
نقد هرمنوتیک؛ آغازی بر مرگ مؤلف
جوابیهی آرتور امید آذری به هنر معماری
تاریخ غنی معماری ایران با رشد و پیشرفت فرهنگی جامعه ی ایران، مسیر رشد و اعتلای خود را پیموده و در این مسیر آنچه حاصل شده، محصولی برآمده از بطن آن و منطبق بر نیازهای جامعه بوده است. هرچند که در برههای از زمان، لاجرم و بهتبع شرایط حاکم بر سیر ناگزیر زمان، دستخوش تغییرات نهچندان مطلوبی شده است.
مدرنیته و همگامی نابه هنگام معماری ایران با سیر تحولات آن، روند معماری معاصر را نهتنها در ایران که در بسیاری از جوامع دیگر دستخوش ناملایمات ناخوشایندی کرد، اما با فروکش کردن غبار حاصل از جنبش مدرنیسم و تکانههای بعد از آن، طینت بیدار هنرمندان و معماران در جهت باززنده سازی آرامش آفرینیهای مغفول مانده، در پی ایجاد طرحی نو برای برونرفت از این تنگنا، جستوجوی دغدغه مدارانه ای را آغاز نمود. اگرچه برخی معماران به دام فرم برداری و تکرار اشکال معماری گذشته افتادند، اما دستهای دیگر در تلاشی هوشمندانه سعی در شناخت روح و جوهره ی ماندگار معماری ایران نمودند که حاصل آن را میتوان، به نحوی قابل دفاع، در ذکر ویژگیهای معماری ایران توسط استاد کریم پیرنیا دید. آنچه اکنون و در این مجال قابل بیان است، این است که اگرچه تلاش برای بازآفرینی فضای آرامشبخش معماری کهن ما همواره به مقصدی صحیح نرسیده است، اما دغدغه مندی معماران هوشمند در این راستا قابل تحسین و تقدیر است.
بنای ویلای افشاریه اگرچه، شاید نه در سطح ایده آل اما با نهایت این دغدغه مندی خلق شده است. هرچند که پس از خلق یک اثر، امکان و اجازهی برداشتها و دریافتهای گوناگون از آن ایجاد میشود، اما تحلیل و نقد منصفانه میتواند به بازشناخت طراح از نقاط قوت و ضعف اثر کمکی شایان نماید. آنچه در این بین، حائز اهمیت است این است که تا چه حد میتوانیم بدون حضور در فضا آن را قضاوت کنیم؟ زیرا ارتباط انسان با محیط اطرافش تابعی از مجموعه ی سیستم حواس پنجگانه و بازتاب این اثرپذیری هاست. برخی از فضاهایی که امروزه با آنها سر و کار داریم، علی رغم بهرهمندی از زیبایی بصری، ناتوان از انتقال احساسی عمیق به مخاطب و کاربر فضا هستند. در نهایت، هنرِ معمار این است که این حواس را بهواسطه ی اثرش تقویت کند. به قول آدورنو: «میزان موفقیت زیباییشناختی، تابعیست از میزان موفقیت فرم در انتقال محتوا.»
بهطور کلی، چینش فضایی یک اثر و قرارگیری فضاهای مختلف آن تا حد زیادی تابع صلاحدید و حس مکان طرح و خالق اثر است. حضور وید در این ویلا نیز ابزاری جهت انتقال حس طراح بوده است که نباید این نکته را از نظر دور داشت که یک طرح معماری به دست هر معمار به نحوی دیگرگونه طرح خواهد شد.
یکی از اصـول و جوهـرههای اصلی معمـاری اصیل ایرانی، حضور فرح بخش و شادی آفرین طبیعت و همنوایی شورانگیز آن است که هر زمان به نحوی بروز کرده است. حضور بام سبز (Roof Garden) و تلاش برای دستیابی به این مهم، از دغدغههای اصلی طراح محسوب میشود. در واقع، حال، که به مدد فناوری های روز میتوان این امکان را برای ساکنان به ارمغان آورد، چرا با تنگ نظری و اکتفا به مناظر خوش دور دست و باغهای همسایه آنان را از این فرصت آرامبخش محروم گردانیم؟
همــانطور کــه اشـاره کردید، معمــاری ایـرانی معماری ایست بهغایت کامل و پایدار. بنابراین هر بنایی که ادعایی در مورد ایرانی بودن داشته باشد، هم زمینه گراست و هم پایدار؛ پس نمیتوان گفت که تجمیع این سه شاخصه (ایرانی بودن، زمینه گرا بودن و پایدار بودن) امری بعید است چرا که آن دو (زمینه گرا بودن و پایدار بودن) نتیجه، حاصل و در طول معماری ایرانی ست نه در عرض آن.
بیان کانسپت های گوناگون در طرح، نه بیان مبانی فکری مختلف که ترفندی هنرمندانه برای حل مسئله ی طراحی ست. اگر ساختمان در سایت از فرمول جای گیری کوشک در باغ ایرانی بهره گرفته است، تمهیدی اقلیمی ست که در ادامه ی آن، دست بر پیشانی مانعی برای حضور شدت نور نامطلوب به درون بنا بوده است. علاوه بر آن، پاسخ نیاز به محرمیت در جدارهی غربیِ بنا به نحو مطلوبی تأمین شده است.
اگرچه همانطور که اشاره شده، محیط بیرونی در نگاه کلان، فاقد نقطهی قوتی مطابق عموم طرحهای ویلاسازیست، اما استفاده ی درخور و برخورد هوشمندانه با این فقدان و به خدمت گرفتن امکانات موجود برای آفریدن فضایی خیال انگیز، از نقاط قابل اتکا در طراحی این پروژه محسوب میشود؛ یعنی استفاده از چشم انداز مطلوب پیرامونی (باغ همسایهی ضلع شرقی و جنوبی و منظره ی مطلوب حاصل از آن). همچنین اتخاذ رویکرد مسئله مدارانه برای حل محدودیتهای محیط بیرونی یکی دیگر از تلاشهای تیم طراحی میباشد. بستن ضلع غربی بنا، نهتنها باعث عدم نفوذ بادهای نامطلوب میشود، بلکه درجه ی محرمیت مورد نظر را هم برای ساکنین و هم برای همسایه ی غربی بهخوبی فراهم میسازد؛ آنچه که بهشدت مورد خواست او بوده است.
در مورد فضای نشیمنِ جلوی شومینه در طبقهی همکف، باید متذکر شد که این فضا تنها یک نشیمن 2 الی 3 نفره میباشد که میتواند بهعنوان فضایی برای استراحت پس از خروج از استخر و نوشیدن یک فنجان قهوه باشد و نه برای عملکرد بیشتر. قابل ذکر است که این ویلا یک فضای اقامتگاهی تفریحی ست و ساکنان از آن برای اقامت دائم استفاده نمیکنند و همانطور که در نقد اشاره شده است، فضای نشیمن اصلی همان فضای تلویزیون و ناهارخوری میباشد.
رویکرد توجه به معماری پایدار باعث شده است علی رغم استفاده از شیشهی دوجداره در محدوده ی استخر، به مدد فن آوریهای روز و کارامد، عملکرد صحیح و قابل دفاعی برای چنین طرحی بهوجود آید.
در مورد قرارگیری اتاق خواب روی موتورخانه، باید متذکر شد که در سقف موتورخانه از عایق صوتی استفاده شده و همچنین از گرمای آن برای گرمایش اتاق استفاده میشود. شایان ذکر است که در این پروژه، بحث بهینه سازی انرژی تا حد ممکن رعایت شده است.
از سوی دیگر، از مقتضیات هر طرح مسکونی این است که تا جایی که امکان دارد اسباب آرامش افراد تأمین شود و اصلاً دلیل ساخت فضای سکونت همین میباشد. بنابراین وقتی ما این امکان را داریم که برای هر فضا یا اتاقی، سرویس مجزا تأمین کنیم تا آسایش افراد در مواقع مختلف فراهم باشد، نیازی به عدم اجرای این کار نمیباشد.
سخن آخر
فرایند طراحی و خلق یک اثر کارامد زمانی کامل میشود که طراح با حضور در فضا و درک بر همکنشهای حسی و فضایی، اتودهای مختلف را تکمیل و طرح نهایی را ارائه میدهد. همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، تأکید بر حضور در فضا و دریافتهای حسیای که از این طریق حاصل میشود، افق روشنی را فراروی مخاطب اثر ترسیم میکند. از همین رو، صحت نقد آثار معماری تنها با تکیه بر تصاویری که جادوی دیگر هنرها نیز بر آن بیتأثیر نیست، در هالهای از ابهام فرو میرود. آنچنان که بیم آن میرود نقادی که خود در جدال با محدودیتهای اقتصادی، سلیقه ی کارفرما، نیازهای واقعی پروژه و رسالت هنری، چالشی جدی را تجربه نکرده باشد، در ورطه ی بیانصافی و سلیقه گرایی فرو افتد. قضاوتی هرمنوتیک که از دیدگاه رویکرد پدیدارشناسی، قضاوتی هوشمندانه و منطقی تلقی میگردد. اگر رولان بارت از مرگ مؤلف پس از زایش اثر سخن گفته است، اما درخشش روشنیبخش اثرِ هنری پروژه ای که، به کمال، پاسخگوی نیاز مخاطب است، فقدان حضور صاحب اثر را تا حد زیادی جبران میکند. این مهم و در طی سالیان متمادی، در آثار معماری با خلق فضاهایی پاسخگو و شایستهی حضور، نمود پیدا کرده است. فضاهایی که خود دعوت کنندهی تجربه ی زیست بوده و هستند. آنچنان که حضرت مولانا فرمودهاند: «آفتاب آمد دلیل آفتاب…»
…در انتها از مسئولین مجله هنرِ معماری که فرصتی برای انعکاس دغدغههای معماران فراهم کردهاند نهایت سپاس را داشته و امیدوارم که این نوشتار، آغازی باشد برای قضاوتهای معمارانه تر فضاهای معماری.