
دیاگرام: ابزاری برای گسترش مرزها
پگاه پایه دار اردکانی (تحریریه ی هنر معماری)
فکر خلاق معماری جدا از ابزار آن شکل نمیگیرد. در میان روشهای گوناگونی که در اختیار معماران قرار دارد، دیاگرام یکی از مهمترین ابزار عینیسازی تفکرات یک معمار میباشد که علاوه برآنکه او را در هدایت افکارش یاری میرساند، مخاطبان را هم از ایدهها آگاه میسازد و نوعی روش طراحی محسوب میگردد. مقالهی حاضر، پژوهشی در باب موضوع دیاگرام و کارکردش در معماری میباشد. ساختار کلی مقاله شامل دو بخش میشود: در بخش اول، تاریخچهی دیاگرام و استفاده از آن در معماری را بهصورت گذرا مرور کردهایم و سپس انواع دیاگرامها براساس کارکردشان تقسیمبندی و در انتها با استفاده از جدولی، مطالب بخش اول جمعبندی شدهاند. در بخش دوم، حوزههای مختلف طراحی به 6 گونهی طراحی معماری، طراحی شهری، فضاهای عمومی، منظر و لنداسکیپ، طراحی داخلی و هنر اینستالیشن طبقهبندی شدهاند و در هر بخش، با استفاده از شناخت پروژههای گوناگون که در دفاتر معماری مطرح طراحی شدهاند، کارکرد هرکدام از انواع دیاگرامها بررسی شده است. در واقع پرسش اصلی پژوهش آن است که آیا دیاگرامهای نام برده میتواند در انواع طراحیها مورد استفاده قرار گیرند و کارا باشند و یا اگر اینطور نیست، چه انواع دیگری را برای این منظور میتوان تعریف نمود. در پایان و در جمعبندی نهایی، کاربردی بودن تقسیمات دیاگرام، مناسب به نظر میرسد، اگرچه برخی از آنها مانند دیاگرامهای مفهومی و انتزاعی، کارکرد بیشتری داشته و پرطرفدارتر میباشند.
مقدمه
دیاگرام یکی از پرکاربردترین لغات در زبان معماری و طراحی شهری است و علاوه برآنکه برای تشریح و توضیح ایدهها و کانسپتها مورد استفاده قرار میگیرد، جزء یکی از مراحل اصلی و اساسی در طراحی محسوب میشود. بکارگیری دیاگرام در معماری، تاریخی به اندازهی خود معماری دارد و نشانههایی از آن در آثار باستانی پیش از تاریخ دیده شده که کاربرد آن جزء اصلی مراحل طراحی، نوشتهها و کتیبهها محسوب میشده است. در ده کتاب بر معماری نوشتهی مارکوس ویتروویوس نیز که به سدههای اولیهی پیش از میلاد باز میگردد، نمودارها و دیاگرامهای هندسی بنیادینی به کار برده شده است، اما با وجود این پیشینهی غنی، جای تعجب و بحث دارد که چرا تاکنون پژوهشهای اساسیای در این باره صورت نگرفته است و تئوریهایی هم که بهوجود آمدهاند، ناکافی و ناقص به نظر میرسند.
امروزه در قیاس با تنزلی که در طول تاریخ برای دیاگرام رخ داده است، به نظر میرسد دوباره جایگاه و ارزش خود را در میان معماران یافته و در طراحیها و همچنین تئوریها، نقش کلیدی و گاهی حتی مدیریتکننده به خود گرفته است. رابرت سُمُل (Robert Somol)، در این باره بیان میکند که در طول نیمهی دوم قرن بیستم، تکنیکهای اساسی و روشهای دانش معماری، رویکرد خود را از ترسیمات و طراحی به سمت استفاده از دیاگرامها تغییر دادهاند. اگرچه دلایل عملکردی بسیاری مانند تغییرات شرایط کاری معماران در جوامع پساصنعتی برای ترویج این رویکرد وجود دارد، اما افرادی هم که از این روند استفاده نمودهاند، آن را بهعنوان بازگشت و تغییر دیدگاه از وجوه اهمیت دادن صِرف به فرم، به سمت مباحث عملکردی و رسیدگی به واقعیات میدانند.
در منابع گوناگون، معانی متفاوتی از دیاگرام ارائه شده است و اتفاقنظرهای کمتری دربارهی تفاوت این عامل با مفاهیم دیگری در معماری مانند ترسیمات، طراحیها و اسکچها، تصاویر، تجسمات، مدلها، نقشهها و فرایندها وجود دارد که البته ارائهی دقیق معنی آن را با مشکل مواجه میسازد. بسیاری از این معانی، از کارهای افرادی نظیر چارلز سندرز پِیرس (Charles Sanders Peirce, 1839- 1914)، میشل فوکو (1984 Michel Foucault, 1926-)، ژیـل دلــوز
و فـــلـیــکـس گــاتــاری
(92 Felix Guattari, 1930-) اقتباس گشته است.
همچنین متأثر از اندیشههای فوکو، نوشتهی هزار فلات دلوز و گاتاری، مهمترین نوشتهای است که اساس تئوریهای دوران معاصر را دربارهی دیاگرام شکل داده است. بهخصوص ایدهیشان که دیاگرام را بهعنوان «ماشینی انتزاعی» تعریف نمودهاند:
«یک ماشین انتزاعی، ذاتاً فیزیکی و جسمانی نیست، بلکه بیشتر نشانهشناختی و دیاگراماتیک است […] با عملکرد سروکار دارد و نه با فرم. این دستگاه انتزاع و دیاگرام، برای ارائهی موضوعی کار نمیکند، برای این نیست که چیزی واقعی را نشان دهد. بلکه بیشتر برای این ساخته میشود تا واقعیتی را بسازد که هنوز بالفعل نشده است؛ یک شکل جدید از واقعیت.»
استان اَلِن (Stan Allen)، دیاگرام را بهعنوان مجموعهای گرافیکی میداند که روابط میان فعالیت و فرم را مشخص مینماید و ساختار و چگونگی توزیع عملکردها را سازماندهی میکند. مارک گارسیا (Mark Garcia) نیز دیاگرام را اینگونه تعریف مینماید: «یک دیاگرام، فضاسازی یک انتزاع انتخابی و یا تقلیلیافتهی یک کانسپت یا پدیده است. دیاگرام، معماری یک ایده یا موجود میباشد.» همچنین از دیدگاه رابرت سمل، بهعنوان ابزاری مجازی و کمتر واقعی تعریف میشود. همانطور که پیداست، در بیشتر تعاریف ارائه شده، اهمیت دیاگرام در جنبهی عملکردی آن لحاظ شده و کمتر به اهمیت وجوه ظاهری و فرم آن تأکید گشته است، بنابراین بیشتر از آنکه فرمش مهم باشد، پیامی که میرساند و یا تحلیلی که ارائه میدهد مورد توجه است.
یکی از دلایل اهمیت دیاگرامها در پیکربندی ساده، مینیمال و انعطافپذیر آنها است که برخلاف طراحی یا سایر اصطلاحات نزدیک به آن، خارج از چارچوبهای محدودکننده میباشد. در معماری با ترسیم یک دیاگرام بسیار ساده میتوان گسترهی عظیمی از اطلاعات را با اشکال و نمادهایی ساده به نمایش گذاشت. همچنین با استفاده از آن میتوان پیچیدگیهای متعدد و همچنین فعالیتهای مختلفی را نشان داد که یک پروژه را احاطه کرده است تا به درک و چیدمان بهتر آن کمک کند. در واقع همچون راهی است که معماری را از ابهامات شاعرانهای که ممکن است به آن دچار شوند، دور میکند. اصطلاح «دیاگرام معماری» را برای اولین بار، تویو ایتو (Toyo Ito) در سال 1996 زمانی که دربارهی معماری کازویو سجیما (Kazuyo Sejima) مینوشت، ابداع نمود. استان الن هم از اصطلاحی مشابه آن استفاده مینماید و دیاگرام معماری را بهعنوان معماریای معرفی میکند که «سبُک و راحت سیر میکند، هیچ رمز و راز پیچیدهای برای حل کردن و پیام پنهانیای برای کشف ندارد و فرایند استادانهای برای رمزگشایی آن نیاز نیست.»
دیاگرامها بهصورت واضح یا مستقیم، با نتیجهی نهایی بنا ارتباط ندارند، شاید بتوان گفت که ایدهآلها را نشان میدهند و مسائل اجتماعی در آنها کمتر لحاظ میشود. تئوریها و روشهای جدیدی که در مورد دیاگرام بهوجود آمدهاند، منجر به ایجاد متدولوژیهای بدیعی شده است که برای مثال در دفاتر معماری گوناگون و بنامی نظیر اُ. اِم. اِی. (OMA)، استودیوی یو. اِن. (UN Studio)، استودیوی ام. وی. آر. دی. وی. (MVRDV) و دفتر معماری فارِین (FOA) مورد استفاده قرار گرفته است.
فریزر شیلدز (Fraser Shields)، در تز کارشناسیارشد خود با عنوان دیاگرامها در معماری؛ بررسی متدهای طراحی دیاگراممحور در پروژههای معماری شهری معاصر با بررسی متدولوژیِ 4 دفتر معماری نام برده شده، نحوهی استفادهی آنها از دیاگرام در مراحل مختلف طراحیشان را مورد تحلیل قرار داده است و بر این اساس، دیاگرامها را به 6 گروه تحلیلی، دیتااسکیپ، سازماندهنده، عملیاتی، مفهومی و انتزاعی تقسیم نموده است. در پژوهش حاضر نیز عرصههای گوناگونی که میتوان در آن از نمودارها و دیاگرامها استفاده نمود، به گروههای طراحی معماری، طراحی شهری، طراحی فضاهای عمومی، طراحی منظر و لنداسکیپ، طراحی داخلی و اینستالیشن، تقسیمبندی شدهاند. در ادامه به تحلیل این مسئله پرداخته شده است که آیا گونهبندی ارائه شده برای دیاگرامها میتواند در تمامی عرصههای نامبرده کارا باشد و وجوه مختلف آن را مورد تحلیل قرار دهد یا خیر و اگر اینگونه نیست، آیا میتوان انواع دیگری از دیاگرامها را نام برد که تکمیلکنندهی این نظریه باشند؟
بخش اول:
انـواع گوناگـون دیـاگرام و کارکردشان
دیاگرامهای تحلیلی
دیاگرام تحلیلی، ابزاری رایج است که برای تجسم و نمایش اطلاعات کمّی پروژه استفاده میشود و ذاتاً تحلیلی است، فرم بنا را شکل نمیدهد، اما مسائل و موضوعات مربوط به معماری را آشکار میکند و به ساخت پارامترهای پروژه کمک مینماید.
دیاگرامهای دیتااسکیپ (Datascape)
این نوع از دیاگرام، نیروهای کمّیای که پروژه را تحت تأثیر قرار میدهند، بهویژه محدودیتها و عوامل خارجی پروژه را به نمایش میگذارد. در برخی از مواقع از آنجایی که این دیاگرامها با توجه به برنامهریزیهای پروژه ترسیم میشوند، عیناً به فرم ساخته شده ترجمه میگردند.
بههرحال نمیتوان نقش اعداد، محاسبات و تخمین را در معماری از یاد برد. این دو نمونه از دیاگرام، بیشتر در عرصهی اعداد یاری میرسانند و به جنبههای کمّی میپردازند. به همین دلیل، در ایجاد فرم کلی نقش زیادی ندارند و بیشتر آغازگر مراحل طراحی میباشند که شرایط، محدودیتها و ویژگیها را بررسی مینمایند.
دیاگرامهای سازماندهنده
دیاگـرامهای سازمـاندهنـده به صورت گستــردهای در فعالیتهای مرسوم و رایج برای به نمایش گذاشتن اصول و مبـانی سازماندهنـدهی پروژه استفـاده میشوند. بهطور معمول با ایجاد فرم بنا سروکاری ندارند، اما استراتژیهای مربـوط به سازمـاندهی برنامـهریزی شدهی پـروژه و سیرکولاسیونها را منتقل میکنند. اگرچه این نوع دیاگرام نیز کالبد نهایی را به صورت کامل مشخص نمینماید، برخلاف دو نمونهی پیشین، اطلاعات کمّی کمتری در آن لحاظ میشود. برای مثال میتوان به دیاگرامهای سیرکولاسیون فضایی اشاره نمود که سازماندهی کلی کار را به نمایش میگذارد.
دیاگرامهای عملیاتی
این نوع از دیاگرامها، استراتژیهای عملیاتی پروژه را به صورتهایی فیزیکی تبدیل مینمایند که شروعی برای گزینش و طراحی فرمهای مختلفی است که امکان دارد برای بنا و موضوع آن انتخاب شود. دیاگرامهای عملیاتی، ارتباط بسیاری با دیاگرامهای سازماندهنده دارند و بر هم تأثیر میگذارند. از این مرحله است که طراح، اطلاعاتی را که تاکنون با استفاده از دیاگرامهای پیشین جمعآوری نموده، به شکلی عملیتر و نزدیک به واقعیت ارائه میکند و کانسپتهای درون ذهنش را در آن لحاظ مینماید.
دیاگرامهای مفهومی (Conceptual)
اینگونه از دیاگرامها اطلاعات پروژه را به صورت متراکم و یکجا، در قالب یک طرح مفهومی به نمایش میگذارند و فرایندی که در حین طراحی طی شده است را نشان میدهند. این دیاگرام به صورت گستردهای در فعالیتها و تمرینات رایج و مرسوم کاربرد دارد و مؤثر بر برقراری ارتباط با کانسپتهایی است که منجر به ایجاد فرم و سازماندهی میشوند؛ اما به صورت مستقیم آنها را بهوجود نمیآورد.
دیاگرامهای انتزاعی
این نوع دیاگرامها که بسیار انتزاعی هستند، به ابزاری برای شکلدهی به ایدههای مربوط به سازماندهی پروژه تبدیل شدهاند. آنها میتوانند به صورتهای گوناگون در حوزههایی نظیر ساخت، منظر، مسیریابی یا فضاسازی در معماری به کار روند. خودِ دیاگرام در این روش از تأثیری که بر روند تحلیل و طراحی پروژه میگذارد اهمیت کمتری دارد. در برخی از پروژهها، معمار ابتدا از دیاگرام مفهومی شروع کرده و سپس به فرمهای انتزاعی میرسد، درحالیکه در بسیاری از طراحیهای دیگر، این دو مرحله جابجا میشوند.
جمعبندی بخش اول
پس، بهطورکلی میتوان انواع دیاگرامها را با توجه به نوع کاراییشان در جدول ذیل جمعبندی نمود (جدول شمارهی 1):
در این جدول انواع دیاگرامها با توجه به نوع کاربردشان دستهبندی شدهاند. براساس توضیحات داده شده و جدول فوق، بیشترین مورد استفاده از دیاگرام، مربوط به انواع عملیاتی و انتزاعی است که البته هر دوی آنها برای فضاسازی، سازماندهیِ برنامهریزی شده، حجمسازی و فرمسازی به کار گرفته میشوند و از طرف دیگر، بهنظر میرسد معماران بیشتر از همه در عرصههای سازماندهی و برنامهریزی و همچنین حجم و فرمسازی به استفاده از دیاگرامها احساس نیاز نمودهاند، زیرا برای بیان آنها گونههای مختلفی از دیاگرام را استفاده کردهاند.
بخش دوم:
عرصههای مختلف بکارگیری دیاگرام
طراحی معماری
در طراحی معماری، دیاگرامها پایههای اولیهی ارائهی طرح را بنا میگذارند؛ آنها وظیفهی طراحی را از مراحل اولیهی ایدهپردازی تا ساخت برعهده دارند و کار با آنها در این حوزه، بیش از سایر شاخهها رایج است و طرفدار دارد. برای نمایش نقش دیاگرام در طراحی معماری به بررسی ویلای وی. آر. پی. اُ. (VPRO) ــ که دفتر مرکزی یک سازمان غیرانتفاعی رادیو تلویزیون در هلند است ــ میپردازیم. هدف از این پروژه که قبلاً در 11 ساختمان جداگانه جای گرفته بود، حفظ تنوع در فضاهای اداری و درعینحال، افزایش مقیاس آنها است. این پروژه در دفتر معماری MVRDV انجام گرفته است و از آنجایی که این دفتر معماری، اطلاعات نوشتاری کمتری دربارهی پروژههای خود دارد، شبیهسازی گامبهگام مراحل طراحیشان دشوار میباشد.
بهطورکلی، از شواهد مشخص است که طرحها در این دفتر بیشتر از فرایند بررسی و تحلیل میان اثرات وارد شده بر پروژه شکل میگیرند تا یک پروسهی خطی و روشن. پروژهی انتخاب شده طرحی است که در میان سایر کارهای این دفتر، بیشترین اطلاعات، دربارهی پروسهی دیاگراماتیک طراحی آن موجود و مکتوب است.
میتوان گفت که این دفتر معماری گامهای طراحی خود را بهصورت ذیل طی میکند:
1. انجام پژوهشهای وسیع پیرامون اهداف و نتایج طرح و نه فقط با هدف رسیدن به فرمی مشخص.
2. جمعآوری دادههای طرح و تبدیل آنها به دادههای مشخص، بازنمایی بصری محدودیتهای پروژه.
تا این مرحله، شناخت پروژه، مسائل و مشکلات معمارانه، جهتگیریها و اهداف پروژه مشخص شده و در مرحلهی بعدی، دادهها تحلیل میگردند:
3. بررسی و تحلیل دادهها: این فرایند، سازماندهی یا فرمی را برای بنا شکل میدهد و یا حداقل محدودیتهای خارجی پروژه را به نمایش میگذارد.
دیاگرام تحلیلی
در این پروژه از دو نوع دیاگرام تحلیلی استفاده شده است:
1. دیاگرام درصدِ زمانی که برای هر فعالیت در یک روز کاری معمول باید اختصاص داده شود (تصویر 1).
2. دیاگرام تجزیهی فضاهای طبقات که به اداری، غیراداری و فضاهای ارتباطی و سیرکولاسیون تقسیمبندی شده است (تصویر 2).
دیاگرام دیتااسکیپ
طراحان این پروژه برای طراحی خود از دو نوع دیاگرام دیتااسکیپ استفاده نمودهاند:
1. بررسی حجمی بنا: در واقع با این نمودار، انواع گوناگون فرم با ابعاد ممکن و پیشنهادی، براساس متراژ نهایی که 9000 مترمربع در 5 طبقه میباشد، بررسی شده است (تصویر 3).
2. مطالعه و بررسی حجمی و طرحبندی کلی پلانها در صورت استفاده از هرکدام از حجمهای پیشنهاد شده در نمودار دیتااسکیپ پیشین (تصویر 4).
با توجه به این دو نمودار، طراحان فرم کلی مربعی را انتخاب نمودهاند که بیشترین فشردگی و عمق را در پلانهای اداری بهوجود میآورد.
دیاگرام عملیاتی
دیاگرامهای عملیاتی این ساختمانهای اداری هم در دو نوع خلاصه میشود:
1. دیاگرام نمایش نحوهی قرارگیری منافذ در تودههای مکعبی در نظر گرفته شده که برای بررسی چگونگی ورود نور، تهویهی هوا، دید و منظر و بهطورکلی شرایط محیطی و اقلیمی ترسیم شده است. یکی از مهمترین چالشها در فرمهای مکعبی و پلانهای با عمق زیاد، نحوهی نور رسانی، تهویه و دید مناسب در نقاط گوناگون بنا است. بهخصوص در این نمونه که کاربری اداری دارد، تأمین این شرایط ارزش دوچندانی به خود میگیرد. طراحان با استفاده از این دیاگرام، تصمیم به طراحیای گرفتهاند که در آن مرز میان بیرون و درون تا حدودی محو شده باشد و آن را با عنوان «ساختمان منظرـ اداری» مطرح نمایند. همانطور که مشخص است، در این نمودار ابعادی از وُیدها یا سایر عوامل آورده نشده است، بلکه هدف، رسیدن به یک طرح کلی در این خصوص میباشد (تصویر 5).
2. دیاگرام نشاندهندهی نحوهی ارتباط طبقات با یکدیگر: این دیاگرام مستقیماً بر فرم نهایی بنا مؤثر میباشد (تصویر 6).
دیاگرام مفهومی
دیاگرام مفهومیای که برای این بنا کشیده شده است، حاوی طرحی ساده برای نشان دادن کانسپت از بین بردن حدود و پیوند فضاهای مختلف با لنداسکیپ، فضای سبز و طبیعت اطراف است (تصویر 7). همانگونه که با بررسی این نمونه مشخص گردید ــ این پروژه که در حوزهی طراحی معماری است ــ با استفاده از چهار نمودار تحلیلی، دیتااسکیپ، عملیاتی و مفهومی به طرح اصلی خود رسید (تصویر 8). اما در طراحی معماری از نمودارهای سازماندهنده نیز میتوان استفاده نمود. گروه طراحی آی. اِی. اِن. پلاس (IaN+) در مراحل طراحی خانههای اَلمِر (Almere) نموداری را رسم نمودهاند که در آن، تأثیر عوامل گوناگون مؤثر بر طرح، احتیاجات مجموعههای مسکونی و نحوهی سازماندهیشان به نمایش گذاشته شده است (تصویر 9). این گروه معماری در طراحی خود ترکیبی از خانههای با تراکم کم را در کنار خانههای با تراکم بالا قرار داده است و برایشان باغچههای جداگانهای را تعبیه نموده است. در واقع با پیشرفت جوامع و افزایش جمعیت، تلاش برای خلق فضاهای سبز عمودی و در سطوح گوناگون وجود داشته است که این اهداف بهخوبی با مشاهدهی دیاگرامِ سازماندهندهی آن قابل شناسایی است.
دفتر معماری OMA نیز برای طراحی کتابخانهی عمومی سیاتل از رویکرد نمایش پیشرفت و تغییرات با گذشت زمان استفاده کرده است. برای این منظور، کاربریهای گوناگون به دو دستهی ثابت و منعطف تقسیم گشتهاند که این عامل، خود باعث شکلگیری انواع گوناگون دیاگرام و مخصوصاً دیاگرامهای مفهومی شده است. طراحان، عملکردها و کاربریهای کتابخانه را به 9 دسته تقسیم نمودهاند که 5 تا از آنها با عنوان ثابت و 4 تا با عنوان غیرثابت و منعطف نامگذاری شده و با یک دیاگرام عمودی بر روی هم قرار گرفتهاند. در دیاگرام مفهومی این پروژه، بخشهای غیرثابت از این ستون عملکردها بیرون کشیده شدهاند که البته تمامی این توضیحات به صورتی واضح و گویا در نمودار نامبرده مشخص میباشند (تصویر 10). در مراحل بعدی و با استفاده از انواع دیاگرامهای دیگر، هرکدام از بخشها، حوزهبندی شده و متراژهای مناسب در نظر گرفته شدهاند. در واقع با گذشت فرایند طراحی، دیاگرام انتزاعی به واقعیت نزدیکتر میشود.
بهطورکلی، روند دیاگراماتیک این دفتر طراحی در گامهای ذیل خلاصه میشود:
1. تجسم و نمودار کردن برنامهریزیهای پروژه
2. شنـاسـایی گروههـای عـملـکردی برنــامه بـراســاس استـراتـژی های سازماندهنـدهی پـروژه، تقسیمبنـدی و جداسازی گروههای مختلف و نمایش آن در قالب دیاگرام مفهومی
3. مقیاس بخشیدن به هرکدام از گروهها، معادلهی آنها با توجه به شرایط سایت و شرح آنها در نمودارهای عملکردی
4. سازماندهی موقعیتهای مخصوص گروههای عملکردی براساس احتیاجات واقعبینانه و نیروهای خارجی مؤثر
این پروسه اصول سازمانبخش پایهایِ پروژه را مشخص کرده و فرم کلی بنا را شکل میدهد. بنابراین، با توجه به مثالهای بیان شده در حوزهی طراحی معماری میتوان از انواع گوناگون دیاگرامهای نامبرده برای نمایش و شرح بهتر و رسیدن به نتیجهی مطلوب استفاده نمود. البته در برخی از پروژههای معماری از نمودارهای تحلیل سازهای ساختمان هم استفاده میشود که از نظر پژوهشگر، میتوان آنها را در دستهی دیاگرامهای عملیاتی قرار داد.
طراحی شهری
به گفتهی مَنیوئل کاستلز (Manuel Castells) که معتقد است برنامهریزی، عین سیاست میباشد، گستردگی حوزهی طراحی شهری بهتر درک میگردد. جِف لوید (Geoff Lloyd) نیز طراحی شهری را حلقهی پیوند دهندهی معماری، معماری منظر، برنامهریزی و مخصوصاً برنامهریزی شهری میداند. با توجه به تعاریف یاد شده، میتوان به پیچیدگی این رشته پیبرد و از طرف دیگر، از آنجایی که آیندهنگری، جزء لاینفک این حوزه به حساب میآید، یک طراح شهری باید انعطافپذیر باشد و خود را به راحتی، مطابق با شرایط تطبیق دهد. این ویژگی باعث میشود تا بیشتر به دنبال راههایی برای دستیابی به این هدف باشیم که بیشک استفاده از دیاگرام یکی از راههای مفید و مؤثر خواهد بود.
اگرچه (Yokohama International Port Terminal)
بندر بینالمللی یوکوهاما با طراحی دفتر معماری FOA، در سال 2003، برندهی جایزهی انریک میرالز (Enric Miralles) در بخش معماری شد، اما میتوان آن را به دلیل بکارگیری مناسب معماری و لنداسکیپ و همچنین درآمیختگی با سایر عناصر شهری، نوعی طراحی شهری هم دانست. فرشید موسوی و الخاندرو زائراپولو (Alejandro Zaera-Polo) در مورد طرحشان میگویند:
«طرح پیشنهادی ما برای این مجموعه با ارائهی سایت، بهعنوان یک مکان عمومی و استفاده از سقف بنا بهعنوان یک عرشهی بزرگ شروع و به صورت دنبالهی پارک آکارانِگا (Akaranega) طراحی شد؛ سپس پروژه با طراحی سیرکولاسیونهای حرکتی تکمیل گشت ــ سیرکولاسیونی که به صورت طولی در تمام نقاط سایت کشیده شده است.»
ایــن پـروژه، حاصــل بـکارگیــری دیاگـرامهـای سیرکولاسیـون میباشد و فرم در آن چندان اهمیتی ندارد. هدف اصلی آن حرکت سیال و بدون مکث و ایجاد تجربهی «اسکلهی بدون بازگشت» است. روند طراحی بیشتر بر پایهی نمودارهای سیرکولاسیون و سپس تبدیل آن به فرمهای سهبعدی عملیاتی میباشد، بنابراین بیشتر از دو نوع دیاگرام سازماندهنده و عملیاتی استفاده شده است. البته برای عملیاتیشدن پروژه، تحلیلهای سازهای نیز به کار برده شده است که به نظر، بیشتر همان نقش سازماندهنده و عملیاتی را بر عهده دارند.
دیاگرام سازماندهنده
دیاگرام سیرکولاسیون رسم شده که از خطوط و حلقههای در هم پیچیده تشکیل شده است، مسیرهای چندگانه و ایدهی «مسیرهای بیبازگشت» را نشان میدهد و این نمودار، بنا را با عملکرد خاصش به نمایش میگذارد (تصویر 11).
دیاگرام عملیاتی
ایـدهی طراحــان، طـراحی بنا بهعنـوان یک گــذرگاه (و نه بهعنوان یک دروازه) بوده است. به این منظور، طرح را ساختمانی «تخت و مسطح» در نظر گرفتهاند که بر روی خط افق تأثیری نداشته باشد و برای دستیابی به آن، مجبور به بازی با توپوگرافی و هندسهی سطوح شدهاند. سطوح در این مرحله با تأثیر از دیاگرام سیرکولاسیون «ترسیم شده به وسیلهی خطوط متعدد» تقسیم شده و هرکدام از قطعات بهدست آمده، مقیاس گرفته و در نهایت، دیاگرام سهبُعدی «بدون بازگشت» ترسیم گشته که شبیه به ظرفی از لازانیا، سطوح پیچوتاب خورده را نشان میدهد (تصویر 12). این نمودار برای رسیدن به طرحی واقعی به دادههایی آرگونومیک مانند ارتفاع طبقات احتیاج دارد که در مراحل بعدی به آن اضافه شده و همچنین تحلیلهای سازهای صورت گرفتهاند (تصویر 13). با این فرایند، فرم کلی بندر، تشکیل و در فازهای بعدی، مبلمان و مسیرهای رفتوآمد طراحی شده است.
دیاگرام تحلیلی
در حوزهی طراحیهای شهری، دیاگرامهای تحلیلی، بیشتر برای تحلیل شرایط توپوگرافی، اقلیمی، همجواریها، محدودیتها و مسائلی که این عوامل ایجاد مینمایند، مورد استفاده قرار میگیرد. برای مثال در طراحی مجموعهی استپاسکیـپ ـ گریـن اسکیپ ـ واتـر اسکیپ (Stepscape – Green Scape – Waterscape) ــ که مجموعهای وسیع شامل فضاهای سبز، مسکونی و فضاهای جمعی و عمومی است ــ طراحان برای شروع از دیاگرام تحلیلیای استفاده نمودهاند که شرایط پروژه و سایت را نشان میدهد. در این مجموعه انواع گوناگونی از خانهها با شرایط و امکانات گوناگون، مانند ساختمانهای یک طبقه، دوبلکس و تا 4 طبقه برای انواع مختلف نیازها در نظر گرفته شده و سایت آن در حد فاصل فضاهای شهری، رودخانه و پارک میباشد. تحلیل این شرایط باعث شده تا فلوریا کریگر (Floria Krieger)، طراح آن، بتواند از شرایط سایت برای ایجاد کانالها و مناظر سبز در مجموعههای مسکونی استفاده نماید (تصویر 14).
دیاگرام مفهومی
دیاگرام مفهومیای هم که برای پروژهی استپاسکیپ ـ گرین اسکیپ ـ واتر اسکیپ ترسیم شده است، کانسپت و ایدهی پروژه را نشان میدهد که همان پلهای بودن بلوکها و ارتباطات درون سایتی میان فضاهای آبرو و خشک است (تصویر 15).
دیاگرام دیتااسکیپ
بهنظـر میرسـد طراحـان شهـری کمـتر از دیـاگرامهـای دیتااسکیپ در طراحیهای خود استفاده مینمایند. از این نمودار گاهی برای طراحی مجموعههای شهری، مقایسهی بلوکها، ابعاد و اندازههایشان استفاده شده است.
دیاگرام انتزاعی
تحلیل پروژههای طراحی شهری، نقش مهم و اساسی دیاگرامهای انتزاعی را نشان میدهد و شاید بتوان دلیل آن را گستردگی و پیچیدگی بیشتر در این حوزه دانست.
گروه معماری اِس. اِم. اِی. کیو. (SMAQ) در طراحی مجموعهی داتس اَند لوپس (Dots & Loops) به دلیل قرارگیری سایت در میان دو اتوبان و به تبع آن آلودگی صوتی، از فرمی درونگرا استفاده نمودهاند که البته باعث نور رسانی و دید مناسب برای هر واحد نیز میشود. این روند با استفاده از نمودارهای تحلیلی، سازماندهنده و انتزاعی صورت پذیرفته که در دیاگرام انتزاعی، تکامل ایده و کانسپتهای اولیه تجسم و شکل داده شده است (تصویر 16).
طراحی فضاهای عمومی
فضاهای عمومی را میتوان به نوعی همراستا و همجهت با طراحی معماری دانست که البته با توجه به گستردگی آنها، جداگانه بررسی شدهاند. از نمونههای موفق این حوزه، یکی از طرحهای استودیوی طراحی UN، مرکز آرنهِم (Arnhem) میباشد که یک پروژهی زیرساختی پیچیده محسوب میگردد و مرکز ارتباطی و حملونقل قطار، اتوبوس، تاکسی، ماشین، دوچرخه و پیادهراه را به صورت ادغام شده در خود قرار داده است. زون پیادهراه محصورِ آن، که در میان سایر راههای ارتباطی قرار دارد، پیچیدهترین قسمت آن محسوب میشود که البته بحث اصلی این موضوع نیز به حساب میآید.
دیاگرام تحلیلی
اولین گام در متدولوژی طراحی دیاگراماتیک این دفتر معماری، تقسیم فضایی میان کاربریهای مختلف است. با توجه به نمودار تحلیلیای که در این راستا رسم شده، مشکلِ جا دادن 160000 مترمربع کاربری در 40000 مترمربع زمین، نمایان میشود. این اولین نموداری است که این دفتر در تحلیلهای اولیهی خود به کار میبرد (تصویر 17). علاوه بر این دیاگرام، دو دیاگرام تحلیلی دیگر نیز ترسیم شدهاند:
• گراف شبکهای که ارتباط میان انواع مختلف راههای ارتباطی را به نمایش میگذارد و هرگونه با توجه به تعداد مسافـرین و مراجعهکنندگانش بهصورت گویهایـی با مقیاسهای متفاوت در نظر گرفته شده است (تصویر 18).
• گراف شبـکهای که در مرحلهی پیشین کشیده شده بود با توجه به ابعاد مقیاسبندیشدهی سایت در آن جا گرفته است. در این مرحله، میزان تراکم و عبور و مرور موجود در پیادهراها بهصورت اطلاعات کمّی در میآیند (تصویر 19).
دیاگرام دیتااسکیپ
بهنظر میرسد مشخص نمودن مرز دقیق میان دیاگرامهای تحلیلی و دیتااسکیپ در این پروژه مشکل باشد، زیرا میتوان شکل 16 و 17 را با توجه به آنکه محدودیتهای پروژه را با استفاده از اعداد و دیتاهای برخواسته از سایت و شرایط نشان میدهند، دیاگرام دیتااسکیپ هم در نظر گرفت که از تحلیل موقعیتهای موجود تجسم شدهاند.
دیاگرام سازماندهنده
در این پروژه سه نوع دیاگرام سازماندهنده ترسیم شده است:
1. دیاگرامی که اولین تصمیمات اتخاذ شدهی پروژه را در قالب خطوطی ساده به نمایش میگذارد. در این دیاگرام، پایانههای اتوبوسی جدا از هم قرار داده شدهاند و در میان آنها فضاهای پیادهراه با مربع نشان داده شدهاند (تصویر 20).
2. گراف شبکهای مقیاسبندی شده به نمودار انشعابی تبدیل میگردد. بهنظـر میرسد این دیـاگرام بر روی حرکـات و گردشهای عابرین پیاده تمرکز دارد (تصویر 21).
3. دیاگرام «انشعابیشکل» به دیاگرامی سهبعدی ترجمه شده است و ارتباطات عمودی میان پیادهراهها را که بر روی سایت در جریانند، نشان میدهد (تصویر 22).
دیاگرام عملیاتی
از این مرحله و برای ورود به مراحل عملیاتی، گرافها و برنامهریزیهایی که تاکنون انجام شده است در اشکال گوناگون رسم میشوند. برای مثال در دیاگرامهای شمارهی 23 و 24، نمودارهای انشعابی در حالات گوناگون سهبُعدی به صورتهای مخروطی و در هم پیچیده و همچنین مسطح رسم میشوند. بدینترتیب، مدلهای گوناگونی که برای این طرح میتوان در نظر گرفت، تجسم مییابند و ترجمهی نمودارهای انشعابی به زبان هندسی سهبُعدی فرصتهای مناسبی را برای تحقق طرحها بهوجود میآورد. در دیاگرامهای پیشرفتهی بَعدی و با گزینش حالت مخروطی، سهبُعدیهای دقیقتری از جزئیات ارائه میگردد.
دیاگرام انتزاعی
در نمـودارهـای انتـزاعی ارائه شده از این پـروژه، المانها و عناصری زیرساختی مانند دیاگرام موسوم به «بطـری کلاین (Klein bottle)» که حاصل مدلهای ریاضیاتی برای حرکت مسافرین میباشد، به تصویر کشیده میشود. المان استفاده شده، مانند دیاگرامی است که سطوح مختلف پایانه را به صورتی دقیق سطحبندی و مرتبط میسازد، درحالیکه امکانهای سازهای و فضایی دیگر را هم مجسم میکند (تصویر 26). خود معمارِ طرح، در این باره میگوید:
«دیاگرام بطری کلاین یک اتفاق شانسی نبوده است، بلکه در نتیجهی جستوجوی ما برای یافتن درک و شیوهی جدیدی در خصوص ایستگاهها حاصل شده است. درکی که نهایتاً از گرهگشایی مسائل ریاضی بهوجود آمده است.»
دیاگرام مفهومی
برای طراحی مرکز آرنهم، دیاگرام مفهومی و کانسپچوالی ارائه نشده است؛ اما دفتر معماری کاداویتفلد (Kadawittfeldarchitektur) در طراحی تالار کنفرانس پادوئا (Padua Auditorium) که مقام اول جایزهی سال 2007 را در این زمینه کسب نموده است، مراحل شکلگیری فرم کلی را با استفاده از دیاگرامهای مفهومی خود که برگرفته از فرم جعبهی کفش و برگ شبدر میباشد، به تصویر کشیده است. این تالار که در میان پارک و در کنار کاربریهای دیگر اجتماعی قرار دارد، بهگونهای طراحی شده است که برای اجتماعات محلی و همچنین اجراهای هنری مختلف مناسب باشد. حتی در این دیاگرامها، نحوهی دسترسیها به تالار به صورت شماتیک نشان داده شدهاند و روند شکلگیری پیوسته و تدریجی آن درک میگردد (تصویر 27).
بهنظر میرسد دیاگرامهای طبقهبندی شده در حوزهی طراحی فضاهای عمومی، کاربردی بوده و میتواند گویای تمامی جوانب آن باشد. معماران و طراحان در این حوزه با توجه به ابعاد و تعداد کاربران و مراجعهکنندگان و همچنین پیچیدگی پروژه از دیاگرامهای بیشتری استفاده نمودهاند و در این راه، از منطقهای ریاضیاتی هم یاری گرفتهاند.
دفتر معماری UN نیز مراحل ذیل را بهعنوان سیر دیاگراماتیک خود به کار برده است:
1. به تصویر کشیدن ناحیهی برنامهریزی شده برای پروژه و نسبتهای مدنظر، متناسب با ابعاد سایت در قالب دیاگرامهای مقیاسبندی شده
2. دیاگرام نمودن دادههای سازماندهندهی اولیه و شناسایی چالشها، محدودیتها و امکانات
3. آمادهسازی گراف شبکهای و مقیاسبندی آن برای نمایش اطلاعات کلیدی پروژه (برای مثال تعداد مسافران و درصد آنها در این نمونه) و سلسلهمراتب شناسایی شده
4. انتقال گراف شبکهای به سایت و کمّیساختن اثرات کلیدی ممکن
5. ترجمـهی استراتـژیهای سازمـاندهنـده بـر روی دیاگرامهای مقیاسبندیشدهی سایت
6. ترجمهی دیاگرام استراتـژیهـای سازماندهنده به دیاگرامهای سهبُعدی
7. ترجمهی دیاگرام حاصل به انواع زبانهای دیاگراماتیک گوناگون دیگر مانند دیاگرام مخروطی در مرکز آرنهم
8. شناسـایی دیـاگرام مستخرج از پـروژه بهگونـهای زیرساختی جهت نشان دادن تأثیرات و سازماندهیهای مختلف پروژه
این فرایند، سازمان منعطفی را ایجاد میکند که البته برای طرحها و موضوعات دیگر نیز میتواند توسعه یابد.
طراحی منظر و لنداسکیپ
معماری منظر رشتهای جوان در عرصهی حرفههای مرتبط با طراحی محیط به شمار میآید و هنوز مراحل تکمیل خود را طی مینماید. بررسی تعاریف ارائه شده از معماری منظر نشاندهندهی نزدیکی این حوزه چه از لحاظ محتوایی و چه از لحاظ فرایند و شیوهی ارائه با معماری است ــ که هنگام طراحی شباهت زیادی میان کار مهندس معمار و منظر وجود دارد. به همین دلیل است که در حوزهی طراحی منظر و لنداسکیپ نیز، طراحان بسیاری از موضوع دیاگرام و نمودارها در فرایند و پروسهی طراحیشان استفاده نمودهاند و آن را راهی برای جمعبندی، نظمبخشی و مدیریت ایدههای خویش میدانند.
یکی از پروژههای منظر که فرایند دیاگراماتیک در طراحی آن دخیل بوده، میدان میس وان در روهه (Mies van der Rohe Plaza) است که نتیجهی مسابقهی برگزار شده با این موضوع و با حمایت مغازهها و فروشگاهای اطراف سایت میباشد. این میدان در مجاورت پارک لافِیِت (Lafayette) قرار دارد ــ که یک طرح توسعهی فضای مسکونی با ساختمانهای کوتاه و بلندمرتبه میباشد و توسط میس و لودویگ هیلبرزایمر (Ludwig Hilberseimer) طراحی شده است. همچنین پروژه در میان دو ساختمانی قرار دارد که مغازههای این پارک را تشکیل میدهند و با اینکه توسط میس طراحی نشدهاند، اما در طرح نوسازیشان تصمیم گرفته شده تا این فضا به گرامیداشت میس وان در روهه اختصاص داده شود.
دیاگرام تحلیلی
نمودار تحلیلی این پروژه شامل تحلیلی از شرایط اطراف سایت و موقعیت همجواریها است. این نمودار باعث شناخت بیشتر مخاطب با شرایط و موقعیت محیط میشود (تصویر 28).
دیاگرام دیتااسکیپ
از آنجایی که میس از قطعات بزرگ سنگی یکدست و صاف در کارهایش استفاده مینمود، در طراحی این میدان نیز سعی شده تا تایلهای بتنی به کار برده شوند؛ همچنین به دلیل استفادهی وی از صفحات منفذدار، برخی از این تایلها در گوشههای خود با زاویه، برش داده شدهاند و سپس به صورت مدولار در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. اطلاعات مربوط به انواع این تایلهای پیشساخته، تعداد و ابعادشان توسط نموداری نشان داده شده است که میتوان آن را خلاصه و جمعبندیای از فرایند طراحی دانست (تصویر 29).
دیاگرام سازماندهنده
طراحان برای چیدمان مدولار تایلها در کنار یکدیگر، از مدلهای گوناگونی با توجه به عواملی مانند سهولت هدایت و دفع آبهای سطحی استفاده نمودهاند که میتوان آنها را دیاگرامهایی سازماندهنده دانست (تصویر 30).
دیاگرام عملیاتی
در دیاگرامهای عملیاتیِ ارائه شده، شیوههای به واقعیت رسیدن و کاربردی شدن ایدههای طراحی در معرض نمایش قرار گرفتهاند که شامل دو نوع نمودار میشود:
1. نموداری که چگونگی شیاردار شدن هرکدام از سطوح، جهتدار نمودن آنها و هندسهی کاشیها را برای هدایت آبهای سطحی به سمت فواصل ایجادشدهی میانشان نشان میدهد (تصویر 31).
2. نموداری که تعداد و نوع گیاهان کاشته شده در فواصل بهوجود آمدهی میان تایلها را مشخص میکند. گیاهان به نحوی از چهار گونهی مختلف انتخاب شدهاند که در فصول مختلف سال حداکثر تأثیر بصری و رنگی را بر محیط داشته باشند و همواره سرسبز و گُلدار بمانند که البته به همین منظور، این گیاهان بهصورت یکنواخت در سرتاسر میدان پخش شدهاند (تصویر 32).
در این پروژهی لنداسکیپ، از دیاگرام مفهومی و انتزاعی استفاده نشده است و با تجسم سایر دیاگرامها به نتیجهی مطلوب رسیده است.
مفهومی و انتزاعی
دیاگرامهای مفهومی در میان طراحان منظر میتواند بسیار کارا باشد، چرا که ایده و کانسپت کلی طرحهایشان را در قالب خطوطی ساده به نمایش میگذارند. یونگوو جی (Jungwoo Ji) در طراحی میدان سبزِ درجهبندی شده (Public Gradation On Green Armed Plaza)، ایدهی خود را که شامل استفاده از حفرههایی بیضوی شکل برگرفته شده از فرم کلی میدان است، نشان میدهد (تصویر 33) و سپس بسط یافته و کنار هم چیده شدن آنها را با دیاگرامی انتزاعی بهنمایش میگذارد که درجهبندی را در شکل، الگو، رنگ و کاشت گیاهان نشان میدهد (تصویر 34).
طراحی داخلی
در لغتنامهی وبستر، طراحی داخلی چنین تعریف شده است: «هنر یا عمل برنامهریزی و نظارت بر طراحی و اجرای معماری داخلی و مبلمان». اگر بگوییم معماری، طراحی شهری و سایر زیرشاخههای مربوط به آنها در مقیاسهای وسیع و شهری کاربرد دارند، طراحی داخلی رشتهای است که با مقیاس انسانی سروکار دارد، بهعلاوهی آنکه به دلیل توجه به مسائل جزئیتری در مورد چنین موضوعاتی، برای بیان آن نیاز به دقت و خلاقیت بیشتری است.
گروه معماری اِن. اِل. (NL Architects) در پروژهی طراحی داخلی یک فضای اداری به نام اینترپُلیس (Interpolis)، با استفاده از دیاگرامهای گوناگون، راههای دستیابی به ایدههایش را که خلق فضای اداری متفاوت میباشد، نشان داده است. این دفتر معتقد است:
«تکنولوژی اطلاعات به ما نشان میدهد که ما میتوانیم متفاوتتر از آنچه که هستیم کار کنیم و کار کردن میتواند مستقل از زمان و فضا باشد. در اینترپلیس، کارمندان دیگر یک محل کار ثابت ندارند؛ آنها میتوانند از میان گزینهها و شرایط مختلف، محل کار خود را انتخاب نمایند که محصول طراحـی انعطـافپذیر فضاها است. همچنیـن فضاهـای غذاخوری، ملاقات و اداری در این پروژه از میانگین معمول بزرگتر در نظر گرفته شده است و این خود فضایی مهیج و متفاوت را ایجاد میکند که با فضاهای سبز و وُید درآمیخته است.»
دیاگرام تحلیلی
دیاگرام تحلیلی این پروژه به نحوهی تقسیمبندی فضاها پرداخته است. این دیـاگرام نشـان میدهد که حذف راهروها باعث سیرکولاسیون فضایی مناسبتر و استفادهی کاربردیتر از مساحت فضاها میگردد، بنابراین چگونگی چیدمان مناسب فضاها را به نمایش میگذارد (تصویر 35).
دیاگرام دیتااسکیپ
دیاگرام دیتااسکیپ در پروژههای طراحی داخلی بیشتر شامل تخمیـن ابعاد و انـدازهها در فضاها میشود. همانطور که در این پروژه نیز ابعاد و مساحتهای گوناگون در صورت استفاده از چیدمانهای مختلف تخمین زده شدهاند و طراح با مقایسهی آنها میتواند به انتخاب صحیح دست یابد (تصویر 36).
دیاگرام سازماندهنده
در دیاگرام سازماندهندهی این پروژه، کاربریهای در نظر گرفته شده شامل فضاهای کنفرانس و جلسات، غذاخوریها، فضاهای کار و همچنین فضاهای پذیرش دستهبندی شده و نحوهی پخش و چیدمانشان در فضا تجسم شده است (تصویر 37).
دیاگرام عملیاتی
ایدهی طراحان در این طرح ایجاد فضایی متفاوت و جزیرهمانند در میان دفتر اداری بود که تا این مرحله با استفاده از دیاگرامهای بهکار برده شده، نحوهی چیدمان و سازماندهی آن مشخص گردید.
برای کاربردی شدن طرح فوق دیاگرامهای عملیاتی که چگونگی قرار گرفتن نورگیرها و همچنین دیوارهای آکوستیک را نشان میدهند، ترسیم شده است (تصویر 38).
در این پروژهی طراحی داخلی، با استفاده از چهار دیاگرام تحلیلی، دیتااسکیپ، سازماندهنده و عملیاتی، مراحل کار صورت پذیرفت و طراحان به طرح نهایی خود رسیدند؛ اما برای آشنایی با چگونگی استفادهی طراحان داخلی از دیاگرامهای مفهومی و انتزاعی، ساختمان تئاتر موسیـقی (Music Theatre – MUMUTH)، کـاری از استودیوی یو.اِن. (UN Studio)، بررسی میگردد.
از آنجایی که تئاتر از جهتی دارای شخصیتی جمعی، اجتماعی و پویا است و مردم در آن همواره در حال حرکتاند و از طرف دیگر نیازمند فضایی آرام و متمرکز است، معماران کانسپتهای اولیهی خود را براساس حرکات نرم و منحنی برگرفته از آلات موسیقی قرار دادند تا پویایی و انعطاف را بیشتر نشان دهند.
دیاگرام مفهومی
همانطور که اشاره شد، کانسپت کلی طرح، نمایش پویایی و حرکت در فضای جمعی این کاربری است. به همین جهت، دیاگرامهای اولیهای که ایدههای اولیهی طرح را نشان میدهند، خطوط نرمی را که برگرفته از آلات موسیقی است، نمایان میسازند (تصویر 39) و در مراحل بعدی این خطوط، در ورودی و کالبد پلکان بنا تجلی یافته که درون فضاها حرکت میکنند (تصویر 40). همانطور که خود معماران طرح عقیده دارند: «آنچه برای ما از ابتدای این کار اهمیت داشت، ایجاد ارتباط میان موسیقی و معماری بود و از همان ابتدا بر وجوه مشترک آنها مانند ریتم، تداوم و تکرار متمرکز شدیم.»
دیاگرام انتزاعی
هدف اصلی پروژه، داشتن بیشترین شباهت و استفاده از المانهای موسیقی است؛ یعنی ایجاد تئاتری که در آن از حداکثر پتانسیل ممکن برای نمایش موسیقایی بودن فضا استفاده شده باشد. برای اجرایی شدن این منظور، دیاگرامهای انتزاعی مربوط به ارتباطات فضایی و حجم داخلی پروژه تجسم شدهاند (تصاویر 3-41 -41).
پس از این مراحل، معماران با استفاده از عملیاتی نمودن دیاگرامها و تجسم مدلهای سهبعدی، به ادامهی گامهای طراحی پرداختهاند. گرچه استفاده از دیاگرام دیتااسکیپ در طراحی داخلی کمتر دیده میشود و به نظر میرسد که دیاگرامهای انتزاعی و مفهومی کاربرد بیشتری دارند، بررسی این دو دفتر معماری نشان میدهد که دیاگرامهای نامبرده میتواند برای رسیدن به طرح مناسب، کارا و کافی باشد.
اینستالیشن
هنر اینستالیشن، شاخهای از هنر معاصر و سهبُعدی است که اغلب دارای جایگاه و مکانی خاص بوده و برای ایجاد ادراک فضایی طراحی میگردد. همچنین در دیکشنری کمبریج اینگونه تعریف میشود: «فرمی از مجسمهسازی مدرن که هنرمندان از صدا، حرکت، فضا و یا ابزارهای دیگر برای خلق کار هنری موقت استفاده میکنند.» از آنجایی که هنر اینستالیشن به مخاطب اجازه میدهد تا در ارتباط نزدیک با آن قرار گیرد، بر روی آن حرکت کند و از جنبههای گوناگون به کشف فضاییاش بپردازد، با نقاشی و مجسمهسازی سنتی متفاوت است. پس با توجه به سهبعدی بودن این هنر، نقش نرمافزارها و هنرهای کامپیوتری افزایش مییابد و پررنگتر میشود و از آنجایی که کانسپت و ایدهی اولیه، یکی از مراحل مهم و مؤثر است، اغلب دیاگرامهای مفهومی و انتزاعی وظیفهی مهمی را بر عهده دارند. البته در متون فارسی، این هنر به نام «هنر چیدمان» نامگذاری شده است، گرچه به نظر پژوهشگر، این اصطلاح نمیتواند معادل جامع و مناسبی برای تعریف وجوه گوناگون این هنر باشد.
برای بررسی نقش دیاگرامها در این حوزه، ابتدا به بررسی پروژهی دروازهی البرز میپردازیم که کاری از دفتر معماری گایارت (Guallart Architects) و با همکاری دفتر معماری بُنسار (Bonsar Architects) میباشد. این پروژه فرصتی برای باز تعریف رابطهی بین شهر تهران بهعنوان کلانشهری عمده و رشتهکوهی میباشد که شهر، پایههایش را به آن مدیون است. به عقیدهی گروههای طراحی:
«پروژه، خلق نقطهای کانونی را پیشنهاد میکند که جاذبهی مرز شهر و کوهها در آن مطرح میگردد و مانند یک دروازهی یادمانی عمل میکند تا محدودهای مجازی بین شهر و طبیعت را خلق کند. دروازهها روی پیرامون شهری منطقه و در نزدیکی ساختمانهای مسکونی واقع شدهاند و دسترسی وسایل نقلیه عمومی را به سمت خود به آسانی امکانپذیر می سازند. هر دروازه توسط دو پارک که در مسیر تاریخی جریان آب جاری از کوهها واقعاند، احاطه شده و در نتیجه بهوجود آورندهی یک عنصر شاخص طبیعی شهری میشوند تا در خدمت تثبیت ریتم بین شهر و یادمانهایش قرار گیرد. هر یک از ساختوسازها در عین یکپارچگی، مستقل هستند. دروازه و پل، هر دو همچون سکویی عمل میکنند که از میان مسیر 30 کیلومتری پیاده که از پلـدروازه میگذرد، نظارهگر شهر است.»
دیاگرام مفهومی
تقسیمات سایت این پروژه توسط مثلثهای کوچکی که کنار هم قرار گرفتهاند صورت گرفته است؛ سپس با استفاده از شبکهبندی انجام شده، خطوط کلی طرح بهدست آمده که هدف از آن ایجاد فرمی پل مانند بوده است (تصویر 42).
دیاگرامهای سازماندهنده و عملیاتی
دیاگرامهای سازماندهندهی این پروژه، شامل بررسیهای صورتگرفتـه در سـایت، شرایطـش و همچنیـن ایجـاد توپوگرافیهای مصنوعی، شکستهای زمین و تعیین راهها و مسیرها با توجه به کدهای ارتفاعی موقعیت پروژه و محدودیتها است (تصویر 43). این شکستها نیز با توجه به تقسیمبندیهای مثلثی شکل کانسپت صورت گرفته و در مرحلهی بعدی و در دیاگرام عملیاتی، شکل واقعی شدهی آن ارائه شده است. همچنین میتوان پلانها و برشهای ارائه شده را نیز جزء دیاگرامهای عملیاتی قرار داد (تصویر 44 و 45).
دیاگرام انتزاعی
یکی از مهمترین قسمتهای این طرح علاوه بر دروازههای طراحی شده، پارکی است که کاربریهای گوناگون در بستر آن شکل میگیرد. پارک، در قسمت بنیادین سیستم قابل اتصال توپوگرافی جانمایی میشود که با نواحی جنگلی، پیادهروها، کانالهای آب و فضاهای استراحت ترکیب میگردد. دیاگرام انتزاعی این پروژه، تصویری از فرم کلی پارک طرح میباشد (تصویر 46).
در انتهای این پروژه، فرمها و احجام کلی طرح ارائه میگردند. به علاوه، کاربریهای گوناگون برای مخاطبان مختلف در نظر گرفته شده است و هر کاربری، با توجه به موقعیت مربوط به خود در ارتباط با شهر، وضعیتی استراتژیک مییابد. در لبهی غربی، یک دروازه برای ماجراجویی و دروازهی دوم در مجاورت دانشگاه، مربوط به علم خواهد بود.
فرهنگ، سلامت، ورزش، هنر و در پایان، یک مرکز برای ورزش با حیوانات برنامهریزی شده است. هر دروازه کاربری متمایز و عمدهای دارد و کاربریهای دیگری که در تمام آنها ارائه خواهند شد، شامل فضاهای مطالعه، نمایشگاهها، خدمات شهری و چشمانداز سبز هستند. دروازهی فرهنگی بهسوی البرز بر روی لبهی شهر از پارک کن تا سوهانک کشیده شده است و به طور کلی پروژه شامل موارد ذیل میباشد:
• پارکینگ جدید برای 360 ماشین و 16 اتوبوس متصل به مراکز رفاهی
• مسیرهای دسترسی عمومی به ایستگاه اتوبوس و بالعکس از طریق یک پارک
• یک دروازهـپل منسوب به فرهنگ دارای کتابخانه، مرکز رسانه های گروهی، نمایشگاه و سالن سخنرانی (شکل 47)
اگرچه میتوان بررسیهای اولیهی موقعیت پروژه و تحلیل شرایط آن را تا حدودی جزء دیاگرامهای تحلیلی دانست و بهدنبال آن اندازهگیریها و اطلاعات مربوط به ابعاد پروژه را بهعنوان نوعی از دیاگرام دیتااسکیپ پذیرفت، بااینحال دیاگرامهای مستقلی برای آنها ترسیم نشدهاند. در پروژهی سه سالانهی هنری تسوماری (Tsumari Art Triennale 2003)، این دیاگرامها نقش پررنگتری مییابند و کاربردیتر میشوند، اما بهنظر میرسد در طرحهای حوزهی هنر اینستالیشن، بیشترین استفاده از دیاگرامهای سازماندهنده، عملیاتی، مفهومی و انتزاعی میباشد و نمودارهای تحلیلی و دیتااسکیپ، بیشتر برای یاری رساندن به دیاگرامهای نامبرده به کار گرفته میشوند. گروه معماری پریفریکیوس (Peripheriques architects) دربارهی طرح خود میگویند: «این پروژهای است که منظر اطراف، برف زمستانی و چشمانداز را به بازی میگیرد و چالشی را برای بازدیدکنندگان در پیمودن و بالا رفتن از آن بهوجود میآورد.» (تصویر 48)
جمعبندی
با وجود تاریخِ چندصد سالهی استفاده از دیاگرام در معماری، این روش سالها به فراموشی سپرده شد اما از سال 1980، این متد دوباره جایگاه خود را در میان جوامع طراحان مییابد. پژوهشگر در مطالعات انجام شدهی خود، با منابع بسیار محدود و اندک در این موضوع مواجه میشود که در صورت وجود هم اشارات گذرا و نگاهی کلی در این حوزه وجود داشته است. به همین دلیل، پژوهش حاضر بر این پایه استوار گردیده که با نگاهی تحلیلی به این مسئله بپردازد و تقسیمبندی جامعی را در این باره انجام دهد.
در این مقاله ابتدا دیاگرامها به شش گروهِ دیاگرامهای تحلیلی، دیتااسکیپ، سازماندهنده، عملیاتی، مفهومی و انتزاعی تقسیم شدهاند و سپس نقش و کاربردشان در هرکدام از حوزههای گوناگون طراحی که باز به شش گروهِ طراحی معماری، طراحی شهری، فضاهای عمومی، منظر و لنداسکیپ، طراحی داخلی و اینستالیشن قسمتبندی شدهاند، بررسی گشته و برای این کار، از متدولوژی دفاتر مطرح معماری در این زمینه کمک گرفته شده است. با توجه به پژوهشها و مطالعات صورت گرفته، تقسیمبندی انجام شده برای انواع دیاگرامها، کارا و جامع بهنظر میرسد، اما هرکدام از آنها در رشتههای بررسی شده جایگاه خاصی داشته و با توجه به گسترش و پیچیدگی آن حوزه، وظایف گوناگونی را بر عهده دارند که در مقالهی حاضر به تفکیک، شرح داده شدهاند. در آخر، پژوهشگر پیشنهاد میکند که با توجه به اهمیت موضوع، مطالعات بیشتری بهخصوص در داخل کشور انجام گیرد تا استفاده از این روند طراحی، در میان معماران و طراحان گسترش بیشتری داشته باشد.
_____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
منابع:
• تسمیرمان، کلر (1387). میس وان در روهه، ترجمهی حمید خداپناهی. تهران: نشر هنر معماری قرن.
• شرکت معماری بنسار. پروژهها. بازیابی شده در 10/10/94، از http://bonsar.com/Projects
• Architect’s studio. Image library. Retrieved 29.12.2015 From http://www.arcspace.com.
• Architecture news plus. Projects. Retrieved 26.12.2015. From http://www.architecturenewsplus.com.
• Damdi Publishing Co. (2011). Conceptual Diagrams. Pyo Mi Young (Ed.). Seoul: Damdi.
• Guallart architects. Projects. Retrieved 31.12.2015. From http://www.guallart.com/projects.
• Peg architects. Projects. Retrieved 23.12.2015. From http://www.peg-ola.com.
• Shields, Fraster (2012). Diagrams in Architecture; An Examination of Diagram Based Desgin Methods in Contemporary Urban Architecture Projects. UK: Victoria
University of Wellington.
• Yi-Luen Do, Ellen & Gross D. Mark (2001). Thinking With Diagrams in Architectural Design. Seattle: University of Washington.