
نقش ماه در مرداب
ضد قهرمان سازی در ادبیاتِ معماری معاصر ایران
(تحریریه ی هنر معماری)
مقدمه
پایداری (sustainability) از جمله مباحثی است که این روزها، ذهن مسئولین و اندیشمندان معماری را به خود مشغول کرده است. چگونه میتوان به معماری پایدار رسید؟ معماری پایدار چیست؟ آیا معماری پایدار در معماری بومی ایران وجود داشته است؟ آیا بار دیگر غربی ها سنتی ایرانی را به واسطه ی توسعه ی دانش خود، با نامی جدید به خودمان تحویل دادهاند؟ فضای آموزش دانشگاهی در ایران پر از مسائلی مانند این شده است که بهطورکلی، معماری سنتی جهان، پایدار بوده و این امر، مختص به ایران نیست و یا گفته می شود که اصول معماری پایدار، بیشتر از طراحی معماری به فناوری متکی است و سخنان دیگر از این دست. در حالی که این مسائل بیرون از دانشگاه، کمتر مورد توجه هستند. هرآنچه که ما در دانشگاه چون شعر از بَر می کنیم، در بیرون از دانشگاه توسط سرمایه داران و بعضی مهندسان مشاور بیتوجه به ارزش های صنفی ــ که با ظرافت خاصی، با زیر پا گذاشتن قانون یا تعریف قوانین جدید، روش های نوینی برای درآمدزایی پیدا می کنند ــ از یادها می رود. این وضعیت را می توان به نوعی «ارزش کُشی» نامید. در ایران معاصر، نه تنها ارزش ها حفظ و خلق نمی شود، هرروزه ارزش-کشیهایی نیز رخ می دهد. این مقاله درصدد است که با بررسی چند نمونه ی موردی، یکی از این ارزش کشی های معماری را که ما «ضدپایدار» نامیده ایم، مطرح نماید.
معماری ضدپایدار
این روزها همه به دنبال طرح مباحث نظری و راهکارهای عملی برای دستیابی به معماری پایدار هستند. عنوان معماری پایدار نزد متخصصین رشته های گوناگون، معنای متفاوتی دارد و هنوز، چندان مشخص و شفاف نیست. عنوان مفهوم توسعه ی پایدار، حاصل رشد آگاهی از پیوندهای جهانی، بین مشکلات محیطی در حال رشد، موضوعات اجتماعی، اقتصادی، فقر و نابرابری و نگرانی ها دربار ه ی یک آینده ی سالم برای بشر می باشد. توسعه ی پایدار، قویاً موضوعات محیطی، اجتماعی و اقتصادی را به هم پیوند میدهد.
حال، نقطه ی مقابل این نوع معماری ــ یعنی توسعه ای که منجر به مخدوش یا نابود شدن سامانه های محیطی، اجتماعی و اقتصادی گردد ــ قطعاً نمیتواند نامی جز «معماری ضدپایدار» بر خود گیرد. در توصیف تشریحی این معنی می توان اینگونه نوشت که اساساً، رشتههای معماری، شهرسازی و عمران، همگی تحت لِوای «توسعه» مطرح می گردند. هر پروژه ی توسعه ای نیز اهدافی در بر دارد که شامل اهداف اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی می باشد. این اهداف، در کالبد طرح توسعهیافته، به شکل یک سیستم، قاعده، روش و سبک زندگی جدیدی نمو می یابند، که به طور منطقی، این سیستم های جدید با یکدیگر هم راستا و نزدیک به سیستم های قبلی موجود باشند. توسعه های برق آسا که به این نکته دقت نمی کنند و سعی در اصلاح تسریع تفکر و سبک زندگی مردم دارند، در این بازی از پیش بازنده هستند. در هرم قدرتی که بر یک جامعه حاکم است، گاهی توسعه و اصلاحات از بالا به پایین، به مردم و طبقات پایین تر جامعه، با انواع روش های سیاسی و غیرسیاسی و با استفاده از اهرم ها و ابزارهایی که دولت ها در دست دارند، اعمال می شود. گاهی نیز اعمال این اصلاحات، از پایین هرم به سمت بالا می باشد که اغلب، به علت عدم هماهنگی و دستیابی به مطلوبیت عام، کار به رفراندم و تغییرات اساسی می کشد.
در معماری نیز، هرم قدرت وجود دارد: از زمان دانشجویی و موضوع آموزش معماری، تا زمانی که ما خود، تبدیل به جزئی از طبقات بالادستی آن می شویم، این هرم اعمال نظر می کند. اما این مسئله در مقوله ی شهر و شهرنشینی به این سادگی نیست. شما نمی توانید با ساختن یک فرهنگسرا در محله ای که با مشکلات اساسی ای مانند بزه، دست و پنجه نرم می کند، اصلاحاتی انجام دهید، زیرا نسبت سود و زیان این مسئله چندان مطلوب نیست. متأسفانه اخیراً این نکته به دست فراموشی سپرده شده است و در تهران (و قطعاً به زودی در دیگر شهرهای کشور) شاهد نوعی ساختوسازهای عجولانه و دور از منطق هستیم که نشان از نوعی تلاش برای اصلاحات عمومی، تحت لوای توسعه دارند.
به هر حال، شهر تهران و بعضی محلات آن دچار معضل شبمردگی هستند. بعضی محلات تهران شب ها چون شهر ارواح هستند و حتی رفتوآمد در آنها کار آسانی نیست. نسبت فضاهای خدماتی به فضاهای زندگی و فضاهای کار در تهران به یک میزان نیست. حال اگر ما بخواهیم در این وادی، طی ده سال با ساختو سازها و به هم ریختن قواعد موجود، قوانین جدیدی بنویسیم، قطعاً دچار همان توسعه ی «ضدپایدار» خواهیم شد؛ یعنی بر هم زدن سیستم های محیطی، اجتماعی و اقتصادی، بنا نهادن سیستم های جدید و جایگزین نمودن و اجبار مردم به وفق یافتن با این سیستم ها و در واقع، فنا کردن توده ی مردم به بهانه ی رضایتی اندک.
ادبیات موضوع
معماری پایدار به مراتب مورد توجه محققین ایرانی و خارجی بوده است. بدنه ی اصلی این تحقیقات دسته بندی و مشخص نمودن شاخص ها و معیارهای ارتقای محیط بوده است. انتقاد اصلی وارد بر این پژوهش ها تلاش برای «کمی کردن» مفهومی «کیفی» است. علیرغم موفقیت محققان گوناگون در این زمینه این انتقاد همیشگی بر ایشان وارد است که بر فرض صحیح و جامع بودن مشخصه ها، روش طراحی با توجه به این معیارها چگونه است؟
در پژوهشی که سلماسی و همکارانش انجام دادهاند، اصول معماری پایدار را عدالت، ثبات، بهره وری و انعطاف پذیری عنوان کرده اند. ملکآبادی و همکاران نیز، جدول ذیل را پیرامون شاخص های معماری پایدار اجتماعی ارائه میدهند (جدول 1).
نسترن و همکاران نیز در پژوهشی، سه شاخصه ی اصلی پایداری اجتماعی را امنیت، مشارکت و کیفیت زندگی می شمارند و جدول ذیل را ارائه میدهند (جدول 2).
با توجه به پژوهشهای صورت گرفته، عدالت اجتماعی، مهمترین و اثرگذارترین شاخص در رسیدن به پایداری اجتماعی به نظر می رسد و بدون این مهم، دستیابی به توسعه ی پایدار، مطلوب همهی افراد جامعه نخواهد بود.
پــایــداری
میدان آزادی
میدان آزادی نمونه ی خوبی برای شروع این مطالعه میباشد، چرا که سرنوشت عجیبی داشته است. با آنکه این بنا به بهانه ای حکومتی ساخته شده است، اما معمار آن، بدون توجه به برنامه ی حکومتی و تنها با توجه به رهنمودهای استادانش در دانشگاه، بنا را طراحی می کند و طرح، برنده و ساخته می شود؛ ایده ای که هیچ ربطی به علت وجودی ساخت بنا نداشته است. بعدها همین بنا، نماد سرنگونی حکومتی می شود که سفارش ساخت آن را به بهانهی نمایش قدرتش داده بود، اسمش عوض می شود و مردم اسمی را که خود دوست دارند بر آن می گذارند. پایداری این بنا بهلحاظ اجتماعی بسیار مهم و حیاتی است، زیرا یکی از نمادهای انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 1357 خورشیدی میباشد. علاوه بر اینها، این بنا از نظر معماری نیز ارزشمند میباشد، چرا که نخستین بنایی است که در آن از ترکیبات بتن و پودر سنگ مرمر جوشقان بهره برده شده است. طرح بنا، بهدلیل ارجاعات موزون و هماهنگ به عناصر تاریخی معماری ایرانی، طرحی ارزشمند است که همواره برای نوآموزان معماری، محل درس ماندگار طراحی المان و نمادهای شهری میباشد. اصل بنا، یکی از نمادهای اصلی پایتخت و ایران بوده و پس از احداث برج میلاد، همچنان مقام معنوی خود را حفظ کرده است. معمار این بنا در وصف طراحی آن میگوید:
«[این بنا] طوری طراحی شده است که معطوف به حقیقت، جوهره و عمق فرهنگ ایران است؛ یعنی با توجه به آنچه که در طول تاریخ بر سر ایران رفته و عظمتی که در تاریخ این کشور وجود دارد، ساخته شده است. درست است که این کار در زمانی در ایران انجام شد که وضع سیاسی دیگری بر ایران حکمفرما بود، اما وقتی من آن را طراحی کردم به تمام دورههای تاریخی و به آیندهی ایران فکر میکردم، نه به وضع سیاسی خاص.»
طاق بالایی این بنا به شکل طاق اسلامی و طاق پایینی آن شبیه به طاق کسری میباشد. فضای سبز برج نیز، به صورت چهار تپهی سرسبز و ملهم از باغسازی معماری ایرانی طراحی شده است. هندسهی این باغ، همچون نقوش زیر گنبد مسجد شیخ لطفاللّه بوده و فرم آبنمای داخل سایت همچون باغ فین کاشان طراحی شده است. حفظ این بنا، چه بهلحاظ اجتماعی و چه فن معماری بسیار مهم و کلیدی میباشد و در همین چارچوب، اقدامات مرمتی زیادی روی این بنا انجام شده است. در حالی که مدت زیادی از ساخت این بنا نمی گذرد، در طی دوره های مختلف، به همت مدیران محترم وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، مدیریت و کارکنان برج آزادی، بنا نگهداری شده و اکنون نیز پاتوق هنرمندان و تاریخدوستان میباشد. حساسیت اجتماعی و مردم به این بنا نماد موفق معماری آن است. این بنا یکی از معدود آثاری است که می توان پایداری اجتماعی آن را در طی 45 سال قدمتش، بهطور پیوسته مشاهده نمود.
فرهنگسرای نیاوران
فرهنگسرای نیاوران يکي از آثار ملي ثبت شده و با ارزش کشورمان است، که سال ها مورد بی توجهی قرار گرفته بود. این بنا، طی یک روند نزولی، سال ها رو به متروکی رفت و در همین اواخر، ضمن فرسودگی، دچار دخل و تصرف های زیادی نیز گردید، اما با تغییر مدیریت و نگاه علمی به مسئله، بار دیگر معماری فرهنگسرا مورد توجه قرار گرفت، جزئیات اجرایی طبق طرح اولیه مرمت شد و حتی مجسمه ها به مکان اصلی خود بازگشت. در این راستا میتوان به انجام اقدامات زیر اشاره نمود:
• بهعلت کف سازی نامناسب پیشین، تعداد پلههای بعد از آرک ورودی کم شده بود که این موضوع اصلاح گردید.
• آبریزهای بتنی حوضِ ورودی، تخریب شده بود که با استفاده از تکنیک قالبگیری مجدد، دوباره ساخته و در محل نصب شدند.
• درب ورودی از سردر مناسبی برخوردار نبود. در واقع ورودی مجموعه به یک گیشه و کانکس نگهبانی محدود میشد که در مرمت، طرحی جدید مطابق با روحیات بنا طراحی و اجرا شد تا فرهنگسرا از سردری درخور هنرمندان برخوردار گردد.
• سالن گوشهی فرهنگسرا لابی نداشت که این امر، حضور مخاطبین در شرایط نامناسب آبوهوایی را مختل میکرد. براساس طراحی جدید، لابیای ــ بهصورتی که کسی متوجه نوساز بودن آن نشود ــ به مجموعه اضافه گردید.
• کافه گالری دارای سطوح بتنی اکسپوز و سقفی با چوبهای الوار بود. روی سطوح بتنی گچ و ام.دی.اف. شده بود و روی سقف نیز، پانلهای طرح چوب نصب شده بود که پس از بازسازی، موارد مذکور حذف شد و منافذ موجود در دیوارها نیز رفع شدند.
• مطابق ضوابط برگزاری کنسرت بانوان، کانتری جدید، مطابق با طرح اولیه، ساخته شد تا برای مراسم بانوان، قانون رعایت گردد.
• مبلمان لابی سالن اصلی قدیمی و فرسوده بودند که امروز شاهد صندلیهای طرح چوب مقاوم و معتبر هستیم.
• بانو منیر شاهرودی فرمانفرماییان، یکی از ده زن برتر هنرمند جهان میباشد که تنها کار واقعی ایشان در ایران، آیینهکاری فرهنگسرای نیاوران است که فرسوده و تخریب شده بود. این اثر هنری، با نظارت بانو فرمانفرماییان ــ که در آستانهی نود سالگی هستند ــ مرمت شد و تأییدیهای نیز به قلم ایشان دریافت و بایگانی گشت. پس از اقدامات مذکور، حریمی برای جلوگیری از تماس کاربران با اثر و تخریب مجدد آن نصب گردید.
• سالن اصلی از تجهیزات امروزی بیبهره بود، اما امروز شاهد نصب و راهاندازی تجهیزات جدید و حرفهای هستیم. سن سالن نیز برای اجرای کنسرتهای ارکسترال و آکسسوار طبقهبندی شد.
• مشکلات تأسیسات عدیدهای در بنا وجود داشت که بسیاری از آنها رفع شدند، اما بهدلیل قدمت بنا هنوز هم به نظر میرسد سیستم هوارسانی باید تقویت گردد و از سیستمهای مدرن ضد رطوبت که آسیبی به آثار نمی رساند، استفاده گردد.
• فضای سبز فرهنگسرای نیاوران فرسوده بود که علیرغم میزبانی چند اثر فاخر مجسمهسازی معاصر توسط کامران دیبا، عملاً کاربردی نداشت. اکنون این فضا احیا شده و نورپردازی مخصوصی برای باغ انجام شده تا شبها نیز فعال بماند که در مجموع، پانزده علمک جدید برای این کار نصب شد. مجدداً هزار و پانصد اصله درخت در دو مرحله کاشته شد، چمنها اصلاح ژنتیک شد و گلکاری مناسبی انجام گرفت. در مراحل بعدی مبلمان شهری هنری و درخور شأن مردم حاضر در فرهنگسرا نصب شد و مبلمان قدیمی که از مبلمان عمومی خیابان بود، جمعآوری شد.
• برای مدتها فضای گالری فرهنگسرا، همچون نمایشگاههای موقت، محل نمایش آثار بهوسیلهی اسپیس و بنر بود. این اسباب جمعآوری و پالتهای چوبی با کلافبندی و دیوارهای استاندارد بین المللی همراه با نورپردازی حرفهای نمایشگاهی جایگزین شد.
• تابلوهای راهنما در دو مرحله اصلاح و سازماندهی شدند.
• کتابخانهی فرهنگسرا عملاً از کار افتاده بود که اکنون با تعویض میزها، انجام نورپردازی حرفهای و خریداری کتب مرجع، اکنون این کتابخانه، تنها کتابخانهی تخصصی معماری و هنرهای تجسمی ایران است. بهطورکلی برای عملیات مذکور، در دو مرحله، سیصد میلیون ریال هزینه شد.
• شیروانی مجموعه فرسوده بود که اکنون مرمت شده است.
• سیستم پیشینِ برق فرسوده بود و اکنون کابلکشی فشار قوی انجام شده و سیستم انرژی اضطراری نصب شده است تا برنامههای فرهنگسرا مختل نگردد.
پس از تغییرات و بازسازیهایی که شرح آن رفت، شاهد رشد تعداد برنامههای فرهنگسرا هستیم ــ گویی این بنا مجدداً متولد شده است. بنابراین جا دارد از سیدعباس سجادی (مدیرعامل بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران)، امید خاکباز (معاون اجرایی) بابت پیگیری این اقدامات، دفتر فنی و عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین نگاه ویژهی معاونت امور هنری وزارت ارشاد، جناب آقای علی مرادخانی و در نهايت از همه ی عزيران دلسوز و فعال در اين زمينه تشکر نماییم. این نمونه نیز از جمله موارد پایداری اجتماعی در معماری معاصر ایران است که علیرغم گذشت سال ها از عمر اثر، همچنان یکی از قطب های فرهنگی کشور میباشد.
سردر دانشگاه تهران
سردر دانشگاه نخستین سردر دانشگاهی در ایران است. این بنا نماد کسب علم و دانش در ایران است. این سردر که تصویر آن حتی بر روی اسکناسهای ایرانی منتشر شده است به صورت تندیسی از بتن اکسپوز بنا شده است. طرح اثر، محصول مسابقهای است که بدین منظور اجرا شده بود. برنده، دانشجوی رشتهی معماری، کوروش فرزامی بود که با ظرافت طرح را همچون پردنگانی در حال پرواز نشان میداد. پایهی طرح که به در واقع باغچههای سردر هستند بعدها به آن اضافه شدند. طرح مرمت سردر دانشگاه تهران نیز یکی از نمونههای موفق در پایداری محسوب میشود. اجرای این عملیات شامل بررسی اولیه و انجام آزمایش های غیرمخرب و نیمهمخرب بهمنظور تعیین دلایل خرابی، طرح اختلاط ملات های ترمیمی، تعیین نحوهی اجرای مناسب و آزمایش بر روی مصالح مصرفی و همچنین پُر کردن ترک ها و درزها با تزریق رزین اپوکسی، ملات های تعمیری سازه ای، اجرای ملات ریزدانهی معماری و پوشش آب بندکنندهی سطوح و نهایتاً، اِعمال پوشش آبگریز بر روی سطوح آن بود که بهدلیل کیفیت کار صورت گرفته، بهعنوان طرح برتر بتنی کشور نیز انتخاب گردید. اکثر این اقدامات با فناوری نانو انجام شده است.
ضدپایداری
برج شاهنامه
در جوار میدان فردوسی تهران، بنایی بلندمرتبه ساخته شده است که نامش تحت تأثیر محیط اطرافش انتخاب شده است، اما هیچکدام از خصوصیات آن، شبیه شاهنامهی فردوسی و البته موضوع تهران نیست. این برج که اکنون متعلق به بانکی از زیرمجموعه های شهرداری تهران است، خط آسمان منطقه را کاملاً به هم ریخته و ماهیت بدنه های زیبای حول میدان فردوسی را از بین برده است. مجسمهی 3 متری فردوسی که بیش از 50 سال پیش، توسط استاد ابوالحسنخان صدیقی ساخته شده و در میان میدانش، سالهاست که به روبرو مینگرد، دیگر افقی در پیش روی خود نمیبیند و در میان انبوه ساختوسازهای اطرافش گم شده است. جالب آنکه محل ساخت برج دقیقاً در افق نگاه فردوسی قرار دارد. اگر باید جایگاه چنین برجی در میان یکی از قدیمیترین میدانها و محلههای تهران باشد، پس مباحث مربوط به یکپارچهسازی و انسجام مناظر و بافت شهری چه میشود؟ در کجای دنیا میتوان برجی بلندمرتبه را در کنار ساختمانهای حداکثر سه طبقه ساخت و خط آسمان غالب و دید یک فضای شهری را بست؟ بیشک فردوسی تا به حال نمیدانست روزی باید سایهی شاهنامه را بر سر خود تحمل کند و روزی خواهد رسید که مخلوقش، در مقابل خودش قد علم خواهد کرد!
مجتمع فرهنگی تجاری کوروش
این بنا نیز که نامش باعث غرور هر ایرانی است، معماری چندان افتخارآمیزی ندارد. بنایی به تقلید از مال های کشورهای حاشیه ی خلیجفارس که ترافیک تردد به پارکینگ آن، نهتنها بزرگراه شهید ستاری، که خیابانهای اطراف را نیز دائماً درگیر ترافیک خود کرده است. همچنین در تجربه ی میدانی بازدید از بنا متوجه شدیم که از فودکورت های طبقات بالایی آن، بهراحتی می توان تمام خانههای اطراف را رصد کرده و تحتنظر داشت که مغایر با اصول شهرهای اسلامی و ایرانی است. اگر شهرداری تهران در باب حل مشکلات دیگر سازمان ها ادعا دارد و خواهان یافتن قدرت و اختیار برای حل مشکلات دیگر سازمان ها است، باید ابتدا به مسئولیتهای خود بپردازد و با ساخت بناهایی اینچنین، برای شهر و شهروندانش مشکلاتی را به وجود نیاورد.
آرامگاه نادرشاه افشار
طرح مقبرهی نادرشاه، در اسفند 1333 خورشیدی، از طرف انجمن آثار ملی به مسابقه گذاشته شد. در این مسابقه، طرح هوشنگ سیحون، در مرداد ماه 1334 خورشیدی، برندهی مسابقه اعلام و همزمان با ساخت آن، طرح مجسمهی نادرشاه به استاد ابوالحسن صدیقی سفارش داده شد. طبق گزارش انجمن آثار ملی، صدیقی موظف بود مجسمهی نادرشاه سوار بر اسب را در محل مشخص شده در طرح هوشنگ سیحون نصب کند. سنگ خارای استفاده شده در این مجموعه، با مشقت فراوان تهیه گردیده و همراه با سطوح اکسپوز بتنی به کار گرفته شد. هر قسمت این طرح روایتگر زندگی نادرشاه است. استاد علیاکبر صارمی، پس از بازدید از این بنا آنچنان تحت تأثیر قرار گرفت که در یادداشتی به نقل از مولوی، شعر زیر را نگاشت:
«این که یک دیدن کند ادراک آن
سالها نتوان نمودن با بیان»
متأسفانه، بررسی این اثر نشان میدهد که معماری ضدپایدار، مختص به شهر تهران نیست. در نگهداری این بنا که از بناهای فاخر ایران میباشد، دقت زیادی نمیشود و همهی قسمتهای آن، به انباری برای نگهداری اسباب و وسایل تبدیل شده است. به نظر می رسد مدیران مجموعه ، محوطه ی آرامگاه نادر را با کاربریهایی مانند پارکینگ، کارواش ماشین و انبار اشتباه گرفته اند. وجود چنین وضعیتی با توجه به اهمیت توریستی این بنا، حتی برای یک روز نیز قابل تحمل نخواهد بود.
جمع بندی و نتیجهگیری
امروزه اکثر بناهای ضدپایدار، آلودهکننده ی نوری در فضای شهری به حساب میآیند. این بناها تمام محیط اطراف خود را، تحت تأثیر نمای غولآسا و نورپردازیهای نامفهوم خود قرار میدهند. این بناها، با قد و قواره و رنگ و نور نامناسبی که پخش میکنند، به میادین و محیط شهری اطراف خود دهن کجی می کنند. همچنین اغلب این پروژهها به بهانهی تأمین تعداد کافی پارکینگ بنا شدهاند، اما در واقعیت موجب ترافیک خیابانهای مجاور خود شدهاند و به بهانه ی بناهایی تجاری، پای غریبه های زیادی را به محلات اطراف خود باز کردهاند. این ترافیکها به بافت و مردم و سایتهای تاریخی اطراف لطمه وارد کردهاند. جای تأسف دارد که بعضی از این آثار، تحت نام های پوچ و هیاهوهای کاذب، به عنوان برندگان مسابقات معماری نیز معرفی میشوند. مسابقاتی که داوران آن خود به عنوان معمارانی مقید به پایداری معروف گشتهاند. مالکیت این بناها اغلب در سایه قرار دارند و تمایلی به تعامل با رسانهها ندارند مگر برای تبلیغات! این بناها مانع بصری شهروندان میشوند و حق دیدن را از مردم اطراف به واسطهی حجم عظیم خود سلب میکنند. برخی از این پروژهها کار مهندسین مشاور باسابقه و خوشنام ایران است. ما توقع نداریم که مهندسان مشاور خوشنام ایرانی، از طراحی و اجرای چنین پروژههایی اجتناب ورزند، اما این حق را داریم که توقع داشته باشیم، طراحیهای آنان از حداقل کیفیت معماری برخوردار باشد و مانند یک کار در سطح بازار به آن نپردازند.
قهرمانها و اسطوره ها همگی نمادهایی هستند که وجود میآیند تا به سرعت در بین مردم تکثیر یافته و روح جامعه را به سمت ارزش های همیشگی هدایت کنند. وقتی از نماد و تأثیر آنها بر روی مردم حرف می زنیم، منظور صرف تغییر حالت فیزیکی و شکلی آنها نیست (که این حالت، به غیر از در موارد منفی که به آن مُد می گویند، امکان پذیر نمیباشد) بلکه منظور، تغییرات روحیـمعنوی و اثربخشی واقعی در وجود و درون افراد میباشد.
معماری قطعاً ابزاری برای اسطوره سازی و قهرمان پروری می باشد. باید معماری های زیادی ساخته شود، ساختارها ایجاد گردند و برنامه ها تعریف شوند تا قهرمان ها پرورش و رشد یابند. مطابق با روند منطقی و معقول این امر، بناها و نمادها در سطح شهر ساخته می شوند و یادمان ها به وجود میآیند تا هرروز مردم را به یاد آن شخصیت یا واقعه ی برتر بیندازند و تنها انتخاب نام های زیبا نمی تواند یک بنا را نجات دهد. جوزف استالین (Joseph Stalin) معتقد است: «مرگ یک نفر تراژدی است و مرگ هزاران نفر، آمار.» امروز ساخت بناهایی که ضدپایدار هستند، بجز منفعتهای اقتصادی شان، در واقع نتیجهای جز آمارسازی محض ندارند.
_________________________________________________________________________________________________________________________________________________
منابع:
• سلماسی، سحر و كریمی فرد، لیلا (1394). تبیین معیارهای طراحی فضاهای فرهنگی با رویکرد پایداری اجتماعی و پویایی فضایی؛ موردپژوهی: فرهنگسراهای شهر تهران. فصلنامه ی مدیریت شهری، دوره ی 14، شماره ی 39.
• گروه مؤلفین. روش های نقد و تحلیل بنا. تهران: نشر هنر معماری قرن، انتشار نشده.
• نسترن، مهین؛ قاسمی، وحید و هادی زاده زرگر، صادق (1392). ارزیابی شاخص های پایداری اجتماعی با استفاده از فرایند تحلیل شبكه (ANP). مجله ی جامعه شناسی كاربردی (مجله ی پژوهشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان)، دوره ی 24، شماره ی 3.
• مجموعه ی تصاویر از مرکز اسناد و روابط بین الملل فصلنامه ی هنر معماری.