یادگارهای هنر و معماری پارسیان
بیش از دههزار سال هنر و معماری ایرانیــــــان
بخش پنجم، قسمت اول: حکومت هخامنشیـــان
آیدین توکلیان

«هنر ایرانی یک پدیدهی تاریخی حائز اهمیت قدر اول است. به نظر میرسد که اساسیترین و شاخصترین مشغلهی اقوام ایرانی پرداختن به هنر بوده است. کاملترین سابقهای که از زندگی این مردم بازمانده است، و ارزندهترین سهمی که در تمدن جهانی داشتهاند همین هنر است و تاریخ هنر آنان بسیاری از مسائل تاریخ فرهنگ بشری را روشن میکند» (آرتورپوپ)
هگمتانه یا اکباتانا به معنی شهر نخبگان، مرکز پادشاهی مادها بود که در دوران حکمرانی خود، به دستاوردهای بزرگی نائل آمدند. از جملهی این دستاوردها میتوان پایان دادن به سلطه آشوریان بر سرزمینهای ایران، ایجاد اتحاد بین قبایل مختلف ایران، و نهایتا گذاشتن اثری ماندگار بر تاریخ کهن این سرزمین اشاره کرد. مادها، زمینهساز و الهامبخش نسلهای بعدی شدند و تأثیرات آنها تا عصر هخامنشی و فراتر از آن مشهود است. در این میان، زبان و ادبیات آنها، هرچند کمتر شناخته شده، نقشی مهمی در پیشبرد فرهنگ و تمدن ایرانی داشتهاند. مادها همچنین از طریق جنگها و تشکیل نهادهای مدنی و نظامی، نقشی کلیدی در شکلگیری ساختارهای سیاسی و اجتماعی منطقه ایفا کردند. با بررسی پیشینه غنی مادها، میتوان زمینههای فرهنگی و تاریخی امپراتوری هخامنشی را بهتر درک نمود. برای مطالعه در این زمینه به مقالهی «بیش از دههزار سال هنر و معماری ایرانیان بخش چهارم: حکومت مادها (550-727 ق . م .)» چاپ شده در شماره 45 مجلهی هنر معماری( سایت دانشنامهی هنر معماری )مطالعه بفرمایید.
از میان سه یا چهار روایتی که در خصوص شجرهی دودمان هخامنشی، اولین پادشاهی پارسی نقل شده است، روایتی که منطبق است با لوح استوانهای بابل (539 پ م) و سنگ نوشتهی بیستون که بر اساس آنها کوروش بنیانگذار سلسلهی هخامنشی از نوادگان هخامنش بوده است در میان تاریخ نگاران مقبولتر است. از طرفی هرودوت اولین تاریخ نگار برجسته یونانی نیز، هخامنشیان را از خاندان پاسارگادیان میداند و بر این عقیده است که هخامنش، سرپرست طایفهی هخامنشیان پسر پرسئوس بوده.1
پارسها همزمان با مادها به بخشهای باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچهی ارومیه و منطقه اردلان2 جای گرفتند3 و پس از شکست ایلام توسط آشوریها به سمت جنوب غرب ایران رهسپار گشتند. آنها در ابتدا به چندین قبیله تقسیم میشدند (که زبان همه آنها شاخهای از هندو-ژرمن بود) و در آن میان قبیلهی پاسارگادیان با ازدواجهای سیاسی که با خانوادههای سلطنتی ماد داشتند، موفق شده به مرکز قدرت نزدیک شوند و به تدریج قدرت را در دست بگیرند.4 کوروش بزرگ، امپراطوری بابل را فتح نمود و شاهنشاهی هخامنشی را بنیان گذاشت. در واقع در حدود قرن ششم پیش از میلاد بود که کوروش استقلال کامل را از مادها اخذ کرد، سلطنت آنها را به کلی از میان برد و در نهایت قلمرو قبیلهی خود را بیش از پیش گسترش داد. او پس از چیرگی به حکومت مادها تدابیر هوشمندانهای اتخاذ نمود. سپاهیانش را روانهی غرب کرد، با دشمن اصلی خود در آن زمان یعنی لیدیه جنگید، بخش زیادی از ارمنستان کنونی را فتح کرد و برای تسخیر امپراطوری بابل و بینالنهرین روانه آنجا شد. در مسیر شمال به قبایل سکایی شورش برد، تا رودخانه Jaxartes واقع شده در قرقیزستان کنونی پیش رفت و قلمرو خود را تا باختر گسترش داد.
تاریخ نگاران معتقدند، که گسترش پرشتاب قلمرو حکومت هخامنشی حاصل نبوغ کوروش در سیاست، قدرت سپاهیان پارسی، حس وظیفه شناسی و همدردی مردمان و در نهایت ایدهی یک اتحاد ملی بوده است.5 کوروش دوم، پاسارگاد را جهت استقرار مرکز فرماندهی خود انتخاب نمود. در مرکز دشت این ناحیه که توسط رشته کوههایی احاطه شده بود، آتشکده زرتشتی و کاخ حکومتی خود را بنا نمود. این شاهنشاهی تقریبا به مدت دو قرن بر مناطق تحت سلطهاش حکمرانی نمود تا سرانجام در سال 330 پیش از میلاد توسط اسکندر مقدونی، پادشاه مقدونیه( یونان باستان) به کلی فرو پاشید.6
دین: دین هخامنشیان همچنان در مباحث تاریخ و باستانشناسی مورد مناقشه و بحث قرار دارد. منابعی که برای بازخوانی این موضوع در دسترس ما قرار دارد در بیشتر موارد نوشتههای تاریخ نگاران یونانی، سنگ نوشتههای هخامنشی و متونی به زبان ایلامی و آرامی هستند. در حالی که با خواندن نوشتههای یونانی این موضوع کاملا روشن میگردد که هخامنشیان در زمان داریوش کبیر پیرو آیین زرتشت بودهاند، دین پادشاهان اولیه از جمله کوروش کبیر محل مناقشه است.
دین زرتشت با رویکرد دوگانهای که دارد شناخته میشود: از طرفی اهورامزدا به عنوان خالق تمام نیکیها و از طرف دیگر اهریمن یا انگره مینو (Angra Mainyu) به عنوان سرچشمهی پلیدیها. این دوگانه در تمام هستیشناسی آن دوران حضور دارند و میتوان تاثیرات آن را در زندگی روزمره مردمان آن دوان مشاهده نمود. در دوران هخامنشی و خصوصا پس از کوروش، شاهد آن هستیم که ایزدان دیگری نیز در نوشتههایشان حاظر میشوند. مانند آناهیتا و میترا. با وجود فراگیری آیین زرتشت در این دوران، پادشاهی هخامنشی بستر را برای فرهنگهای محلی و پرستش خدایان محلی باز نگاه میداشت، خواه پرستشگران ایرانی بودند یا اقوام غیر ایرانی که در قلمرو این پادشاهی سکونت داشتند. هرودوت، نوشته است: « ایرانیان هیچ بُتی از خدایان یا معبد و محراب ندارند و استفاده از آنها را نشانه حماقت میدانند ولی یونانیان گمان میکنند خدایان طبیعت مشابهی با انسانها داشته باشند» 7.
طبقات اجتماعی:
پیش از هرچیز باید به این نکته اشاره کرد که کمبود منابع و تاریخ کتبی و مستند در این دوران کار تحلیل اجتماعی طبقات مختلف را بسیار سخت میکند. اما شواهدی در دست است که نشان میدهد پارسیان در این دوران نقشهای اجتماعی خود را درست بر طبق همان اصولی تقسیم میکردند که به ایشان به ارث رسیده بود. در واقع بیشتر این تقسیمات اجتماعی بر اساس بخشهایی از اَوِستا بود که شهروندان را به موبدان، کشاورزان و سربازان تقسیم مینمود، که در آن کشاورزان زیر مجموعهای از موبدان و سربازان بودند. در آن زمان موبدان وظیفهی برگزاری مراسم مذهبی را بر عهده داشتند که طی آن خداوند را سپاس میگذاردند و برای حفظ قلمرو پادشاهی که به کمک سربازان انجام میگرفت و همچنین کشت محصولات بیشتر که همت کشاورزان را میطلبید، دعا میکردند. شاه هخامنشی تنها مهرهی سیاسی یک سرزمین نبود بلکه اولین موبد، سرباز و کشاورز بود که با حفظ این مرز و بوم دست دشمنان را از زمینهای زراعی کوتاه میکرد و با توجه به پیمان ویژهای که با خداوند داشت از او نعمتهای بیشمارش را برای زمینهای میهنش طلب میکرد. لازم به ذکر است که در آن دوران خانوادههای اشرافی نیز وجود داشتند که از پادشاه حمایت میکردند و با توجه به موقعیت اجتماعی خود از ثروت بیشتری نسبت با مردم معمولی برخوردار بودند. البته آنها که جزو خانوادهی اشرافی به حساب نمیآمدند نیز دارای حق شهروندی بودند و همانطور که پیشتر ذکر آن رفت نظام قضایی مصمم بود تا عدالت را در میان همهی اقشار جامعه برقرار سازد. در این میان افرادی نیز بودند که شهروندان ایرانی به حساب نمیآمدند و معمولا در جای و جای ایران مشغول کشاورزی یا دامپروری یا در پرسپولیس مشغول امور ساختمانی بودند. این اقشار را در لوحهای به جای مانده از تخت جمشید کورتاس (kurtas) نامیدهاند. لازم به ذکر است که این کارگران اسیرهای جنگی نبودند و تمامی آنها استخدام میشدند و به طور منظم از استان تحت نظارتشان مقرری دریافت میکردند.8
زنان: زنان در عرصهی سیاست دوران هخامنشی حضور پررنگی داشتند و به گستردهتر شدن حاکمیت کمک فراوانی میکردند زیرا میتوانستند ازدواجهایی را ترتیب دهند که باعث محکم شدن روابط خارجه دولت هخامنشی با متحدانش در منطقه شود. متاسفانه این موضوع از نظر مورخان یونانی جا افتاده و آنها در اکثریت نوشتههایشان زنان ایرانی را همواره در حال دسیسه چینی برای ایجاد نا آرامی در مناطق مرزی ایران و یونان به تصویر کشیدهاند. زنان از استقلال مالی برخوردار بودند و در بسیاری موارد پستهای بسیار مهم سیاسی دریافت میکردند. یکی از آنها ایرداباما، زنی قدرتمند در دربار داریوش اول بود که مسئولیت ساماندهی نیروی کار را در استانهای تحت نظارتش داشت. دیگری آرتمیس بود که به عنوان اولین دریاسالار زن جهان در سال 400 پیش از میلاد، خشایارشاه را در لشکرکشی به سوی یونان همراهی کرد. در کنار بانوان با نفوذ در حکومت هخامنشی، زنان کارگر هم دیده میشوند که مزدی برابر با همتایان مردشان دریافت میکردند که این خود نشان دهندهی طیف عظیمی از حوزههایست که زنان در آن مشغول به کار بودند. طبق روایات تاریخنگاران یونانی، پادشاهان پارسی در کنار ازدواج با نجیبزادگان با زنان زیادی ارتباط داشته و حرمسراهایی برای این منظور ساخته میشده است. اما این اظهارات هیچ کدام مستندات تاریخی نداشته و بنابر نظر ماریا بروسیوس (Maria Brosius) هیچ مدرک قابل استناد باستان شناسی در مورد ارتباط شاهان ایرانی با زنان متعدد و وجود حرمسراها در دربار هخامنشی یافت نشده است.9
فنون حکمرانی:
پادشاهی هخامنشی نخستین حکومت متمرکز تاریخ است که به مدت طولانیای بر مناطقی با قانون، فرهنگ و زبان متفاوت به نفع همگان حکومت نمود و برای اولینبار ایران یکپارچه را شکل داد.10 در واقع احترام به فرهنگها و اداب و سنن متفاوت باعث شد تا در چشم تمدنهای همجوار حکومتی دموکراتیک به نظر آید. به طور مثال، شاهنشاهی هخامنشی در متون دینی یهودیان و مسیحیان از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پ. م کوروش بزرگ، پادشاهی بابلنو را شکست داد و آن سرزمین را تصرف کرد و برای نخستین بار در تاریخ زمین فرمان داد که هر شخص در باورهای دینی خود آزاد است، و بدین طریق قانون سازگاری بین ادیان و باورها را پایهگذاری کرد و نخستین منشور حقوق بشر را بنیان نهاد. او به یهودیان دربند در بابل، امکان داد به سرزمین یهودیه بازگردند که شماری از آنان به ایران کوچ کردند.11 گریفیس پدلی (Griffiths Pedley) نیز در جایی میگوید ” رفتار کوروش با شکستخوردگان باعث خوشبینی مردم آسیای صغیر نسبت به او شد”12. کوروش پس از آنکه مناطق جدیدی را در آسیای صغیر تحت سلطهی پادشاهی هخامنشی درمیآورد اقدامات گوناگونی جهت حفظ آداب و رسوم دینی آن مناطق انجام میداد. ویلیام فیشر در مجلد نخست تاریخ ایران، کمبریج مینویسد: “کوروش بزرگ در بازسازی پرستشگاهها و مکانهای مقدس ملتهای گوناگون کمک میکرد”. 13
ساتراپیها: با توجه به قلمروی عظیمی که تحت نظارت هخامنشیان بود، شاید این پرسش به ذهن متبادر گردد که نظارت بر تمامی این مناطق به چه صورت انجام میگرفت؟ یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عوامل بر نظارت همهجانبهی هخامنشیان بر اراضی تحت کنترلشان “ساتراپیها” بودند. ساتراپی به بخشهای مجزایی مانند استانهای امروزی میگفتند که هرکدام توسط یک ساتراپ اداره میگشت. این ساتراپ به طور معمول حاکم محلی آن سرزمین یا عضوی از جامعهی اشرافیت آنجا بود که وفاداری خود را به حاکمیت هخامنشی و پادشاه پارس اثبات کرده بود. ساتراپها مسئول جمعآوری مالیات، حفظ امنیت و اجرای سیاستهای پادشاه در قلمروهای خود بودند. این رویکرد غیرمتمرکز، استقلال محلی را ضمن حفظ انسجام و وفاداری کلی به دولت مرکزی، ممکن میساخت. در دانشنامهی ایرانیکا آمده است: در متون قدیمی ایرانی تنها واژهای که میتواند معادلی برای واژهی ساتراپ باشد، xsaça-pā-van- است که به معنای حفظکنندهی پادشاهی بوده است.14
والتر هینتس در کتاب خود تحت عنوان داریوش و ایرانیان به این نکته اشاره میکند که بسیاری از ساتراپها از خویشاوندان خانوادههای سلطنتی انتخاب میگشتند تا بدین طریق احتمال شورش بر علیه حکومت مرکزی کمتر گشته و پادشاه با آرامش خاطر بیشتری حکومت بر این نواحی را به غیر از خود واگذار نماید.15
راهسازی(شاهراه سلطنتی) : یکی دیگر از عواملی که کنترل دولت مرکزی را بر استانهای تحت فرمانش موثر میکرد، شاهراه سلطنتی بود. این راه که از مرکز فرماندهی وی در شوش آغاز میگشت تا سردیس پایتخت امپراطوری لیدیه ادامه مییافت و ارتباط نقاط میانی را با نقاط مرزی تسهیل مینمود.
راههای دیگری هم شوش را به نقاط شمالی ایران متصل مینموند که تمام آنها به استقرار قدرت یکپارچهی سیاسی هخامنشیان کمک کردند. سوجیو میکامی در کتابی تحت عنوان میراث کوروش کبیر آورده است: “مامورانی با نامهای چشمان شاه و گوشهای شاه همواره در جای و جای قلمرو هخامنشی حاضر بودند تا بروکراتهای محلی و مرکزی را نظارت کنند” 16 راه شاهی 2700 کیلومتر طول داشت و پیامرسانها مسیری را که پیش از احداث این راه، ماهها طول میکشد بپیمایند، در کمتر از هشت روز طی میکردند.
چاپارخانهها: در آن زمان تعداد زیادی از سربازان هخامنشی وظیفهی برقراری امنیت این مسیر را برعهده داشتند و تعداد بسیار زیادی چاپارخانه برای استراحت چاپارها و تعویض اسبهای خسته با اسبهای تازه نفس احداث شده بود. وحید قبادیان در مورد چاپارهای به جای مانده از آن زمان مینویسد: “از دورهی پادشاهی هخامنشی و اشکانی کاروانسرای شناخته شدهای در ایران باقی نمانده است، ولی از زمان ساسانیان تعداد معدودی کاروانسرا باقی مانده که الگوی کاروانسراهای بعدی در دورهی اسلامی قرار گرفته است”.17
هرودوت، کارایی این مسیرها را در رساندن پیام نشان داده است: «نه برف، نه باران، نه گرما و نه تاریکی نمیتواند پیام رسانان را از انجام سریع وظیفهشان بازدارد. مامور نخست سریعا پیام را به دومی میرساند و دومی به سومی و این گونه پیام در میان چاپارها دست به دست میشود تا به مقصد برسد، درست به مانند مشعل المپیک که یونانیها آن را دستبهدست میکنند تا به معبد هفائستوس تقدیم کنند.»18 این سطر از نوشتههای هرودوت بر سردر شرکت ملی پست آمریکا نقش بسته است. هرچند این شرکت در وب سایت خود نوشته است که برخلاف آنچه بر سردر نوشته شده مرسولات ممکن است در آب و هوای نامساعد دیرتر به دست گیرنده برسند!19
فنون مدیریت اقتصادی:
در خصوص سیستمهای مالی که در آن دوران رواج داشت میتوان به اخذ مالیات از مردمان تابعه اشاره نمود. در آن زمان مالیات را مناسب با شرایط و پتانسیل هر ساتراپ در نظر میگرفتند. به طور مثال: بابل موظف به تأمین چهار ماه غذا برای ارتش شده بود. مصر هم که بهدلیل حاصلخیزی و محصولاتش معروف بود، موظف به تامین انبار غله شاهنشاهی بود و باید ۱۲۰۰۰۰ پیمانه غلات بههمراه ۷۰۰ تالانت نقره تهیه میکرد. در این بین دستگاههای قضایی اولیهای نیز وجود داشت تا اخذ مالیات و حقوق شهروندی در این ممالک تضمین گردد.
اسنادی که در این زمینه در دسترس باستان شناسان قرار گرفتهاند در اصل به زبان نئوبابلی گویش آکدی و آرامی نوشته میشدند. در آن زمان باور بر این بود که پادشاه تنها شخصی است که اقتدار قضایی را از خداوند دریافت نموده و میتواند عدالت را بر زمین حکمفرما کند. در کنار پادشاه، مردان دولتی به نام سرتنو (sartennu) نیز حضور داشتند که ایشان را در این امر یاری میکردند. هرودوت، در توصیف این قضات، اظهار میکند که آنها بر اساس قوانینی که از پدرانشان به ارث بردهاند داوری میکنند و قدرت قضایی در دست آنهاست. اگر یک داور شاهی رشوه میپذیرفت، تنبیه میشد تا در یادها بماند. به عنوان مثال، هرودوت نام یک داور شاهی به نام چیسَمَنه را ذکر میکند که به اتهام گرفتن پول، پوستش را کنده و آن را به عنوان بندهای چرمی بر روی صندلی قضاوتش کشیدند.20
کانال آبی خشایار شاه
کانال آبی خشایار شاه، کانالی مناسب برای کشتیرانی بود که طی مدت سه سال (483-480 پم) و در دامنهی کوه آتوس و منطقهی چالکیدیکی یونان ساخته شده است. این کانال به دستور خشایارشاه و توسط مهندس شهرساز ایرانی آرتاخائیس 21 ساخته شد که یکی از معدود سازههای تاریخی به جای مانده از هخامنشیان در اروپا قلمداد میشود. ساخت این کانال در واقع بخشی از برنامهی خشایارشاه جهت تدارک دومین حمله خود به یونان بوده است. در اولین یورش نظامی وی به یونان درست در دامنهی کوه آتوس طوفان سهمگینی درمیگیرد و 300 کشتی نظامی به همراه 20000 جنگجو در چشم به هم زدنی غرق میشوند و همین اتفاق خشایار شاه را بر آن میدارد تا با ایجاد کانالی مسیر را کوتاه کرده و از رخ دادن دوبارهی این اتفاق جلوگیری کند. این کانال در نزدیکی روستای نی رودا 22 احداث شده و با آغاز از ساحل شمالی این روستا، مسیر مستقیمی را به سمت جنوب غربی گشوده و در نزدیکی روستای تریپیتی به پایان میرسد. هرچند این کانال امروزه با تهماندههای طبیعی دوباره پر شده است، مسیر اصلی آن در تصاویر هوایی به خوبی قابل تشخیص بوده و باستان شناسان حدود این کانال را با دقت به شرح زیر مشخص نمودهاند.
مجموع طول کانال 2 کیلومتر (1.2 مایل)، عرض آن 30 متر (100 فوت) و عمق آن 3متر (10 فوت) بود که برای عبور دو تریره 23 کافی است. در ساخت این کانال از کارگران فنیقیایی، مصری و محلیهای بالکان نیز کمک گرفته شد.
ساعت آبی:
بر اساس گفتهی کالیستنس (Callisthenes) مورخ برجستهی یونانی، ایرانیان از حدود قرن 4 پیش از میلاد از ساعتهای آبی استفاده میکردند. این ساعتها که بر روی سطح آب قرار میگرفت بر اساس نیاز آنها برای تقسیم عادلانهی آب ساخته میشد. آب قنات منبع اصلی بود که مردمان آن دوران با استفاده از آن به کشاورزی مشغول بودند و هر یک با توجه به سهمی که برای او در نظر گرفته شده بود از آب قنات استفاده میکرد. این سهم معمولا با توجه به جایگاه اجتماعی هر شخص و همچنین وسعت زمین زیر کشت او تعیین میگشت. بعدها از همین ساعتها برای تعیین دقیق روز سال نو (نوروز)، طولانیترین و کوتاهترین روزها استفاده میشد. نامی که بر روی این ساعت آبی گذاشتهاند فنجان یا پنگان است. غلامحسین رحیمی در این خصوص نوشته است: پنگان کاسهای است به طور عمد مسی، مدرج و نشانه گذاری شده که در وسط آن یک روزنه تعبیه شده است. آن را روی یک دیگ پر از آب قرار میدهند تا آب به مرور وارد آن شود. مدت زمانی که در آن یک پنگان پر از آب میشود و به ته دیگ میرود یک واحد زمانی است. گاه به جای دیگ پر از آب، معیار را روی سطح آب چشمه یا نهری میگذاشتند که مورد تقسیم بوده است تا به مرور زمان به کف چشمه یا نهر برود و به این صورت یک واحد زمان محاسبه میشده است» 24
معمولا از میان زمینداران آن را که مسنتر از دیگران بوده است را به عنوان میرآب انتخاب میکردند. میراب با زیر نظر داشتن پنگان و با هر بار پر شدن آن و در واقع با خوردن کاسه به کف ظرف، یک پنگان محاسبه میکرد و به ازای هر پنگان یک سنگ را در ظرف سفالی قرار میدادند تا زمان استفاده هر شخص از آب قنات را محاسبه کند. به طور معمول محلی را برای استقرار میراب و پنگان در نظر میگرفتند که به آن پنگانخانه میگفتند.
چوب خط:
چوبخطها اولین نمونه ابزارهایی بودند که جهت حساب و کتاب استفاده میشدند. میتوان آنها را به نوعی اولین نمونههای ابزار پیشرفتهتری چون چرتکه دانست. از این چوب خطها جهت بهخاطر سپاری اعداد و ارقام نیز استفاده میکردند. اگر چه طول آنها با توجه به کارکردشان متفاوت بوده، عرض آنها در غالب موارد چیزی در حدود 18 تا 22 میلیمتر بوده است.
اگرچه استفاده از چوب خطها به دوران پارینهسنگی باز میگردد و کاوشهای باستان شناسان وجود نمونههای اولیهی آنها را تایید میکنند، با ورود هخامنشیان به صحنهی تاریخ است که از آنها به عنوان ابزاری برای تسهیل امور سیاسی اجتماعی در مقیاس کلان استفاده میشود. آنها یا با حروف آرامی که زبان مرسوم برخی از ساتراپهای غربی ایران بوده نشانه گذاری شده بودند یا دارای شیارهایی بودند که برای حساب و کتاب به کار میرفتند.
پینوشت:
1- هرودوت، (1388) تاریخ هرودوت، مترجم: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات اساطیر
2- اردلان نام جغرافیایی خاصی بوده که به مرکز کردستان گفته میشد و نیز نام خاندان بزرگی است که بر قلمرو حکومت اردلان، امارات و سیطره داشتهاند. پایتخت محلی آنها سنه یا سنندج بود.
3- جکسون، پیتر، تاریخ ایران کمبریج، (1390)، مترجم: تیمور قادری، تهران، انتشارات مهتاب
4- Tsugio Mikami/ The Legacy of Cyrus The Great
5- Tsugio Mikami/ The Legacy of Cyrus The Great
6- Ulrich Wilcken (1967). Alexander the Great.
7- هرودوت، (1388) تاریخ هرودوت، مترجم: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات اساطیر
8- M. Stolper, Entrepreneurs and Empire, Leiden,.
9- Maria Brosius, “WOMEN in Pre-Islamic Persia”, Encyclopædia Iranica, online edition
10- Schmitt, Rüdiger «Achaemenid Dynasty». Encyclopædia Iranica.
11- داندامایف، (1389) تاریخ سیاسی هخامنشیان، مترجم: فرید جواهرکلام. تهران، موسسه نشر فرزان روز
12- Ancient Literary Sources on Sardis, J.G.Pedley, Cambridge,
13- Fisher, William Bayne; Gershevitch, The Cambridge History of Iran
14- https://www.iranicaonline.org/articles/achaemenid-satrapies
15- هینتس، والتر (1388). داریوش و ایرانیان. ترجمه پرویز رجبی. تهران: نشر ماهی
16- Tsugio Mikami/ The Legacy of Cyrus The Great
17- قبادیان، وحید، (1397) بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
18- The History of Herodotus (Macaulay)/Book VIII . Wikisource, the free online library Retrieved
19- https://about.usps.com/newsroom/service-alerts/.
20- هرودوت، (1388) تاریخ هرودوت، مترجم: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات اساطیر.
21- .آرتاخائیس به یونانی باستان: (Ἀρταχαίης)، پسر آرتائوس، مهندس هخامنشی ایران باستان بود که در حدود قرن پنجم پیش از میلاد میزیست. او به عنوان بلندقدترین مرد کشورش شناخته می شد.
22- Nea Roda دهکدهای است در 115 کیلومتری (71 مایلی) جنوب شرقی Thessaloniki، در باریکترین نقطه شبه جزیره آتوس
23- trireme کشتی دارای سه ردیف پارو در هر طرف
24- ایرج، سعدتمند، غلامحسین رحیمی، (1395)، مدیریت تقسیم آب در ایران قدیم با تکیه بر ابزار پنگان، تاریخ علم دوره 14 پاییز و زمستان 1395 شماره 2