پیشگفتــــار
آرتور درکسلر

این تنها معماری است و نه رهایی انسان یا رستگاری زمین و برای آنهایی که به معماری علاقه دارند، این مسئلهی بیارزشی نیست.
گردآوری و انتـشار این کتـاب (پنج معمار، منتشر شده در سال 1972) را میتـوان تا حدی نتیجـهی نشسـت اعضای گروه کیـس (کنفرانس معماران در زمینهی مطالعهی محیط) در سال 1969، در موزهی هنرهای مدرن نیویورک دانست. این برنامه که به دعوت دپارتمان معماری موزه برگزار شد به منظور نمایش و نقد آثار پنج معماری میپردازد که گفته میشود ــ البته با اندکی اغراق ــ از پایهگذاران مکتب نیویورک بودهاند.
این کتاب، علاوه بر معرفی این معماران و تعدادی از آثار ممتاز ایشان ــ از جمله آنهایی که در کنفرانس 1969 به نمایش و نقد در آمد ــ به بررسی زمینهی فکری موثر بر شکلگیری گروه «پنج معمار» میپردازد. افزون بر طراحیها و عکسهای مستند، نقدی مقایسهای توسط کنت فرمپتون در جلسهی 1969 و نیز مقدمهای از کالین رو در این کتاب ارائه میشود تا چشماندازی گسترده از آن بستر زمانی برای خوانندگان عزیز ترسیم نماید.
خوانندهی آگاه، به محض دیدن آثار و ساختمانها متوجه میشود که تنوع ساختمانهای ارائه شده بیشتر از حدی است که از یک مکتب انتظار میرود. اما مشخصههای نظیر فرم، مقیاس (همهی این ساختمانها، خانه هستند) و مصالح (چوب و قاب فولادی) در تمامی پروژههای این مکتب، مشترک میباشند. آثار این گروهبندی از نقطهنظر تاریخی در ادامهی گامی شکل گرفت که والتر گروپیوس و مارسل برویر (و پیش از آنان، ریچارد نویترا) در ساخت اولین خانههای خود در ایالات متحده برداشته بودند؛ یعنی توسعه از طریق خانههای مسکونی با مقیاس کوچک و ارائهی تعریف تازه و قابل درکی از فرم، اما اینبار فارغ از محدودیتهای خاص «کارکردگرایی» آلمانیها.
ویژگیهای فرمال، بیش و پیش از هرچیز از لوکوربوزیه در دهههای 1920 و 1930 استنتاج میشود ــ پیش از آنکه استاد، نقش همعصر خویش، میکل آنژ، را بر عهده بگیرد و یا جوزپه ترانی که در تعدادی از ساختمانهای بینظیرش سعی در بکارگیری رابطهی مبهم دیوارها و ستونها داشت، در حالی که همعصرانش سعی در گریز از آن داشتند؛ یا لویی کان که کارکرد آزادانهی او از فرم قطری در پلان باعث تکرار ایدهی خوبی شد، که با افراط فرانک لوید رایت، پایهگذار آن، به دست فراموشی سپرده شد.
تاثیر بروتالیسم ــ که به مثابه معماری با شلوار جین و رفتارهای خودبزرگبینانهی طبقهی کارگر بود ــ بر این معماران، بیشتر از سازههای فاخر و ناب میس نبود. در عوض، آنها هرآنچه در دههی 1930 کنار گذاشته شده بود را به کار گرفتند و به دنبال معماریِ شاعرانه ی منطقی و مفاهیم ضمنی آن پیش از جنگ جهانی دوم و متعاقبا احساس انزجار، بیقراری و توهمزدایی ناشی از جنگ رفتند. همانطور که میدانیم، انزجار، دلیل موجهی داشت و آن، اصلاحات اجتماعی بود که همهی ما به نوعی دغدغهاش را داریم. اما دغدغهی این اصلاحات در درجهی اول، چاشنی تمامی نقدها و مباحث معماری شد و سپس اصلاحات اجتماعی. در واقع احتمال کمی دارد معماری بتواند بهعنوان ابزاری برای تحقق انقلابی باشد که هنوز توسط اروپاییهای جوان مورد توجه قرار نگرفته بود؛ در حالی که در آمریکا همچون دیواری سنگی در مقابل نشریات معماری قد علم کرده بود.
برای آنان که واقعا خواهان ایجاد تحولی در جامعه هستند، جایگزین رومانس سیاسی، این است که معمار باشید؛ البته اگر استعدادش را دارید و مردان جوانی که در این کتاب از آنها گفته میشود استعدادش را دارند و علاوه بر وجدان اجتماعی، آنها از اوضاع اجتماعی و رویدادهای جاری در دنیای پیرامون خود نیز به خوبی آگاهی دارند. از این رو، آثار آنها اثباتی متواضعانه بر این ادعاست: این تنها معماری است و نه رهایی انسان یا رستگاری زمین و برای آنهایی که به معماری علاقه دارند، این مسئلهی بیارزشی نیست.