هنری کهن در کالبُدی مدرن
موزهی فرش، اثر عبدالعزیز فرمانفرمائیان
نوشتهی الناز رحیمی

اجرای کروکی از الناز رحیمی
فرش، هنری جاودانه و ماندگار، عجین با تار و پودِ هر ایرانی، یادگاری همیشگی از دستان سختی کشیدهی روزگار. ارزشمند و نفیس. نمودی از بهشت؛ بهشتی کوچک شده به اندازهی اتاقِ خانهی ما.
موزهیِ فرشِ ایران، ساختمانی وزین، سزاوارِ واژههایِ موزه، فرش و ایران؛ درختان قطور و بلند بید و کاجِ حیاط خبر از قدمت سی و چند سالهی این مجموعه میدهند. اما وقتی وارد آن میشوی، اثری از غبار زمان بر چهرهاش هویدا نیست، تازه و همیشگی برای تمام اعصار، درست مثل فرشهایی که در داخل آن به نمایش درآمده است. فرشهایی که هیچگاه قدیمی نمیشوند، حتی اگر قدمتی چند صد ساله داشته باشند. معمار چیرهدست بنا، با تکیه بر هویت و فرهنگ ایرانی، بنایی مدرن آفریده است که با وجود سادگی و سبک و سیاقِ متفاوتش با منِ ایرانی غریبه نیست. بنایی ساده، برخلاف هنرِ پرنقش و نگارِ درون آن، و همین تضاد است که زیباست. قرار دادن جهانی از نقوش و نگارههای ظریف و کهن در ظرفی ساده و یکدست و امروزی مثلِ معماری مدرن…
نمایی یکدست، ریتمی آهنگین و زیبا از ستونهایی که بیشباهت به دار قالی نیستند و نهایتاً فضایی روان و خوانا که از بارِزِههای معماری این ساختمان است. پس از گذر از میان تندیسگونههای زیبایی که ورودی مجموعه را تعریف میکنند به حیاط مجموعه وارد میشویم و بعد از عبور از یک مسیر سنگفرش شده از میان درختان، ساختمان با سایه روشن زیبایی که ستونهای مورب نما برروی آن ایجاد کرده است نمایان میشود بعد از گذر از چند ردیف ِ پلههای حیاط و مشاهدهی یک ضلع ساختمان، با نوعی حس جاذبه و دعوت وارد بنا میشویم. عظمت، یا بهتر است بگویم خلوصِ فضا هر بازدیدکنندهای را بی اختیار وادار به سکوت میکند. سکوتی نشأت گرفته از نوعی احترام و یا یادآوریِ حس و خاطرهای آشنا. پس از گذر از راهرویی باریک که بهتر است نامش را دالان ورودی بگذاریم به فضای مکث، تقسیم و یا همان هشتی میرسیم. گشودگیِ فضایی بعد از عبور از مسیری تنگ و باریک از ویژگی های دیرینهی معماری ایرانی است. سنگهای یکدست کف و دیوارها، رنگِ روشن فضا و سقف مشبک آن که با نوری یکنواخت فضا را روشن می کند همگی محیطِ ساده و دلبازی را خلق کردهاند. چند فرش قدیمی به دیوارها نصب شده و دورتادورِ این فضای مربع شکل، سکوهایی برای نشستن تعبیه شده که گمان میکنم بیشتر برای نشستن در سکوت و درنگ و نگریستن به این آثار هنری طراحی شدهاند تا رفع خستگی.
در مرکز مربعِ اصلی یک حوضچهی چهارگوش از سنگی کرم رنگ تراشیده شده است و در انتهای راهروی ورودی، سالن اجتماعات کوچکی طراحی شده که با رنگآمیزی گرم و ظرفیت محدودش بیشتر برای جلسات داخلی مجموعه بکار میرود. فضای تقسیم مربع شکل از یک طرف به چایخانه و از طرف دیگر به سالنها و یا همان گالریهای نمایش آثار منتهی میشود و در طرف دیگر آن فضایی به فروش محصولات فرهنگی اختصاص یافته که گمان نمی کنم جزئی از کاربریهای اصلی طرح باشد چون بگونهای عاریتی و ناهمگون با یکپارچگی فضاست. در کنار آمفیتئاتر راهرویی وجود دارد که به کتابخانهی کوچکی میرسد. محیط کتابخانه با مبلمان مدرن و رنگآمیزی شاد و متنوعی که دارد بسیار جذاب و صمیمی است. بعد از کتابخانه سری به چایخانه میزنیم. در دو طرف مسیر چایخانه هم مثل سایر فضاها سکوهای سنگی ساخته شده است، اما اینبار حتماً برای رفع خستگی است. بعد از راهرو و سکوهای نشستن به چایخانه میرسیم که با مبلمان چرمی و نیمهسنتیاش بسیار گرم و دلنشین است و شعر زیبایی که بر دیوارهایش نقش شده نیز تعریف حس و حال فضا را آسان کرده است. محیطی سرشار از آرامش و عطرآگین از عطر چای. بعد از استراحتی کوتاه گرچه دشوار است چایخانه را ترک کرده و دوباره به فضای مرکزی مجموعه باز میگردیم و اینبار دیگر به سراغ نمایشگاهها میرویم. سالن نمایش بسیار هوشمندانه طراحی شده، بعد از وارد شدن به آن خود را درمیان دنیایی از هنر مییابیم. تعدادی از فرشها به دیوارها و پنلهای عمودی نصب شدهاند و پنجرههایی را میمانند که به باغ آنسوی بنا راه دارند، باغهایی رنگین که هریک به طریقی بازدیدکنندگان را مسحور خود ساخته و به جهانی ماورائی دعوت میکنند…بعضی از آثارهم برای تاکید بر نقش فرش در خانهی ایرانی روی زمین پهن شدهاند. البته با اندکی اختلاف سطح در زمین فرورفتهاند و از این طریق از مسیرهای عبور و مرور تفکیک شدهاند. این فرورفتگیها با نظمی خاص در تمام پلان مستطیل شکل گالری توزیع شده است. بعضی از این سطوح مستطیلی با شیب دو طرفه طراحی شدهاند و در دو سمت شیب آن دو فرش به نمایش درآمده است. در کف بعضی از این حفرهها نیز آینه نصب شده و فرش با کمی فاصله با صفحهای شیشهای برفراز آن غوطهور است. گویا نقشهی پشت این فرشها هم از اهمیت خاصی برخوردار است که اینچنین به آن تاکید شده است. در مرکز این سالن مستطیلی یک تورفتگی بزرگ طراحی شده و یکی از نفیسترین و شاید قدیمیترین فرشهای مجموعه در آن گسترده شده و پسزمینه ی آبی رنگ آن چنان مینماید که فرش در حوض و یا دریایی از آب سیال است. این باکس مستطیلی که در زمین فرورفته است نقطهی کانونی مجموعه بشمار میرود و تمام آثار و پنلهای عمودی و افقی دیگر گرداگرد آن طراحی شدهاند. بطوریکه بازدیدکنندگان پساز ورود به سالن بدون هیچگونه سردرگمی، تمام فرشها را میبینند و بعد از یک گردش پادساعتگردِ کامل پیرامون این فضای مرکزی به پلکانی میرسند که آنها را به گالری طبقهی دوم میرساند. در طبقهی بالا هم همین روند ادامه دارد ولی اینبار به دورِ فضای بازی میچرخیم که مثل یک غلامگردش بزرگ رو به سالن پایینی گشوده میشود و از بالا میتوان نمایی کامل از فرش مرکزی مجموعه را دید. تمام سالنها به دلایل حفاظتی کاملاً بسته و بدور از هرگونه بازشو و نورگیر طبیعی طراحی شدهاند. نورپردازی داخلی نیز بسیار کنترل شده است تا فرشها از آسیبها و اثرات مخرب نور در امان بمانند. اما توالی فضایی صحیح و سقفهای نسبتاً بلند و شبکهای بنا مانع از تاریکی و دلگیری ساختمان میشوند.کفپوشهای سادهی کفِ سالنهای نمایشگاه و مبلمان سفید رنگ چرمیِ مدرنی که در آن چیده شده است بسیار آرام و منطقی در کنار هیاهوی هنرمندانهی فرشهای تاریخی مجموعه قرار گرفتهاند و به هیچ وجه خود را به محیط تحمیل نمیکنند. این مجموعه علاوه براینکه گنجینهی بزرگی از قرنهای متمادی تلاش و هنرِ زیبایِ ایرانی را به نمایش میگذارد، یک اثر معماری قابل تقدیر است که به سبک بینالمللی طراحی شده و با نهایت دقت با مفاهیم و عناصر هنر و معماری ایران تلفیق گشته است.



