گرایشهای زیستمحیطی در عصر پُستمدرن
با تکـیـه بر اندیشـهها و آثار کِـــن یـیـنـگ
امیر بانیمسـعود

سرآغاز دههی 1970، نقطهی عطفی در خصوص «محافظت از محیط زیست» محسوب میشود. از جمله اقدامات مهمّ این دهه، تأسیس سازمانهایی بینالمللی همچون «صُـلح سـبز» در سال 1971 بود، که آزمایشهای اتمی، آلودگی آب و هوا، و نیز کُشتار جانوران را مورد اعتراض قرار داد. این اعتراضات، با توجّه به پوشش رسانهای گسترده، بهطور روزافزون، توجّه ساکنین سراسر زمین را به خود جلب کرد. بومشناسانی چون ای. اف. شوماخر (Ernst Friedrich ‘Fritz’ Schumacher) و موری بوکچین (Murry Bookchin) در راستای مقاومت در برابر روند مُستمرّ صنعتیسازی، شعار «کوچک، زیبا است» را سر دادند که هدف از آن، طرح یک جهانبینی قابل درک در چارچوب یک اقتصاد محلّی، و از اینرو، طرح شعار بومشناسانهی «جهانی بیندیشید، محلّی عملی کنید» بود. از این گذشته، بُحران نفت که در آغاز دههی 1970 به مرحلهی حادّ خود رسید، به جستوجو برای یافتن یک منبع انرژی تازه نیز منجر شد. درنتیجه، نیروی هستهای، بهعنوان حلّال همهی مشکلات مربوط به انرژی، مورد توجّه قرار گرفت. امّا از سوی دیگر، اعتراضات علیه ساخت نیروگاههای هستهای در سراسر دههی 1970 در اروپایغربی، به پیدایش یک جُنبش صُلحآمیز کاملاً سازمان یافته در دههی 1980 انجامید. در آمریکا نیز جنبش ضدّ هستهای، گویای اهداف مشابهی بود و بهویژه پس از آگاهی عموم از حادثهی نیروگاه هستهای پنسیلوانیا در مارس 1978 در «تری مایلآیلند» (Three Mile Island Nuclear Generating Station) حمایت گستردهای را به خود جلب کرد. گرایش به بومشناسی در روند صنعتی و شهریشدن در قرن نوزدهم در اُروپا و آمریکای شمالی، به همین نحو منجر به پیدایش بینشهای بومشناسانهای در میان نظریهپردازان سوسیالیسم شد. کارل مارکس، درعینحال که در مانیفست حزب کُمونیست در سال 1948، از بورژوازی بهعنوان تنها نیروی انقلابی مطرح در چارچوب رشد و توسعههای مُدرن ستایش کرده بود، بعدتر و با توجّه به شرایط اقتصادی و اجتماعی انگلستان در دهههای 1850 و1860، در ابزار تولید کاپیتالیستی، ابراز تردید کرد. مارکس گردش مواد در حلقهای میان زمین و انسان را بهعنوان تنها امکان برای ثمـربخشی مُستمر زمین و طبیعت بهطور کلّی، در نظر میگرفت. از نظر او، تولید کاپیتالیستی، فنّاوری و آمیزهی صُوَر گوناگونی از فرآیندهای اجتماعی را تنها برای بهرهبرداری از همهی منابع اصلی ثروت، یعنی زمین و کارگران، توسعه داده بود (بهنقلاز کایتل، 1382: 322).
علاوه بر گرایشهای مارکسیستی طرفداران جنبشهای زیستمحیطی، احزاب و گروههای مُتعدّدی در این دو دههی اخیر تشکیل شده و تحت عنوان گروههای سبز، صُـلحسـبز، زمین سالم و غیره به فعّالیّتهای سیاسی و اجتماعی رو آوردهاند. این گروهها در سالهای اخیر تلاش نمودند تا برای خود مبانی فلسفی، نظریّه و اندیشههای سیاسی فراهم سازند و بر اساس مفاهیم نظری و دستمایههای عمیق فکری، به چالش با مُعضلات زیستمحیطی برخیزند. از جملهی این تلاشها میتوان به کتاب فلسفه و اندیشهی سیاسی سبزها اثر اَندرو دابسن (Dobson) اشاره کرد. این کتاب که نخستین بار در سال 1990 به چاپ رسید، بهصورت یکی از منابع اساسی و به اصطلاح کتاب مُقدّس مطالعات زیستمحیطی درآمده است. در این کتاب، تحلیلهای جامع و قوی دربارهی آراء و افکار سیاسی، اهداف و استراتژیهای جنبش سبز، ارائه شده است. در آخرین چاپ کتاب، جریانات اخیر و پاسخهای ارائه شده به موضوعات مطروحه در چاپ نخست، گنجانده شده است. از جمله مواردی که در چاپ اخیر به چشم میخورد، ارجاعات تطبیقی وسیع به سایر ایدئولوژیها ــ از سوسیالیسم تا فاشیسم ــ است؛ تلاش نویسندگان این بود که بتوانند به کمک ارجاعات مذکور، جایگاه اکولوژیسم را در مطالعـهی ایدئولوژیها، مُشخّص سازند و بر نقش مُهمّ و در حال ظهور آن تأکید ورزند. (رک. به دابسن، 1377).
همسو با نظریّات محیط زیستگرایانِ پُستمدرن، در سال 1972، جِــیـمز لاولاک (Lovelock) شیـمیدان انگلیسی، فرضیهی گایا (Gaia) را مطرح میکند. لاولاک توجّه ما را به این پرسش جلب میکند که آیا مادّهی زندهی زمین، هوا، اقیانوسها و سطح خشکیها، نظامی غولآسا و اُرگانیسم زیستی واحدی را تشکیل نمیدهند؟ او برای این فرضیهی کُلنگر، شواهد علمی ارائه میدهد.
گایا، نام الههی زمینِ مادر نزد یونانیان باستان است. گایا، نمایانگر این نظریه است که زمین، جاندار و موجودی زنده است، نه سیّارهی بیجانی که نظامهای زنده بر آن میزیند. این اندیشه تازه نیست. بسیاری از فیلسوفان یونانی، اعتقاد داشتند که زمین موجودی است فانی که پیر میشود و سرانجام میمیرد. مسیحیان اوّلیه، این اندیشهی زمینِ همچون الههی مادر را بهمثابه اسطورهای کافرانه، مردود میدانستند. امّا در اواخر قرن بیستم، با مطرح شدن فرضیهی گایا توسط جیمز لاولاک، این اسطورهی باستانی دوباره احیا گردید.
فرضیهی گایا، این اندیشــه را مطرح میکند که گـایا (زمین) یک موجود زندهی بسیار پیچیده است که باید مایهی تأمّل اعجابآمیزمان باشد و نه سرچشمهی ارضای آزِ مادّیِ غارتگرانهی ما. پیامِ گایا این است که زمین سزاوار حفاظت است و این در برگیرندهی پیامی ضدّ اومانیستی است، زیرا از ما میخواهد که اگر طرحهایمان برای سلامتی زمین زیانبار از کار درآید، آن طرحها را برای همیشه متوقّف کنیم. و البتّه، بنابه نظر لاولاک، حفظ زمین همچون حفظ خودمان است. لاولاک میگوید که ما با ادامهی عملکردهای صنعتی ممکن است، حکم خودکشی خویش را امضا کنیم، زیرا اختلالهایی که بهعنوان یک گونه در جوّ زمین ایجاد میکنیم، ممکن است دگرگونیهایی جبرانی را در آبوهوا تحریک کند که برای کلّ پهنهی زیست خوب باشند، ولی برای نوع انسان بد (دابسن، 1377: 78 – 77).
همانگونه که قبلاً نیز متذکّر شدیم، توجّه به بحرانهای زیستمحیطی، از دیگر دغدغههای جدّی مطالعات اجتماعی در سالهای اخیر به شمار میرود. در این راستا، معماریْ همسو با سایر هُنرها، در این مسیر گام برداشته و بحثهای پایهای طرّاحی معماری نیز با اصطلاحات اکولوژی، بحران طبیعت و پایداری مقارن شده است. از طرفی، تغییراتی که با توجّه به معیارهای زیستمحیطی و پایداری پدید میآیند، هر روز دامنهی بحثهای معماری و محیط زیست را گسترش میدهند. لذا، سخن از پایداری در معماری را میتوان به تصوّر و طرّاحی ساختوساز آینده تعبیر کرد. آن هم نه تنها با پایداری فیزیکی ساختمان، بلکه با پایداری و حفظ این سیّاره و منابع انرژی آن.
اوّلین حامیان پایداری که بهطور جدّی در دههی 60 با آن برخورد کردند، بیشترین دغدغهی کاریِ آنها در حیطهی حفظ محیط زیست از ضایعات صنعتی، هماهنگی مصنوعات ساخته شده با طبیعت، حفظ تعادل اکولوژی و غیره بود. ولی با گذشت سه دهه، حیطهی معانی واژگان مذکور به کُل تغییر کرد و با یک نگرش مُثبتتر از قبل و با دید کُلنگر به روابط اجتماعی، تعامل بین نیروها و با چشماندازی به آینده و تحولات تکنولوژی، به موضوع مینگرند. نامگذاری روزی به خاطر زمین باعنوان «روز زمین» (‘Earth Day’) [22 آوریل]، در ژوئن سال 1970، حادثهی مهمّی بود که در تاریخ جنبشهای سبز به وقوع پیوست. این رویداد تاریخی باعث شد تا نگرانیهــای اکولوژی که در دهـهی 60 مطرح شده بود، پُررنگتر گردد. این امر، بهویژه دو سال بعد یعنی در زمانی که منابع سوخت فسیلی خاورمیانه کاهش یافت و قیمت آن بهطور قابل ملاحظهای افزایش پیدا کرد، اهمیّت بیشتری یافت. به این ترتیب، در پی اعتراض همگانی، تلاشهای فراوانی از سوی مجامع دستاندرکار محیط زیست آغاز گردید. بهخصوص در سال 1972، گزارشی از طرف انجمن اندیشمندان رُم منتشر شد که در آن به مواردی از جمله «فعّالیّتهای صنعتی در جهان و کاهش منابع تجدیدناپذیر» اشاره شده بود. موضوعات زیستمحیطیِ مطرح شده در اوّلین گردهمایی «روز زمین»، بیانگر این واقعیّت بود که کاهش منابع، رشد جمعیّت و محدود شدن زمینهای کشاورزی، نتیجهای جز قحطی جهانی، آلودگی آب و هوا، سوراخ شدن لایهی اُزُن و متعاقباً به وجود آمدن شرایط گُلخانهای در جوّ زمین، در بر نخواهد داشت؛ حقیقتی که امروزه برای ما بسیار ملموس و مشهود است. در اوّلین گردهمایی «روز زمین»، اساساً بهجای اکولوژی، موضوع «تداومپذیری، پایداری» (‘sustainability’) بیشتر مورد توجّه قرار گرفته و بر اهمیّت درک و شناخت این مفهوم برای آیندگان، بهویژه مسئولان این امر، تأکید شده بود. اوّلین کاربرد واژهی «پایداری» در ارتباط با محیط زیست، در سال 1980 و در مقالاتی با عنوان «استراتژی حفاظت از جهان» که توسّط «سازمان بینالمللی حفاظت از طبیعت» منتشر گردید، برای همگان روشن شد (Steele, 2005: 166).
یافتن راهکارهایی برای توسعهی پایدار، هر ساله با تشکیل کُنفرانسها و مجامع بینالمللی انجام میگیرد و شروع این رَوَند با اوّلین کنفرانس سازمان ملل متّحد در سوئد با نام «محیط زیست انسانی»، در سال 1986، به انجام رسید. هدف عمدهی این کنفرانس، توسعهی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، با مدِّ نظر قرار دادن مفهوم توسعهی پایدار بود. پس از کُنفرانس «محیط زیست انسانی»، نهادی با نام «برنامهی محیط زیست سازمان ملل»، در اجلاس لاهه در هلند، از سوی کُنفرانس محیط زیست و توسعهی سازمان ملل، در سال 1991، تأسیس شد. در ادامهی همین اجلاس، در بهار سال 1992، کنفرانسی توسط موریس سْتْرانگ (Maurice Strong) سازماندهی شد که کُمیسیون سازمان ملل ناظر آن بود. این کُنفرانس در سِرّادو مار (Serrado Mar)، نزدیک شهر ریو دو ژانیرو در برزیل، با عنوان «اجلاس زمین» برگزار گردید. در این اجلاس، بیش از یکصد رهبر جهان، شرکت کردند. مهمترین مصوّبهی این اجلاس، «دستورکار 21» (Agenda 21) بود؛ طرحی پیچیده با چهل بخش مجزّا برای شناسایی مسائل متفاوت زیستمحیطی. سرفصلهای مطرح شده در دستورکار 21 را میتوان در شش اصل کُلّی دستهبندی نمود. این اصول عبارتند از: استفادهی بهینه از منابع کُرهی زمین؛ حفاظت از منابع مشترک کُرهی زمین؛ مدیریّت زیستگاههای بشری؛ مدیریّت و کنترل زوائد و آلودهکنندههای محیط زیست؛ رشد اقتصادی قابلِ کنترل (پرانک و الحق، 1380).
یکی از مفاهیم کلیدی این جنبش که تأثیر بهسزایی در معماری داشت، بحث «توسعهی پایدار» بود. واژهی «پایدار»، در مقابل واژهی انگلیسی ‘sustainable’ است که از مصدر ‘to sustain’ به معنی «زنده نگهداشتن» و یا «استمرار بخشیدن» گرفته شده. تعریفات زیادی در مورد مفهوم پایدار یا «توسعهی پایدار» از طرف کمیسیونهای جهانی و یا اندیشمندان گروه سبز پیشنهاد شده، در زیر به اهمّ این تعاریف اشاره میشود، ولی آنچه مهم است، هیچکدام تعریف جامعی به دست نمیدهند:
• تعریف کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه: تأمین نیازهای کنونی بدون لطمه زدن به توانایی نسلهای آینده برای برآوردن نیازهای خاصّ خود؛
• تعریف توسعهی جهانی حفاظت: بهبود کیفیّت زندگی انسان در چارچوب ظرفیّت بُرد اکوسیستمهای حامی؛
• تعریف دیوید پییِرس، اقتصاددان انگلیسی: پایداریْ حدّاقل نیازمند یک موجودی ثابت سرمایهی طبیعی به معنی کلّیهی داراییهای زیستمحیطی است؛
• توسعهی پایدار آن توسعهای است که سلامت انسان و نظامهای اکولوژیکی را در بلند مدّت بهبود بخشد (بهنقلاز کیم، 1382: 7؛ بحرینی و مکنون، 1380: 44؛ پرانک و الحق، 1380: 87).
هدف اصلی توسعهی پایدار، تأمین نیازهای اساسی، ارتقاء سطح زندگی برای همه، حفظ و ادارهی بهتر اکوسیستمها و آیندههای امنتر و سعادتمندتر ذکر شده است. این هدف خود مُتضمّن تناقضی است که بسیاری آن را از خصوصیّات اصلی اصطلاح «توسعهی پایدار» میدانند: تأمین رشد لازم برای بهبود سطح زندگی عموم و آیندهای مرفّهتر و درعینحال، حفظ اکوسیستمها. لیکن، موضوع این است که با تغییراتی که بشر در محیط و بستر طبیعی خود پدید آورده، به چنان مرحلهی بُحرانی از تاریخ خود رسیده است که ادامهی حیات سالم در کُرهی زمین را مُستلزم تجدید نظر در فرضیاتی قرار میدهد که مُدلهای رایج برنامهریزی و توسعه بر پایهی آنها قرار گرفتهاند. استفادهی گسترده از مفهوم پایداری، مُبیّن استحکام و مُفید بودن اهداف و معانی برای معماری و شهرسازی است. از مهمترین این خصوصیّات، توجّه به چشمانداز بلند مدّت است. اگرچه بدیهی بهنظر میرسد که برنامهریزی و ساختمانسازی الزاماً بلند مدّت باشند، لیکن در عمل اغلب چنین نیست. خصوصاً الگوهای بُلند مدّت رشد مناطق شهری، کاربریها، استفاده از منابع و توسعهی زیرساختها، نیازمند توجّه هستند، چه رسد به موضوع کُهنهی جلوگیری از رشد بیرویهی حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ. از سویی، بیش از 30 سال است که رابطهی انسان با طبیعت بهدلیل رُخ دادن طیف وسیعی از بُحرانهای محیطی، در زُمرهی مباحث خاصّ و بسیار مهمّ درآمده است. دادهها نشان میدهند که انسان قرن حاضر، روزانه بهطور متوسّط، بیش از 60 برابر انسان دورهی کشاورزی و 6 برابر انسان دههی 50، انرژی مصرف میکند. مصرف روزافزون انرژی در شهرها، بهویژه در ساختمانها که سهم قابل توجّهی را به خود اختصاص دادهاند، جهان را با مُخاطراتی همچون گرم شدن سیّارهی زمین، تخریب لایهی اُزُن و بارش بارانهای اسیدی، مواجه ساخته است. از سوی دیگر، تأمین آسایش و راحتی بیقید و شرط استفادهکنندگان ساختمانها، چه در منازل و چه در محیطهای کار، باعث ایجاد وابستگی مُفرط انسان به سیستمهای مکانیکی و درنتیجه، مصرف عنانگسیختهی انرژی شده و این بیتوجّهی در طرّاحی ساختمانهای معاصر، انعکاس یافته است. انسان اکنون از لحاظ صرفهجویی انرژی، در موقعیّتی قرار دارد که هیچگاه تا بدین حد بحرانی نبوده، لذا موضوع معماری پایدار، استفادهی بهینه از انرژی و توجّه به محیط، در رأس برنامههای اجرایی بیشتر حکومتها، قرار گرفته است. درواقع میتوان گفت، طرّاحی ساختمانها و شهرها در هر گوشه از جهان میتواند باعث تخریب یا بهبود شرایط زیستی در زمین گردد؛ به همین علّت و با در نظر گرفتن همپیوندی این تأثیرات، طرّاحی ساختمانهایی که ویژگی صرفهجویی در انرژی و همچنین حفاظت از محیط زیست را در خود داشته باشند، در زُمرهی اصلیترین مسؤولیّتهای معماران قرار میگیرد.
تا امروز تلاشهای معماران و مهندسان در جهت کاهش وابستگی انسان به سیستمهای مکانیکی، نتایج مطلوبی داشته و به ابداع و اجرای روشهای جدید بهبود شرایط زیستی انسان از طریق استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر، مُنجر شده است. بهعنوان مثال میتوان به روشهایی چون تهویهی مطبوع با امکان جریان هوا از سقف، تهویهی مطبوع از طریق پالایش شبانه، دمیدن هوا از زیر کف، کنترل نور طبیعی، استفاده از فضای سبز و گیاهان و نظایر آن اشاره کرد، که از طریق رعایت و بهکارگیری این روشها در معماری برخی ساختمانها توانستهاند، انرژی و منابع طبیعی همچون گرما و نور خورشید، باد، انرژی گرمایی زمین، آب باران را مورد استفاده قرار دهند. جامعهی معماری، قدرت تکنولوژی را در حلّ مشکلات انسان نادیده گرفته است، ولی معماری پایدار دو مقولهی «تکنولوژی و اهداف انسانی» را کنار هم آورده و به ایجاد روابط انسانی، اعتباری معنوی بخشیده است. از آنجا که نسل بشر 80 درصد طول مدّت زندگی خود را (حدوداً 60 سال) در خانه سپری میکند و زیستگاه او الزاماً یک محیط داخلی است، محیط زیست، سلامت جسمی و روانی او را تحت تأثیر قرار میدهد. پس معماری پایدار میتواند کلیدی برای پاسخگویی به این سئوال باشد که «چگونه معماری میتواند از زندگی سالم و مفید حمایت کند؟» میتوان گفت، ساختمانهای سبز علاوه بر برآوردن نیازهای جسمی انسانها، نیازهای روحی آنها را نیز مُرتفع میسازند و درواقع نظامهایی هستند که توسعهی پایدار را در سطح جامعه براساس سلامت بشر، بهرهوری و رفاه بیان میکنند.
دگرگونسازی سنّتهای ساختوساز، بهگونهای که بتوان آنها را به شکلی شایسته و مطلوب در طرّاحی مُدرن به کار بست، نیاز به درک کُلّ چالشهایی دارد که در گذشته هیچگاه وجود نداشتهاند. چالشهایی که معماری امروزه در راه رسیدن به پایداری، با آنها دست به گریبان است، بسیار متنوّع و گستردهاند. مکانیابی برای ساختمانهایی که بهمنظور پایداری ساخته میشوند، امری حیاتی است، زیرا باید به این نُکته توجّه کرد که اصولاً آیا برپایی چنین ساختمانهایی در میان شهرهای شلوغ با جنبوجوش جمعیّت و ترافیک سنگین، آلودگی هوا و سروصدا، امکانپذیر است؟ و آیا کمبود منابع و آلودگی میتواند در موفّقیّت یا شکست این پروژهها تأثیر گذاشته باشد؟ و یا اینکه ارتباط بین شهر و فضای سبز چگونه تأمین خواهد شد؟ از طرفی، برنامهریزیهای مالی پروژه باید بسیار واضح و روشن باشند؛ چه در مورد هزینههای اوّلیه و چه در مورد مخارج اجرایی. همچنین، ایجاد تعامل بین ساختمانها و فنّاوری و ایجاد ارتباط بین تکنولوژی و اهداف انسانی، از دیگر چالشهایی است که معماری باید با آن مواجه شود. پس به جرأت میتوان گفت: معماری پایدار از لحاظ منطق، جالب، از لحاظ حرفهای، دشوار و از لحاظ طرّاحی، بسیار پُرزحمت است.
کِـن یـیـنـگ
یکی از چهرههای کلیدی طرّاحی ساختمانهای مُرتفع سازگار با محیط زیست، کِن یینگ (Ken Yeang) است. او به سال 1948 در پنانگ مالزی بهدنیا آمد. تحصیلات خود را در رشتهی معماری و طرّاحی فضای سبز تا سطح دکترا در دانشگاه مالزی، مدرسهی انجمن معمــاران لندن (1970) و کالج وُلفسن در دانشگاه کِیمبریج (1972)، ادامه داد. رساله دکترای او باعنوان «طرّاحی سازگار با طبیعت: پایهی طرّاحی بومشناختی»، یکی از بهترین رسالههای دورهی دکترای دانشگاه کیمبریج شناخته شد و در سال 1995 باعنوان طرّاحی با طبیعت (Designing with Nature)، توسط انتشارات مکگراـ هیل (McGraw-Hill) در ایالات متّحده به چاپ رسید. او بعد از بازگشت به مالزی، با همکاری تی. آر. حمزه (T. R. Hamzah)، دفتر شخصی یینگحمزه را تأسیس کرد و تا سال 2000، هشت کتاب در زمینهی نظریّات خود و نیز چندین مقالهی مرجع منتشر کرد که به بررسی مسائل اقلیمی در ساختمانهای بُلندمرتبه اختصاص داشتند. او به سال 1999، جایزهی معروف پرینسکلاؤس (Prince Claus Awards) را بهخاطر طرّاحی مُتناسب با اقلیم و در همان سال، جایزهی آقاخان را به خاطر طرّاحی منارهی مسینیاگا (Menara Mesiniaga) (آی.بی.ام.)، به خود اختصاص داد. او در شورای مؤسّسهی معماران مالزی و «شورای معماران آسیا» (ARCASIA: Architects Regional Council of Asia) خدمت کرده است. یینگ عضو افتخاری مؤسّسهی معماران آمریکا نیز هست. از مهمترین ساختمانهای او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
منارهی مسینیاگا (ای.بی.ام.)، درکوالا لامپور مالزی، از سال 1989 تا 1992؛ منارهی TA1 در مالزی، از سال 1992 تا 1996؛ بُرج نارا (Nara Tower) در توکیو، به سال 1992؛ بُرج EDITT در سنگاپور، به سال 1998؛ منارهی UMNO در مالزی، از سال 1995 تا 1998؛ بُرج BATC در سنگاپور، به سال 1998؛ پاویون گاتری (Guthrie Pavilion) در مالزی به سال 1998 (Steele, 2005; Richards, 2001→).
بررسی آثار یینگ بهصورت منفرد و جداگانه، کار نادرستی است، زیرا لازم است که این آثار، در قالب زمینهای از الگوی عقاید و تجربههای در حال پیشرفت و تلاشهای نظری و اجرایی در مجموع پروژههایی که وی در طی 16 سال گذشته با آنها درگیر بوده است، مورد بررسی قرار گیرند. ریشهی این الگوها، از سه عامل، تأثیر پذیرفته است: نخستین و مهمترین عامل، زمینهی فرهنگ مالزیایی اوست؛ عامل دوّم، یکی از تجربههای یینگ در طول دوران تحصیل او در مدرسهی معماری انجمن معماران (AA) است، جایی که همکاران او و سرپرست واحد پیتر کوک (Cook) به همراه اَلوین بویارسکی (Alvin Boyarsky)، زمینههای بروز خلاقیّت او را فراهم آوردند و عامل سوّم، دوستی یینگ با کیشو کوروکاؤا (Kisho Korokawa) بود که در پیشرفت روحیّهی نقّاد و فیلسوفانهی این معمار، که در ایدههای متابولیستی حول «تغییرات بیولوژیکی شبیهسازی شده و نیز معماری اُرگانیک» ریشه داشت، مؤثّر افتاد (جولایی و دیگران، 1385: 111) .
گرایشهای یینگ پس از تأسیس دفتر شخصی خود و همکاری با حمزه، در سه زمینهی اصلی گسترش یافت؛ نخست، در مجموعهای از پروژهها و کارهای اجراء شده؛ دوّم، پژوهش در مورد مُدلهای سنّتی و اصول وام گرفته شده از آنها برای ساختمانها و شهرهای مناطق استوایی؛ و سوّم، در تلقّی خود از «باغشهر استوایی» (‘Tropical garden city’) و ارتباط ساختمانها با منظر و اقلیم و با در نظر گرفتن تأثیر توسعهی عمودی بر سامانهی زیستی خود شهر.
عمده گرایش طرّاحی او، طرّاحی آسمانخراشهای سبز است. او با تحلیل و بررسی عناصر اقلیمی و جایگاه آن در طرّاحی آسمانخراشها، نوع جدیدی از طرّاحی ساختمانهای بلندمرتبه را پیشنهاد میکند که با عناصر و عوامل محیطی مناطق گرمسیری، همخوانی دارد. او طرح آسمانخراشهای خود را بهعنوان «آسمانخراشهای گرمسیری» نامگذاری میکند. از نظر یینگ، طرّاحیپایدار، همان طرّاحی اکولوژیک است. درواقع، طرّاحیپایدار برای او نوعی از طرّاحی قلمداد میشود که در طول چرخهی حیات خویش با سیستمهای اکولوژیکی کُرهی زمین، هماهنگی کامل داشته باشد. ازطرفی، برای یینگ، معماریپایدار راهکاری است که میتوان به تبع آن، فضاهای قابل زیست طبیعی ساخت. او استدلال مینماید که با شناخت منطقه و عوامل طبیعی آن، از جمله آب و هوا، زمین و غیره، میتوان ساختمانی زیستمحیطی ساخت که رفاه فیزیولوژیکی بیشتری را برای ساکنین آن فراهم نماید (Yeang, 1992: 41). او معتقد است، با افزایش جمعیّت شهرها، قیمت بالای زمین و غیره، ساخت آسمانخراشها، امری اجتنابناپذیر است، ولی آنچه در این روند مهم است، نحوهی برخورد و شیوهی طرّاحی این آسمانخراشهاست. بهزعم او، آسمانخراشها همچون اتومبیل، در عصر حاضر، از لزومات زندگی است و همانگونه که نمیتوان شهر بدون اتومبیل را در نظر مجسّم کرد، توسعهی شهرها هم با شرایطی که در عصر حاضر به وجود آمده، به ساخت آسمانخراشها نیازمندند. ولی آن چه در این روند مهمّ است، همزیستی ساختمانها با فضاهای سبز طرّاحی شده و بهطورکُلّی، با محیط زیست است. برای یینگ، معماری سبز، راهکاری است که او به مدد آن میتواند، فضاهای قابل زیست متناسب با اقلیم گرمسیری طرّاحی نماید (Steele, 2005: 193-194).
یینگ، در توصیههای اقلیمی خود، یکی از مهمترین دلایل ساخت آسمانخراشهای سبز را، پایین بودن هزینههای مصرفی، و در نتیجه، کاهش مصرف انرژی ساختمان، میداند. او بر این عقیده است که طرّاحی با شرایط اقلیمی، سبب کاهش مجموعهی انرژی مصرفی ساختمان تا حدود 40 درصد میشود (Yeang, 1992: 42). بهزعم یینگ، طرّاحی سبز میتواند از اثرات منفیِ ساختمانها بر محیط را بکاهد و با جایگزینهای آتی آن، هماهنگی لازم را داشته باشد. اگر آیندهای پایا برای نوع بشر مدّ نظر است، باید در سطح جهانی و منطقهای، سیستمهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بر اصول اکولوژی همهجانبه، استوار باشند. اصول پایهای طرّاحی سبز برای یینگ، همگام با اصول و مفاهیم اکوسیستم و طرّاحی اکولوژیک است. از نظر او، در طرّاحی سبز لازم است که طرّاحان، علاوه بر اصول و مفاهیم اکوسیستم، بعضی از اصول طرّاحی اکولوژیک را بدانند. این اصول عبارتند از:
• طرّاحی اکولوژیکْ طبیعت بازگشتپذیر محیط و مرزهای آنرا محترم میشمارد؛
• طرّاحی اکولوژیک اهمیّت تنوّع زیستی گونهها را در نظر دارد؛
• طرّاحی اکولوژیک همواره باید متوجّه به این نکته باشد که هیچگاه نمیتواند، پیچیدگی طبیعت را کامل و جزءبهجزء بازسازی کند؛
• طرّاحی اکولوژیک باید به دنبال ترمیم و نگهداری اکوسیستمها باشد؛
• طرّاحی اکولوژیک به دنبال همزیستی میان سیستمهای مصنوع بشر و سیستمهای طبیعی است؛
• طرّاحی اکولوژیک ایجاد بینظمی در سیستمهای طبیعی را بهحساب میآورد؛
• طرّاحی اکولوژیک همواره معتقد است که طبیعت، آخرین اُلگو برای همه طرّاحیها است؛
• طرّاحی اکولوژیک به این نکته واقف است که محیط مصنوع به زمین، بهمثابه فراهمکنندهی منابع انرژی و مواد وابسته است؛
• طرّاحی اکولوژیک درواقع طرّاحی است که منابع تجدیدپذیر را در حدّی کمتر از آستانهی بازسازی آن، توسّط طبیعت مصرف میکند و از حدّاکثر کارآیی منابع تجدیدناپذیر، استفادهی لازم را مینماید؛
• طرّاحی اکولوژیک به این نکته اذعان دارد که تمامی طرّاحیها، اثری جهانی دارند، چراکه اکوسیستمها به یکدیگر وابستهاند؛
• طرّاحی اکولوژیک مدیریّت خروجیها را از محیط مصنوع به اکوسیستم، به عهده گرفته است؛
• در تمامی طرّاحیها باید اصول اکولوژیک چرخهی فیزیکی زندگی در نظر گرفته شود؛
• طرّاحی اکولوژیک به این نکته توجّه دارد که تمامی فعّالیتهای ساختمانی، دربرگیرندهی تغییرات فضایی و تبادلات ماده و انرژی است؛
• طرّاحی اکولوژیک باید در مورد طبیعت، همهجانبهنگر باشد؛
• طرّاحی اکولوژیک باید نگاهی پیشبینیکننده داشته باشد؛
• طرّاحی اکولوژیک چندمنظوره است (رک. به یینگ، 1383).
بر اساس اصول یینگ، طرّاحی اکولوژیک، سیستم مصنوع و استفادهکنندگان آن را به جهان زنده مربوط مینماید. اکولوژی، ارتباطی درونی و هماهنگی خلاقی پدید میآورد که کاملاً با مرزبندیهای مصنوع در تضادّ است. بنابراین، به طرّاحی اکولوژیک باید بهعنوان یک ارتباط همهجانبه و در بر گیرندهی مدیریّت صحیح انرژی و موادّ مصرفی در سیستم مصنوع و همگام با اکوسیستمهای جهان زنده نگریست. بهعلاوه، این نگرش، هدف کوتاه مدّتی را در بر نمیگیرد و چرخهی حیات، از جمله منابع اوّلیهی آنرا پوشش میدهد. این مجموعه، پویا و فراتر از زمان است. یینگ، در طرّاحی آسمانخراشهای اقلیمی خود، اصولی را مدّ نظر قرار میدهد که اصول عامّ نگرش اقلیمی او به طرّاحی آسمانخراشهاست. این اصول به قرار زیرند:
• موقعیّت قرارگیری تأسیسات مرکزی ساختمان: موقعیّت قرارگیری تأسیسات مرکزی در ساختمانهای بلندمرتبه، یکی از مهمّترین عواملی است که باید به طور کُلّی مورد مطالعه قرار گیرد، چون مکان آن، تعیینکنندهی بقیه عوامل تشکیل دهندهی ساختمان، از جمله فضاهای بازشو، فضاهای خدماتی و پوششهای بیرونی ساختمان است؛ لذا به سه طریق میتوان محلّ قرارگیری هستهی اصلی تأسیسات مرکزی آسمانخراشهای اقلیمی را طرّاحی کرد؛ بهصورت هستهی مرکزی بر محور مرکزی ساختمان؛ بهصورت هستهی مضاعف؛ بهصورت تک واحدی در قسمتهای کناری ساختمان؛
• طرّاحی تهویهی طبیعی و کنترل تابش آفتاب: بهمنظور ایجاد تهویهی طبیعی هوا و کُنترل تابش آفتاب، میتوان با استفاده از ساخت بالکُن جلوی پنجرهها و استفاده از سایهانداز، نور خورشید را کنترل کرد؛
• طرّاحی فضاهای بازشو: فضاهای بازشو در ساختمان باید طوری طرّاحی شوند که نور خورشید بهصورت کنترل شده، وارد محیط داخلی ساختمان گردد؛
• عـایقکاری سقف ساختمان: سقف سـاختمـان بهطور کامل باید عـایقکاری شود تا از نفوذ گرما به داخل مجموعـه جلوگیری شود؛
• طرّاحی فضای خالی داخل ساختمان: فضاهای خالی داخل آسمانخراشها، از مهمترین فضاهایی هستند که حرکت باد را در داخل ساختمانها کُنترل میکنند. لذا، در طرّاحی آن باید عواملی همچون ارتباط فضاهای بازشو با فضای خالی ساختمان، ارتباط سقف و سایهبان سقف با فضای خالی را مدّ نظر قرار داد؛
• قرارگیری دریچههای قابل تنظیم: طرّاحی دریچههای قابل تنظیم در پوستهی ساختمان، جهت کنترل باد و نور خورشید؛
• پیلوت طبقهی همکف: پیلوت طبقهی همکف، جهت استفاده و کنترل جریان عمودی هوا در فضای مرکزی ساختمان، لازم و ضروری است. لذا طبقهی همکف باید بهطور کامل از هرگونه ساختوساز خالی شود تا امکان ایجاد فضای مناسبی جهت تهویهی هوا فراهم آید. نکتهی مهم، کنترل گردباد در قسمت پایین ساختمان است که با کاشت درختان در امتداد باد و گذاشتن موانع مصنوعی در سایت مجموعه، میتوان باد را کنترل کرد؛
• طرّاحی چشماندازهای سبز عمودی: با کاشت درختان در طبقات و با استفاده از جعبههای گل و گیاه در بالکُنهای طبقات، این مورد امکانپذیر است و جلوهی خاصّی به ساختمان میبخشد». (Steele, 2005; Richards, 2001; Yeang, 1992→)
آثار یینگ بهصورت عملی و نظاممند، بیان از نگرانیهای او در زمینهی مسائل زیستمحیطی دارند. با وجود آنکه مهمترین نگرانیهای وی را میتوان از تمهیداتی دریافت که برای آسمانخراش زیست اقلیمی خود در نظر گرفته است، این نگرانیها در طرّاحی چهار بُرج اخیر او بهچشم میخورد و هر کدام از این بُرجها به یکی از عناصر پایدار طرّاحی اقلیمی یینگ پاسخ میدهند: منارهی مسینیاگا (آی.بی.ام.)، (طرّاحی حیاطهای آسمان)؛ بُرج نارا در توکیو، (فضای سبز عمودی)؛ بُرج EDITT در سنگاپور، (زیرساختهای اقلیمی و هستهی مرکزی)؛ و منارهی UMNO در مالزی، (تهویهی طبیعی). به هر حال، برای اینکه بتوان پروژههای مذکور را در زمینهی کاری یینگ بررسی کرد، بسیار مهمّ است که ابتدا به بُرج مبنا و مبدأ این پروژهها، منارهی مسینیاگا، اشاره نموده، و سپس به پروژههای دیگر بپردازیم.
منارهی مسینیاگا (آی.بی.ام.) در مالزی از سال 1989 تا 1992، طرّاحی و ساخته شد. در ساخت این بُرج، به جای خودنمایی درونگرا و دیکتاتورمآبانهی یک شرکت بزرگ چندملّیتی، از بیان چشمنواز و تنومند نوعی تکنولوژی نوظهور استفاده شده است. این بنا، به سه بخش کُلّی تقسیم میشود: طبقهی همکف، که بستری سبز و پوشیده از گیاهان است، ده طبقهی دایرهای شکل برای دفاتر، که هر کدام برخوردار از یک باغچه بر روی بالکن هستند، و یک تاج برروی بُرج با سقفی خورشیدی، که استخری زیر قوس آن قرار دارد. مهمترین ابزاری که یینگ، بهمنظور صرفهجویی در مصرف انرژی از آن استفاده میکند، دو حیاط معلّق سبز است که به دور ساختمان پیچیده و بالا میروند و باعث ایجاد سایه و تضادّ بصری بین سطوح فلزّی و آلومینیومی میشوند. دوّمین ابزار، قابی از بتن مسطّح است که از صفحههای خورشیدی و دیوارههای جداکننده ساخته شده است و پوششی از ترکیب شیشه و فلز دارد، که با پایهای شیبدار و تاجی فلزّی برجستگی مییابد و تصویر معماری «هایتِک» اوّلیّهای که از این ساختمان در ذهن بیننده شکل میگیرد را هر چه طبیعیتر میسازد. این بُرج، در گسترهی محلّ استقرار خود، به یک نشانه بدل شده است و زمینهای اطراف آن، با وجود این بُرج، تشخُّص و ارزش و اعتبار فراوانی یافتهاند.
بُرج نارا در توکیو به سال 1992 طرّاحی شد. موقعیّت شهری بُرج در منطقهای بین شهر توکیو و منطقهی باستانی نارا قرار دارد. بُرج بر اساس نیاز یک ژاپنی و فرهنگ او طرّاحی شده است. بُرج نارا بهصورت آسمانخراش اقلیمی 180 طبقه به ارتفاع 880 متر طرّاحی شده است. بُرج در اصل ماحصل یافتههای یینگ در مورد طرّاحی آسمانخراشهای سبز و طرّاحی سبز شهری عمودی است. از مهمّترین عوامل و عناصر معماری که یینگ در طرّاحی بُرج نارا به کار برده است، میتوان بهموارد زیر اشاره کرد:
فضای سبز داخل طبقات، سیرکولاسیون باد، نور خورشید و چرخش روشنایی ساختمان با کنترل سایهبانها، کنترل رشد گیاهان بهصورت مارپیچی در بدنه بُرج، کنترل گازهای زیانآور، طرّاحی سرویسهای خدماتی با بهکارگیری سیستمهای خورشیدی و در نهایت، قراردادن بیشترین بازشوها در جبههی شرقی غربی نما (Richards, 2001: 68-69).
بُرج نارا در طرّاحی و دیاگرامهای حرکتی، شباهت خاصی به منارهی مسینیاگا دارد، ولی آنچه بُرج نارا را متفاوت میسازد، توسعهی دیاگرامهای بُرج مذکور و بسط فضای سبز بهصورت عمودی در آن است. بُرج نارا در مقایسه با منارهی مسینیاگا طرّاحی مُبتکرانهای دارد، طوری که سیرکولاسیون هوای طبیعی در آن، به شکل پیشرفته،در تمام طبقات صورت میگیرد، و فضاهای پُر و خالی بُرج در تسهیل این روند کمک شایانی مینمایند. ستونهای عمودی که در بدنهی بُرج طرّاحی شده است، در تضادّ با سایهبانهای افقی و حرکت فضای سبز نما و گیاهان هستند که در مجموع ترکیبی غریب ایجاد میکنند. سازههای بُرج بهصورت فُـرمِ ‘V’ طرّاحی شدهاند که انتخاب این فُرم، خود در تهویهی طبیعی فضاهای داخلی آن نقش اساسی دارد. آنچه برای یینگ در طرح بُرج نارا مهم است، نحوهی ترکیب عناصر و فضاهای معماری در یک سیستم عمودی است. او با مدّ نظر قرار دادن سکونت عمودی و با ترکیب هوشمندانهی آن با فضاهای اداری و تفریحی، به ساختاری واحد دست یافته که این ساختار بهصورت پیشرفته در طرّاحی بُرجهای بعدی او نیز بهکار گرفته شده است.
بُرج EDITT در سنگاپور به سال 1998 طرّاحی شد. مباحث مطرح شده در این بُرج، ادامهی مباحثی است که یینگ در بُرجهای منارهی مسینیاگا و بُرج نارا بهکار برده است. یینگ با مدّ نظر قرار دادن ایدهی سکونت عمودی با توجّه به مباحث اکولوژیکی، اقدام به طرّاحی بُرج نموده است.
بنا در مراحل اوّلیهی طرّاحی، بهصورت بُرج مسکونی طرّاحی شده بود، ولی بعد از گذشت چندین ماه از روند طرّاحی، با صلاحدید کارفرما قرار بر این شد که عملکرد بُرج بهصورت تلفیقی از مسکونی و تجاری در نظر گرفته شود. پروژه با 26 طبقه در تقاطع دو خیابان اصلی، که از منظر شهرسازی دارای اهمیّت خاصّی بودند، طرّاحی شد. فضاهای سرویسدهی بُرج بر محور شرقی ـ غربی قرار گرفتهاند تا از نور و تابش آفتاب در تهویه و تأسیسات آن استفاده شود. بخشهای شرقی ـ غربی بُرج از نظر حجمی بسیار صُلبو سنگینتر از بقیهی قسمتهای بُرج بهنظر میرسند و بهوسیلهی پوششهای سوراخدار فلزّی پوشیده شدهاند. پوشش سوراخدار نمای شرقی ـ غربی بهخاطر تدابیر اقلیمی و استفاده از نور و هوا مدّ نظر قرار گرفته است.
آنچه طرح بُرج EDITT را برجسته میکند، استفاده از عوامل طبیعی در فرآیند طرّاحی اقلیمیِ آن است. این فرآیند بهصورتی است که آب باران و فاضلاب توسّط دستگاههایی که خود با انرژی خورشیدی کار میکنند بازیافت شده و دوباره در چرخهی تأسیساتی ساختمان مورد استفاده قرار میگیرند. ازطرفی، سیستمهای تهویه و روشنایی ساختمان، بهصورت مکانیکی و الکترونیکی کنترل میشوند و گاز دیاکسیدکربن خروجی ساختمان بهوسیلهی دستگاههای تهویه، کنترل و مهار میشود (Steele, 2005: 194-195).
منارهی UMNO در مالزی به سال 1998 طرّاحی شد. این آسمانخراش بهصورت یک بُرج 21 طبقه با نواحی سرویس دهنده در هستهی مرکزی طرّاحی شده است. آسمانخراش دارای دو سالن بزرگ مختصّ بانک با پوشش شیشهای است که با رَمپی به طبقههای پایین و بالا متّصل است. پارکینگهای مجموعه در طبقات 2 تا 5 طرّاحی شده و بالای این طبقات، 14 طبقه به فضاهای اداری اختصاص داده شده. یینگ در شرح پروژه مینویسد: «ساختمان دارای دیوارهایی است که طوری طرّاحی شده تا باد را به نواحی دلخواه و بالکُنهای تعبیه شده که بهعنوان محوطههای بسته طرّاحی شدهاند، هدایت کند و دارای دربها و مفصلهای قابل تغییر و کنترل میباشند و همچنین بازشوهای بُرج جهت کنترل مناسب باد و تهویه طوری طرّاحی شدهاند که از کوران هوا جلوگیری مینمایند.» او در ادامه مینویسد: «این ساختمان به عنوان اوّلین ساختمان بُلندمرتبهای است که از وزش باد بهعنوان تهویهی طبیعی برای ایجاد راحتی و آسایش در فضای داخلی ساختمان استفاده کرده است. در این ساختمان ما تلاش کردیم تا ورودی تهویهی طبیعی ساختمان را در قسمت پایین آن قرار دهیم، لذا دیوارها طوری طرّاحی شد که باد را به درون ساختمان هدایت و در تمام قسمتهای آن چرخش نماید» (Richards, 2001: 17-18).
آنچه منارهی UMNO را مهم جلوه میدهد، طرّاحی نمای ساختمان و فضایبازشوهای آن است. در طرّاحی نمای ساختمان سه بالکن جهت کنترل و حرکت باد تعبیه شده است. باد با فضای متحرّک بازشوها کنترل و جهت تهویهی داخلی بُرج بهکار گرفته میشود. نماهای شمالی و جنوبی، عایقکاری شدهاند و جهت جذب و کنترل نور خورشید بهکار گرفته میشوند و انرژی اصلی ساختمان نیز از این نما تأمین میشود.
مدارک فنی