مؤسسهی هنر معاصر بوستن بوستن، ماساچوست، آمریکا
دیلر و اسکوفیدیو + رنفرو، 2006
Boston Institute of Contemporary Art

رفتار شهر بوستن با معماری دوستانه نیست. چهار دهه قبل، تکمیل یک عمارت شهرداری که از بتن و به سبک بروتالیستی ساخته شده بود، حامیان فرهنگی شهر را حسابی دستپاچه کرد و از آن به بعد هم، به جز چند استثنا مانند برج جان هنکاک، ایدهآل معماری شهر را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: آجـر.
اما شاید مؤسسهی جدید هنر معاصر که در دهم دسامبر 2006 افتتاح شد، این رویه را تغییر دهد. این ساختمان که توسط دفتر معماری دیلِر و اسکوفیدیو + رِنفرو (اهل نیویورک) طراحی شده و در حاشیهی بندرگاه بوستن واقع است، با فرمهای شیشهای و فلزی منسجم و سادهاش، نمودی غیرمنتظره از روحیهی خیرخواهیست. این بنا در امتداد 70 کیلومتری گذرگاهی موازی با ساحل ساخته شده و قدرتی در به همتنیدنِ هنر و زندگی شهری دارد، چنان که آن را به مهمترین بنایی تبدیل کرده که از نسلی پیش تاکنون ساخته شده و البته نقطهی عطفی در کارنامهی حرفهای الیزابث دیلر و ریکاردو اسکوفیدیو هم محسوب میشود؛ گروه دو نفرهای که از زمان گشایش دفترشان در دههی 1970 غالباً در حاشیهی فعالیتهای معماری زیستهاند. آنها به لطف پروژههای متأخرشان (اینستالیشنها، ویترن فروشگاهها و طراحی صحنه) روزبهروز از همنسلانشان فاصله گرفتند، گویی که چندان امیدی به ثبات و دوام معماری نداشتند.
در سال 2002 ساختمان بلِر در کنار دریاچهی نوشاتل سوئیس، با نصب یک شبکهی متشکل از نازلهای تنظیم شده با کامپیوتر که به داربست هایی تکیه کردهاند و از آنها بخار متصاعد میشود، توسط این تیم طراحی در اطراف بنا فضایی اثیری ایجاد کرد. تغییرات دقیق ایجادشده در بازسازی اخیر مرکز لینکلن (یک لابی، یک پل عابر، یک آسمانهی بتنی) از لحاظ دقت، به عمل جراحی میماند که تکهپارههای شهریِ موجود را به یکدیگر بخیه میزند.
اگر زنجیرهی تمام پروژهی آنها با نگرانی و اضطراب در پروژههای قبلیشان همراه بوده باشد، با قدم زدن به سمت مؤسسه بهراحتی میتوانید آن احساسات را فراموش کنید. فرم ساختمان، با دو ردیف پارکینگ خالی در دو طرفش، با سربلندی قد برافراشته است. این ساختمان بر اساس مجموعهای از فضاهای عمومی طراحی شده؛ به همراه یک موزه و تئاتر که روی یک لابی تعبیه شدهاند و مجموعهای از نیمکتهای مخصوص فضای آزاد که رو به ساحل دارند. این مناطق یا حوزهها توسط یک نوار چوبی به هم متصل شدهاند که از لب آب شروع شده، از روی نیمکتها بالا میرود و بعد وارد ساختمان میشود و صحنهی نمایش را شکل میدهد و سپس دوباره به شکل مورب بالا میرود تا بستری برای نیمکتهای سالن تئاتر تشکیل دهد. این نوار چوبی در نهایت، دیوار عقبی سالن را تشکیل داده و به صفهی گالریهای طبقهی چهارم تبدیل میشود.
در حال حاضر مؤسسه بیشتر از هر چیز نقش یک شیء تندیسگون را بازی میکند که در انزوایی حیرتانگیز در برابر آسمان و به مثابه بخشی از بافت فشردهی شهری قرار گرفته است. البته این هم چندان دوام نخواهد داشت: طرح ساخت یک هتل، یک ساختمان اداری و یک برج مسکونی در دو طرف سایت این مؤسسه ریخته شده، اما سرانجام تأثیر کل مجموعه ممکن است از این هم خارقالعادهتر شود. اگر به سازه از شبکهی تودرتوی ساختمانهای تازهساز نگاه کنید، متوجه نیروی شگرف آن در متحیر ساختن بیننده خواهید شد و نیمکتها هم صمیمیتر و محفوظتر به چشم میآیند. البته چند نقطهضعف هم وجود دارد. لیاؤت ورودی طبقهی همکف به طرز عجیبی قرار گرفته: ورودی اصلی در گوشهای تعبیه شده که لابی را به شکل مورب قطع میکند و فضای پِرت ناجور و بیمصرفی را درست در نمای رو به خیابان باقی میگذارد. این فضا نه کارکرد لابی را دارد و نه یک گوشهی دنج برای آرامش و تأمل است. اما نیمکتها به چهرهی عمومی ساختمان شکل داده و نیز گواهی بر رسالت پوپولیستی ساختمان هستند. برای رسیدن به آنها میتوانید با گذشتن از میانبُرِ کنار ساختمان و وارد شدن به یک گشودگی که زیر نیمکتها را قطع میکند، در واقع کل لابی را دور بزنید یا اینکه میتوانید از وسط لابی و سپس از میان یک کافیشاپ که به طرف یک عرشهی مشرف به آب گشوده میشود و درست در کنار نیمکتها واقع شده، عبور کنید. منظره از اینجا فوقالعاده است. فرم سنگین و طرهای مؤسسهی هنر معاصر بوستن که گویی روی هوا ایستاده، چشمان شما را به سمت بیرون و موجهای ملایم سطح آب سوق میدهد؛ نه به سمت بالا. وقتی که از کنار نیمکتها بالا میروید، بهراحتی میتوانید وزن طرهای را حس کنید، گرچه تأثیر آن بیشتر از اینکه خودمانی باشد، اضطرابآور است.
مدارک فنی