


کامران دیبا و هنرهای تجسمی
نقش کامران دیبا در طراحی و شکلگیری موزه هنرهای معاصر
اقامت کامران دیبا در آمریکا در دوران تحصیل، و رفتوآمد به پاریس (محل اقامت والدینش)، زمینهی نزدیکی او را با هنر بعد از جنگ در غرب فراهم ساخت. علاقهی شخصی او به هنر نیز مزید بر علت شد تا به صورتی پیگیر و مستمر به مشاهده و مطالعهی هنر مدرن غرب بپردازد. نقاشیهای دیبا در سالهای بعد، بهخوبی نشاندهندهی تأثیری است که او از مشاهدات خود داشته. این علاقه و تأثیر و در نتیجه، آرزوی برخورداری از موزهای مدرن در ایران، همپا و همتراز با بهترین موزههای غرب، روزبهروز در وجود او بیشتر قوت گرفت، تا جایی که منجر به طراحی موزهی هنرهای معاصر تهران و سپس قبول پست مدیریت آن شد. کامران دیبا نقش مهم و بسزایی در طراحی و شکلگیری این نهاد داشته، چرا که او چند سال بعد از طراحی موزه و در بحبوحهی ساخت وسازهای عظیمی که با بودجههای کلان زیر نظر سازمان برنامه و بودجه در کشور صورت میگرفت، پیوسته به دنبال جذب بودجه برای اجرای این پروژه بود و در نهایت از سر لطف بالا رفتن درآمدهای نفتی، به مقصود خود نایل شد. در ضمن، به دلیل آشنایی و تجربهی دیبا در حوزهی فرهنگ و هنر غرب، جمعآوری آثار موزه و مدیریت آن نیز به وی سپرده شد. به این ترتیب شاید بتوان گفت موزهی هنرهای معاصر تهران تنها موزهای باشد که معمار، مجموعهدار، کارشناسِ آثار هنری و مدیر آن، یک نفر به بوده است.
افتتاح موزه
ساختمان موزه طی سه روز افتتاح شد. روز اول به تاریخ 27 مهرماه 1356 با حضور بزرگان هنری جامعهی جهانی و افرادی همچون تامس مسر، ریيس موزهی گوگنهايم نیویورک، فيروز شيروانلو و آيدين آغداشلو آغاز شد و ديبا از بعضی اعضای هیئتمدیرهی موزه در آن زمان، از جمله کريم امامی، مهدی کوثر و داريوش مهرجويی نام میبرد. رسانههای ملی و بینالمللی نیز خبر افتتاح موزه را پوشش دادند.
واکنش شرکتکنندگان خارجی به افتتاحیه موزه هنرهای معاصر در ایران
به گفتهی ديبا، واکنش کلیهی شرکتکنندگان خارجی در مراسم افتتاح موزه یکسان نبود و برخی از آنها در سخنان و مقالههای خود به انتقاد از گشايش چنين مرکزی در تهران پرداختند، از جمله ژرژ بای، رییس دوسالانه (بیینال) هنری پاريس که همان زمان در مقالهی خود در لوموند چنین نوشت: «اين موزه برای کيست؟ چرا اصلاً بايد اين موزه را بسازند؟ چه ربطی به بچههای ايران دارد؟ فايدهی اجتماعیاش مشکوک است.» به اعتقاد ديبا، خارجیها ترجيح میدادند ايران را به چشم يک کشور فولکلوريک که حاجی بابای اصفهانی در حجرهاش نشسته و با بادبزن حصيری رنگارنگ، مگسهای سمج بازار را شکار میکند، نگاه کنند. در روز دوم نلسن راکفلر، معاون رییسجمهور وقت آمریکا سخنرانی کرد و چنین بیان کرد: «این موزه یک نمونه در سراسر جامعهی هنری دنیاست و ما معتقدیم که اهمیت جهانی آن در حقیقت بیشتر از آن خواهد بود که ما اکنون فکر میکنیم.» راکفلر بعدها به کامران دیبا گفت: «این موزه نسل بعدی و کاملکنندهی موزهی گوگنهایم [به طراحی فرانک لوید رایت] در نیویورک است.» خانوادهی راکفلر پایهگذار موزهی هنرهای مدرن نیویورک هستند و خود او و اعضای خانوادهاش از مجموعهداران بزرگ میباشند.
گردآوری گنجینهای برای موزه
دیبا در حرکتی شایستهی تقدیر، ارزشمند و بیسابقه اقدام به گردآوری گنجینهای برای موزه کرد که شامل تعداد زیادی از ارزندهترین آثار هنرمندان معاصر داخلی و خارجی میشود، هماکنون در ردهی والاترین مجموعههای هنری دنیاست و ارزش مالی آن چند میلیارد دلار برآورد میشود. وی توانست به لطف بالا رفتن قيمت نفت و دلارهای حاصل از آن (پترو دلار) کلکسيون گرانقيمتی از آثار هنری مدرن قرن بيستم شامل تعداد زیادی تابلوی نقاشی، اثر حجمی و عکس برای موزه خريداری کند که 25 سال بعد و زمان مدیریت موزه توسط علیرضا سمیعآذر در سال 1381 این آثار برای دومین بار (اولین بار بعد از انقلاب) در معرض نمایش عمومی گذاشته و با استقبال بینظیری ازطرف مردم و هنردوستان مواجه شد.
تعداد کمی از این آثار خارجی به سبک امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم هستند. کلکسیون آثار مدرن موزه نیز محدود است، ولی جامعتر از گروه اول میباشد، آن هم به این دلیل که جمعآوری آثار قدیمی (اوایل قرن بیستم) بهسادگی امکانپذیر نبود و نیاز به صرف وقت و حوصلهی فراوان داشت. تمامی اینها آثاری گرانقیمت و نایاب بودند و باید در صورت دسترسی، از بازار دستدوم خریداری میشدند، چون دیگر در گالریها موجود نبودند و نزد خانهها و مجموعههای خصوصی نگهداری میشدند. دیبا سعی کرد که از آثار هنرمندان نیمهی دوم قرن بیستم (هنرمندان معاصر) یا هنرمندان بعد از جنگ جهانی دوم، مجموعهای کامل برای موزه تدارک ببیند.
هزینهی طراحی و ساخت موزه
به نقل از کامران دیبا کل هزینهی طراحی و ساخت موزه با تمام اثاثیه و ملزوماتش که از سایر کشورها تهیه شده بودند و از بالاترین درجهی استاندارد در آن زمان برخوردار بودند، حدود بیست و هفت یا بیست و هشت میلیون تومان و قیمت آثار خریداریشده توسط وی از کشورهای خارجی، سهمیلیون و ششصد و سی ویک هزار و یکصد و هفتاد و پنج دلار و تابلوهای ایرانی شش میلیون و هشتصد و چهارده هزار ریال تمام شد. کامران دیبا در مورد تابلوهایی که با مشاورت او از طرف دفتر مخصوص خریداری شد، آمار و ارقامی در دست ندارد. گنجینهسازی دیبا روی هنرِ بعد از جنگ جهانی دوم و هنرمندان آمریکایی معطوف شد تا مجموعهای از آثار معاصر با ارزش بینالمللی گردآوری شود؛ هرچه باشد نیویورک در آن زمان پایتخت هنر معاصر شده بود و در برتری جریانهای هنری آن تردیدی وجود نداشت. در بازار هنری بینالمللی آن زمان، ایران و استرالیا مهمترین خریدارها بودند. تعدادی از آثار خارجی ارزشمند که در طول حضور فعال دیبا برای موزه خریداری شد به تفکیک مکاتب هنری، عبارتند از: آثاری از دورهی مدرن، سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی معروف به مکتب نیویورک، هنر پاپآرت، هنر مینیمال و دیگر جنبشهای آوانگارد زمان (خرید آثار امپرسیونیسم به درخواست وی نبوده است). همچنین کامران دیبا به عنوان اولین مدیر موزه، اقدام به خرید تعدادی آثار ارزشمند از هنرمندان معاصر ایرانی کرد.
موزه در دوران انقلاب
او تمام گزارشهای مطبوعات خارجی دربارهی پاره کردن تابلوهای موزه در دوران انقلاب یا جنگ را دروغ میداند و میگويد: «حتا در شديدترين مراحل انقلاب، به موزه و گنجینهی آن صدمهای وارد نيامد.»
لیکن در این میان اتفاقی برای یکی از آثار موزه افتاد که دیبا را سخت نگران کرد، اما خوشبختانه همانجا متوقف شد و مورد مشابه دیگری رخ نداد. قضیه مربوط به معاملهای میشود که در سال 1373 (1994م.) بین دو اثر ارزشمند صورت گرفت و طی آن تابلوی زن شمارهی سه، اثر ویلِم دِکونینگ با صفحاتی از یک مینیاتور قدیمیِ شاه تهماسب از شاهنامهی فردوسی، معروف به شاهنامهی هاتن (متعلق به بنیاد هاتن) مبادله گردید، این تابلو یکی از قطعات نفیس گنجینهی موزه بود.
از آنجایی که رابطهی ایران با غرب در پی وقوع انقلاب اسلامی تیره و دچار چالش شده بود، بیم آن میرفت که نمادهای فرهنگی غربی نیز در معرض خطر باشند و مجموعهداران و دلالان هنری سودجو با غنیمت شمردن این فرصت، ضرر غیرقابل جبرانی به گنجینهی موزه و اندوختههایش بزنند. چنان که بارها برای کسب اطلاعات در مورد محتوا و بهای آثار به شخص دیبا مراجعه میکردند و او هربار با مانعتراشی متقاضیان را از خرید این آثار هنری منصرف میکرد. دیبا از اینکه این کار آغاز روندی باشد که موجب از دست رفتن یا فقر مجموعه گردد، نگران بود. او به محض اطلاع یافتن از انجام معاملهی فوق و حدس بر اینکه یکی از هدفها فروش تابلوهاست، فوراً مقالهای نوشته و در روزنامهی کیهان لندن چاپ کرد تا نه تنها به تشریح جریان این معامله بپردازد، بلکه عاملی برای توقف فروش آثار گنجینهی موزه هم باشد، که تأثیرگذار هم بود.
موزه و ساختار آن
موزه از دوبخش تشکیل شده بود؛ اول بخش موزهداری و نمایش که شامل پنج سالن بزرگ، سرسرا و هشت فضای کوچکتر برای نمایشهای موزه بود و دوم بخش فعالیتهای وابسته و فرهنگسرایی که شامل فعالیتهای اداری، کتابخانه، مجموعهداری، انبار، رستوران، سالن سخنرانی، فیلم و غیره بود.
در سالن نمایش، کوشش بر این بود که نمونههای مختلفی از گنجینهی موزه در تمام نقاط به نمایش گذارده شود. طبیعتاً سه سالن بزرگ در انحصار نمایشهایی بود که مرتبط با مجموعهی موزه میشد و در بقیهی سالنها هم نمایشهای موقت برگزار میشد. هدف، ایجاد تنوع برای نمایشهای موزه بود و اینکه دائماً نمایشهای جدیدی در موزه مطرح شود که بتواند جمعیت بیشتری را در فصول مختلف جلب کند. هدف دیگر، یادگیری تاریخ هنر جهانی و ایرانی بود و تحقق نقش آموزشی نمایشها. برای نیل به این اهداف، موزه در زمان مدیریتش توسط دیبا با بنیادها و مؤسسات خارجی برای نمایشهای موقت و وارداتی در ارتباط بود و نمایشهای آثار متعددی از کشورهای خارجی، برای نمایش وام گرفته میشدند؛ یا به صورت کامل و یا تعدادی تابلو برای کامل کردن مجموعهی نمایشی.
در مورد خریداری تابلو از حراجیها و گالریها باید توضیح داد که در آن زمان در ایران حراجی وجود نداشت و جمعآوری آثار دستدوم بهسادگی امکانپذیر نبود. ولی در خارج از کشور، حراجیها دائم آثاری از گذشته را در معرض فروش میگذاشتند.
جمعآوری آثار ایرانی
جمعآوری آثار ایرانی بیشتر به صورت خرید از نمایشگاهها و گالریهای خصوصی انجام میشد و بهندرت از خود هنرمندان. دیبا فکر میکرد که خرید مستقیم از هنرمندان، باعث رکود اقتصادی گالریهای خصوصی میشود و معتقد بود که این گالریها باید از نظر اقتصادی تقویت شوند، چون تنها پایگاه جدی اقتصادی برای هنرمندان هستند و دیبا به هیچ وجه مایل به رقابت با گالریها نبود.
در مورد خرید آثار هنرمندان ایرانی از گالریها، نگار روحانی (دیبا) به اتفاق یکی از همکارانش، قبل از افتتاح گالریها، از آنها بازدید و بهترین آثار را برای موزه رزرو میکردند تا کامران دیبا آن آثار را ببیند و تصمیم نهایی را بگیرد.
تشکیل انجمن دوستداران موزه
با پیگیریهای دیبا یک انجمن دوستداران موزه هم تشکیل شد که زیر نظر بخش اداری به وجود آمد که در آنجا علاقهمندان به هنر، آبونمان مختصری میدادند و در برنامهها و سخنرانیها فرصت حضور مییافتند. این امکان مذکور بر پایهی این دیدگاه شکل گرفت که موزه تنها در انحصار هنرمندان و صاحبان گالریها و صاحبنظران هنر نباشد و دسترسی علاقهمندان و عوام به هنر هم فراهم باشد.
استعفای کامران دیبا 1357
کامران دیبا در پاییز ۱۳۵۷ از مدیریت موزه استعفا داد و آن پست را به دکتر مهدی کوثر، رییس سابق دانشکدهی معماری و شهرسازی دانشگاه تهران واگذار کرد.
متأسفانه پس از جمعآوری مجموعهی آثار هنری موزهی هنرهای معاصر توسط کامران دیبا، جریان خرید آثار هنری با رفتن وی متوقف شد و هیچ زمان در سطح کشور ارادهای به وجود نیامد که این مجموعه را زنده نگه داشته و با مرور زمان به آن اضافه کند.
به روز نگه داشتن موزه و فرصتهای از دست رفته
دیبا معتقد است که یکی از هدفهای موزه، بهروز نگه داشتن گنجینهی هنری آن است. مجموعهی هنری موزه مانند دریاچهای است که نیاز به رودخانه دارد و اگر رودخانهها خشک شوند، دریاچه هم بهتدریج رنگوبوی خود را از دست داده و ممکن است به مردابی تبدیل شود. تاکنون فرصتهای زیادی از دست رفته. یکی از این فرصتها از نظر دیبا، در اوایل انقلاب بود که به دلیل ضعف مدیریت هنری در کشور، آن دسته از مجموعههای هنری که میتوانستند در حکم ثروت جدیدی برای موزهها باشند، به حراج گذاشته شدند. یکی از این نمونهها، کلکسیون آثار هنری خود کامران دیباست که در منزلش جای داشت و نمونهی دیگر، تلویزیون ملی آن زمان بود که مجموعهای بزرگ از آثار هنرمندان ایرانی را در اختیار داشت. مثال دیگر، بانک مرکزی ایران بود که رییس آن، آقای سمیعی، از شیفتگان تابلوهای سهراب سپهری بود و آثار هنری او را برای سازمانهای اداری بانک خریداری کرده بود و متأسقانه از سرنوشت این آثار هم هیچ اطلاعی در دست نیست.
فرصت دیگری که از دست رفت، به هنگام حضور آثار ایرانی در حراجیهای دبی و برنامههای خریدوفروش گالریهای خصوصی بود که موزه در آنجا غایب بود. حالا با گذشت زمان، قیمت آثار ضروری خریدارینشده، به صورت سرسامآوری بالا رفته است. البته در زمان ریاست دکتر سمیع آذر، موزه یک دوران شکوفایی و فعالیتی را از سر گذراند. اما او نیز به دلیل فقدان بودجهی مناسب برای خرید آثار هنری، امکان چندانی برای توسعهی مجموعه در اختیار نداشت. به این ترتیب، موزهی هنرهای معاصر در سه دههی گذشته، فعالیتی در تقویت و توسعه خود نشان نداده است. دیبا میگوید: «فقدان مدیریت هنری در زمان مناسب و بیکار شدن کارشناسان، صدمهی بزرگی به مجموعهی دولتی-هنری کشور زد. سابق بر این موزه، بنیادی خصوصی و غیرانتفاعی بود و بهعنوان زیرمجموعهی نهادهای دولتی تعریف نشده بود. اما حالا که در تملک وزارت ارشاد است، جا دارد لیست باارزشی از کارهای هنری ضبطشده از کاخها و ادارات و مجموعههای خصوصی تهیه شود و از طریق سرشماری آنها، نگهبان و نگهدارشان باشد. آثار خارجی موزه یک مجموعهی ارزشمند با آثار کلیدی است و قابل توسعه میباشد.»
منبع: خانیزاد، شهریار. احسانی مؤید، فرزانه. کامران دیبا و معماری انسان دوستانه. تهران: نشر هنر معماری قرن، بهار ۱۳۹۳. ص.34.