نقدی بر سرمقالهی نوشته شده در فصلنامهی هنرمعماری شمارهی 49، سیروس باور

شهریار خانیزاد در سرمقالهی شمارهی 49، مطلبی را مطرح کرده است که با گفتهی بعضی از منتقدین خارجی در مورد «مرگ معماری مدرن» مغایرت دارد. او در یادداشت خود چنین اظهار داشته است: «مدرن به معنای نو شدن است. به معنای سریع شدن، به پیش رفتن، پیشرفت کردن. معماری مدرن هیچگاه تمام نشد و نخواهد شد. زیرا هیچگاه انسان از پیشرفت و حرکت به سمت لذت بردن از عمر کوتاه خود دست نخواهد کشید. این مدرن شدن مداوم باعث میشود که در هر عصری یک ابراصل به وجود بیاید. ابراصل میگوید که اکثراً باید به کدام جهت بروند تا دوران جدیدی شکل گیرد. بزرگترین وظیفهی مدرسههای معماری آموزش انتقال سریع [تغییر و تحولات جهان] به دانشجویان از طریق ابراصلهاست. توجیه آنان، آموزش روش معماری کردن در آن و آموختن چگونگی “ساخت” و “درک” ابراصل عصرهای بعدی است.» او همچنین بر این باور است که: «معماری محصول نیازهای بشریت است و ابراصل، نیاز اصلی عموم مردم در یک زمانه و دستورکلی معماری آن دوران است […] محدود به زیبایی نیست که آن را زیباییشناسی بخوانیم، ابراصل راهبرد کلی معماری کردن در هر عصری است؛ بینشی اساسی است که همه باید از آن برخوردار باشند؛ همچنان که نخستین جوششها در مدرنیزاسیون اروپا رخ نشان داد، از کریستال پالاس تا برج ایفل و مانند آنها […] تا به امروز که شاید برخی اذعان کنند که مدرن به پایان رسیده است، اما این یک سوءتفاهمی بیش نیست!»
اخیرا در یکی دو دههی پیشین، یکی از منتقدین خارجی مطلبی را تحت عنوان مرگ معماری مدرن مطرح کرده بود که به سرعت بین معماران و سایر منتقدین هنری گفتوشنود و مجادلهای را پراکنده کرد که از این تاریخ به بعد معماری مدرن از بین رفته و جای خود را به «پستمدرن» و «دیکانستراکشن» داده است. در ایران هم این مطلب بین معماران تازهکار و دانشجویان معماری رواج یافته بود و متأسفانه این ایده در کارهای اجرایی کشور نیز منعکس شده بود. صحبتهای مشابه دیگری هم شنیده میشد مبنی بر اینکه «گنبد سانتا ماریا دل فیوره» از روی گنبد «سلطانیه» در زنجان نمونهبرداری شده، یا اینکه «مکتب آرت نوو» از یک مغازه در پاریس متولد شده است. این تفکرات نه فقط در دانشکدهها رواج یافته است، بلکه حتی در سؤالات کنکور هم انعکاس آن دیده میشد. متأسفانه ما ایرانیها در کارهای فرهنگیمان ابتکار عمل نداریم؛ ما صرفاً از آنچه دیگران میگویند کپیبرداری کرده و با افتخار از آن صحبت میکنیم. شهریار خانیزاد در نظریهی خود «پنج ابراصل در روند طراحی معماری» چنین اظهار نظر می کند:
ابراصل اول، طراحی پلان است که تبلوری از مفهوم عملکرد در معماری است که تا چندین دهه در ایران چنین به طراحی می پرداختند، نقطهی دلنشین این اصل در پلانهای وارطان و (آفتاندلیانس و برداغیان) مشهود است که نقطهی اوج آن را باید در طرح های دانشجویان دانشکدهی هنرهای زیبا و همزمان، معماران حرفه ای جستوجو کرد. حل مسائل عملکردی، ارتباطات ابعاد فضاها، نظام ساماندهی [هماهنگی در فضاها] … .
ابر اصل دوم که می شود گفت پس از انقلاب به آن بیشتر توجه شد، فرم در معماری است؛ مثل فرم اسلامی، فرم مدرن، فرم دیکانستراکشن … ابر اصل دوم، همگام بود با تولد رسانههای آزاد و نصب نرمافزار روی سیستمهای مختلف که باعث شد تا فرمالیسم در ایران نزدیک به بیست سال به تفسیر ما از معماری تبدیل شود.
ابر اصل سوم، فناوری بالا و کیفیت ساخت، ابراصلی که دوگانه است، زیرا علت و معلول یکدیگرند. فناوری بالا و کیفیت ساخت متولد شده در دهه ی نود. براساس درک عمومی بین معماران و کارفرمایان رخ داد؛ به این نتیجه رسیدند که فرم غایت نهایی نیست … زیرا پس از چندماه مشکلات عدیدهای بروز می کند. فرم نیاز به مکملهایی دارد که فناوری و ساخت نام دارند … این ابر اصل، پیشزمینه ای برای ظهور ابراصل چهارم را فراهم می کند. ابراصل هوشمندسازی و پایداری؛ ابراصل ارزانسازی، ابراصل اجتماعیسازی …
واقعیت این است که امروز جهان در ابراصل چهارم و پنجم است و ما در تکاپوی ورود به ابراصل سوم. جهان دیگر خریدار کمیت نیست؛ فرم پاسخ نهایی و کاملی نیست. همه چیز براساس کیفیت و حسی که به مخاطب میدهد ارزشمند است و معماری جدا از این قانون نیست … .
آنچه خانیزاد در مورد اصول چهارم و پنجم میگوید «مفهوم ابعاد کیفی تجربه و معنا» نیز خوانده میشود و در کتاب ذهن در معماری پیرامون آن چنین آمده است: «ما در دنیایی از کیفیتها به سر می بریم ــ رایحهی بیپیرایه و پاک یک نسیم خنک که در یک صبحگاه بهاری از پنجره به داخل میرود ــ یا شوق مفرح دریاچهی خنک کوهستانی، پس از یک کوهنوردی توانفرسا …! دنیای ما عرصهی کیفیتهاست که بیواسطه احساس می شوند که برای ما معنی می دهند.»
«ساختارهای معمارانه، نخست، شیوهای را به ما عرضه میدارند تا خودمان را در جایی مستقر کنیم و یا آنجا “در خانه” باشیم و دنیایمان را معنی کنیم … در نتیجه، هر رویارویی با یک ساختار معمارانه با حس کلی مکان [بودن در یک دنیای مشخص] آغاز می شود و تقریباً بلافاصله با فهم فزایندهی معناهای متعدد دنبال می شود که قسمت های مختلف، الگوهای نور، رابطههای ساختاری، تمایزها، جریان، ضرب آهنگ ها و سایر عناصر مهم مربوط به معنای موجود در اثر در اختیار میگذارند.»
لویی کان بر این باور است هنگامی که طراحی معماری می کنیم نبایستی در فکر زیبایی آن باشیم. اگر طراحی با برنامه ریزی خواسته ها و اصول عملکردگرایی درست باشد، زیبایی در ذات آن خودنمایی خواهد کرد. در دانشکده های معماری درسی است به نام «نظریهها و روشهای طراحی» استادان مختلف هرکدام به طریقی این واحد آموزشی را برای دانشجویان توضیح میدهند، درحالیکه من تصورم در این است که «روش های طراحی» در همین پنج اصلی که خانیزاد مطرح کرده، مستتر است. ولی در مورد مدرنیسم مایل هستم بخشی از نظریههای تحلیل گران را در اینجا بیاورم که چنین تعریف کرده اند:
دگرگونی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در غرب را که از رنسانس به این سو به وجود آمده است، “مدرنیته” می نامند، که با خرد باوری و انسان باوری و بینش دنیوی همراه است. دسته ای از نویسندگان و منتقدین معماری “مدرنیته” را ایدئولوژی مدرنیسم می دانند و می گویند که رسالت مدرنیسم، دفاع از مدرنیته است. همچنین در مورد معماری بر این عقیده هستند که “معماری مدرن نحوه ی جدیدی از تفکر است” که مبین جنبه ی هستیشناسی معماری است که وابسته بودن آن به دیدگاه و جهانبینی را تأکید می کند و خلاصه اینکه، معماری مدرن از مقابله ی عناصر مختلف، مثل توسعه و پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی، توجه به تحقیقات هنری و کنترل گسترش شهرها که به طور کلی در تمام نقاط جهان در حال پیشرفت است، در یک رفتار انسانی که متفاوت با روش موروثی زمان بود، متولد میشود و گسترش پیدا میکند.
مدرنیست ها سعی کردند که در این نقش حرفه ای هدف های نو و تازه ی خود را که از همه مهمتر شناخت ارزش انسان به مثابه استفاده کننده از این فضاهای جدید است، پیدا کرده و بدین وسیله به مکاتبی از پیشرفت رسیدند که در هیچ زمانی از قرن نوزدهم چنین برخوردهایی بین متخصصین حرفهای و مردم وجود نداشته است.
مدارک فنی ____________________________________________________________________________________________________________________
پلان های طراحی شده برای یک پروژه ی مسکونی توسط سیروس باور در دهه ی چهل خورشیدی
پروژه ی اداری ــ تجاری اجرا نشده در بلوار کشاور توسط سیروس باور در دهه ی پنجاه خورشیدی که مشخصاً بی توجهی به فرم را نمایش می دهد.