پایداری و ضدپایداری در هویت تاریخی
بررسی و تحلیلی بر روند توسعهی پایدار در چند نمونه از آثار تاریخی

مقدمه
ما در زیر سقف میراثی غنی از آثار گذشتگانمان زندگی میکنیم که تخریب و یا صیانت از آنها، تخریب و یا پاسداشت از گذشتگان، نسلهای کنونی و آیندگان است، چرا که نگهداری آنها میتواند باشندگانی میراثمند و دارای هویت فرهنگی تربیت نماید که از اندیشه و آگاهی نسلهای سرزمین خود آگاهی داشته و از آن انواع بهرههای اقتصادی و معنوی را میبرند. گسترهی این آثار، آنچنان پهناور و پراکنده است که حتی برخی از آنان در فهرست آثار ملی ایران نیز به ثبت نرسیده و این خود به معنای از بین رفتن برگی از کتاب تاریخ این تمدن میباشد، اما از آن بدتر زمانی رخ میدهد که دربارهی آثار ثبت شدهی خود نیز برنامهای نداریم و بسیاری از آنها با وجود آگاهی از حضورشان، آرامآرام از صحنهی تاریخ محو میگردند، درحالیکه در نظر داشتن تفکری بنیادین مانند توسعهی پایدار، میتواند در پاسداشت و نگهداری این آثار تاریخی و فرهنگی مؤثر باشد و با در نظر گرفتن این سیاستها در بلندمدت، کارامد واقع شده و موجب پایداری این ابنیه و فرهنگ و تمدن برخاسته از آن میگردند.
توسعهی پایدار با نگاهی به آینده، علاوه بر محیط زیست، اقتصاد، سیاست و فرهنگ را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و به طور قطع، در مقابل آن، مفهوم ضدپایداری قرار میگیرد. هدف ما از این بخش، معرفی برخی از بناهایی است که با در پیش گرفتن رویکردهایی نظیر تغییر کاربری، مرمت و احیا، حیاتی دوباره یافتهاند و در مقابلشان، هزاران بنا نظیر قلعهی دورباش قرار دارد که اگر هرچه زودتر برایشان فکری نشود، چند صباحی دیگر از زندگیشان باقی نمیماند. مسلماً توجه به این مهم، علاوه بر آنکه بر عهدهی مسئولین است، نقش ما را نیز بهعنوان میراثداران گذشتگانمان نشان میدهد. زمانی که حرف از صیانت آثار ملی به میان میآید، بسیاری از مردم تنها آثار بزرگی همچون تختجمشید شیراز و عالیقاپوی اصفهان را مجسم میکنند، درحالیکه تکه کوزهای در گوشهای دورافتاده از پهنهی کشور نیز میتواند حاوی ارزشی دیرینه باشد که باید مانع از ویرانی و انهدام آن شد.
علاوه بر مطالب مذکور، قصد دیگر این بخش، گسترش سفر و گردشگری به نقاط مختلف کشور است، چرا که مسلماً یکی از راههای پشتیبانی از این ابنیه و آثار، توجه به آنها، شناخت و معرفیشان میباشد. در واقع در دنیای امروز، توسعهی گردشگری نیز یکی از راههای دستیابی به توسعهی پایدار تلقی میگردد که علاوه بر نسل امروز، به آینده نیز مینگرد و حامل مفاهیم جدیدی از جمله «گردشگری سبز» یا «گردشگری پایدار» است. این افقها نشان میدهند که توسعهی پایدار یک آرمان نیست، بلکه بهخصوص در کشورهایی نظیر ایران و هند ــ که دارای پیشینهی تاریخی غنی هستند ــ امری ضروری به حساب میآیند. برای دستیابی به این امر، بهتر است تا در ابتدا تاریخ خود را شناخته، آثار باقیمانده از آن را بیابیم و با در پیش گرفتن راههایی نظیر تغییر کاربری و مرمت، برای احیای آن بکوشیم. در ادامه و پس از شکلگیری این بستر است که میتوان در گامهای بعدی، به دنبال راههایی برای تشویق و ترغیب گردشگران خارجی و داخلی بود تا بدین طریق، در جهت توسعهی پایدار منابع تاریخی و فرهنگی کشور پیش رفت.
توسعهی پایدار در بناهای تاریخی
توسعهی پایدار، نوعی راهبرد توسعه است که تمام داراییها و منابع طبیعی و انسانی را به خوبی منابع مالی و فیزیکی برای افزایش ثروت در بلندمدت مدیریت نموده و مخالف با هر سیاست یا عملکردی میباشد که به هر نوعی، منافع نسلهای پس از ما را به خطر میاندازد (Tosum, 2001: 290). همچنین طبق تعریف کمیسیون براتنلند، توسعهی پایدار، توسعهای است که نیازهای فعلی را بدون خدشهدار کردن توانایی نسل آینده برآورده ساخته، نیازهای خود را نیز پاسخ گوید (جنیفر، 1378: 57). توجه به بناهای تاریخی نیز تنها به نسل امروز وابسته نیست، بلکه به آینده نگریسته و باعث تداوم فرهنگی و تاریخی یک تمدن برای نسلهای پس از خود میشود. به بیانی دیگر، توسعهی بافتهای قدیمی، زمانی میتواند پایدار باشد که هم نیازهای اقتصادی و مادی و هم نیازهای اجتماعی، فرهنگی و روانی مردم در حال و آینده را پاسخگو باشد.
به حقیقت پیوستن توسعهی پایدار، بدون برنامهریزی یا «Planning» امکانپذیر نیست، البته این برنامهریزی به معنای تنها یک زمانبندی و بررسی موشکافانه نمیباشد، بلکه علاوه بر این موارد، باید فعالیتی نوآورانه در راه پیشرفت و افزایش کیفیت فضاهایی باشد که در آن زندگی میکنیم. در طول چند دههی اخیر، همراه با رشد بحرانهای شهرنشینی و رواج نظریهی توسعهی پایدار شهری، موضوع برنامهریزی برای آثار تاریخی و فرهنگی، بهعنوان بخشی از پایداری اجتماعی و فرهنگی، وارد برنامهریزی توسعه، به ویژه برنامهریزی و طراحی شهری شده است و از آن میان، میتوان به «چارچوب سیاست ملی برنامهریزی (NPPF)» کشور انگلستان اشاره نمود که نگهداری و حفاظت از فضاهای تاریخی خود را به سوی اهداف زیر به پیش میبرد (DCLG, 2012: 30):
• ایجاد شرایط مناسب و مطلوب برای حفاظت و افزایش اهمیت میراث تاریخی و همچنین مهیا کردن شرایط پایایی و زندگی دوبارهی آنها
• توجه به مزایای گستردهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی ایجاد شده توسط حفاظت و باززندهسازی آثار تاریخی
• ایجاد شرایط مناسب و مطلوب برای حفاظت میراث تاریخی به منظور هویتبخشی به محلات
• ایجاد بسترهایی برای مشارکتهای محلی و مردمی
همانطور که مشخص است، تعامل میان ارزشهای تاریخی و فرهنگی با توسعهی کالبدیـفضایی و بسط آن، به یکی از محورهای توسعهی پایدار تبدیل شده است؛ از طرفی دیگر، در قرن حاضر، شهرها فقط مرکز تولید و توزیع صنایع و خدمات سنتی نیستند، بلکه آنها امروزه برای دوام و بقای خود به هویت فضایی، جاذبههای فراغتی و گردشگری و تعامل فرهنگی نیاز دارند. بنابراین توسعهی گردشگری نیز میتواند در ادامهی حیاتبخشی به بناها و آثار تاریخی در دستور کار قرار گیرد.
باززندهسازی و تغییر کاربری
باززندهسازی به معنای تجدید حیات بوده و به مجموعهای از اقدامات متنوع و تکمیلی اطلاق میگردد که برای بازگرداندن حیات به بنا یا بافت شهری صورت میپذیرد. تغیـیـر کاربـری تاریـخی نیز به معنـای تغیـیر مکـان و استفادههای مناسب، یکی از راهکارهای مهم حفاظت بنا تلقی میشود که در عین حفظ اصالت بنا، بقا و سرنوشت آن را میسر میسازد و تأمین ارزشهای فرهنگی، کاربردی و احساسی را بر عهده میگیرد. با توجه به نیازهای شدید علمی، فرهنگی، مذهبی، هنری، تفریحی و اداری شهرهای تاریخی ایران، پرداختن به موضوع حفظ و احیای بناهای تاریخی، گامی بزرگ در جهت حفظ اصالتهای فرهنگی و تاریخی محسوب میشود. تغییر کاربری پایدار که در نهایت به حفاظتی پویا و مانا تبدیل میشود، شامل خصوصیات و ویژگیهایی مانند موارد ذیل است (وطنخواه و رازانی، 1394):
• در طرح تغییر کاربری باید قابلیت بنا، به لحاظ ویژگیهای معماری، مورد مطالعهی جدی قرار گیرد تا شدت و ضعف آن نسبت به کاربری پیشنهادی سنجیده شود.
• اگر بنای مورد نظر در بافت تاریخی قرار گرفته، باید کاربری جدید مناسب و برای رفع نیازی در آن بافت باشد.
• میزان مداخله باید براساس قوانین بینالمللی بوده و از اِعمال سلیقه حذر کرد.
• بسیاری از بناها را میتوان با اختصاص همان کاربری گذشتهاش و یا نزدیک به آن حفاظت نمود و نیازی به تغییر کاربری جدیای در آنها نیست.
• کاربری جدید باید با کمترین تغییر فیزیکی صورت گیرد و وظیفهی حفاظتی داشته باشد.
• مسائل مربوط به صرفهجویی در هزینهها باید مدنظر قرار گیرد.
توسعهی گردشگری
بسیاری از برنامهریزان و سیاستگذاران توسعه، از صنعت گردشگری بهعنوان یکی از ارکان مهم در توسعهی پایدار یاد میکنند و آن را موضوعی چندارزشی میدانند. این عامل در کشوری مانند ایران با سابقهی غنی تاریخی میتواند نقش مهمی را در متنوعسازی اقتصادی کشور ایفا نماید و زمینهساز فرصتهای جدید در کشور باشد. بااینحال، در برخی از مناطق، ضعف آیندهنگری در برنامهریزی و عدم تولید چارچوبهای مشخص، سبب حرکت به سمت ضدپایداری شده است: برخی مناطق به دلیل هجوم بیش از اندازهی گردشگران، بدون توجه به ظرفیتهای محیطی و برخی دیگر به علت عدم شناخت و انزوای جغرافیایی. بنابراین راهبردهای توسعهی پایدارِ گردشگری به این موضوع توجه مینماید که بدون هجوم غیرمتعارف و یا حذفش، به هدایت متناسب این عامل یاری رساند. برخی از موضوعات اساسی که در تدوین راهبردها باید به آن توجه نمود، از این قرار میباشند (مهدوی، 1395: 296):
• تعیین سیاستها و اهداف توسعه بهعنوان نهادهای اولیه
• تعیین نوع، موقعیت و ویژگیهای عمدهی گردشگری در هر منطقه
• تعیین میزان پایداری گردشگری براساس ارزیابی راهبردی
• تعیین نوع و محلهای اقامت موجود و پیشبینی شده و سایر تسهیلات
• بررسی وضعیت و امکانات حملونقل و سایر تأسیسات زیربنایی
همچنین جداول پیش رو، ابعاد و فرایند دستیابی به گردشگری پایدار را به نمایش میگذارد.
در ادامه به نمونههایی از آثار تاریخی ایران از گوشه و کنار کشور اشاره میگردد که یا گامهایی در جهت پایداریشان برداشته شده و یا در معرض ضدپایداری، تخریب و نابودی قرار دارند.
پایداری
خانقاه و آرامگاه چلبی اوغلو
بررسی مجموعهی چلبی اوغلو میتواند مثال مناسبی برای آغاز این مبحث باشد. این بنا که از دو بخش آرامگاه و خانقاه تشکیل شده، از بناهایی است که در دورهی شکوفایی شهر سلطانیه در عهد ایلخانان مغول بنا شده و در اصطلاح محلی، آن را «کِچه بورک» (کلاه نمدی) مینامند (تصویر 1). آرامگاه در فاصلهی چند متری این خانقاه قرار دارد و هویت شخص مدفون در آن مورد اختلاف است، اما بنا به تصریح بسیاری از مورخان، متعلق به شیخ براق بابا، مرشد براقیه میباشد. اطلاعات موجود دربارهی خود چلبی اوغلو نیز اندک و مبهم است، ولی منابع، وی را همان اولوعارف چلبی، نوهی مولانا و پسرِ بهاءالدینولد میدانند که در این زمان، سلسلهی مولویه را در غرب ایران و فارس رواج میداد. جدا بودن خانقاه و مقبره و همچنین تفاوت میان مصالح به کار رفته، نشاندهندهی اختلاف در تاریخ ساخت این دو بنا میباشد، اما به نظر نمیرسد این فاصله زیاد باشد و هر دو در قرن هشتم ھ.ق. ساخته شدهاند. محمدرضا نیکبخت در کتاب خود، سال احداث خانقاه را مقدم بر آرامگاه میداند، ولی دونالد ویلبر، اختلاف زمان ساخت این دو بنا را اینگونه شرح میدهد (دونالد، 1365، به نقل از کارگرپیشه، 1388: 290):
«وضع آذربایجان مساعد برای فعالیتهای ساختمانی نبود و همچنین خصوصیات سبک بنا در ابنیهی این ناحیه که قبل از سال 725 ھ.ق. ساخته شدهاند، دیده میشود و اگر جدیدتر باشد باید ارتباط و شباهت زیادتری با بنای بزرگتر داشته باشد، بنابراین احتمال میرود که مقبره قبل از خانقاه ساخته شده است و این محل از نظر تبرک برای خانقاه انتخاب شده باشد.»
این بنا، تنها یکی از دو بنای باقیمانده از مجموعه ی عظیم و باشکوه ساختمانی شهر سلطانیه در دوره ی ایلخانی و یکی از سه بنای تاریخی این شهر و یادآور دوران شکوه و آبادانی آن است؛ بنابراین به دلیل آثار اندک به جا مانده، بقای هریک از آنها اهمیت بیشتری می یابد. همچنین این مجموعه دارای طرح ویژهی خانقاه های سلسله ی مولویه میباشد که در محدوده ی ایران فعلی، یگانه بوده و نمونه های آن، تنها در منطقه ی آناتولی در ترکیه به چشم می خورد. بکارگیری سنگ به همراه ملات گچ، شیوه ی ساخت این بنا است که به ندرت در ایران کاربرد داشته و ساخت ستون های رواق به صورت مایل (نسبت به راستای قائم)، فناوری ساخت منحصربهفردی است که در این بنا به کار رفته است (تصویر 2). بنا دارای تزئینات خاص دورهی ایلخانی بوده که نمونه هایی از آن در ایوان جنوبی خانقاه و آثارِ به جای مانده در سردر آرامگاه به چشم می خورد؛ افزون بر آن، طرح های موجود در سردر سنگی حجره ها و قوس های گچی ایوان و آرامگاه، نماینده ی طرحهای اصیل این دوره اند (تصاویر 3 و 4).
«خانقاه چلبی اوغلو دارای یک حیاط مرکزیِ دو ایوانی است. ورودی بنا در ضلع شمالی مستقر است و فضاهای نسبتاً مفصلی در طرفین آن قرار دارد که ممکن است مربوط به فضاهای خدماتی بنا باشد. این بخش با یک ایوان به صحن مرکزی میرسد که حجرهها یا چله نشین ها در پیرامون آن قرار میگیرد. ایوان جنوبی صحن، ابعاد بزرگ تری داشته و با توجه به کف سازی و تزئینات جدارهها، فضای مهم تری است. در دو طرفِ ایوان جنوبی، فضاهای مسقفِ نسبتاً بزرگی قرار دارد که جمع خانه های خانقاه است و به انجام مراسم جمعی سلسله اختصاص داشته است. طرح آرامگاه چلبی اوغلو از الگوی برج های آرامگاهی تبعیت می کند. این بنا دارای پلانی به شکل هشت ضلعی است که گنبدی با گریو بلند بر فراز آن قرار گرفته است. در زیرِ کف مقبره، سردابی واقع شده که محل دفن پیر و مریدانش می باشد (نیکبخت، 1388).» (تصاویر 5 و 6)
آنطور که از اسناد برمیآید، در گذر زمان و در اثر بیتوجهی، بنای خانقاه، آسیب کلی دیده بود که در چند دوره، تا دههی هفتاد خورشیدی مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته است، اما در سال 1379، عملیات مرمت و احیای مجموعهی چلبی اوغلو، با هدف بازسازی و تبدیل آن به اقامتگاه شهر سلطانیه به محمد رضا نیکبخت (مهندسیـن مشاور زندیگان) واگذار گردیـده است. نکتهای که در عملیات مرمت این گروه مشاهده شده و قابل تقدیر است، حرکت برنامهریزی شده و اصولی و بر پایهی مبانی نظری و شناخت کامل ابعاد گوناگون بنا میباشد که سرانجام در کتابی با عنوان خانقاه و آرامگاه چلبی اوغلو، تجربه ای در مرمت و احیا جمعآوری گشته و در اختیار همگان قرار گرفته است. آنطور که این گروه شرح میدهند، در روند مداخله، بخش های گوناگونِ عناصر کالبدی مجموعه به هفت گروه تقسیم و برای هر گروه، روش های متناسبی پیش بینی گردیده است که در ذیل به خلاصهای از آنها میپردازیم.
بخشهای تاریخی:
• اصلاح رانش دیوار جنوبی جمع خانه ی شرقی (تصویر 7)
• تقویت پیِ پایه ی شرقی ایوان جنوبی (تصویر 8)
• مرمت بدنه ی جبهه ی جنوبی خانقاه
• بازسازی دیوارهای صحن آرامگاه (تصویر 9)
• بازگرداندن ستون های جمع خانهی غربی (تصویر 10)
اصلاح بخشهای بازسازی شده:
• اصلاح درگاهی های سنگی چله نشین ها
• اصلاح ناشاغولی جرزهای صحن خانقاه (تصویر 11)
بازسازی بخشهای مفقود:
• اجرای سقف و دیوارهای راهروی ورودی خانقاه با مصالح چوب و شیشه (متفاوت با مصالح تاریخی که سنگ یا آجر است) و به صورت تخت (متفاوت با فرم انحنای تاریخی) (تصاویر 12 تا 14)
افزودن عناصر و کالبد جدید:
• احداث بنای جدید
• قرارگیری عملکردهای مرطوب در داخل خانقاه
تأسیسات:
• تجهیز بنا به سیستمهای گرمایشی و سرمایشی و استفاده از لوله های آب گرم به صورت شبکه از کف بخش های داخلی
طراحی داخلی:
• تجهیز بنا به اثاثیهی داخلی با توجه به نیاز روز و با اتخاذ رویکرد سادگی، خنثی بودن الحاقات و جلوگیری از جلب توجه بیمورد (تصاویر 15 تا 18)
طراحی فضاهای باز:
• معابر
• فضای سبز
• فضای پارکینگ و سازهی آن (تصویر 19)
• حصار اطراف
بنابرایـن همانطور که از این رونـد برمیآیـد، طرح مرمت و احیای این مجموعه به صورت اصولی صورت گرفته و با کاربری مناسبی که به آن داده شده است ــ با توجه به اهمیت شهر، گردشگرپذیری و فقدان چنین کاربریای با کیفیت بالا در منطقه ــ میتوان پروژه را یکی از نمونههای توسعهی بنای تاریخی با رویکرد پایداری دانست، چرا که با وجود برخی اشکالها، که البته هیچ کاری مصون از آن نیست، روحی دوباره به کالبد بنا بخشیده و باعث پایداری، دوام و پویایی آن گشته است. اما نقدی که به مدیریت پس از مرمت این بنا وارد است، فقدان تبلیغات گسترده و در خور، به منظور جذب خارجی میباشد؛ بنابراین، باید اصول توسعهی گردشگری نیز بیشتر مدنظر قرار گیرد. همچنین مسیر پیموده شده، مسیری است که مهم ترین نکتهی آن، برجسته شدن سیاست گذاری ها، مباحث نظری و اهمیت بخشیدن به مبانی فکری و انتخاب روش های صحیح در هرگونه مداخلهی آثار تاریخی است.
کاروانسرای شاه عباسی کرمانشاه
این کاروانسرا در فاصلهی حدود 30 کیلومتری شرق کرمانشاه، بر سر راه قدیمی کرمانشاه به همدان و در دامنهی کوه بیستون، مقابل اثر تاریخی فرهاد تراش در دل پایگاه جهانی بیستون، معروف به «بیستون کهنه» واقع شده است (تصویر 20). سه کتیبه بر سردر این بنا وجود دارد که یکی، حاکی از اتمام ساخت آن در زمان شاه سلیمان صفوی و صدارت شیخ علی خان زنگنه و دومی، دربارهی تعمیر آن در دورهی ناصرالدینشاه قاجار و صدارت «میرزا آقا خان نوری» توسط «حاجی جعفرخان معمار باشی اصفهانی» است، اما کتیبهی سوم، به علت شکستگی بخشی از آن، قابل تشخیص نمیباشد. عضدالملک در کتاب سفرنامهی عضدالملک به عتبات دربارهی این بنا اعتقاد دارد که مرمتِ صورت گرفته در زمان قاجار، موجب تخریب بیشتر کاروانسرا شده است (تصویر 21).
پس، از قرار معلوم تا به امروز، مرمتهایی در این بنا صورت گرفته، همچنین شیخ علیخان در کتیبهی دیگری، بخشی از عایدات دو قریه در چمچمان را وقف مرمت و نگهداری از این کاروانسرا کرده است. نوشتهی وقفنامه در اصفهان تنظیم شده و به تأیید و مُهر علمای بنامی چون ملا محمدباقر مجلسی و آقا جمال خوانساری در آمده است. همچنین نسخهای از آن به صورت سنگنوشته بر کوه بیستون حک شده که البته منجر به از بین رفتن یکی از حجاریهای برجستهی دورهی پارتیان شده است. این کتیبه به خط محسن امامی و حجاری مقیم هروی صورت گرفته است.
مساحت کلی این بنا، بیش از 6000 مترمربع و طرح کلی آن به صورت چهار ایوانی میباشد (تصویر 22). ورودی در ضلع جنوبی و در هر طرف آن طاقنماها و سکوهایی سنگی قرار دارد. پس از ورودی، هشتی چلیپاییشکل و گنبدداری وجود دارد که دارای بخشهایی مانند شاهنشین و طاقنماهایی در دو طبقه میباشد. بنا شامل صحن وسیعی با ابعاد 42×5/48 متر بوده، در میانهی هر ضلع آن، ایوان و در هر سوی ایوانها، سه حجره با ایوانچهی مخصوص دیده میشود؛ پس کاروانسرا مجموعاً دارای 24 حجره میباشد. اصطبلها در پشت حجرهها و در گرداگرد بنا ساخته شده و در گذشته چهار برج در اطراف بنا قرار داشته که امروزه تنها یکی از آنها در ضلع شمالی و به صورت مدور قرار دارد.
با توجه به اینکه بنا از کاروانسراهای دوران صفوی میباشد، اما در پایهی دیوارهایش تا کف طاقنماها از سنگهای تراشخوردهی عصر ساسانیان ساخته شده است. افزون بر این، با آنکه این بنا در سال 53 در فهرست آثار ملی ثبت گردیده، اما مدتی در اختیار ادارهی امور زندانها بوده و بام آجرفرشش با کاهگل پوشانده شده است (مرکز اسناد و تحقیقات دانشکدهی معماری و شهرسازی، 1383: 106). بالاخره در سال 1390 طرح مرمت آن آغاز و پس از مرمت به بخش خصوصی واگذار و با تغییر کاربری، به هتل بینالمللی تبدیل شده است. به نظر میرسد، قرارگیری این کاروانسرا در یک سایت تاریخی و کوهستانی که هرساله میزبان گردشگران بسیار داخلی و خارجی است و تغییر آن به یک هتل، موجب پایداری این بنا میگردد، بهخصوص آنکه با فراهم آوردن امکانات اقامتی و تفریحی مناسب، مانند سالن های همایشی و جلسات، فروشگاههای متعدد مانند وسایل و تجهیزات صخرهنوردی و مانند آن، زمینهی جذب گردشگران داخلی و خارجی فراهم گشته و به آن پویایی و حیاتی دوباره بخشیده است.
کاروانسرای یام مرند
این بنا که به نام کاروانسرای «پیام» نیز شناخته میشود، «یامی» میباشد که ابتدا در زمان ایلخانی ساخته شده و سپس در دورهی شاه عباس دوم صفوی مورد بازسازی قرار میگیرد (تصویر 23). در واقع «یام» برگرفته از واژهی مغولی «Yamp» به معنای چاپارخانه است که پس از استیلای مغولان بر ایران، بر روی اینگونه بناها گذاشته شد. در این دوران به دلیل اهمیت یافتن دوبارهی تجارت و همچنین شهر تبریز که بر سر راه جادهی ابریشم قرار داشته، توجه به سیستمهای ارتباطی، اهمیت فراوانی مییابد. بنابر اسناد تاریخی همچون جامعالتواریخ رشیدی و متن وقفنامهی رشیدی، ایلخانیان برای این نوع فضاها، براساس نیازشان، سه نوع عملکرد تعریف کرده بودند: اول، یامها سیستم مخصوص مراسلات درباری و حکومتی بودند که با داشتن اسبهای تازه نفس، مدت زمان دریافت پیامهای حکومتی را به حداقل میرساندند. دوم، سوارکاران با استراحت در این مکانها، برای ادامهی مسیر خود آماده میشدهاند و سوم، بهعنوان محلهایی برای استراحت مردمی بوده که با پای پیاده از شهری به شهر دیگر میرفتند.
با توجه به متون چینی و ارزش و اهمیتی که ایلخانیان به مسیرهای تجاری میدادند، امنترین سفرها در این دوران انجام میگرفته، بهطوریکه زنی تنها با سبدی پر از طلا و با پای پیاده، به راحتی قادر به سفر از چین به سمت اروپا بوده است، بدون آنکه جان و مالش مورد تهدید قرار گیرد. البته این نوع پیامرسانی و بناهای ساخته شده با همین منظور، در دوران هخامنشیان نیز وجود داشته، اما با توجه به قدرت بیشتر بدنی مغولان و همچنین اسبهایشان، حتی فاصلهی میان یامها تقریباً دو برابر چاپارخانههای هخامنشی بوده است. بهطورکلی، کاروانسراهایی که امروزه به نام یام در مسیر مرندـصوفیان میباشند، نمونهای از همین یامهای مغولی هستند که بعدها و در زمان صفویان مجدداً با رونق گرفتن تجارت، بازسازی شدند، گرچه در دوران جنگهای ایران و عثمانی تخریب گردیدند. امروزه بسیاری از این یامها شناسایی، ثبت و مرمت گشتهاند و از نمونههای آن، میتوان به یام مرند اشاره نمود. در واقع کیفیت و موقعیت استقرار این یام، آن را به یکی از بهترین کاروانسراهای کشور تبدیل نموده، به طوری که برخلاف سایر کاروانسراهای کوهستانی، دارای حیاط مرکزی، سردر رفیع، حیاطهای مشرف به حیاط، گنبدخانه، آبانبار و جزئیات تزئینی فراوان میباشد. همچنین برجهای مدور مستقر در چهار گوشهی آن، نشان از اهمیت معماران آن برای طرحی نو و تأثیرگذار دارد (تصاویر 24 تا 27).
با توجه به تمامی مطالب مذکور و شناخت اهمیت این بنای تاریخی، انتظار میرود که بنا تاکنون مرمت شده و کاربری مناسبی برایش در نظر گرفته شده باشد، اما به گفتهی دکتر امین مرادی ــ کارشناس میراث فرهنگی استان آذربایجان شرقی ــ با وجود مرمتهای صورت گرفتهی پیدرپی، هیچ نوع کابریای به این بنای ارزشمند داده نشده و همین امر، موجب تخریب آرام آن میگردد. حتی امکان بازدید از این سایت برای عموم و همهروزه امکانپذیر نمیباشد و تنها در برخی ایام، مانند ایام نوروز میتوان از این کاروانسرا دیدن نمود. بنابراین عملیات مرمت، هرساله تکرار میگردد و این خود برخلاف اصول پایداری اقتصادی این طرح میباشد. این در حالی است که تزئینات و جزئیات موجود در این بنا به همراه موقعیتش، مطمئناً پتانسیل بالایی را در جذب گردشگر و تبدیل آن به یک مکان تاریخی خواهد داشت.
ضدپایداری
قلعهی دورباش
دورباش یکی از روستاهای خوش آبوهوای شهرستان تکاب است که در فاصلهی سیزده کیلومتری از آن قرار دارد. شهرستان تکاب با داشتن اماکن تاریخی فراوان مانند غار کرفتو، تخت سلیمان، بقعهی ایوب انصاری، زنـدانها و آتـشـکدههای متعـدد از منـابـع تاریـخی ارزشمند محسوب میشود. یکی از این اماکن، قلعهی دورباش یا رشیدالدوله میباشد که توسط حسنخان افشار (رشیدالدوله) در دوران قاجار، در میان باغهای پربرکت انگور و میوه احداث گردیده است (تصویر 28). حسنخان افشار، یکی از شش پسر محمدخان سرهنگ ــ از خوانین بنام روزگار قاجار در این منطقه ــ بوده که با وجود جانشینی برادرش حسینعلیخان (سردار)، به نوبهی خود از رجال باسواد و آگاه زمان محسوب میشده و در پیشرفت فرهنگ و ادب و تأسیس بناهای عامالمنفعه در روستاهایی از جمله دورباش که تحت نظارت و مالکیت وی بوده، کوشیده است (محمدی، 1376: 255).
در حال حاضر این بنای ارزشمند با گذشت زمان تحت تأثیر تحولات اخیر، کارایی خود را از دست داده و اکنون به دلیل نبودن یک طرح جامع و کامل برای حفاظت و نگهداری از بنا، در حال تخریب میباشد. از کل مجموعه، تنها قسمتهایی باقی مانده که همان هم نشان از تزئینات مفصل و منقوش آجری بنا در زمان خود دارد (تصویر 29). سقفها و جرزها، فرو ریخته و اتاقها و مخزن آبانبار به انبار و محل تجمع زبالههای شهر تبدیل شده است. حیاطهای این قلعه که زمانی حیاتبخش مجموعه بودهاند، متروک و خشک شده و علفهای هرز و تپههای حاصل از تخریب جرزها، سطح آن را پوشاندهاند (تصویر 30)، همچنین آنطور که از مشاهدهی اسناد برمیآید، بسیاری از قسمتها، به دلیل آتشسوزی، کاملاً از بین رفتهاند. در واقع بنا بیشتر از آنکه محلی برای نمایش غرور ملی باشد، محلی برای تجمع معتادان و ناهنجاریهای اجتماعی شده که به دور از ارزشهای واقعی آن میباشد. متروکه بودن بنا، خود عاملی است که روند فرسودگی آن را تسریع بخشیده است.
البته بسیاری از قلاع موجود در این روستا ــ مانند بسیاری دیگر از بناهای تاریخی کشور ــ در تملک نهادی میباشد که تخصصی در این امر ندارد و شاید یکی از دلایل بیتوجهی به این بناها نیز، دورماندنشان از سازمان میراث فرهنگی است. به نظر میرسد، زمان آن رسیده که این سازمان دست به کار شده و برای اینگونه بناها نیز چارهای بیندیشد و مانع از حرکتشان به سمت ضدپایداری گردد. اختصاص دادن یک عملکرد مناسب در غالب طرح احیا، دستکم با جلوگیری از رشد عوامل مخرب حاصل از متروک ماندن آن، موجب بقای کالبد اثر و پایداری آن میگردد.
نتیجهگیری
میگویند بزرگترین حافظهها از کوچکترین قلمها نیز کوچکتر و بیارزشتر هستند، به این دلیل که انسان هر اندازه هم که حافظهی قویای داشته باشد، اگر وقایع یا آثار را ثبت نکند و به حافظه بسپرد، به طور یقین فراموش و فانی خواهد شد. این «از یاد بردن» ممکن است در ابعاد و مقیاسهای گوناگون رخ دهد: از فراموشی کارهای روزانه گرفته تا از بین بردن تاریخ و هویت یک ملت و تمدن. تنها راه پیش رو برای جلوگیری از این واقعه، حرکت به سمت توسعهی پایدار در بناها و آثار تاریخی است.
متأسفانه در کشور ما با وجود سابقه و پیشینهی غنی تاریخی، به غیر از تعداد معدودی پروژه از مرمت آثار تاریخی، کار جدی و هدفداری صورت نمیگیرد و این تعاریف، تنها در کتابها و مقالات باقی میمانند. افزایش تخریبها و نابودی محوطههای تاریخی، کندوکاوهای غیرقانونی و سرقت، از جمله مواردی است که موجب پیش رفتن آثار تاریخی به سمت ضدپایداری میگردد؛ یعنی پیشرفت به سوی راهی که منجر به مخدوش یا نابود شدن سامانه های محیطی، اجتماعی و اقتصادی میشود.
اصول پایداری حکم میکند که در مرمت و احیای آثار تاریخی و تصمیمهای اتخاذی، کاربران آینده نیز مدنظر قرار گیرند، پس علاوه بر اینکه خودِ این عملیات موجب رعایت اصول پایداری میشود، نوع به ثمر رساندنش هم مهم و پرارزش است، چرا که بسیاری از بناهای تاریخی با وجود مرمتهای صورت گرفته، نهتنها با چارچوبهای توجه به پایداری سنخیتی ندارند، بلکه شاید بتوان آنها را مخل پایداری دانست. تغییر کاربری پایدار و سازگار که در نهایت به پویایی و مانایی منجر شود، اصولی دارد که باید به آنها نیز توجه نمود. در این مقاله، چند نمونه از بناهای تاریخی مورد بررسی قرار گرفت که تحت تأثیر سه موقعیت قرار دارند: بناهایی که حداقل سعی شده براساس اصول و چارچوبها مرمت شوند و کاربری مناسبی برایشان در نظر گرفته شده؛ بناهایی که مرمت شدهاند، اما کاربری مناسبی ندارند و کمکم رو به نابودی میروند و همچنین بناهایی که فراموش شده و روی به سوی تخریب کلی دارند.
تشکر و قدردانی
بدین وسیله نگارنده و هنر معماری از مهندسین مشاور زندیگان و مسئولین سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور، به خصوص آقای امین مرادی (کارشناس سازمان در استان آذربایجان شرقی) برای همکاری و اقدام جهت نشر این مقاله و حفظ این آثار، کمال تشکر و قدردانی را دارند.
منابع:
• احمدی، فریال و همکاران (1392). ارائهی الگوهای توسعهی گردشگری پایدار منطقهی حفاظت شدهی آبشار مارگون فارس با تأکید بر اصول و معیارهای طراحی منظر پایدار. نشریهی علوم و
تکنولوژی محیطزیست، شمارهی 1.
• جنیفر، الیوت (1378). بررسی مفاهیم توسعهی پایدار. ترجمهی احمد بالان، ماهنامهی جهاد، شمارهی 218.
• سمسار، محمدحسن و سراییان، فاطمه (1390). کاخ گلستان؛ فهرست عکس های برگزیده ی عصر قاجار. تهران: کتاب آبان و زریران.
• کارگرپیشه، علی (1385). مسائلی چند پیرامون خانقاه چلبی اوغلو و ارتباط آن با مولویه. فصلنامهی تخصصی عرفان، شمارهی 20.
• مرکز اسناد و تحقیقات دانشکدهی معماری و شهرسازی (1383). گنجنامه؛ کاروانسراها. تهران: انتشارات دانشگاه شهیدبهشتی و روزنه.
• محمدی، علی (1376). تاریخ تکاب افشار. تهران: انتشارات ایمان.
• مهدوی و همکاران (1395). طراحی راهبردهای توسعهی پایدار گردشگری روستاهای تاریخیـفرهنگی ایران. نشریهی جغرافیا و برنامهریزی، شمارهی 56.
• نیکبخت، محمدرضا (1388). خانقاه و آرامگاه چلبی اوغلو: تجربهای در مرمت و احیا؛ گزارشی از مطالعات، طرحها و مداخلههای انجام شده در مجموعهی چلبی اوغلوی سلطانیه در سالها.
تهران: نشر گنج هنر.
• نیکبخت، محمدرضا (1393). معماری اجزا. تهران: نشر علم معمار.
• وطنخواه، غلامرضا و رازانی، مهدی (1394). ارزیابی توسعهی پایدار در بناهای تاریخی. روزنامهی دنیای اقتصاد، شمارهی 3680.
• Department for Communities and Local Government (2012). National Planning Policy Framework. London: Communities & Local Government.