پروژهی مسکونی حس سیزدهم، اثر رضا مفاخر ،مهندسین مشاور زما

خاطره معماری کهن خانه های ایرانی، با آن فضاهای گرم و متنوع اندرونی و بیرونی ، امروزه بسیار کمرنگ شده است. شاید تنها لابه لای روایت های مادر بزرگ و تکه های عکس آلبوم های قدیمی رشته های از هم گسسته فضاهای گمشده ای را می جوییم که پاسخگوی جزئی ترین نیازهای ارتباط انسانی بود، جهانی منحصر به فرد برای تامین آسایش همه اهالی منزل و برای تمامی امورات زندگی، با قابلیت تفکیک دنیای شخصی ساکنین خانه از مهمانخانه و مهمان.
پروژه حس سیزدهم نیز بر آن است تا با تمرکز بر همان حس ارتباط بین انسانها در فضاهای معماری گذشتهٌ این سرزمین، تصویری نوین از “خانه ایرانی” با زبانی امروزی ارائه دهد.
در این رهگذر، تمامی فضاهای مورد نیاز در سطوح مختلف ارتباط یک انسان در طراحی رخ مینماید.
اما قلب تپنده این خانه پس از گذر از ورودی شکل میگیرد. آنجا که با نوعی منطقه تقسیم روبرو میشویم. گویی خاطره گذر از هشتی و راهروی هزار توی پس از آن که مانع از نگاه اغیار به داخل منزل میشد، بار دیگر زنده میشود. طراح در پی ایجاد درنگی در کاربر برای رویارویی با دو فضای متفاوت است. پس از آن نیز در همنشینی فیزیکی طیف فضاهای شخصی و همگانی، معماری در پی ایجاد حائلی کاربردی است. پس فضایی نیمهعمومی، غیرعلنی و درعین حال صمیمی با محوریت شومینه حادث میشود که با ظاهری کاملا امروزی یادآور اتاق کرسی و جایگاه آن در فرهنگ و سنت ایرانی، جلوس کاربران گرداگرد آن و احیانا مباحثهی خودمانی میان آنهاست.
در مقیاس خرد نیز جهت یکپارچگی طرح، گفتوگویی میان معماری و مبلمان فضاها شکل میگیرد. پس قالبی که برای تصویر کردن صورت مبلمان فضاها در نظر گرفته میشود، هریک از سوژهها را برآمده از آسمانه و جداره ی مجاور خود بنیان مینهد. گویی با جابهجا شدن انسان معماری نیز به حرکت در میآید، این همان معماری پویا و رونده است و نتیجه آن تنوعی که تنها چاشنی زندگی نیست، بلکه سرمایهی محتوا و اصل آن است.
نقد هنر معماری
مفاخر در حس سیزدهم نیز از تکنیک های لایههای شناور در فضا استفاده میکند که با حرکت خود مبلمان و محل قرارگیری تلویزیون را شکل میدهد، اما این بار رنگ مقابل سفید، رنگ مشکی است. به نظر نمیرسد که معمار در یک پروژهی مسکونی که به گفتهی خودش وظیفهی یادآوری خاطرهی کهنِ خانههای ایرانی و فضای گرم و متنوع اندرونی و بیرونی را دارد، رنگ مشکی را به درستی انتخاب کرده باشد. این فرض، زمانی شدت بیشتری میگیرد که معمار ادعای مذکور را برای توضیح کانسپت فضای نشیمنی نسبت میدهد که ایده ی آن را برگرفته از کرسیخانههای ایرانی عنوان کرده است. جایی که به گفتهی طراحش در قلب تپندهی بنا و روبروی ورودی قرار گرفته است. همچنین او با استفاده از بازی سطوح، دیواری را مرز حایل ورودی و این کرسی قرار داده و با خم کردن آن جایی برای نشستن ایجاد کرده و در ادامه میگوید:
«[…] گویی خاطرهی گذر از هشتی و راهروی هزار توی پس از آن ــ که مانع از نگاه اغیار به داخل منزل می شد ــ بار دیگر زنده می شود. طراح در پی ایجاد درنگی در کاربر برای رویارویی با دو فضای متفاوت (عرصهی خصوصی و عمومی طرح) است. این مرز با دیواری برآمده از سقف آغاز و با تعبیهی نشیمنگاهی برای استراحت کوتاهمدت و شاید گپوگفتی با همسایه کامل میشود.»
در این جملات، هدف از ایجاد این سکو با توجه به کاربرد هشتیهای گذشته، ملاقات همسایگان شمرده میشود، ولی آیا این فضا حقیقتاً چنین کاربردی دارد؟ نخست آنکه پلان اولیهی این واحد به شکلی است که عرصههای عمومی و خصوصی در آن تفکیک شدهاند و معمار کاری را در این خصوص انجام نداده، دیگر آنکه اگر هشتی سنتی در فضای بیرونی و پیش از ورودی قرار میگرفت، دیگر راهی برای دیدن درون خانه باقی نمیماند، ولی در این آپارتمان اگر کسی آنقدر بتواند وارد شود که بر روی سکوی هشتینمای طراح بنشیند، کاملاً بر خانه و هر دو عرصه تسلط دارد و اتفاقاً این تنها جایی است که این امکان برای وی مهیا است! از این نقطهنظر است که نزدیکی به معماری سنتی ایران دچار خلط مبحث میگردد و به زعم نگارندگان این نوشتار، چگونگی اتصال به سنت، به پرسشی بنیادین تبدیل میگردد.
سبک زندگیهای امروزی ایجاب میکند تا تخصیص یک لابی عملکرد همان هشتیهای گذشته را داشته باشد و لزوم وجود این سکو جای بحث دارد. در طرف دیگر این دیوار، کرسی و فضای شومینه قرار داده شده که به نظر، ایدهی جالبی است، اما بهطورکلی تلقین چنین فضاهایی برای کاربر، اصول انعطافپذیری و تطبیقپذیری خانه را زیر سؤال میبرد. معماری داخلی و دکوراسیون، جزء وظایف معماران است و تکمیلکنندهی یک معماری میباشند. تا طراحی داخلی دیده نشود، معماری کامل نمیگردد. خدمتی از معماران که امروز مورد علایق کارفرمایان نیست و پردهفروشها و پارکتفروشها و برخی وبسایتهای سخیف معماری، با عنوان مکارانهی پلتفرم قوی برای برقراری ارتباط بین مردم و متخصصین، جای آن را گرفتهاند و به مردم طوری تلقین کردهاند که خود نیز میتوانند و میبایست طراحی داخلی خانهی خود را انجام دهند! در این کشمکش تصاحب سلیقه (و ارتقای) مردم، جای دلخوشی است که مفاخر کار طراحی داخلی را در کنار معماریاش به پیش میبرد، گرچه معمار در اینجا گاهی زیادهروی کرده و همه چیز را بر کاربر دیکته میکند. آیا مخاطب با وجود چنین اجبارهایی میتواند حق انتخابی داشته باشد تا بتواند خانهی خود را شخصیسازی نموده و با اصول ذهنی خود مبلمان نماید؟ اینجا صحبت از یک حد اعتدال است! مفاخر معمار پرتلاشی است، اما در حس سیزدهم کاری میکند که کاربر حتی نمیتواند تا سالها کوچکترین تغییری را در چیدمان مبلمانش انجام دهد، مگر آنکه سطوحی که معمار آن را ویژگی اصلی طرحش میداند، تخریب کند. معمار، خود، در این باره اینگونه بیان میکند:
«در مقیاس خرد، جهت یکپارچگی طرح، گفتوگویی میان معماری و مبلمان فضاها شکل میگیرد، همچنان که اگر یک اصل سازندگی مشهودتر از سایر اصول در کارهای آفریدگار باشد، اصل تبعیت فرم از مقصود است. پس قالبی که برای تصویر کردن صورت مبلمان فضاها در نظر گرفته می شود، هریک از سوژهها را برآمده از آسمانه و جدارهی مجاور خود بنیان مینهد، گویی با جابجا شدن انسان، معماری نیز به حرکت در میآید، این همان معماری پویا و رونده است و نتیجهی آن تنوعی میباشد که نه تنها چاشنی زندگی، بلکه سرمایهی محتوا و اصل آن نیز است.»
حال ممکن است بپرسیم کدام مقصود؟ آیا این مقصود در طی سالها زندگی در این خانه یکسان میماند؟ ضمن اینکه در این خانه، این معماری است که با حرکت خود، انسانها را به هر طرف که بخواهد میکشاند. جالب آنکه این معماری علیرغم وجود حرکت انسانها، در واقعیت ثابت است و تنها کاربران را هُل میدهد.
در مجموع مفاخر اگرچه در پروژهی لوندرِ خود به خوبی از این سطوح بهره برده است، اما به نظر نمیرسد این تاکتیک در حس سیزدهم به نتیجهی مطلوبی رسیده باشد. به زعم ما این کانسپت و روش طراحی برای خانهی مسکونی او به نتیجهی مناسبی نرسیده است. این نسخهی یکسان پیچیدن برای هر دو کاربری مسکونی و اداری خطری است که مفاخر را در دو پروژهی داخلیش درگیر خود کرده ــ اگر نخواهیم بگوییم که او را تا پرتگاه «تکراری بودن» برده است. کارهای بعدی مفاخر نشان داد که او از جانب دیگری در خطر است و زمانه، داستان دیگری را برای او رقم زده است.
معماری معاصر ایران: مسکونی
____________________________________
نام پروژه/عملکرد: پروژهی مسکونی حس سیزدهم/مسکونی
دفتر طراحی: مهندسین مشاور زما (رضا مفاخر)
طراحی معماری: رضا مفاخر
همکاران طراحی: سهیلا ابراهیمی، فروزان وحدتی، تینا رکنی، محمد امینیان
اجرا: فرهاد ولیزاده
همکاران ساخت: محمد هادی رامی، مجید محمود زاده
موقعیت: تهران، یوسفآباد
تاریخ: مهر1393-خرداد1394
تعداد طبقات: 5طبقه
سازه/تاسیسات: اسکلت بتنی/کولرآبی و شوفاژ
مساحت: 183 متر
کارفرما: آقای ولی زاده
مساحت: ۱۸۰
عکس: رضا مفاخر، مسیح مستاجران
ارائه: محمد امینیان، فاطمه نیک نژاد، یحیی نوش آبادی، تینا رکنی
نگارنده ادبی: فاطمه نیک نژاد
جوایز: کسب طرح شایسته تقدیر برای پانزدهمین جایزه بزرگ معمار در بخش بازسازی در سال ۱۳۹۴
کسب طرح شایسته تقدیر در هشتمین جایزه معماری داخلی ایران “معماری و ساختمان” در بخش مسکونی در سال ۱۳۹۴