ویژگیهای شهرها و روستاهای گذشته و ابنیهی عامیانهی ایران / جمشید فراست

شناخت آثار گذشتگان چون آینهای راهنمای ما در ایجاد اشکال زندگی آیندهی ما است. در زمان ما که مصرف جایگزین تفکر و کوشندگی شده، با بهرهگیری از ابنیهی ملی ایران که سرشار از انگیزههای کوشندگی، تفکر و ویژگیهای اتکا به طبیعت و استفادهی مناسب از مصالح محلی در جهت زندگی طبیعی و دستهجمعی، خودکفایی و درونپردازی بوده است و سازندگان آن بدون دانش امروزی، تنها با وسعت بینش خود در شرایط اقلیمی متنوع و متفاوت، به آن دستیابی داشتهاند. ارزیابی این ویژگیها میتواند در جهت برنامهریزی، طراحی و مردمیکردن محل زندگی امروزی رهنمون ما باشد.
اگر بنایی جوابگوی تمام توقعات طبیعی زمان ما باشد، مقطع افقی آن به شیوهی متفکرانهای طراحی شده و در عین حال با خصوصیات زندگی و سلیقهی مردم تطابق داشته باشد، اگر ترکیب پلانبندی آن مناسب با هدف بوده و حاوی ویژگیهای ناحیهی خود باشد، اگر از مصالح محلی به طور سنجیدهای استفاده شود و رنگآمیزی تزئینات آن با اندوختههای ذهنی طبیعی مردم نزدیک باشد، در آن صورت تمام شرایط لازم جهت تأیید آن –که بنایی چنین اصیل، ملی و معاصر است- وجود دارد. با این تعریف نمیتوان معماری مصرفی امروز را با معماری ملی مترادف دانست. در عصر ماشینی که نیازها و آرزوهای سالم و طبیعی مردمان زیر سلطهی گرایشهای سودجویانهی مصرف، پایمال میشود، بهکاربستن ویژگیهای ابنیهی عامیانه میتواند راهگشای مشکلات ایجاد ابنیهی مسکونی و شهرسازی جوامع امروزی باشد.
در این عصر بهترین نیازی که باید درa جهت تأمین مسکن و شهرسازی برشمرد، تکیه به طبیعت است که تسکیندهندهی آلام زندگی ناشی از عوارض سرسامآور ماشینی است. در ادبیات و فرهنگ مردم ایرانزمین نشانههای فراوانی وجود دارد که طبیعتپرستی را تا ژرفای فکر ایرانیان، نمایانگر میسازد؛ به این سان شناخت و گرایش به طبیعت سبب ایجاد روحیه و امیال طبیعی مردمان شده است.
تکیهگاهی چون طبیعت، الهامبخش سازندگان ابنیه و شهرهای گذشتهی ایران بوده است که به یاری آن ارتباط مراکز زندگی دیهها و شهرها را با زندگی روزمره و گردش طبیعی نیازمندیها و بهرهوری از مواد و حیوانات، تأمین و مرتفع ساخته و گردش طبیعی زندگی را یکپارچه نمایشگر بوده است. مهار عناصر سرکش طبیعت در اشکال خندق و حصار، به شیوهای ایجاد شده که آسیبی به طبیعت وارد نیاورد و ساختمانهای عمومی و سمبلیک با هیئت جاذبهای خود مانند برجوباروها، گلدستهها و گنبدها، با وجود عظمتی که دارند، به نحوی ساخته شدهاند که نه تنها هیچگونه تغییر و تمایزی را در طبیعت پیرامون خود به وجود نیاوردهاند، بلکه مکمل طبیعت اطراف خود بودهاند، آن چنان که پنداشته میشود هرگونه تخریب و انهدام طبیعت گذشتگان گناهی بزرگ محسوب میشود. آنها صخرهها و کوههای گرداگرد خود را حتاالمقدور دستنخورده نگاه میداشتند. ایرانیان با بینش وسیعی که از طبیعت داشتهاند، بهترین استفاده را از آن کردهاند. انتخاب مناسبترین محل آبادیها حتا در نواحی کویری که طبیعتی سرکش دارد، نشانهای است از بینش مردمان در سکناجویی خود که در پستترینِ این نواحی جهت دستیابی به آب، آبادیها به پا ساختهاند و یا در دامنهی کوهستانها ابنیهی خود را در محلی دور از باد، سیلاب و برف گیرها جایگذاری کردهاند. در دیهها و روستاها زمینهای مناسب برای کشتزارها تعیین کرده و آنجا که برای زراعت مناسب نبوده و امکان رساندن آب آشامیدنی راحت را نداشته، محل سکنا قرار دادهاند که پارهای از اوقات با زحمت فراوان برای استفادهی روزمرهی خانواده آب فراهم آوردهاند.
این بهترین نشانهی استفاده از طبیعت به منظور بقای نسل خود و توجه به حفظ آن برای آیندگان بوده است که به جای صحبت از زندگی اجتماعی، برای بقای جامعه کوشیدهاند.
از طرف دیگر همزمان با ایجاد کشتزارها و مزارع در محلهای مناسب، مراکز زندگی به پا کردهاند، از این رو ترکیب مجموعه به لحاظ موقعیت محل، اکثراً شاهکارهایی را نمایانگر بوده است. در زمان ما با انهدام جنگلها و زمینهای کشاورزی که به نفع طرحهای صنعتی، خانهسازی و شهرسازی فدا شدهاند، و شبیهسازیها و تقلید از سبکها در شرایط اقلیمی گونهبهگونهی سرزمینها، معرف معماری و شهرسازی مصرفی میباشد.
«آنچه که این کوهنشین مقیم فلات در پایان یک روز سفر در بیابان آرام و خاموش، پس از طی فرسنگها دشت بیسایبان دوست دارد، خنکی و سبزی یک درخت و زمزمهی آبِ جویی است که در نظر او بهشت جلوه میکند.» (از کتاب میراث ایرانیان).
این احساس و گرایش به طبیعت همراه با تنوع شرایط اقلیمی، پدیدههای اشکال زندگی متنوعی را در این سرزمین پهناور خلق کرده است. مردم با بینش خود عناصر طبیعت را به خدمت اشکال زندگی در آورده و مناسبترین بهرهبرداری از منابع آب، نور، خورشید و فضای سبز را کردهاند، به طوری که عناصری مانند آب و گیاه را حتا در کوچکترین محیط باز خانه، دیهها و شهرها وارد ساختهاند. در خانه جای درخت فراهم شده و در بهترین موقعیت بصری قرار میگرفته که ضمن دید دائم ساکنان، سهمی نیز در تأمین شرایط محیط زیست خانه داشته باشد؛ و در خارج منازل و از محل انشعاب آب، درختکاری می شده که برای دید دائمی و بهعنوان سایبان رهگذران کاربرد داشته است.
در ایرانزمین، گذشته از باریکهی جنوبی دریای مازندران، دیگر مناطق، کمآب یا بیآب میباشند، از این رو آب دارای ارزش فراوان و آبیابی در ایران باستان یکی از تخصصهای در سطح عالی بوده است. در پارهای نقاط، آب روان و در جایی دیگر چشمهها و بالأخره چاهها و کاریزها از شاهکارهای آبیابی رایج در ایران بوده و هست. طبق آمار، ایران در حدود 50,000 هکتار رشته کاریز داشته که هماکنون نیز قسمتی از آن مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
خبرگی ایرانیان در ایجاد کاریز بیتردید یکی از شاهکارهای آنها برشمرده میشود. آنها در محلی که آب برف، سفرهی آب زیرزمینی قابل توجهی به وجود میآورده و در قسمتهایی از دامنه که نسبت به دره یا دشت مرتفعتر است مادر-چاه را حفر و با تراز زمین و شیب کم، توسط کانال زیرزمینی طویلی دورتر از شهر و آبادی آب را روی زمین میآورند، در طول راه و در فاصلههای 50 تا 100 متری دهانههایی تعبیه میکردند تا خاکهای زائد را بیرون بفرستند و هوا را برای کارگران -چه به هنگام حفر چاه یا زمان لایروبی- تأمین کنند. مظهر چاهها اغلب خارج از شهر یا روستا بوده که به شیوهای استادانه قادر بودند با انبار آب در استخری وسیع، تنظیم و توزیع آب را در شهر و رستا انجام دهند. آنها برای آبیاری سعی بر آن داشتهاند که با توجه به شیب طبیعی زمین، آب را در نهرها هماهنگ با استفاده از شیب زمین به مرتفعترین محلها برسانند و در سر راه نهرهای آبرسانی علاوه بر آبیاری گیاهان اطراف، آسیابها یا دستگاههای سفالگری را با نیروی آب به گردش در میآوردند؛ به این سان بدون استفاده از ابزار مکانیکی و اضافه و با توجه به حفظ مواد و محیط زیست و فقط به اتکای تفکر و کوشندگی، به اشکال متنوعی از جریان آب، حداکثر بهره را بردهاند؛ آبی که برای آبرسانی در نهرها و جویها جریان داشته، برای رشد گیاهان اطراف آنها نیز استفاده داشته و زیبایی بینظیری را به محیط زندگی و طبیعت اطراف خود دادهاند. ایرانیان از طبیعت و درختان برای بهزیستی، چون مردمک چشم نگهبان بودهاند و گاه برای نگهداری یک درخت حتا در نواحی پربرکت شمال ایران با ایجاد بناهایی مانند دیوار و حصار، کوششی وافر به کار بردهاند.
شعار ایرانیان درختکار این بود: «دیگران کاشتند، ما میخوریم. ما میکاریم تا دیگران بخورند.» هرگاه سالمندی میخواست بنایی برای خود به پا کند، خانه را در موقعیتی میساخت که مشرف به درختان قطور و کهن سالی باشد تا از سایهی آن استفاده ببرند. زمانی که لازم بود تا درختی قطع شود، خود را موظف دانستهاند که به جای آن درخت دیگری کاشته و در رشد آن کوشش کنند. هماهنگی نیروهای طبیعی با احتیاجات زندگی و شرایط بهزیستی طبیعی از جانب مردمان، استادانه در خدمت روح و جسم انسانها بوده است که از آن جمله میتوان به هواکشها، نورگیرها، آبنماها و حوضخانهها اشاره داشت.
سازندگان ابنیهی عامیانهی ایران با شناخت پیرامون خود توانا بودهاند تا از قابل دسترسترین مصالح مناسب و مقاوم با کمترین زحمت و بهترین رویه بهره گیرند. روستاییان با خبرگی و بینشی که نسل به نسل به ارث برده بودند، در شرایط طبیعی یکسان با توجه به وضع زمین در تأمین مصالحِ در درسترس با بهترین روشها آن را به کار گرفتهاند. خاک رس که در نقاط مختلف دشت و فلات کاملاً در دسترس قرار داشته است و موجب پیدایش و تکامل گِل فشرده و اشکال مختلف آن -اعم از خشت خام و پخته و کاهگل- بوده، با اندود به روی دیوارها و بامها قرار گرفته و بنا را از تبادل گرما، سرما، صدا و حتا نفوذ آب باران و برف محفوظ و مصون میداشته است. در مناطق کوهستانی از سنگهای در دسترس خود بناهای سنگی به پا میکردند که با کمترین کار، بالاترین نتیجه و احجام را به دست میداد. بناهای چوبی در نواحی جنگلی به پا میشد و زندگی را بهراحتی برای ساکنان بارور میساخت که این بناها یکی از باارزشترین و هنرمندانهترین پدیدههای ساختمان قلمداد میشوند. مردمان و سازندگان ابنیهی عامیانهی ایران به خواص مصالح و ترکیب مناسب مواد به نحوی تسلط داشتهاند که مصالح بهکاررفته در بناهایشان از استحکام و دوام مناسبی برخوردار بوده است؛ چنانچه اکثراً بنایی به مدت قرنها دوام میداشت و پابرجا بود. این مصالح استعداد آن را نیز داشتهاند که برای مصارف دوباره نیز به کار گرفته شوند. آن افراد غالباً از موادی استفاده میکردند که امکان جانشینی آن در طبیعت موجود است. یکدستی مصالح و هماهنگی آن با طبیعت نشاندهندهی وفور آن مصالح در طبیعت بوده است.
بانیان ابنیهی عامیانه نیازی نداشتهاند تا از مصالح مختلف برای ظاهرسازی و ایجاد احجام غیرضروری ابنیهی مسکونی بهره گیرند بلکه سادگی، نمایشگر عدم تظاهر ساکنان آن بوده است. پوپ میگوید: «از آنجا که در ایران مصالح ساختمانی موجودِ محلی عامل طرحهای عمده بوده، روش ساختمانی آنچنان است که اسکلت ساختمانها نیازی به نماسازی مجدد نداشتهاند. ایرانیان آنچنان دلاور بودهاند که دستساختههایشان با نماسازی و رنگ و جلا خودنمایی نمیکرد، از این رو بناها از زیبایی و سادگی قابل تحسینی برخوردار بودهاند.»
مصالح ابنیهی مسکونی، بهخصوص در خارج از ساختمانها، برای عموم مردم –اعم از غنی و فقیر- یکسان بوده و تنها نحوهی بهکارگیری آن در احجام، سطوح، نماها و جزئیات داخلی منازل میتوانسته متفاوت باشد.
مصالح سنگینی که در استخوانبندی بناها استفاده شده، آنچنان دارای خواص متعدد بودهاند که حتا سبب جلوهگیری از ورود گرما و سرما و سروصدای خارج نیز شده است. ایرانیان در استفاده از مصالح طبیعی آنچنان استاد و صرفهجو بودهاند که فرِد ریچاردز در سفرنامهی خود گفته است: «در تمام تالار و اتاقها آجر سقف شده؛ ایرانیان در آن صنعت بر ما تفوق دارند زیرا هم زودتر و هم کمخرجتر و بهتر از ما اتاقهای آجری را به اتمام میرسانند. بعضی از اتاقها بسیار بلند و وسیع هستند که به کمال صنعت و قدرت کارگران آن دلالت میکنند.»
در معماری مصرفی، کاربرد مصالح غیرمحلی که نشاندهندهی بهرهگیری غیرمتناسب مواد خارج از محیط زیست و اقلیمهای مختلف میباشد، استفاده از مصالح بیهوده که تنها به خاطر تظاهر در خارج از بناهای مسکونی به چشم میخورد، اصراف مواد و اقتصادی نبودن آن، ناهماهنگی بناها را با محیط و طبیعت اطراف خود ایجاد میکند. به دیگر زبان، در مقابل رقابت قدرتهای خرید و مصرف مواد مختلف جامعهی امروزی که در آن از خلاقیت فردی خبری نیست، ایرانیان با قدرت تفکر و نیروی جسمی و شناخت کامل طبیعت اطراف خود، با مصالح محدود، خالق اشکال متفاوت زندگی بوده که ضمن هماهنگی با طبیعت پیرامون خویش، بدون تظاهر و غنی از تواضع، خلاقیت فردی و رقابتهای طبیعیِ هنری را موجد بودهاند.
قوهی ادراک انسانی، مسکن را بهعنوان مهد غرایز و عواطفی میداند که از کودکی در انسان شکل میگیرد. عامل تفکر و کوشندگی، انگیزهی اصلی ویژگیهای ابنیهی عامیانهی ایران در پدیدار ساختن اشکال زندگی بوده است که با استفاده از بینش مردمان، نسل به نسل انتقال یافتهاند. آنها با نیروی تفکر و کوشندگی، دشواریهای اقلیمی را با ابنیهی عامیانه در خدمت بهزیستی با هنرمندی اعجاب انگیزی گشوده داشتهاند و توانا بودهاند با هر پدیده، ساختمان را برای گونهای از استفاده جهت زندگی و آسایش پدیدار سازند و برای ایجاد هرگونه اشکال زندگی که خواصی را در بر داشته، تفکر را به یاری طلبیدهاند و هر جزء از بناهایشان تأمینکنندهی کاربری مطلوب بوده است.
خانواده که اولین سلول اجتماعی برشمرده میشود، نزد ایرانیان دارای حرمت خاصی است که برای نگهداری آن از حریمی به نام “چهاردیواری” استفاده کردهاند و در آن با مشجر کردن و ایجاد آبنماها و ایوانها، زیرزمینها، حوضخانهها، چهاردریها، بهارخوابها و دیگر فضاهای راحت، خانواده را تأمین کرده بودند. بیرون خانهها نیز ساده، بیآلایش و با زیبایی و هماهنگی خاصی بنا شده است.
پوپ میگوید: «بدینگونه زندگی ایرانیانی نمایان میشود که در ابنیهی مسکونی از خودنمایی و بیرونآرایی به دور بوده است. معماری ایرانی در طول تاریخ طولانی دارای خصوصیت “سادگی” است». ایرانیان با بینش خاص خویش با بهترین رویه منطقهی مسکونی خود را ترکیب میکردند و هیچ سطح و فضایی را بدون هدف به وجود نمیآوردند. خاصیتبخشی سطوح بهخوبی رعایت شده، معیارها و اندازههای انسانی مطابق با شرایط اقلیمی در بناها و اشکال زندگی گذشته نقش اساسی را داشتهاند که تفکر، انگیزهی این بینش بوده و قادر بودهاند تا بناهایی به وجود آورند که با مقیاسهای انسانی هماورد باشند و با آن نیاز زندگی را متناسب با امکانات زمان و با نیازهای ساکنانش توامان شکل دهند. آنها برای هر هدفی سویی تعیین کردهاند که دید رهگذران پیاده و اشتر سواران را خسته نمیساخت و نیز مرکز را با خارج دیه و شهر و از جانب دیگر با محلهای زندگی بهراحتی مرتبط میساخت. معابر مشجر و شکسته و رنگ اطراف خانهها که در هر جا به نوعی جلوه داشتهاند، اشتیاق پویندگان را برای رسیدن به هدف برمیانگیخت، هماهنگی ابنیهی مسکونی با ساختمانهای عمومی و برخورد مردمان را با آنها استادانه موحد بودهاند.
سازندگان ابنیهی عامیانه در ایجاد بناهای مسکونی و آبادیها و شهرها از خودیاری یکدیگر بهره گرفتهاند. در ایجاد مراکز اجتماعی و بهزیستی محیط، قلاع، کاریزها و عملیات آبرسانی همکاری دستهجمعی داشتهاند که حاصل آن ایجاد بهترین محیط زندگی و مطلوبترین برخوردهای اجتماعی بوده که در مجموع، اشکال زندگی، هماهنگی و درهمآمیختگی قشرهای مختلف را فراهم آوردهاند. ترکیب ساختمانی شهرها و مراکز زندگی بر اساس همکاری اجتماعی و خودیاری ساختمانهایی چون تکیهها، مساجد، کاریزها، آبانبارها، کوچهها و دیگر ابنیهی عمومی بوده است. در سفرنامهی شاردن میخوانیم: «هنگامی که ایرانیان برای خود خانهی شخصی بنا کردند، شروع کردند به ساختن یک بازار که دکانهایش را اجاره بدهند، یک گرمابه و یک دستگاه قهوهخانه که آن را نیز به اجاره میدهند، یک کاروانسرا برای بیگانگان که بعضی اوقات وقف جماعت میکنند و سپس یک باب مسجد و در صورتی که ثروت و مکنت بسیار داشتند -به طوری که قادر به ایجاد ابنیه و عمارتهای عامالمنفعه باشند- همت به بنای پلها و یا ایجاد راههای ارابهرو و کاروانسراها در جادهها میکنند تا راحتی عابران فراهم باشد.»
امروزه در شهرهای میلیونی صنعتی نه تنها از این خودیاریها فعالیتی به چشم نمیخورد، بلکه مردمان به علت اتکا به اقدامات و خدمات شهری بخش دولتی فعالیتی ندارند و خلاقیتی که ناشی از افکار و نیاز سالم آنهاست در ایجاد ابنیهی عمومی و آثار اجتماعی آنها چشمگیر نیست و مردمان نسبت به اینگونه فعالیتها در خود احساس بیگانگی میکنند.
پلانبندی شهرها و آبادیها که متأثر از درهمآمیختگی جامعهی شهری و استفادهی همگانی از سیستمهای تقسیم آب و استفاده از آبانبارها، خیابانها، میدانها و سایر مراکز عمومی بوده، نشاندهندهی بشردوستانهترین افکار مردمان ایرانزمین است. خودیاری مردمان که درهمآمیختگی شهروندان را موجد است، در ترکیب و جانمایی آبادی و شهرهای گذشتهی ایران مؤثر بوده و یکی از عوامل تعیینکنندهی سطوح ابنیهی عمومی، راههای ارتباط داخلی، فاصلهها و مقیاسها میباشد.
امروزه چنین پنداشته میشود که تنگدستی تکنولوژی روستاییان در برابر فقدان فرهنگ زندگی یا تهیدستی معنوی شهروندان آنچنان دردآور و ملالانگیز نیست. در شهرها و دهات قدیم ایران مردم در کنار فعالیتهای کشاورزی که به منظور تأمین مواد غذایی خود داشتهاند، در جوار خانههایشان به حرفهای نیز مشغول بودند تا نیازمندیهای دیگر زندگی از قبیل پوشاک و وسایل کار را برای خود و جامعه برآورده سازند و با خودیاری، اشکال مختلف زندگی و ابنیهی عمومی را به پا ساختند و به منظور خودکفایی از امکانات و اشکال متنوعی که خود ایجاد کردهاند، بهسادگی بهره میگرفتند. آنها در بازارهای روز، تولیدکننده و عرضهکنندهی کالای خویش بودند که در نتیجه با نیروی انسانی و عوامل کمتری نیازمندیهای خود و خانوادهی خویش و جامعه را مرتفع میساختند. زن خانه دوشادوش شوهرش در مزرعه به کار اشتغال داشت، با دوک نخ میریسید و در کنار داربستی که در خانه تعبیه کرده بود، به قالیبافی یا بافت گلیم و پارچههای مختلف مشغول میشد، غذا درست میکرد و به بچهداری و کار منزل اشتغال داشت. کودک در راه بازار و چهارسوقها با کار، ابزار آن و افکار روزانهی زندگی آشنا شده و به تفکر میپرداخت. عملکرد مردم آنچنان بود که ضمن حفظ محیط زیست ، با استفاده از منابع طبیعی و بدون از بین بردن و انهدام هریک از عوامل مورد نیاز طبیعت، امکانات بهرهگیری آیندگان از آن را همچون مردمک چشم، حافظ و نگاهدار بودند و در ساختمان جامعهی آتی نیز احساس سهمی داشتند؛ به این سان امیال طبیعی خود را با کوشندگی و تفکر همراه با نیاز و آرزوهای سالم، خودیاری، حفظ محیط زیست و علاقه به طبیعت جامهی عمل پوشاندهاند. در مقابل جوامع صنعتی امروزی که مصرفکنندهی افراطی و زاید بر احتیاج بوده و فاقد کوشندگی و تفکر در رفع نیازمندیهای زندگی است، شهروندان امروز با وجود کثرت ثروت و دامنهی گستردهای از توقعات مصرفی که انگیزههای آن گرایش به تنبلی و فکر کردن به منافع محدود خود و بیتوجهی به مسائل و مصالح عمومی جامعه میباشد، سبب شدهاند تا با رویهای غارتگرانه از منابع آنچنان بهره گیرند که برای آیندگان جایی از بهرهوری باقی نماند. در این رهگذر با وجود تأسیسات عظیم شهری که برای شهروندان فراهم میآید -چون نمیتوانستهاند در ایجاد آنها سهمی داشته باشند و از خودیاری و خودکفایی خبری نبوده- بنابراین همواره خود را وابسته و منتظر الطاف و عنایات نیروهای دیگری که خارج از قدرت خود میباشد، میپندارند. اینجاست که آزادگی و اتکا به نفس مطرود و گاه مفقود شده و بیتوجهی به سرنوشت آیندگان را حاصل میشود. امروزه با داشتن سرویسهای بزرگ برای شهرهای میلیونی که از تکنیک فراوان و مجهزی نیز برخوردارند، راهنمایان اجتماعی میتوانند جهت ارشاد جامعه به سوی یک زندگی معنوی و بافرهنگ، به جای استفاده از فرمها و تقلید از آنها، یادآور ویژگیها و اصولی باشند که مردمان در گذشته با قدرت و تفکر و کوشندگی و با توجه به امکانات محلی، اتکا به شرایط اقلیمی و محیط زیست، روابط طبیعی انسانها و خودیاری مردمان، پایهگذاری کردهاند.
سنتگرایی در جامعهی امروزی در مسیر غیرطبیعی و حالات نامفهومش جانشین روشهای راستین فرهنگ معماری ملی میشود که به تقلید از فرمها و سبکها خاتمه میپذیرد. سنت در معماری که باید آن را برابر سبکها محسوب دانست، به عامل متغیر زمان وابسته است. ابنیهی ملی و مردمی -چون به شرایط اقلیمی و خصوصیات ملی بستگی دارند، در اصول، کمتر تغییرپذیر هستند. مطالعه و تحقیق در ویژگیهای ابنیهی عامیانهی ایران ضروری است و تا اخذ نتیجهی اصولی، تکنولوژی باید وسیلهی کمکی در ایجاد بناهای مسکونی و شهرسازی باشد و نباید اجازه داد که این قدرت، آن را تحت تأثیر خود قرار دهد تا بتوان در پاسداری ویژگیهای ابنیهی ملی موفق بود.
___________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
منبع:
راینر، رولاند. ابنیهی عامیانهی ایران. ترجمهی دکتر نصرتاللّه وفاییکیش، گراتس، اتریش: 1977، صص 20-11.
Rainer, Roland. Anonymes Bauen im Iran. Akademische Druck, Graz, Austria: 1977, Pp. 11- 20.