شهر فرهنگی گالیسیا سانتیاگو دِکومپوستلا، اسپانیا / پیتر آیزنمن، 2011

برگزاری “نمایشگاه شهرهای حفرشدهی مصنوعی: مروری بر آثار پیتر آیزنمن (1978-1988)” در سال 1994 توسط وی در مرکز معماری کانادا در مونترئال به توصیفی پیشگویانه از شهر فرهنگی گالیسیا در شمالغربی اسپانیا تبدیل شد. پروژهی آیزنمن که حدود دوازده سال در مرحلهی “طراحی، ساخت و اجرا” به سر میبرد، شامل حفاریهای وسیعی برای ساخت سازههای مصنوعی میشد که کل توپوگرافی منطقه را تغییر میداد. اکنون دو ساختمان از این مجموعه افتتاح شدهاند. مجتمع شامل یک چشمانداز مصنوعی و سازههای سنگی است که به صورت برآمدگیهای ستیغمانندی از زمین بیرون زدهاند و در حاشیههای خود به صورت سطوح موجدار شنزارهای صحرا درآمدهاند.
آیزنمن در سال 1999 در شرایط مساعد اقتصادی جایزهی اول این پروژه را از آنِ خود کرد و درست در همان کشوری به این افتخار نائل شد که بعد از پایان دورهی استیلای ژنرال فرانکو در سال 1975، معمارانش به طراحیهای فوق مدرنی با کیفیت بالا روی آورده بودند تا کشور را پذیرای معماری بینالمللی کنند. بعد از افتتاح موزهی گوگنهایمِ فرانک اُ.گهری در بیلبائو (1997)، مانوئل فراگا ایریبارنه (رییس خونتا دِگالیسیا) یک پروژهی تحقیقاتی هنری را در منطقهی خود در فضایی به وسعت 92900 متر مربع کلید زد. طرح شهر فرهنگ شامل آرشیو مجلات، کتابخانه، موزه، سالن کنسرت، بخش خدمات و ساختمانهای اداری و مرکز هنرهای بینالمللی با بودجهای حدود 145 میلیون دلار میشد.
شِمایی که آیزنمن طراحی کرد، 10 طرح پیشنهادی سایر معماران معاصر را از میدان به در کرد: استیون هال آرکیتکتز، اُ.ام.ای/ رم کولهاوس، آتلیهی ژان نوول، گیگنگایر آرکیتکتز، دومینیک پرو آرشیتکتور، استودیو دنیل لیبسکیند، خوآن ناوارو بالدهوگ، سزار پورتهیا، ریکاردو بُفیل/ تایه دِآرکیتکتورا، و نیز خوزه مانوئل گایگو خورترو.
سایت به وسعت (70 هکتار) بر روی تپهی گایاس از منطقهی معروف سانتیاگو دِکومپوستلا قابل مشاهده است؛ محلی که کلیسای جامع آن بقایای متبرک قدیس یعقوب حواری را بعد از مرگ وی در سال 44 میلادی در خود جای داده است. از سدهی هشتم میلادی زائرین بسیاری به این شهر قرون وسطایی میآیند تا به مزار متبرک این حواری ادای احترام کنند.
طرح اولیهی آیزنمن هشت ساختمان را شامل میشد، اما امروزه تعداد کل ساختمانهای این پروژه را به شش عدد کاهش دادهاند. دو ساختمان، آرشیو گالیسیا به وسعت 14,419 متر مربع و نیز کتابخانهی گالیسیا به وسعت 17,371 متر مربع در ژانویهی 2011 افتتاح شدند. تکمیل موزهی گالیسیا به وسعت 20,800 متر مربع و ساختمان مرکز خدمات به وسعت 7500 متر مربع تا اواخر پاییز همان سال به تعویق افتاد. همانطور که معلوم میشود ابعاد این پروژه غولآساست. وقتی هر شش سازه به پایان برسند، شهر فرهنگی گالیسیا مثل یک فرودگاه بینالمللی عمل خواهد کرد (البته اگر خلبانها این ساختمانها را با پیست فرودگاه اشتباه نگیرند) اما ملزومات این پروژهی غولآسا از سوی معماران تعیین نشده است.
برنامهی مجتمع که در عنفوان عصر دیجیتال و در اوج رونق اقتصادی تکوین یافت، در میانهی مخمصهی اقتصادی جهان غرب گیر افتاد و در سال 2005 دولت اسپانیا عوض شد. ساختمان آرشیو گالیسیا را تقسیم کردند و از دل آن یک کتابخانه و یک سالن مطالعه استخراج کردند. وقتی این ساختمان به منظور نگاهداری از اسناد و مدارک گالیسیا مورد استفاده قرار گرفت، فضای وسیع سالن مطالعه دوباره به نمایشگاه دائم اسناد و مدارک نایاب تغییر کاربری داده شد.
اما سازههای موقت چندضلعی به دلیل وجود یک دیوار شیشهای متوجه به سمت جنوب، این سازههای مصنوع را در خویش محاط ساختهاند. پلان اصلی کتابخانه برای 250 هزار جلد کتاب در نظر گرفته شده بود که به درخواست مدیران ارشد و صاحبمنصبان اسپانیا تعداد آن به یک میلیون جلد کتاب افزایش یافت. در حال حاضر چون کتابهای نایاب، یک بخش شیشهای در وسط کتابخانه را به خود اختصاص دادهاند، روند دیجیتالی کردن مجموعهی کتابخانه مسئلهی نیاز کتاب به فضاهای اضافی را مطرح میسازد. البته این مسئله به آن معنا نیست که ساختمانها قابلیت تغییر کاربری را ندارند. اما یقیناً اتصال سست آنها به برنامهی مجتمع، کیفیات صوری معماریشان را به بخش اصلی “رویداد” بدل کرده است. شهر فرهنگی گالیسیا که گویی انتظار طرح این مسئله را از قبل داشته، نمایشگاه خود را در بخش آرشیو راه انداخته است. در این نمایشگاه یک ویدئو از آیزنمن پخش میشود که طی آن معمار توضیح میدهد که چطور به این فرمهای راهراه رسیده است. آیزنمن با طرح کلی و پلان خیابانی شهر قرون وسطایی سانتیاگو دِکومپوستلا بر اساس طرحی صدفی، که نشانهی مزار مقدس یعقوب حواری نیز هست، کار خود را شروع کرد. او یک الگوی خیابانی را بر روی کوه گایاس وضع کرد تا هشت ساختمان اولیه را از یکدیگر جدا کند و توپوگرافی سایت بتواند این الگوی قرون وسطایی را قالبگیری کند، سپس در حالی که مختصات آن را دیجیتالی میکرد، با استفاده از یک شبکهی مدلسازی کامپیوتری، ابعاد و جهات را تعیین کرد و شبکهی دکارتی را روی پلان منطبق ساخت.
تأثیر این شبکهی مختصات را میتوان در سنگکاری، شیشهکاری، پنجرهها، ناودانهای آلومینیومی و نیز دیوارهای داخل ساختمانها مشاهده کرد. بینندهی عادی شاید این دفرمه شدنها را اندکی وسواسآلود بیابد. این تفاوت، ریشه در فرمهای حقیقی و بافت سطحی سازههای متورم دارد. لازم نیست حتماً از همهی این لاکها صعود کنید، بدون این کار هم میتوانید بفهمید که داخل چشماندازی تجربی شدهاید که درک حرکتی و بصری بر همه جای آن غالب است. حتا در سمت داخل و جایی که سطوح داخلی، شکلهای بدیعی به خود گرفتهاند هم انقباض و انبساط فضاها تجربهی زمانی معماری را ارتقا میبخشند.
اجرا و ساخت این 6 سازهی غولآسا حدود 581 میلیون دلار هزینه برای مقامات گالیسیا داشته است. با رکود اقتصادی، برنامهی ساخت و ساز شهر فرهنگی چنان کُند شده که دیگر هیچکس راجع به دو ساختمان دیگر صحبت نمیکند؛ قرار بود یکی از این دو ساختمان اپرا باشد و دیگری یک مرکز تکنولوژیک.
تیم طراحی در اصل یک پشتبام سبز میخواست اما خیلی زود دریافت که کاشت و نگهداری از چمن، دشوار و پرهزینه و خودِ چمن و متعلقاتش سنگینتر از سنگ است. البته سنگ کوآرتزیت (به رنگهای قهوهای، صورتی، سفیدِ رگهدار و بافتهای متنوع دیگر) که سقف و دیوارها را پوشاندهاند، به موقع از معادن محلی تأمین نشده بودند و مسئولین به اجبار سنگ بنا را از برزیل وارد کردند.
سنگ که با دست از معدن استخراج شد، با ماشین به بلوکهای مربعشکل 50 سانتیمتری (با لبههای پخزده) بر روی یک آرماتور فولادی قرار داده شد. سقف هواگیر بر روی یک زیرلایهی بتنی عایق ضدآب و محافظ قرار گرفته و فضای بینابینی، حد فاصل دو لایهی تجهیزات فنی را نیز در خود جای داده است. دیوارهای جانبی از جنس پنل های کوارتزیت بدون ملات با روزنه ای فولادی، همچون یک چتر بارانگیر از رویه ی آلومینیومی ساختمان ها بیرون زدهاند. اما در عین حال که فولاد و سنگ تعامل زیادی با یکدیگر ایجاد کرده اند، سازه ی واقعی ساختمان همان بتن مسلح است: ابرستون ها در شبکه ای به ابعاد 20×16 متر آرایش یافته اند، در حالی که یک شبکه ی فرعی دیگر به ابعاد 8×8 متر و مرکب از ستون های گرد بتنی، 7 درجه نسبت به شبکه ی اصلی چرخانده شده است.
لفاف شیشه ای ساختمان ها نیز چالش خود را داشت؛ آنجایی که به یک انحنای مضاعف نیاز بود، شیشه ی تخت شفاف، آینهای و مات در لایه هایی به کار رفته تا محیط پیرامونی منحنی را ایجاد کند. از آنجا که دیوار شیشه ای کتابخانه 30 متر ارتفاع می گیرد، خرپاهای عمودی متصل به کابل برای محل بارِ ناشی از وزش باد ضروری به نظر می رسند. خرپاها پرشمارند و به نظر میرسد که بعضی از آنها بعضی دیگر را نگه داشته اند. آیزنمن میخواست رنگ شیشه ها خاکستری باشد، در حالی که این شیشه های خاکستری در زیر نورهای مختلف، رنگ آبی و سبز به خود گرفته اند و دیگر به رنگ اصلی خود دیده نمی شوند. عجیب اینجاست که گاهی شیشه قدرت بیشتری نسبت به سنگ پیدا میکند و شبکهی ضخیم وادارِ پنجرهها هم قدرت بیشتری نسبت به شیشه پیدا کرده است. جزئیات خیرهکنندهی وادارها به معماری ربطی ندارد؛ قدرت آنها ناشی از سنگکاری استادانه است. آیزنمن اجرای بنا را به آندرئاس پرئا اُرتگا و آنتونیو مارونیو که از سال 2001 در سایت مستقر بودهاند واگذار کرد.
هرچند برای بررسی و ارزیابی یک مجمتع در حال ساخت، کاری عجولانه است اما هزینههای سنگین، فضای وسیع و برنامه های نه چندان واضح آن به اسبابی برای بهانه جویی و انتقاد تبدیل شده است. حداقل در حال حاضر به نظر میرسد که حکومت فعلی پشتیبانی خود را از تکمیل این پروژه اعلام داشته است؛ شاید برنامهی مجتمع با تکمیل آن از وضوح و شفافیت بیشتری برخوردار شود و این امر محتاج گذشت زمان است تا مجتمع از حالت خام و نازپرورده خارج شود (البته به احتمال زیاد قدرت بروتال خود را حفظ خواهد کرد). ظاهر مجتمع آمیزهای از ژستهای مختلف است و جنبهی یادمانی، و ابعاد و مقیاس تثبیت نشده ی آن تفاوت میان صناعت و طبیعت را برجسته ساخته است. به هر حال گذشت زمان اهمیت و معنای مجتمع شهر فرهنگی گالیسیا را نشان خواهد داد.
مدارک فنی