پیچ و خمی در رودخــانه

داگلاس رید و تاد هایِز در اواسط دههی 1970 در دانشگاه لوییزیانا همدوره بودند. پس از آن، هایز به حرفهی طراحی داخلی در نیویورک مشغول شد و رید در بستن به طراحی محوطه پرداخت، ولی همچنان دوستان نزدیکی باقی ماندند و نگرش مشترک خود را نسبت به مقولهی زیبایی حفظ کردند: پایبندی به سادگی و وضوح فضایی.
از این رو هنگامی که رید و شریکش، ویل ماکریس، تصمیم گرفتند خانهای ویلایی در فاصلهی یک ساعت از جنوب بستن بسازند، برای طراحی داخلی آن به هایز مراجعه کردند. برای طراحی خود بنا نیز به سراغ معماری به نام ماریان تامپسن رفتند که علاوه بر نگرشهای مشترک هنری با آنان، دارای مدرک فوقلیسانس در رشتهی معماری محوطه نیز بود. سایت پروژه زمینی بود به مساحت 17 هکتار، شامل رودخانهای دارای جزر و مد.
رید میگوید: «به گفتهی یِنس یِنسِن، معمار محوطهساز برجسته، ما هنگام طراحی از مناظری تأثیر میگیریم که در کودکی دیدهایم.» خود رید در گوشهی این سایت که در جنوب شرقی ماساچوست واقع است، منظرهای پیدا میکند که در کودکی در لوییزیانا دیده بود: جنگلی با درختان کوتاه، مرداب و باتلاق و رودخانهای که بیهیچ شتابی جریان دارد. او میگوید: «با آنکه من خانهی خود را در ماساچوست میسازم، ولی بسیار برایم اهمیت دارد که زندگی گذشتهی خود در لوییزیانا را با زندگی فعلیم در اینجا پیوند دهم.»
خانم تامپسن، معمار خانه، میگفت: «این قطعه زمینی جادویی است» و خود تلاش میکرد خانهای جادویی بسازد. او کار خود را با دادن پرسشنامهای 13صفحهای به رید و ماکریس آغاز کرد. نخستین پرسش این بود: «احساس کلی را که میخواهید در خانه وجود داشته باشد توصیف کنید». یکی از پاسخها «گشوده و دلباز» بود و دیگری «ساکت و آرام». تامپسن با کمک آن سیزده صفحه، پنج پلان مختلف تنظیم کرد و پنج ماکت مختلف پیش روی دو شریک قرار داد. رید میگوید: «دیدن این ماکتها شیوهی بسیار خوبی بود تا بتوانیم ذهنمان را در مورد امکانات مختلفی که در اختیار داشتیم به کار اندازیم.» آنان به این شکل توانستند با دقت مشخص کنند که چه میخواهند و ماکتی که برگزیدند، سادهترین، ساکتترین و آرامشبخشترین الگو بود.
هدف تامپسن برای ادغام خانه در محیط اطراف، آنقدر موفقیتآمیز بود که خانه در نما از رودخانه تقریباً نامرئی است. به گفتهی ماکریس، تامپسن هربار گفتوگو را با این جمله شروع میکرد: «همه چیز باید افقی باشد» و واژهی «افقی» به ورد آنان بدل شد. خود تامپسن میگوید: «من میخواستم خانه را به شکلی افقی در چمنزار جای دهم. ما خانه را موازی با رودخانه طراحی کردیم و لایههایی از آن همانند نوارهای کوچکی با آب پیوند برقرار میکنند. حتی علفهایی که در برخی جاها ارتفاعشان به بیش از یک متر میرسد، با خانه پیوند دارند.»
رید و ماکریس به دنبال خانهای «گشوده و دلباز» بودند و به این خواستهی خود نیز رسیدند. پنجرهها از کف تا سقف کشیده شدهاند و دیوارهای تختهکوبیشده، به جای آنکه مطابق معمول در خارج از خانه قرار داشته باشند، در داخل به چشم میخورند. در نتیجه گونهای ابهام ظریف به وجود میآید که چشم را گول میزند و تشخیص مرز دقیق بیرون و درون خانه را مشکل میسازد. تامپسن میگوید: «من این را “خارجی کردن داخل” مینامم. حتی هنگامی که در درون خانه به سر میبرید، این احساس را دارید که در چمنزار هستید. انگار در چادر زندگی میکنید.»
هایز و رید از همان زمان لوییزیانا، عاشق درخت افرا بودند. به قول هایز: «افرا درختی است که ریخت و پاش زیادی دارد و مردم خیلی به سراغ کاشتن آن نمیروند. ولی زیبا و باشکوه است و غرور و ادعای بلوط را هم ندارد. رنگهای پوستهی تنهی آن واقعاً زیباست.» رید با به یاد آوردن عشق پیشین به افرا، عکسهایی از پوستهی تنهی آن را برای هایز فرستاد: «نگاه کن! فقط نگاهشان کن!» هایز نگاه کرد و آنچه را رید میخواست، دید: رنگهایی در دامنهی سفید شیری تا سبز لجنی و قهوهای مایل به خاکستری. هایز میگوید: «این الگوی رنگ، طبیعی است. آرام و تکرنگ. اینها رنگهایی هستند که با محیط اطراف هماهنگی دارند.»
هایز ضمن اعتراف به آنکه در مراحلی، از کار برای دوست بسیار صمیمی خود دچار ناراحتی میشد، از همان ابتدا میدانست فضای داخلی باید چه حال و هوایی داشته باشد: «از آغاز، مبنای کار را بر وضوح و شفافیت گذاشتیم. تمام مسئلهی طراحی داخلی، در ساده کردن و پیراستن اشیا و عناصر تا حد رسیدن به جوهرهی آنها و همچنین در استفاده از مصالح «صادق» نهفته بود. اگر ذهنیت کلی روشن باشد و پایه و اساسی نیرومند در اختیار داشته باشید، راحت پیش میروید. گویی خودتان را کنار میکشید تا خود خانه، زندگی مستقلی را برای خود در پیش بگیرد.»
رید و ماکریس در پرسشنامه نوشته بودند: «مرتب و مینیمالیستی». همین برای هایز کافی بود. او برای پارچههای فضای نشیمن از رنگهای ملایم افرا استفاده کرد و مبلمانی برگزید که در عین راحتی، چشم را به خود خیره نمیکنند: «هنگامی که چشماندازهایی زیبا دارید، منظره به کانون توجه تبدیل میشود و مبلمان باید فروتنی به خرج دهد.» هایز در پایبندی خود به مسئلهی سادگی، یک گام فراتر نیز گذاشت و اتاق خواب صاحبخانه و اتاق مهمان را تقریباً مشابه هم طراحی کرد.
خود رید و ماکریس نیز مشغول اصلاح و ساخت محوطههای سایت هستند. آنان به تدریج زمین را از پرچینها و نیز گیاهانی که خود را به چمنزار و مناظر رودخانه تحمیل کرده بودند، پاک ساختند و به جای آن، چند درخت کاشتند. مسلماً درخت افرا.