امیرعلی سردار افخمی
Amir Ali Sardar Afkhami
امیرعلی سردار افخمی یکی از چهرههای برجستهی معماری معاصر ایران است که متولد گردید. خانواده او از طبقه مرفه و فرهنگی بودند و این محیط به او امکان داد تا به تحصیلات و هنر علاقهمند شود. سردار افخمی در اوایل دههی 1320 تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند. افخفی در این مورد بیان می دارد: ”سال 1944 جنگ جهانی دوم هنوز ادامه داشت ولی فرانسه ازاد گشته بود و من رفتم لیسه برای تحصیلات متوسطه”. وی سپس به اروپا رفت و با اولین کنکور در مدرسهی هنرهای زیبای پاریس فرانسه در رشتههای معماری و هنر قبول شده و با ادامهی تحصیلات پس از دریافت مدرک دکترا در سال 1342به ایران مراجعت و مشغول تدریس در دانشگاه تهران و فعالیتهای معماری گردید:این تحصیلات به او دیدگاهی وسیع و بینالمللی نسبت به هنر و معماری داد که در آینده در کارهایش تاثیر زیادی داشت. در فرانسهی بعد از جنگ جهانی دوم جریانهای معماری شاهد تحولات بسیاری بود. در این زمان معماری نوگرا با تاثیر از لوکوربوزیه پیشتاز سایر جریانها است و این جریان معتقد به نوعی معماری است که در آن کاربرد فضا در آن بر عناصر زیبا شناختی اهمیت دارد. برخی این شیوه را بیگانه با بافت تاریخی شهرها میدانند و معتقد هستند اگر قراراست در شهرهای تاریخی ایران ساختمان سازی و معماری انجام دهیم باید با توجه به بافت تاریخی، معماری و مصالح متناسب با جغرافیای سرزمین و آب و هوا طراحی نماییم که به ابن رویکرد اصلاحا زمینهگرایی گفته می شود و معمار جوان ایران، امیر علی سردار افخمی علیرغم برگشت از فرانسه و با آموختههای مدرسهی هنرهای زیبای پاریس عمیقا به زمینهگرایی و احترام به بافتهای تاریخی در معماری علاقمند بود. افخمی پس از بازگشت به ایران، به عرصهی معماری برای فضاهای تئاتر و هنرهای نمایشی وارد شد. او به عنوان یک معمار، به طراحی و ساخت ساختمانهای فرهنگی و هنری در ایران مشغول شد. اما تاثیر اصلی او بر تئاتر ایران بود.
یکی از مهمترین آثار سردار افخمی، طراحی و ساخت بنای تئاتر شهر در تهران در سال ۱۳۵۰ است. از این مجموعهی فرهنگی به عنوان یکی از بزرگترین و مهمترین مراکز تئاتری ایران و خاورمیانه در زمان تاسیس و شروع بکار نام برده می شود که در آن زمان به عنوان یک نقطه عطف در توسعه تئاتر مدرن ایرانی به شمار میرفت. طراحی و ساخت این مجموعه بر اساس استانداردهای جهانی و نیازهای هنرمندان ایرانی صورت گرفت و با تجه به سالنهای مختلف تمرین و اجرا به یک مرکز مهم برای رشد و اجرای نمایشهای مختلف در ایران تبدیل شد.
همانطور که گفته شد، سردار افخمی بعد از بازگشت به ایران در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران در کنار معمار بزرگ و مدرن گرای ایران هوشنگ سیحون به تدریس مشغول شد. هوشنگ سیحون و سردار افخمی هر دو اعتقاد به معماری زمینهگرا و سنتی داشتند اما با شیوهی تلفیق معماری سنتی و مدرن هم داستان و هم نظر نبودند. هوشنگ سیحون در معماری سنتی به حفظ عناصری می پردازد که حاکی از عظمت و ماندگاری بنا است و شیفتهی سنگ گرانیت، مرمر و تراورتن است. البته در اروپای بعد از جنگ استفاده از چنین مصالحی رایج نیست چون تجربهی جنگ و ویرانیهایش نشان داده بود که باید ساختمانهای مستحکمتری بنا نمود.
هوشنگ سیحون همچنین شیفتهی خطوط و نقشهایست که معنای نمادین دارند: مثلث و لوزی برای خیام ریاضیدان، 12 ستون برای ارامگاه ابن سینا، زیرا بر 12 علم زمانهاش آگاه بوده است و خطوط شیبدار برای آرامگاه نادر که تاریخ زندگیش تاریخ اوج گرفتن است. اما سردار افخمی به معماری به این شیوه نگاه نمیکرد. وی که شیفتهی بناهای تاریخی ایران است ولی معماری سنتی را بصورت نمادین بکار نمی برد و خود را در جای یک معماری سنتی میگذارد که در سرزمین ایران معماری کرده است. بنابراین سردار افخمی به بافت معماری، شرایط جغرافیایی و فرهنگ مردم در آثار ایران تطابق دارد. در نهایت با توجه به اختلاف نظر با هوشنگ سیحون، کار در دفتر معماری و مهندسین مشاور خود را به تدریس در دانشگاه تهران ترجیع داده و تمام وقت به کار طراحی و معماری مشغول می شود.
در سال 1343هنر های نمایشی و مدرن رونق می گیرند و سالنهای جون رودکی دیگر جوابگویی جامعهی هنری نیستند. فرح پهلوی که در پی طراحی و ساخت بنایی فاخر و متناسب با نیازهای جامعهی هنری بود و با رویکردهای معماری و زمینه گرایی سردار افخمی آشنا بود مسئولیت این پروژه را به وی واگذار می کند. یادش گرامی

