گزارش داوری اولین دوسالانه ی معماری و معماری داخلی ایران داوری بخش معماری بناهای عمومی (بخش B)

در مرحلهی اول داوری در این بخش، پروژههای 25B، 28B، 8B، 20B، 9B، 23B، 22B، 14B، 12B، 31B، 4B، 30B، 16B، 15B، 17B، 19B، 12B، 29B و 2B حذف شدند. هیئت داوران همچنین پروژههای 26B / 65D، 27B / 67D، 3B / 11D، 11B / 30D و 21B / 51D را که در دو رشتهی معماری و معماری داخلی بناهای عمومی شرکت کرده بودند، پس از بررسی در هر دو رشته حذف کردند.
در ادامه آراء داوران دربارهی برخی پروژههای شرکتکننده در این بخش آمده است.
پروژهی 13B:
خادمزاده: این پروژه می تواند بماند تا کمی دربارهی آن صحبت کنیم.
ناظرعمو: در این پروژه چند خط تولید وجود دارد و باید حواس همهی پرسنل روی موضوعی که روی آن کار میکنند، متمرکز باشد. شما نمیتوانید در یک کارخانه، همهجا را شیشه کنید. باید برای فضای آن نور خوب بگیرید و محیط خوبی هم برای آن فراهم کنید ولی نمیتوانید همهی بخشهای آن را شیشه کنید.
گلامینی: اشکالی ندارد شیشه باشد. بسیاری از کارخانههای صنعتی در شمال، جدارههای شیشهای دارند.
نبیان: به نظر من معمار میتواند با شیشه یک کیفیت عالی برای فضای کار کارگران ایجاد کند.
ناظرعمو: بله، برای مثال اگر یک بخش از فضای سبز را داخل محیط کار بیاورد تا آن را تلطیف کند، خوب است ولی اگر کنار یک شاهراه یا خیابان، یک خط تولید وجود داشته باشد که یک عده در آن در حال کار باشند، شیشهای بودن فضا کار را مختل میکند.
گلامینی: نه، به نظر من میتواند خیلی هم خوب باشد.
نبیان: چون در حال حاضر میخواهیم پروژهها را وارد لیست منتخبین کنیم، بهتر است بگذاریم این پروژه بماند.
ناظرعمو: در برخی کارخانهها فقط بخش اتوماسیون، شیشهای است. برای مثال در کارخانهی رنو در فرانسه، آن بخشی که رباتها در حال کارند، قابل مشاهده است و خیلی هم زیباست ولی در خط تولید و آنجا که کارگران مشغولند، برای این کار محدودیت داریم.
گلامینی: ولی در حال حاضر همهی کارخانههای چای در شمال، شیشهای هستند.
پروژهی حذفشدهی 14B:
خادمزاده: اینکه میگویند مسابقات بر معماری تأثیر میگذار، به اعتقاد من، درست است. مشابه این کار در دو مسابقه اول شد و پس از آن پروژههای زیادی را با این سبک میبینیم.
نبیان: این معمار عملاً تابلوی مغازه را طراحی کرده است.
ناظرعمو: من تعجب میکنم چنین فضای سبزی جلوی یک ویترین باشد و با این حال، معمار آن را با این احجام ببندد.
گلامینی: البته فکر میکنم بخش بالای آن، کارگاه شیرینیپزیست و چندان به نور نیاز ندارد.
خادمزاده: به نظرم این پروژه را فعلاً نگه داریم.
ناظرعمو: مسئله نور نیست، مسئله وجود این درختان است.
پروژهی حذفشدهی 12B:
ناظرعمو: به نظر من حذف شود.
گلامینی: اصلاً چیزی برای ارائه ندارد. این یک آپارتمان است نه یک حسینیه.
خادمزاده: اصلاً المانهای یک مکان مذهبی را ندارد. شاخصهی تکیه این است که یک گروه بتوانند بهراحتی وارد آن شوند، در یک محوطه پخش شوند، مراسم مذهبی را انجام دهند و به همان راحتی هم خارج شوند و امکان غذا دادن به این افراد هم وجود داشته باشد. این پروژه هیچیک از این شاخصهها را ندارد.
نبیان: علت اینکه با این سرعت نقد میشود، این است که اصلاً جوابگوی عملکردش نیست.
پروژهی 33B:
گلامینی: اگر این یک کار بتنی بود، من میگفتم شبیه کارهای مارسل بروئر در دههی 1940 و 50 است. بسیار شبیه به کار “پنج معمار” است؛ یعنی تناسبات را بسیار خوب میفهمد، پوستهی آزاد را میفهمد، سازه را میفهمد. به نظر من بد نیست.
خادمزاده: مهمترین مشکل من با این پروژه ویترین طبقهی بالاست.
گلامینی: بله، ولی منهای آن، من فکر میکنم بعضی مسائل در معماری را خیلی خوب میبیند. به نظر من این پروژه را برای مرحلهی بعد نگه داریم.
پروژهی حذفشدهی 4B:
خادمزاده: با توجه به اینکه هوای منطقهی پرند بسیار گرم است، این نمای شیشهای را چگونه کنترل میکند؟
گلامینی: با سیستم تهویه و تأسیسات.
نبیان: در ساختمانهای عمومی، چون یکباره متراژِ زیر دست معمار زیاد میشود و دست معمار کمی باز است، فقط طراحی میکند تا تأثیرگذار باشد. وقتی زیر چنین کنسول سازهای میایستید، کاملاً تحت تأثیر قرار میگیرید ولی در این پروژه جوری با آن برخورد شده که انگار قرار است عکسها از دور دیده شوند. من انتظار دارم وقتی چنین هزینهای صرف این کنسول میشود، زیر آن اتفاقی برای مخاطب بیفتد ولی این فقط یک عنصر فضایی است که باید دقیقاً همینطور که ما آن را میبینیم دیده شود؛ در یک فریم عکس از دور؛ در حالی که یک فضای عمومی نباید اینگونه باشد.
خادمزاده: وقتی فضای عمومی طراحی میشود، من انتظار دارم بسترش هم آماده و کامل باشد و سپس بنا در آن قرار گیرد. ولی این بنا آماده شده است تا بعدها اطرافش ساخته شود و این به نظر من ضعف بسیار بزرگیست.
ناظرعمو: به هر صورت این یک پیست است. اگر جهت آن کمی تغییر میکرد و جلوی شیشهها جای تماشاگران بود، میتوانست جذاب باشد. ولی در حال حاضر بیشتر بخشها در پلان، بسته است.
نبیان: نظر کلی من این است که این پروژه حذف شود.
پروژهی 32B:
ناظرعمو: به نظر من حذف شود.
نبیان: با توجه به صحبتی که دربارهی مسائل تایپولوژیک داشتیم، اگر قرار باشد یک فضای کار با پلان باز (open office) طراحی شود، آیا این چیدمان فضایی برایش مناسب نیست؟ احساس میکنم بهتر است یک پروژهی اداری را به صورت تایپولوژیک جدا کنیم.
ناظرعمو: حرف شما درست است، اینکه فضای سرویسها را یک طرف گذاشته و خدمات فنی را در بخش دیگر، خوب است. ولی آیا بهتر نبود این مسئله را در پلان حل میکرد و کل فضا را به چنین ماجرایی اختصاص میداد؟ این طراح فضا را به دو آپارتمان تبدیل کرده است.
نبیان: ولی در حال حاضر عملاً در تایپولوژی 4 یا 5 طبقهی اداری، پروژهای را وارد لیست منتخبین نکردهایم و این میتواند بماند.
پروژهی حذفشدهی 30B:
خادمزاده: دلیل استفاده از فونت انگلیسی را در نمای این پروژه نمیفهمم.
ناظرعمو: پلانهای پروژه اشکالات بسیار دارد. وقتی شما چنین سالنهایی دارید، باید آرشیوهای تخصصی داشته باشید که همهی وسایل کمکآموزشی را در آن بگذارید و یک مکان مجزا نیز برای مربیان لازم است.
نبیان: طراح فقط مثل یک کاغذدیواری، نما را پوشانده، انگار میخواسته ساختمان را کادو کند. این الگوی گرافیکی که روی نما آمده، توجیه داخلی ندارد.
پروژهی حذفشدهی 16B:
ریاحیفرد: به نظرم این پروژه بایدحذف شود، پلان آن بسیار بد است.
نبیان: بله، پلان بد است.
پروژهی حذفشدهی 15B:
نبیان: به نظر من حذف شود.
ناظرعمو: بهجز نقشهها، اجرای آن هم بسیار بد است.
پروژهی 29B:
ناظرعمو: کار درستی نیست که انحناهای روی سطح را با سنگ ایجاد کنیم.
نبیان: به نظر من ساختمان آپارتمانی اداری، یک تیپ ساختمانی است که در تهران ساخته میشود، بنابراین داوران باید نسبت به آن جهتگیری داشته باشند، بهویژه اینکه تعدادی از این دسته نیز در مسابقه شرکت کردهاند.
پروژهی حذفشدهی 17B:
خادمزاده: به نظر من این پروژه بماند، چون کار خوبیست.
گلامینی: من چندان با آن ارتباط برقرار نمیکنم.
ناظرعمو: به نظر من حذف است.
پروژهی 18B:
نبیان: به نظر من این پروژه را نگه داریم.
گلامینی: من از نزدیک این پروژه را دیدهام، کار خوبیست.
نبیان: یک برخورد غیرجراحانه است. ما گروه مرمت نداریم ولی این پروژه یک برخورد غیرجراحانه است و مناسب با جدارههای شهری.
ناظرعمو: به نظر من مشکلش این است که متوجه نشده این تأکید باید در خود جداره حل شود، نه اینکه یکسری باکس را به شکل زائده درست کند که از بنا بیرون بزند. این مسئله باید در خود جداره حل میشد، یعنی حفرههایی در جداره ایجاد میشد و روی آن را هم شیشه میکردند تا در بدنهی شهر محو شود.
نبیان: حرف شما را قبول دارم.
گلامینی: ولی کار خوبیست چون من از نزدیک هم آن را دیدهام، وقتی در پیادهرو قدم میزنید، انگار واقعاً کنار یک موزهی بدون سقف هستید. بسیار خوب کار شده است.
نبیان: این پروژه هم مانند یکی دیگر از پروژهها، یک ایدهی اولیهی بسیار قوی دارد که میتوانست به بهترین نحو حل شود، در حالی که اینجا به شیوهی متوسطی حل شده است.
ناظرعمو: شبیه به ساختمانهای مخابرات است که کیوسکهای تلفن از آن بیرون زدهاند؛ یعنی با خود بنا تلفیق نشده.
گلامینی: بله قبول دارم. ولی ایدهی جالبیست که شما بتوانید ارتباط با فضای پیاده را باز کنید و فضای پیادهی کنار مسجد جامع عتیق، خودش به یک گالری تبدیل شود.
پروژهی 5B:
ناظرعمو: به نظر من در میان پروژههای اداری این پروژه از همه بهتر است.
خادمزاده: به نظر من این پروژه ارزش برگزیدهشدن دارد.
پروژهی حذفشدهی 29B:
خادمزاده: من اصلاً با این پروژه موافق نیستم.
نبیان: من هم دربارهی این پروژه مشکوکم. ولی نوعی از فضاهای عمومی که در شهرهای بزرگ ما ساخته میشوند، ساختمانهای اداری چندطبقه است. در حال حاضر چند ساختمان اداری چندطبقه در مسابقه شرکت کردهاند و اگر ما یکی از آنها را انتخاب میکنیم، باید برای آن دلیل داشته باشیم.
خادمزاده: مشکل من با این ساختمان هیچ ربطی به پرزنتیشن آن ندارد. این یک ساختمان کامل است ولی امکانات داخلیاش را اینجا ارائه نکرده؛ امکاناتی مانند سیستمهای BMS و تأسیسات را. به همین دلیل ما اصلاً وارد آن فاز نمیشویم.
نبیان: من احساس میکنم از میان آپارتمانهای اداری، باید یکی را در انتخابهای این مرحله داشته باشیم.
گلامینی: اگر قرار باشد بین این دو، یکی را انتخاب کنیم، من 32B را به 29B ترجیح میدهم.
نبیان: من هم همینطور. 32 یکپارچه است. وید داخلی آن هم معنا دارد.
خادمزاده: من هم آن پروژه با پوستهی فلزی را بیشتر میپسندم. هندسهی درستی دارد، پروژهی بسیار خالصیست و هزینههای بیخود ندارد.
پروژهی 13B:
خادمزاده: مشکلی که ما در ایران داریم این است که سازهی کارخانهای نمیسازیم بلکه سوله میسازیم و بعد آن را بزک میکنیم و رویش جلد میگذاریم.
نبیان: هنوز که هنوز است سادهترین و ارزانترین سازه در ساخت مکانهای صنعتی، سوله است. در این پروژه، از این المان که همهی ما آن را میشناسیم و از محدودیتهای آن هم خبر داریم، استفاده شده و فضاهایی ایجاد شده است که خارج از پارادیمهای شناختهشدهی سوله هستند، از جمله حیاط مرکزی و کوریدورهایی که دور این حیاط میچرخند.
خادمزاده: روی مهمترین بخش تأکید نکرده است.
نبیان: به نظر من این پروژهی پتانسیل زیادی دارد.
پروژهی 1B:
خادمزاده: به نظر من پروژهی خوبیست. همهی شاخصههای یک نمازخانه را هم دارد.
نبیان: راهروی دور آن چیست؟
خادمزاده: نیازهای فضایی را تأمین میکند، یک رواق پیرامونیست.
ناظرعمو: ولی پلان تخممرغی بدترین فضای ضد آکوستیک است. موضوع دیگر هم محراب است که مکان آن باید درست باشد.
خادمزاده: به نظر من فضا را درست دیده و قرارگیری نمازخانه در زمین، بسیار خوب است. سایت را خوب شناخته است.
نبیان: من این فضای پیرامونی را درک نمیکنم.
خادمزاده: به نظر میآید این بخش، قابلیت حرکت دارد و باز است. به نظر من این پروژه بماند. کار خوبی است.
پروژهی 6B:
نبیان: در ادبیات معماریای که استفاده میکند، خطوط خوب و معقولی دارد.
ناظرعمو: به نظر من هم این پروژه خوب است. بماند.
در مرحلهی دوم داوری بخش معماری بناهای عمومی، پروژههای 33B و 32B حذف شدند. آراء داوران دربارهی برخی پروژهها در این بخش، به شرح زیر است:
پروژهی 6B:
خادمزاده: بهتر است پلانهای این پروژه را، با توجه به اینکه فضای آموزشیست، بیشتر بررسی کنیم.
نبیان: پلانهایش کاملاً آموزشیست.
ناظرعمو: ما تا اینجا 5 یا 6 پروژهی عمومی را به مرحلهی دوم آوردهایم. باید از میان آنها سه پروژه را انتخاب کنیم. بهتر است در این مرحله هر داور رأی خود را بگوید.
پروژهی 1B:
ناظرعمو: این یک بنای مذهبیست پس فرم هندسی آن باید با صف نماز تطابق داشته باشد. من نمیدانم این بنا از این جهت، درست ساخته شده است یا نه و میتوانند صف نماز را در یکی از محورهای اصلی این بیضی تشکیل دهند یا نه. موضوع دیگر این است که، همانطور که گفتم، فرم تخممرغی بدترین فرم تأمین آکوستیک است.
خادمزاده: البته اغلب تکیهها را با توجه به نوع برگزاری مراسم عزاداری که مبتنی بر مرکزیت و دایره است، دایرهوار میسازند، مانند تکیهی سنگلج، تکیهی کوهسنگی مشهد و تکیهی تجریش.
ناظرعمو: البته راهروها و پوستهی دوم آن بسیار خوب است.
نبیان: من پیشنهاد میکنم دربارهی این 6 پروژهی مسکونی و 6 پروژهی عمومی صحبت کنیم. سپس بخش معماری داخلی را هم به این مرحله برسانیم و بعد دربارهی پروژههای برتر هر رشته تصمیم بگیریم.
___________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
آراء نهایی داوران در بخش معماری فضاهای عمومی (بخش B)
نبیان: انتخاب من پروژههای 5B، 6B و 29D است.
خادمزاده: من پروژههای 5B، 6B و 29D را انتخاب میکنم.
ناظرعمو: انتخاب من هم پروژههای 5B، 6B و 29D است.
گلامینی: به نظر من پروژههای 13B، 5B و 29D برگزیدهاند.
آراء داوران برای اولویتبندی پروژههای 6B، 13 B، 29D و 5B و انتخاب سه پروژهی برتر به شرح زیر بوده است:
نبیان: به نظر من پروژهی 29D ( انتقال یافته از بخش D، معماری داخلی فضاهای عمومی) باید اول باشد و پروژهی 6B دوم و اگر این امکان برای هیئت داوران وجود دارد، پروژههای 5B و 13B به طور مشترک، سوم شوند.
خادمزاده: من پروژهی 29D (شریف) را اول میدانم و پروژهی 6B (مدرسه) را دوم. ولی هنوز کمی بین 13B (کارخانه) و 5B (دفتر کار فطروسی) درگیرم، هرچند معتقد نیستم هردو باید سوم شوند و به نظرم بهتر است یکی از آنها انتخاب شود. رویکرد پروژهی 5B به ویلاها بسیار نزدیک است ولی به لحاظ ساختار فضایی و تقسیمبندی از 13B بهتر است.
ناظرعمو: من با توجه به کاری که در این مدرسه (6B) به لحاظ تفکیک فعالیتها و توزیع کاربریها و ایجاد فضاهای باز در هر طبقه، انجام شده و به این دلیل که کیفیت فضایی بالایی بهعنوان کار معماری دارد، آن را بهعنوان پروژهی اول انتخاب میکنم. دانشگاه شریف (29D) بیشتر معماری داخلیست تا پروژهی معماری، به همین دلیل فکر میکنم، مدرسه (6B) باید اول باشد و دفتر اداری (5B) هم که از جمله پروژههاییست که فراوانی آن در شهر بسیار زیاد است و یک ساختمان اداری واقعیست، دوم شود. درست است که پروژهی شریف بسیار خوانا و روان و خالص است ولی تنوع فضایی مدرسه اصلاً با آن قابل قیاس نیست. به نظر من 6B اول است، 5B دوم است و 29D سوم. در کیفیت فضایی پروژهی 29D یک پارتیشنبندی بسیار ساده وجود دارد و کیفیت فضایی فوقالعادهای ایجاد نکرده است، به همین دلیل قابل مقایسه با پروژههای 6B و 5B نیست.
خادمزاده: در همان شهرک فنآوری پردیس شاید بتوان 10 نمونهی مشابه این پروژه (5B) را دید.
ناظرعمو: بله، در شهر هم همینطور.
ریاحیفرد: به نظر من پروژهی 6B پیچیدگی و تنوع فضایی زیادی دارد و عملکردهایی که در کلاسهای آموزشی و حیاط و کارگاهها میبینیم بسیار قویست؛ هرچند ممکن است شکل و اندازهی پنجرهها انتخاب من نباشد. در میان سه پروژهی دیگر، 13B یک دیاگرام بسیار ساده را تعریف کرده که پوشش سقف را در بخش جلوی سوله به شکل یک رمپ در نمای کارخانه آورده است و وید بهوجودآمده در کنار فضایی که در بخش جلویی ایجاد میشود، یک کیفیت فضایی بسیار خاص و ساده ایجاد کرده است، بسیار خالص و خواناست و طراح به یک سازماندهی فضایی بسیار ناب و مشخص رسیده است. پروژهی 29D نیز کیفیت فضایی، خلوص، سادگی و خوانایی قوی دارد. اما در پروژهی 5B، به نظر میآید پردازش زیادی وجود دارد و این پردازش در بخشهای دیگری فضا، گم شده است. وقتی آن را کنار سه پروژهی دیگر میگذارم، احساس میکنم قدرت فضایی این سه کار از 5B بیشتر است؛ ولو اینکه بسیار پردازش شده است. فکر میکنم در کلیت برخورد حجمی این پروژه، با وسواس و حساسیت بسیار کار شده است.
نبیان: البته این حساسیت لزوماً نکتهی بدی نیست.
ریاحیفرد: انتخاب من این سه پروژه است: 13B، 6B و 29D.
ناظرعمو: در پروژهی 5B در همهی طبقات، یک فضا در وسط تعبیه شده که خدمات مشترکی را به همهی سطح طبقه ارائه میدهد. همچنین دو فضای خالی وجود دارد که همهی کاربران در آن فعالیت میکنند. طراح برای تنوع درونفضایی، لغزشهایی در طول و عرض ایجاد کرده که کیفیت فضایی مطلوبی را ایجاد میکند و مشخص است برای این کار زحمت بسیار کشیده است. اجرای فوقالعاده تمیزی دارد و کار معماری خوبی انجام داده است. دربارهی پروژهی 29D میتوانیم بگوییم کار بازسازی خوبیست زیرا این یک سوله بوده که آن را بازسازی کردهاند. به هر حال من معتقدم پروژهی 5B باید اول شود.
نبیان: من یادآوری میکنم که در جلسهی پیشین، بحث گونهشناسی مطرح شد. در گفتمان معماری معاصر ما، مسئلهای به اسم تیپ مدرسه و فضای آموزشی وجود دارد. دربارهی پروژهی 6B من با دکتر ریاحیفرد موافقم که لزوماً ذائقهی معماری من نیست ولی مسائل گونه شناختیِ فضاهای آموزشی را حل کرده است. دربارهی پروژههای 29D و 13B هم من فکر میکنم مسئلهای وجود دارد و آن این است: در ساختمانهایی با دهنهی بزرگ، به صورت اتوماتیک، منطق بازار به سمت سوله میرود. یعنی معماران هنوز نتوانستهاند راهحل دیگری را که بازار به آن توجه کند، جا بیندازند. من با این موافق نیستم که پروژهی 29D یک پروژهی بازسازیست، بلکه میتواند محدودیت یک معمار باشد که چطور با دو سوله یک فضای عمومی بسازد. به همین دلیل من هردوی این پروژهها را پروژهی معماری میدانم؛ چون عکسالعملی که معمار در این فضای عمومی نشان داده است، این است که تیپ سوله را بازخوانی کند. معمار در این پروژه همچنین ارتباط دو سوله با یک بخش اداری را بازخوانی کرده است و مجموعهی کارخانهای با حیاط مرکزی ایجاد کرده است. به نظر من هر سهی این پروژهها صحبت گونهشناختی دارند. یک نکتهی جذاب دربارهی پروژهی 13B این است که در صحبتهای معاصر میگویند: “سه جور فضا وجود دارد، خانه، کار و فضای سوم.” تعریف فضای سوم وارد معماری ما نشده است و در معماری عمومی ما، جزو مشاعات بهدردنخور محسوب میشود. در حالی که در این پروژه فضای سوم، تبدیل به فضای کار شده است. پس یک فضای تعاملات اجتماعی است که میتواند یک تیپ جدید و یک سبک زندگی جدید را معرفی کند. بررسی پروژهی 5B نیز به نظر من صحبت گونهشناسی دارد. تیپی به اسم ساختمانهای اداری وجود دارد که در ایران به دلایل مختلف بسیار دچار چالش است. یکی از این دلایل، مقولهی “ساختمانهای دارای موقعیت اداری” است که منطق بازار سبب میشود ما هیچوقت ساختمان اداری کامل طراحی نکنیم. نکتهی دیگر اینکه پدیدهی پارکهای فنآوری عملاً در یک دوره تبدیل شد به مجموعهای از مجسمههای معماری، چون تمام آرزوهای به بار ننشستهی معماران شروع به متبلور شدن کرد. با چنین زمینهای، در یکی از همین پارکهای فنآوری، یک معمار با رویکرد اداری و منطقمدار با پروژه برخورد میکند. این پروژه یک لایهی تکنیکی هم دارد که به آن رسیدگی شده و به نظر من نکتهی مثبتی است، نه منفی. البته قبول دارم که وقتی با پروژههای دیگر مقایسه میشود، باید لایهی تکنیکهای فضاسازی آن را کنار بگذاریم و آن را به صورت گونهشناختی بررسی کنیم. در نهایت احساس میکنم در فضاهای عمومی، به این دلیل که عملکردها و خاستگاهها متفاوت است، انتخاب سه پروژه بسیار پیچیدهتر از بخش مسکن است و عملکردهای مختلف و پاسخگویی پروژهها به این عملکردها، مهم است. چون هریک از این پروژهها نمایندهی یک تیپ هستند و به عملکرد خود بهخوبی پاسخ میدهند و چون با هم قابل مقایسه نیستند، ما نمیتوانیم یکی را برتر از دیگری بدانیم. پیشنهاد من این است که در این گروه، دو پروژه به صورت مشترک سوم شوند تا از هر چهار پروژه تقدیر شود.
گلامینی: اتفاق جالبی که در پروژهی 29D افتاده، نگاه معمارانهی طراحان است. من معمولاً به اینگونه پروژهها بسیار دقت میکنم. نکتهی مثبت این پروژه این است که اصلاً به سقف نچسبیده بلکه جریان موجود را به همان شکل نگه داشته و سیالیت را در خود پروژه دیده است. این دید، متعلق به یک معمار حرفهایست چون اگر طراح، پروژه را به سقف میچسباند، تبدیل به یک مقطع کاملاً شماتیک میشد که همهجا دیده میشود. بنابراین من شروع نقطهی قوت این پروژه را از مقطع آن میدانم و این نگاه هوشمندانه که سقف را از اتفاق پایین آن جدا میکند، نکتهی بسیار مثبتی است.
نبیان: از آنجا که ما تاریخپژوهی و گفتمان معماری نداریم، جرأت نمیکنیم بگوییم این پروژه بازخوانی پارادایم سوله است و احساس میکنیم بهجز بازخوانی، باید یک اتفاق دیگر هم در آن افتاده باشد. من احساس میکنم با اینکه پروژهی 6B از نظر معماری، پروژهی قویتریست و مسئلهی حادتری را حل کرده، جرأت معمارانهی کسی که میخواهد از پروژهی 29D دفاع کند، بیشتر است.
خادمزاده: دربارهی پروژهی 29D، به نظر من چون در فضاهای اداری، کاربریهای مشخصی وجود دارد، اهمیت فضای داخلی، کمتر از اتفاقی که در بیرون میافتد نیست و این پروژه بسیار خوب به این مسئله جواب داده است.
گلامینی: من هم میخواستم به این نکته اشاره کنم. بنابراین بررسی این پروژه را از مقطع شروع میکنم و در همینجا هم یک نمرهی 20 به آن میدهم. چون درست با مسئله برخورد کرده است. مسئلهی دیگر در این پروژه که برای من بسیار مهم است، این است که اینجا مثل یک مارکت بزرگ است، یعنی این حس را دارد که وارد یک فضای تجاری بزرگ شدهاید که همهچیز در جای درستش قرار دارد. این فضا مجموعهای از آیکونهای متفاوت است، مثل یک مجموعهی فنآوری اطلاعات یا روی صفحهی کامپیوتر که بهمحض کلیک روی آن، به نتیجه میرسید. این پروژه توانسته بهراحتی با فضاهای بازاریابی که ایجاد کرده، دسترسی به اطلاعات را آسان کند و آن سرعت اطلاعاتی لازم، بهراحتی از طریق این نما و نمای داخلی ایجاد میشود.
نبیان: نکتهی حائز اهمیت این پروژه برای من این است که فرهنگسازی میکند. برداشت ما از فضاهای تحقیقاتی چیست؟ فضایی مثل دانشگاه تهران یا دانشگاه شریف که برای واردشدن به آن باید کارت ارائه دهید و از ساعت 6 بعدازظهر هم باید آن را ترک کنید؛ در حالی که دانش بهعنوان یک ارزش، از برایند تعاملات اجتماعی ایجاد میشود. اینکه “افراد بااستعداد را باید زیر یک سقف قرار داد تا از تعامل آنها اتفاقی بیفتد”، یک برخورد با ایجاد سرمایهی دانشمحور است و این دقیقاً همان اتفاقیست که در این پروژه میافتد. حافظهی جمعی معماری ایرانی اصلاً چنین فضایی را بهعنوان فضای آموزشی نمیشناسد و این کالبد، شروع چنین تغییری در برداشتهای ما است.
ناظرعمو: به نظر من اینها مسائل کالبدی نیستند، مسائل اجتماعی هستند. شما نمیتوانید کالبدی را تعریف کنید و بگویید کالبد آن، مسائل اجتماعی را حل میکند.
نبیان: من میگویم وجود کالبد، راه را برای برخی فعالیتهای اجتماعی هموار میکند. این اتفاق -یعنی کار کردن در فضای عمومی در فضای دانشگاهی که 24درصد آن کریدور است و باقیاش کلاس- اصلاً امکان بروز ندارد.
خادمزاده: من دربارهی پروژهی 6B (مدرسه) یک سؤال دارم. من احساس میکنم این پروژه بسیار تحت تأثیر معماری دوران پهلوی دوم است، مانند آثار کامران دیبا و نادر اردلان. آیا ما باید این را یک ارزش بدانیم یا یک عقبگرد معماری؟
ناظرعمو: به نظر من اصلاً شبیه آثار دیبا و اردلان نیست.
گلامینی: بیشتر شبیه آثار دکتر صارمیست.
ناظرعمو: کاری که طراح در این پروژه (6B) انجام داده، چند ویژگی دارد؛ یکی اینکه توزیع عملکردهای آن بهدرستی انجام شده؛ یعنی کارگاهها، کلاسها، سالن اجتماعات، کتابخانه و فعالیتهای مختلف، درست جانمایی شدهاند. در بخشهایی که امکان ایجاد فضای پروخالی یا بستهوباز وجود داشته، این فضاها منطقی ایجاد شدهاند. طراح در طبقهی همکف تقریباً یک پیادهروی بزرگ ایجاد کرده است که ساختمان را با محوطه مرتبط میکند و چند ارتباط جداگانه نیز تنظیم کرده است. وقتی همهی اینها را بررسی کنیم، متوجه میشویم که برای کنار هم قرار دادن این فعالیتها بسیار فکر شده است و به همین دلیل من میگویم این پروژه باید اول شود. دربارهی پروژهی دوم و سوم هم من اصراری ندارم. بهجز پروژهی 13Bکه جز در بخش اداری، کار خاصی در آن صورت نگرفته است. دربارهی دو پروژهی دیگر، برای من فرقی نمیکند کدام دوم شود و کدام سوم ولی یادآوری میکنم که کیفیت فضایی پروژهی 29D بسیار خوب است، یک بازسازی بسیار اندیشیدهشده دارد.
گلامینی: من موافق نیستم که این پروژه بازسازی باشد. به نظر من نکتهای که در پروژهی 29D بسیار مهم است و در هیچیک از دیگر پروژهها دیده نمیشود، ارتباطیست که پروژه به لحاظ زبان تاریخی با محیط خود برقرار میکند. استفاده از بافت آجر بهمنی که بافت غالب همهی ساختمانهای دانشگاه صنعتی شریف است، و آنچه استفادهی بهجا از این بافت ایجاد میکند، جدا از همهی آن زبان معماری ایجادشده در حول تاریخ خودش، یکی از نگاههای هوشمندانهی این طراح است. به نظر من در برخی از جوانان پتانسیلهایی وجود دارد که میتواند آنها را به معمارانی بسیار خوب تبدیل کند. در این پروژه وقتی معمار شروع میکند به طراحی گشودگیها، بسیار جالب است که این گشودگیها فقط در حکم بازشوهایی به فضای بیرون نیستند بلکه یک لایه هستند که همهی ارتباط دو طبقه را به بیرون هدایت میکنند؛ یک ارتباط کاملاً درست که من اسم آن را مدرنیته میگذارم؛ یک هویت فردی که در دیگر پروژهها دیده نمیشود. طراح این پروژه، این هویت فردی را دارد و به نظر من میتواند بهراحتی یک زبان شخصی برای خودش پیدا کند. شاید به نظر ما بسیار ساده بیاید ولی گویا این نگاه هوشمندانه در این پروژه وجود دارد و اگر من باشم، به همین سه دلیل این پروژه را اول میکنم. همین سه دلیل بسیار ساده که کمتر کسی به آنها توجه میکند.
اما دربارهی پروژهی 6B، آنچه به آن اشاره شد درست است؛ یعنی معماریای که اینجا شکل میگیرد، بهنوعی زبان معماری دههی 1950 است و من با مهندس خادمزاده موافقم. یکی از شاخصههای معماری دههی 1950 و حتا 40، ارتباطیست که پروژه با سایت برقرار میکند؛ یعنی همهی خطوط هندسی سایت، خودش را به داخل پروژه دیکته میکند و همهی این تداخل هندسی سبب ایجاد تغییراتی میشود که کمتر در پروژههای دیگر دیده میشود. کاری که این پروژه در طراحی سایت انجام میدهد، دقیقاً همین است؛ یعنی از همهی سطوح پروژه برای ایجاد پیوستگی و نه وحدت، استفاده میکند. این بسیار مهم است که معمار بتواند شجاعانه از همهی خطوطی که وجود دارد، به نفع پروژه استفاده کند. به همین دلیل است که معمار میتواند از فضاهایی بهرهبرداری کند که قابلپیشبینی هستند؛ برعکس آن اتفاق در اواخر قرن بیستم میلادی که به دلیل وجود فرمهای هندسی، معماری به حوادث پیشبینینشده میرسد. در اینجا حوادث کنترلشده هستند. بنابراین یکی از نکاتی که من به آن بها میدهم این است که معمار روی سبکی که کار میکرده، مسلط بوده است. من به معماری رأی میدهم که میفهمد چه میکند، نه معماری که نفهمیده چیزی را خلق میکند. دوم اینکه معمار توانسته است به همان فضاهای قابلپیشبینی و کنترلشده در مقیاس معماریاش برسد. به همین دلیل است که وقتی به یک فضای باز میرسد، این فضا دقیقاً کنترلشده است و میداند میخواهد آن را کجا قرار دهد و فضا را به صورت اتفاقی، خالی نکرده است.
خادمزاده: تلفیق احجام نیز در این پروژه (6B) بسیار هوشمندانه است.
گلامینی: اما نقطهضعفش نیز همان بحثیست که دکتر ریاحیفرد مطرح کردند: یعنی نمای آن، که به نظر من هم ضعیفترین بخش پروژه است؛ طراح یک برخورد کاملاً مکانیکی داشته که پروژه را ضعیف کرده است. معماری که میتواند این کنترل را در کریدورها داشته باشد، چرا عجولانه دربارهی همهی گشودگیها تصمیم گرفته است؟
ناظرعمو: بخشی از این مسئله به دلیل وجود کلاسهاست. کلاسها باید در موقعیتی قرار بگیرند که کل سطح آنها در ارتفاع خاصی باز شود.
گلامینی: اگر دقت کرده باشید یکی از نکاتی که پروژهی 6B دارد، این است که ذاتاً دو پروژه است و معمار از طریق حجمی یکپارچه حرکت کرده و این دو را به هم نزدیک کرده و در یکی از طبقات، آنها را به هم متصل کرده است. این یک سطح شیبدار است و کارکردن روی سطح شیبدار برای نما تناسباتی را ایجاد میکند که اصلاً تناسبات سادهای برای کارکردن نیستند. معمار برای حلکردن این مسئله دقیقاً از سطوح شیبدار استفاده کرده است.
خادمزاده: نظر من به نظر مهندس ناظرعمو نزدیکتر است، به نظر من هم بهتر است این پروژه اول شود.
ریاحیفرد: حس فضا بسیار بر انسان تأثیر میگذارد. این پروژه به لحاظ معماری و فضاهای پروخالی بسیار خوب است ولی به لحاظ حسی که در مخاطب ایجاد میکند، زیباییشناسی فضا و روح فضا، بهویژه در کلاسها، با آن نیمکتها، چهارچوبهای زشت اتاق و پنجرههای زشت کلاسها، هنوز هم همان شکلی را دارد که در دوران کودکی ما داشت. من احساس میکنم این پروژه هم با همهی گشودگیهایش، یک فضای بسیار دلمرده است. حتا اگر نما هم مشکل نداشت، زندگی، شادابی، نشاط، سرزندگی و پویایی در فضای آن جریان ندارد و کیفیتی که انتقال میدهد، مرده و کلیشهایست؛ همانگونه که از گذشته بوده است. البته معمار سعی کرده این پویایی را در حجم ایجاد کند ولی ما باید به نمای آن هم اهمیت دهیم چون کالبد میتواند حس بیرون را وارد فضای داخلی کند، در حالی که من در فضای داخلی، ارتباطی با بیرون را نمیبینم.
ناظرعمو: اتفاقاً این ارتباط وجود دارد.
گلامینی: داشتن سه پلان مستقل به نظر من ضعف پروژه است.
ناظرعمو: فضای 29D مثل یک مرکز تجاریست.
گلامینی: به همین دلیل هم موفق است.
نبیان: پروژهی 6B پارادایم آموزشی گذشته و پروژهی 29D پارادایم آموزشی آینده است.
گلامینی: من پروژهی 29D را ترجیح میدهم چون واقعاً مثل یک فروشگاه بزرگ مجازیست و به همین دلیل به آن رأی اول را میدهم.
ریاحیفرد: بحث من این است که فضای 6B باید یک کیفیت مطلوب داشته باشد و بیرون و داخلش، زنده و پویا باشد. به نظر من در پروژهی 29D فضا بسیار سبک و خوب و خوانا و راحت است. اگر یادتان باشد، در مدرسه آنقدر فضا بد بود که فقط میخواستیم از راهرو بزنیم بیرون. پروژهی 6B همان حس در رفتن از راهرو را به من میدهد.
خادمزاده: به نظر من افزایش کیفیت از یک سطح خاص به بالا، نیازمند بودجه است و مشخصاً پروژهی 6B بهعنوان یک فضای آموزشی نتوانسته است این کیفیت را ایجاد کند.
نبیان: به نظر من این بستگی به تعریف شما از آموزش دارد. اگر آموزش به معنای نظامدادن به افراد تحت آموزش باشد، این پروژه موفق است چون معماری آن، حرکت بدنها را در طول سه محور در فضا کنترل میکند و در محیطی آموزشی که پارادایم آن “کنترل” است، این پروژه پاسخگوست. در حالی که در پروژهی 29D با یک فضای آموزشی مواجهیم که با فرض آزادی عمل افراد ایجاد شده است.
ریاحیفرد: در پروژهی 6B، حجمی که در دو لایه فضاها را به هم متصل میکند و آن فضاهای پروخالی که در حجم بیرونی بهوجود آمده، پتانسیلهایی ایجاد کرده که میتوانست کیفیت فضای داخلی را با تأثیری که از بیرون میگیرد، بالا ببرد.
نبیان: به نظر من سناریویی که در زنگ تفریح در حیاط این پروژه اتفاق میافتد، یک سناریوی کنترلشده و ناظمدار است.
ریاحیفرد: روحی که در این فضا حاکم است و نسل بعدی را میسازد، همان روحیست که ما را ساخته. پروژهی 29D یک کیفیت فضایی بسیار مطلوب را به لحاظ فضای بیرونی و فضای داخلی ایجاد کرده و به استانداردی که میخواسته ایجاد کند، رسیده است. ولی در پروژهی 6B معمار به آن مطلوبیت و کیفیت در فضای داخلی نرسیده، بهویژه که در این فضاها بحث اجتماعی و فرهنگی مطرح است و این کریدورها، فضای فرهنگی-اجتماعی بدی را ایجاد میکنند، کمای اینکه همهی ما از اینگونه فضاها خاطرات بدی داریم.
ناظرعمو: در پلانها اصلاً اینطور نیست.
ریاحیفرد: اما در داخل پروژه این فضا وجود دارد.
ناظرعمو: به نظر من زاویهی عکسها باعث شده شما چنین تصوری از فضای داخلی آن داشته باشید.
نبیان: در پروژهی 29D آموزش یعنی تعامل ولی در پروژهی 6B آموزش یعنی کنترل.
گلامینی: در پروژهی 29D ساختمان با آنچه در بیرون اتفاق میافتد ارتباط برقرار میکند و خود را به فضا تحمیل نمیکند. کاری که طراح با جدارهی شیشهای انجام داده، به این معناست که اتفاقاتی که در یک طرف این جداره میافتد، بخشی از اتفاقیست که در طرف دیگر آن در جریان است. این همان پارادایمیست که از آن صحبت کردیم. من پروژهی 6B را پسندیدم و آن را بهعنوان پروژهای که از راهکارهای معماری موجود در ارتباط با یک آموزش سنتی بهره برده است، انتخاب کردم. ولی به نظر من پروژهی 29D در عین سادگی، کار درجهیکی است. انگار همهی فضای داخلی، بخشی از مبلمان بیرونی است و معمار، این کار را بسیار ساده انجام داده است. نمیگویم این پروژه شاهکار است ولی مرا به یاد کارهای دیبا در پارک شفق میاندازد.
نبیان: در نهایت با توجه به برخورد واقعگرایانهای که در نشستهایمان به آن رسیدیم و در پروژههای مسکونی هم آن را پی گرفتیم، یک پسزمینهی واقعی برای آنچه ما به آن معماری میگوییم، در کشور ما وجود دارد. واقعیت امر این است که پارادایم آموزشی ما هنوز پارادایم پروژهی 6B است و پارادایم پروژهی 29D، پارادایمیست که ما آرزوی آن را داریم. به نظر من، اینکه کدامیک از این پروژهها اول شوند و کدام دوم، بیشتر برمیگردد به اختلاف نظر ما در اینکه به آرزویمان نمره میدهیم یا به واقعیت موجود. من به پروژهی 29D رأی میدهم اما احساس میکنم به دلیل بحثهایی که شده، در نهایت مهم نیست کدامیک اول میشوند.
ریاحیفرد: ما سعی میکنیم به این سمت برویم که شاخصهای بهتری ایجاد کنیم.
خادمزاده: البته الگوهای ما در فضای آموزشی حتا این هم نیست بلکه خانههاییست که تغییر کاربری داده شدهاند.
گلامینی: یا در نهایت، الگوهایی هستند که سازمان نوسازی ارائه داده.
ناظرعمو: به نظر من این کیفیت آموزش است که بر فضا و حس آن تأثیر میگذارد، وگرنه اگر شما بهترین ساختمان آموزشی را با بهترین کیفیت هم بسازید، فضای آموزشی ما همین است و تغییری نمیکند.
نبیان: این را قبول دارم ولی معتقدم کالبد جدید امکان تجربیات جدید را فراهم میکند.
ریاحیفرد: به یاد دارید که بانکها پیش از اینکه نوسازی شوند و تغییر کنند، چه وضعیتی داشتند؟ ولی در حال حاضر تعریف بانک کاملاً تغییر کرده است. کالبد فضای آموزشی هم میتواند بر چگونگی آن تأثیر بگذارد.
نبیان: البته این قصهی مرغ و تخممرغ است؛ کمای اینکه دربارهی صنعتیشدن و نقش معماری در انقلاب صنعتی نیز این بحثها وجود دارد.
ناظرعمو: البته پروژهی 29D همهی نماها را هم پرزانته نکرده است.
خادمزاده: چون انگیزهی طراح، شرکت در بخش معماری داخلی بوده و ما آن را به این بخش منتقل کردهایم.
نبیان: اگر لازم است، میتوانیم رأیگیری کنیم و هریک از داوران از نظر خودشان، پروژههای اول تا سوم را اعلام کنند.
ریاحیفرد: با جمعبندی همهی صحبتهایی که صورت گرفت، به نظر من پروژهی 29D اول، پروژهی 6B دوم و پروژهی 13B سوم است.
ناظرعمو: به نظر من پروژهی اول 6B، پروژهی دوم 5B و پروژهی سوم 29D است.
نبیان: احساس میکنم دربارهی کارخانه کم صحبت کردیم.
ناظرعمو: این کارخانه چیزی ندارد.
خادمزاده: سه سولهی کاملاً تیپ است که یک حجم به آن اضافه شده است.
ریاحیفرد: نه، من احساس میکنم فضای 13B یک فضای بسیار خوب است و دیاگرام سازماندهیشدهی خوبی دارد. در عین سادگی، کار بسیار خوبیست.
نبیان: البته این میتواند مشخصهی هر فضای شفاف دیگری هم باشد.
ناظرعمو: مگر اینکه به فضای اداری آن رأی دهیم.
ریاحیفرد: به هر حال فضای کارخانه، یک فضای یکپارچهی تولید است که یا باید بخش اداری آن جدا باشد، یا بخش تولید را با بخش اداری ترکیب کنید. به نظر من این طراح، خط تولید را با اداری یکی کرده و جنس این بخش اداری را از دیاگرام همان سازماندهی فضایی بخش تولید در نظر گرفته است.
ناظرعمو: من میگویم اگر ما یک کارخانه را قضاوت میکنیم، باید کل بخش اداری و فضای تولید را قضاوت کنیم، نه فقط بخش اداری. سازه، سقف، نورگیری و همهی اینها باید با هم تعریف شوند.
خادمزاده: به نظر من، با توجه به اینکه درگیر طراحی چند کارخانه بودهام، هیچ اتفاق خاصی در این پروژه نیفتاده است. کار بدی نیست ولی اتفاق شاخصی در آن نیفتاده است.
ریاحیفرد: قرار هم نبوده کار خاصی انجام دهد. حس مطلوب و خوبی که فضای آن دارد کافیست.
ناظرعمو: بله، به نظر من هم بخش اداری آن بسیار خوب است ولی طراح میتوانست فضای سبز را در کارخانه هم توسعه دهد یا بخشی از محوطه را در داخل کارخانه میدیدیم.
نبیان: امکان سومشدن دو پروژه به صورت مشترک وجود ندارد؟ چون ما با حذف یکی از این پروژهها، دو تیپ مختلف را با هم مقایسه کردهایم.
ریاحیفرد: من فکر میکنم در این مرحله باید به پروژهها نمره بدهیم یا اولویتبندی کنیم. ولی به نظر من پروژهی 5B یک ویلای اداریست ولی در مقایسه با واحدهای صنعتی و کارخانهها که اصلاً نمیخواهند پول خرج کنند و فقط میخواهند یک ساختمان اداری شکیل داشته باشند و خط تولیدشان هم یک سولهی معمولی باشد، فضایی که پروژهی 13B توانسته در این مقطع و در حیاط مرکزیای که ایجاد کرده به آن برسد، بسیار خوب است.
ناظرعمو: من میگویم هر فعالیتی که در یک پروژه انجام میشود، باید در کل پروژه یا حداقل در جزئیات، تسری پیدا کند. شما نمیتوانید یک کیفیت خوب برای فضای اداری تعریف کنید ولی سالن تولید، یک سولهی ساده باشد.
ریاحیفرد: من درگیر طراحی کارخانه بودهام. واقعیت این است که یا کارفرما قبول میکند که سوله و بخش اداری به هم بچسبند، یا قبول نمیکند. در کارخانههایی که این دو بخش را جدا نمیکنند، بنای اداری بسیار شکیل است و در بخش تولید نیز تاشی از بخش اداری وجود دارد. من فکر میکنم در این پروژه، آن تاش در پوسته آمده است؛ درست جایی که باید میآمد. یعنی سوله واقعاً باید شکل سادهشدهی بخش اداری باشد و اصلاً اجازه نمیدهند معمار بیش از این به سوله بپردازد. من احساس میکنم این طراح به یک روش بسیار بدوی و ساده، این پوسته را در سطح سوله کشیده است.
ناظرعمو: من هم کارخانه طراحی کردهام، از بخش اداری گرفته تا سالن غذاخوری کارکنان و رختکنها و دوشها. یک خط تولید، در عین حال که محدودیتهایی دارد، امکاناتی هم به طراح میدهد. اینطور نیست که شما دیوارهی سوله را همینطور مستقیم طراحی کنید و آن را روی زمین بگذارید و بگویید این مرز سولهی من است. خط تولید در بخشهایی به طراح امکان میدهد حفرههایی در دل کارخانه ایجاد کند و اینطرف و آنطرف کارخانه، فضای سبز را وارد فضای تولید کند. چنین نیست که فقط مرز سوله مطرح باشد. کارفرما با این چیزها کاری ندارد؛ او فقط به این فکر میکند که خط تولیدش آسیب نبیند. در دیگر بخشها معمار هر کاری میتواند انجام دهد. من میگویم در پروژهی 13B، بخش اداری هیچ تسریای در سالن تولید پیدا نکرده است و هیچ نقطهی مشترکی میان این دو وجود ندارد. پروژهی 29D هم که اصلاً نما ندارد.
خادمزاده: این پروژه در بخش داخلی شرکت کرده بود و به همین دلیل مدارکش کامل نیست.
گلامینی: به نظر من پروژهی اول 29D، پروژهی دوم 6B و پروژهی سوم 13B است.
نبیان: انتخاب من به ترتیب اولویت، پروژهی 13B، پروژهی 29D، پروژهی 6B و پروژهی 5B است.
ناظرعمو: به نظر من پروژهی اول 6B، پروژهی دوم 5B، پروژهی سوم 29D و پروژهی چهارم 13B است.
ریاحیفرد: من پروژهی اول را 29D، پروژهی دوم را 6B، پروژهی سوم را 13B و پروژهی چهارم را 5B میدانم.
خادمزاده: به نظر من پروژهی 6B اول، پروژهی 29D دوم، پروژهی 5B سوم و پروژهی 13B چهارم است.
نبیان: من نظرم را تغییر میدهم، به نظر من پروژهی 29D اول، پروژهی 6B دوم، پروژهی 5B سوم و پروژهی 13B چهارم است.
بر اساس نظر نهایی داوران، در بخش معماری فضاهای عمومی، پروژهی 29D (34B، مجتمع خدمات فناوری دانشگاه شریف) بهعنوان برندهی اول، پروژهی 6B (مجموعهی آموزشی فرهنگی خیریهی فضیلی) بهعنوان برندهی دوم و پروژهی 5B (مرکز تحقیقات الکترونیک فطروسی) بهعنوان برندهی سوم انتخاب شدند.