحون بفرمایید، آیا ایشان نقشی در شکلگیری تفکرات شما داشتند؟
مهندس سيحون معلمی فوقالعاده بود، آنچه من از هوشنگ سيحون یاد گرفتم در هاروارد هم نیاموختم! آشنایی من با سیحون مربوط به سال اول دانشکده است که طبق روال آن روزها، سال اول را با يادگيرى و ترسيم تناسبات معماریِ کلاسیک (به خصوص يونان و همچنين مصر و ايران) زير نظر مهندس سيحون گذراندم. اما اتفاقى که نقش مهمى در شکلگيرى تفکراتم داشت در سال دوم دانشگاه و در پروژهای به عنوان «طرح خانهاى براى يک شاعر» رخ داد. ماجرا از اين قرار بود که علیرغم تلاشهای چندماهه ی دانشجویان، هيچکدام از طرحها مطابق ميل مهندس سيحون واقع نمیشد و ما که بيم قبول نشدن در درس را داشتيم از او درخواست کرديم تا ما را بيشتر راهنمایی کند. سيحون از ما خواست تا از دکتر مقدم، استاد تاريخِ هنرِ دانشکده، ملتمسانه و عاجزانه درخواست کنیم که به ما بگوید که مهندس سیحون چه میخواهد!؟ از ایشان خواهش کردیم و دکتر مقدم با قرار قبلى، ما را از میان کوچه و بازار به نزديکى خانهاش -که امروز با نام موزه ی مقدم شناخته میشود- برد و در مسیر برای ما تعریف کرد که اطراف خانهاش داراى چه خصوصيات معماریای هستند تا به محدودهی خارج خانهاش رسيديم آنگاه گفت: «در جوار باغِ ديوارِ خانهام که راه میروم چه حس میکنم؟ هر قدمى که پايينتر میروم چگونه احساسم تغيير میکند؟» تا به در خانهاش رسید. اگر درست یادم باشد در ورودى خانهاش دو پله از خيابان پايينتر بود. به ما گفت این پایین آمدن از این دو پله باعث میشود که من خودم را از فضای شهری و تردد آن مستقل ببینم. میتوانم بیشتر به خودم فکر کنم و کمی درونگراتر بشوم. در را باز کرد و باغ زيباى منزلش هويدا شد. شروع به قدم زدن در باغ کرد و در حال قدم زدن جزئيات باغسازىِ اطراف خانه را براى ما توضيح داد. مثلا مىگفت این جا آبنما است و ديدنش روحپرور است؛ اینجا درخت بید است و زيرش نيمکتى در مجاورت اين فواره و آبنما به منظور نشستن و درونگرايى قرار دارد، اينجا بستر گلهاى مختلف است که مشام را معطر میکند و… و توضيح داد که در طول اين قدم زدن و تماشا و ديدار هر جزئى از باغ چه احساساتی در درون او پديد میآيد. بعد داخل خانه شدیم، فضاهای داخل خانه را در رابطه با آنچه در باغ و در خارج دیده بودیم نشان داد و توضیح داد که دیدار منظرهای خارجی از داخل خانه چه احساساتى را در او بر میانگیزد. ما متوجه شدیم که سیحون از ما طرح یک خانه نمیخواهد. او طرح تمام محوطه را میخواهد. یعنی برای اینکه طرحی به او بدهیم باید به محیط دور آن بنگریم و طرح خود را در مقیاسی بزرگتر ارائه کنیم و این برای همیشه در ذهن من ماند….

موژان خادم در سال ۱۳۱۴ در خانوادهای متجدد در تهران چشم به جهان گشود و دوران کودکى را در خانه ی پدرى در خيابان سزاوار گذراند. پدرش عارفى فرهيخته و اديب بود و در حرفه ی ساختمانسازی فعاليت میکرد و مادرش زنى تحصيلکرده و مدرن بود که موژان را به انجام کارهای هنری و تجسمى تشويق میکرد. موژان تحصيلات ابتدایی را در دبستان منوچهری و فردوسى و دوره ی متوسطه را در دبيرستان البرز گذراند. او که در تمامى اين دوران -چه در خانه و چه در مدرسه- از شعر و ادبيات به عنوان الهامبخشترین وجه هنری زندگیاش نام میبرد، در دبیرستان البرز از شاگردی حميدى شيرازى، شاعر توانمند معاصر بهرهمند شد و تاثیرات شاعرانه ی این دوران در تمامی وجوه زندگىاش جاری گشت. پيش از ورود به رشته ی معماری، در سفری به ایتاليا به همراه پدر و مادر فرهيختهاش شیفتهی بسيارى از آثار هنر و معماری این کشور شد که تاثیر این تجربه بر متاخرترین آثارش -برای نمونه در طرح مرکز دانشجويان دانشگاه قوچ- نیز هویدا است. موژان خادم به وسيله ی يکى از بستگانش به نام مهرداد گلستانه که در دانشکده ی هنرهاى زيبا مشغول تحصيل بود با رشته ی معماری آشنا گرديد و پس از پذيرفته شدن در آزمون ورودی سال ۱۳۳۲ وارد پردیس هنرهای زيباىِ دانشگاه تهران شد.
