نادر تهرانـــــی
گفتگو: آیدین توکلیان، (هنرمعماری)


آیدین توکلیان:
بسیار متشکرم بابت وقتی که برای گفتگو با من اختصاص دادید. اجازه بدهید در ابتدا به سراغ روند طراحی شما برویم: چگونه از یک مفهوم اولیه به یک پروژهی محقق شده میرسید؟
نادر تهرانی:
خب، شاید بدانید که پروژههای ما از چیدمانهای کوچک تا خانهها، مؤسسات کوچک تا پروژههای بزرگ با برنامهریزی جامع را دربر میگیرند. بنابراین، آنها شامل فرآیندهای متفاوتی هستند زیرا مشتریان و نقشآفرینانی که در این پروژهها مشارکت دارند، متنوع هستند. ممکن است با یک نفر یا چندین نفر همکاری کنیم. اما تمها و پروتکلهای خاصی وجود دارد که بسیاری از پروژهها را هدایت میکنند. میتوان برخی از این پروتکلها را بدون هیچ سلسلهمراتب خاصی نام برد. یکی از مواردی که از همان ابتدای کار، ما به آن توجه داشتهایم، مربوط به مصالح است، بهویژه بررسی وسایل و روشهای ساخت و ارزیابی مجدد آن خارج از عرفهای معمول برای جستجوی روشهای ساخت خلاقانهتر.
اما این فقط یک جنبه از کاری است که انجام میدهیم. در سوی دیگر طیف، سوال این است که وضعیت معماری در زمینه محیط اطراف ما به چه صورت است. بنابراین، ما تعهد خود را لزوما فقط به ساختمانها به مثابه اشیاء نمیبینیم، بلکه به آنها به عنوان چیزی متعهد هستیم که در یک محیط شهری جانمایی شدهاند. بنابراین در اغلب موارد ساختمان در مرکز نگاه ما قرار نمیگیرد، بلکه نگاهمان بیشتر به لبهها است زیرا باید به سناریوهای شهری نگاه کرد تا بتوانیم کاری را که انجام میدهیم، در آن جایگذاری کنیم. بنابراین، تلاش برای درک چارچوب (Frame) به اندازه تلاش برای درک ماهیت شیء مهم است. چه به پروژهی MIT ، RISD یا هر پروژه دیگری نگاه کنید، متوجه میشوید که اغلب ساختمانهای ما مرکز چیزی نیستند، آنها در حاشیه چیزی قرار دارند. زیرا آنها داستانی درباره یک ماموریت عمومی بزرگتر، یک ماموریت مدنی که معماری ما را به حاشیه میبرد میگویند. براین اساس، تعهد به جانمایی اثر معماری در چارچوبهای بزرگتر اجتماعی، مدنی یا شهری نیز بخشی از آن چیزی است که در ابتدا در نظر میگیریم. اما سپس، میتوان گفت که مانند هر طراح دیگری، شما با مقدار زیادی اطلاعات شروع میکنید. بخشی از این اطلاعات در مورد شهر است، بخشی از آن دربارهی مصالح و بخش دیگر آن برنامهای است که هر موسسه یا نهادی آن را تدوین میکند: اینکه این نهاد به این صورت یا آن صورت عمل میکند. واقعیت این است که وقتی شما طراحی میکنید، بسیاری از اینها به طور همگن کنار هم نمینشینند. بنابراین، راهی که ما در طی آن یک مخرج مشترک ایجاد میکنیم، شامل قرار دادن اطلاعات زیادی در کنار یکدیگر است که با هم برخورد میکنند و سپس ما باید یک سنتز ایجاد کنیم. ما انتخابهای دشوار و در عینحال حیاتی میکنیم. و پروژههای ما معمولا حول آن انتخابها شکل میگیرند.
توکلیان:
با توجه به پیشینه ایرانی که دارید، آیا میتوانید توضیح دهید که چگونه فرهنگ و هنر ایرانی بر طراحی پروژههای شما تاثیر گذاشته است؟
تهرانی:
من در ایران بزرگ نشدهام. دانش من از زبان فارسی ابتدایی است. «حرف میزنم، ولی خوب نمیتونم معماری حرف بزنم» و بنابراین، دانش من در مورد معماری ایران هم بسیار ابتدایی است. بخشهایی در ساخت و ساز و تکنیکهای آجرچینی وجود دارد که من همیشه در مورد آن تامل کردهام: دورههای مختلف معماری اسلامی و تاثیر آن بر تفکرات ما در پروژه تونگشیان (Tongxian project) و پروژههای دیگر که به جنبههای خاصی از نحوه قرارگیری مواد در کنار هم میپردازند. در واقع ما به نحوی (syntax) که آجر به معماری ایرانی میدهد علاقهمندیم. بنابراین، این یکی از راههایی است که آن میراث وارد کار ما شده است. اما این را با تواضع میگویم زیرا متوجه هستم که دانش من از چشمانداز وسیع معماری ایرانی محدود است.
توکلیان:
معماری معاصر ایران چطور؟ آیا با معماران معاصر ایران آشنایی دارید؟ مثل کامران دیبا، هوشنگ سیحون و یا معماران دیگر؟
تهرانی:
آنها را تنها به نامشان میشناسم، اما آثارشان را خیلی خوب نمیشناسم. وقتی به چهل سالگی رسیدم و به ایران بازگشتم و با برخی از آنها آشنا شدم. اما نه، آنها را خیلی خوب نمیشناسم و شاید عجیب باشد که بخشی از آموزش من نبودند. زیرا بسیاری از آنها در این دوره میانی قرن بیستم قرار دارند و نمایندگان تاریخ قدیمیتر معماری ایران نیستند. در واقع، آنها عموما دانشجویان مدرنیسم هستند و همگی با سوال مدرنیته، هویت و منطقهگرایی درگیر هستند، که ناظر بر برخی از مشکلات قرن بیستم است. اما در عین حال، به نظرم با آنچه من در زمان خود مطالعه میکردم، متفاوت است. در واقع من در دوران بازگشتم به ایران در چهل سالگی آموزش دیرهنگامی در مورد این آثار دیدم.
توکلیان:
متشکرم. مشتاق هستم بدانم از دیدگاه شما، اخلاق و تعهد اجتماعی چه نقشی در زندگی یک معمار دارند؟ این ارزشها چگونه نحوه برخورد شما با پروژههایتان را شکل میدهند؟
تهرانی:
فکر میکنم آشکارا یا به طور ضمنی، یک سوگند بقراطی وجود دارد که وقتی تلاش میکنیم تا آسیبی به محیط زیست نرسانیم آن را درنظر میگیریم. اما فکر میکنم این بحث بهتر توسط هری کاب (Henry N. Cobb) متاخر مطرح میشود، زمانی که درباره وضعیت معماران صحبت میکند، که تقریبا همیشه این سوال را دارند که چگونه میتوان رشته را از طریق مکانیزمهای خودش ارتقا داد در حالی که به تعهدات بزرگتر اجتماعی نیز توجه داشت. و من فکر میکنم که بهترین پروژههای ما این ظرفیت را دارند که به عمق درون رشته نگاه کنند و در عین حال به شرایط اجتماعی که تحت آن تولید میشوند، توجه کنند.
توکلیان:
به نظر شما مهمترین چالشی که معماران امروز با آن مواجه هستند چیست؟ و چگونه این چالشها را در کار خودتان مورد توجه قرار میدهید؟
تا حدی جهانیسازی را میبینم که اکنون به اوج خود رسیده است، جایی که نوعی حلقه ارتباطی بین ایالات متحده، اروپا، چین، ایران و شیلی برقرار شده است، چه از طریق ایمیل، چه از طریق مصاحبههایی مانند این، یا از طریق اینستاگرام. اهمیت و فوریت انتقال دانش ما را ممکن ساخته تا بر ساختارهای هرمی که سالهای پیش با آنها مواجه بودیم چیره شویم. تفاوتها را از میان برده. تا آنجا که امکان مصرف (Consumption) تصاویر، سبکها و عملیاتها را به ما داده است و نسل بسیار خلاقی از جوانان را به وجود آورده که با معماری بازی میکنند و آن را غنی میسازند. اما در کنار آن خطرات زیادی نیز وجود دارد زیرا بسیاری از آثار ضعیف هستند. میخواهم بگویم فرهنگ اینستاگرام و پینترست و همه اینها باعث حواسپرتی شده است زیرا همه به معماری به عنوان تصاویر نگاه میکنند، نه به عنوان یک زمینهی متمرکز، دقیق و یکپارچه که دستیابی به آن همچنان بسیار سخت است. و من دغدغهی آن تمرکز را دارم که شاید جهان ارتباطات امروز تحمل آن را نداشته باشد. اما این تنها یک واقعیت است و من خواستار بازگشت به یک نظم قدیمیتر نیستم. من فقط میگویم که به طرز عجیبی، حتی میان نسل جدید، کسانی که از اینستاگرام پا میگیرند، تضمینی نیست که کار خوبی انجام دهند زیرا اساسا این شرکتها و افراد متمرکزتر، کسانی که تزی را از پروژهای به پروژه دیگر میبرند و با صبر در طول زمان گسترش میدهند، هستند که به طریق جذابتری خود را نشان میدهند.
توکلیان:
متشکرم پروفسور تهرانی. از دیدگاه شما، دانشگاهها و مؤسسات آموزشی چگونه باید برنامههای خود را جهت آمادهسازی بهتر دانشجویان در برابر چالشها و فرصتهای موجود در حوزه معماری توسعه دهند؟
تهرانی:
خوب، یک راه وجود ندارد. بنابراین من فکر نمیکنم که پاسخ درستی برای این سوال وجود داشته باشد. به نظرم بهترین برنامهها ظرافتی را در برنامهریزی درسی خود حفظ میکنند، منظورم این است که آنها از این برنامهها در جهت تشخیص صحیح و خطا استفاده نمیکنند. بلکه از طریق آن پایههای معرفتشناسی (Epistemology) را بررسی میکنند که دانش از آن تولید میشود تا خود آن را به چالش بکشند. فکر میکنم که بهترین برنامهها از یک تعادل و تعهد همزمان میان طراحی، تاریخ، تئوری، و تکنلوژی رشد میکنند. درک این که بهترین زمینههای انتقادی از تکمیل گفتگوی انتقادی بین رشتهها، از جمله شهرسازی ناشی میشود.
به سوال ترسیم و تمرکز بر لحظه خلاقیت باز میگردم به عنوان مبنایی برای آن دسته از تمریناتی که همچنان پیشرفتهای محدود در معماری را انجام میدهند، چیزی که بسیاری آن را رها کردهاند. به دلیل وجود پلتفرمها و نرمافزارهای مختلف و به دلیل تسهیلاتی که همه در زمینه ترسم به طور کلی دارند، تمرکز واقعی بر بازنمایی یا ترسیم به عنوان وسیلهای که از طریق آن تحقیق انجام میشود، به طور گستردهای رها شده است. بنابراین من همچنان از شیوههایی لذت میبرم که طی آن ابزار ترسیم بر نحوهی اندیشیدن ما تاثیر میگذارد.
شاید اینها بخشی از علایق من باشد. به نظرم بدیهی است که تمرکز اخیر بر عدالت اجتماعی و محیط زیست قطعا مهم است، اما مشکل این است که آنها هرگز بیاهمیت نبودهاند. آنها همیشه وجود داشتند و معتقدم که معماری همیشه باید به آنها توجه کند. ما هرگز در خلاء عمل نمیکنیم. ما بهطور دائم یا با ساز و کار قدرت همدست هستیم یا درگیر جامعهای هستیم که در سوالات دشوار غوطهور است. سوال همیشه این است که چگونه از منابع خود استفاده میکنید؟ چگونه کار و انرژی را صرف میکنید؟ چگونه خواستهای گروههایی که طراح نیستند، بلکه کاربر و مخاطب هستند را مجسم میکنید؟ بنابراین توانایی معمار برای تفحص در این سوالات بزرگ بسیار حیاتی است هرچند که اعتقاد ندارم که موسسه آموزشی باید آیینهی یک حرفه باشد. باید باز باشد، باید آزمایش کند، باید شکست بخورد و باید امکانِ خواستهای بسیار متفاوتی را برای آیندهی حرفه فرآهم کند. بنابراین، این یک آینه از آنچه ما امروز انجام میدهیم نیست.

توکلیان:
شما چگونه رابطه بین معمار و کارفرمایشان را تعریف میکنید؟
تهرانی:
این سوال سختی است زیرا به نوعی، شما به مشتری وابسته هستید. آنها هزینههای شما را میپردازند. بیشتر اوقات، مشتری درباره اینکه معماران واقعا چه کاری انجام میدهند، بسیار کم میداند. بنابراین نقش شما این است که آموزش دهید، مشاوره دهید و مشتری را هوشمندانه هدایت کنید. معیارهایی را تعیین کنید که از طریق آنها بتوانند تصمیمات آگاهانهای بگیرند. رابطه شما با آنها به عنوان یک حامی است. شما یک معمار هستید. شما چیزی را طراحی میکنید، اما سازنده نیستید. بنابراین شما باید در محل پروژه حاضر شوید تا از کیفیت و عملکرد چیزی که طراحی به دنبال آن است، اطمینان حاصل کنید، نه فقط از آنچه که در ظاهر به نظر میرسد. بنابراین رابطه پیچیده است و مشتری یک شخص نیست. گاهی پنج نفر یا 50 نفر هستند و بنابراین، بخشی از وظیفه شما این است که میان آنها، اجماع ایجاد کنید. بنابراین این یک سوال بسیار پیچیدهتر است که فرد متوجه شود آن مشتری کیست. و اغلب وقتی که شما در حال طراحی یک پروژه هستید، خیلی دیر است که بفهمید آیا اخلاق شما با اخلاق مشتری همخوانی دارد یا خیر. اما شما همچنین سعی میکنید بیشترین هماهنگیها را بدست آورید تا بتوانید بهترین کار را در آن شرایط انجام دهید.
توکلیان:
آیا معماری وجود دارد که کارش برای شما الهام بخش باشد؟ چه جنبههایی از رویکرد آنها به معماری شما را جذب میکند؟
تهرانی:
من همیشه در نوعی گفتوگو با کارهای دیگران هستم و به همین دلیل به کارهای دیگران عشق میورزم. این موضوع را بارها قبلا ذکر کردهام، اما اینجا هم دوباره تکرار میکنم. کارهای لورنس و دقت او در ساختار آجر ما را به درک چیزی که من آن را «پیوند متغیر» مینامم میرساند. رابطه مهمی که او با الادیو دی استه (Eladio Dieste) داشت، نشان داد که منطقهای پیکربندی آجرها تاثیر زیادی بر ساختار و مهندسی بنا دارند که همیشه تاثیر آشکاری بر کارهای من داشته است. پس از آن معمارانی هستند که کارهایشان به عنوان بدنههای زبانی مشهود است، مانند پلچنیک و دیگران که دستکاری آنها در مقیاس، نوع و نحو در نحوه تعامل آنها هم با معماری و هم با شهرهایی که در آنها قرار دارند، تحولآفرین است، لیوبلیانا (Ljubljana) در کارهای پلچنیک نقش اساسی داشت. بنابراین من همچنان با کارهایی که دیگران انجام میدهند در تماس هستم و آنچه را که ما انجام میدهیم به عنوان یک گفتوگو مداوم با آنچه در جهان میگذرد، میبینم.
توکلیان:
از میان پروژههای زیادی که روی آنها کار کردهاید، کدام یک جایگاه ویژهای برای شما دارد و چه چیزی آن را برای شما بهویژه معنادار میکند؟
تهرانی:
پروژههای مختلف به روشهای مختلفی دارای اهمیت هستند. اما فکر میکنم پروژه تانگشیان (Tangshan)، پروژه اصلی، نه فقط ساختمان نگهبانی که ساخته شد، بلکه طرح اصلی آن، به نوعی محبوب من است زیرا این تنها یک ساختمان نیست. بلکه قطعهای از شهر است. که یک رابطهی متقابل و قدرتمندی را میان منطق ساختاربندی مواد و شکل بنا ایجاد میکند تا اطرافش را شکل دهد. این یک پروژه فوقالعاده اقتصادی است، هم از نظر زیباییشناسی و هم از نظر فناوری و من قدرتی را که این اقتصادی بودن به پروژه میدهد را دوست دارم. اما تنها یک قطعه از آن ساخته شد. پروژههای جدیدتری مانند خانه های جنوب فرانسه قطعات زیبای مهندسی هستند که از یک پالت بسیار محدود ساخته شده اند: از چوب و بتن. آن پالت محدود برای من همان اقتصاد تانگشیان است، حتی اگر از لحاظ قیمتی با هم متفاوت باشند. اما فکر میکنم که پروژههای مدارس معماری نیز مهم هستند. دوگانه جورجیا تک و مدرسه طراحی ملبورن، هر دو با استودیوهای معلقشان به نوعی یک پروژه هستند و همزادهایی هستند که توسط برنامه و شرایط جدا شدهاند. اما من این پروژهها را دوست دارم. یکی کاملا بازسازی و چیدمان در یک شرایط موجود است در حالی که دیگری یک ساختمان جدید است. اما من آن پروژههایی را دوست دارم که رابطهای متعهدانه با ساختمانهای موجود دارند. به هر حال، اینها فقط برخی از علایق من هستند. برخی از آنها جدید و مستقل هستند و بازتابی از خط فکری ما هستند، اما برخی دیگر تامل عمیقتری بر بافت خود و میراث ساختمانی که آنها را تعریف میکنند دارند.
توکلیان:
اهمیت نظریه را در معماری چگونه ارزیابی میکنید؟
تهرانی:
نقشی که نظریه بر نسل ما داشته است، اساسی است زیرا حداقل چند نکته مهم را به دست داده است. اول، تاریخ را از دیدگاهها و نقطهنظرهای جدیدی بازنگری کرده و ما را به انجام تاریخنگاری متفاوتی برای درک نحوه نوشتن تاریخ ترغیب نموده. نوشتنی که اغلب با تعصب همراه بوده. بنابراین تمام کارهای فمینیستی، تمام کارهایی که صدای محیطزیست شدهاند، میراث قرن بیستم و فرهنگ استخراج منابع و دیگر روشهایی که ما با آن جهان را مصرف کردهایم به چالش میکشند. بنابراین فکر میکنم که تئوری بر تفکر ما تاثیر گذاشتهاست. در عین حال، حداقل در غرب که من در آن تحصیل کردهام و همچنان تدریس میکنم، جدا شدن نظریهپردازان از عمل به گونهای است که دو دنیای تقریبا متفاوتی را ایجاد کرده است: دو واقعیت متفاوت همزیست هستند، اما گاهی بدون گفتگوی کافی با یکدیگر. بنابراین فکر میکنم که نیاز عمیقی وجود دارد که سیاست، اقتصاد و واقعیتهای اجتماعی را به گفتگوی دقیقتری با چیزهایی که یک معمار واقعا قدرت انجام آنها را دارد، بیاوریم، که تعیین مشخصات ابعاد فرمی، فضایی و مادی معماری است.
توکلیان:
اهمیت تفکر انتقادی در حوزه معماری چیست؟
تهرانی:
فکر میکنم که فراتر از حوزه معماری، تفکر انتقادی تنها راهی است که میتوانیم با یک دنیای بسیار پیچیدهِی پر از اطلاعات، گزارشهای خبری روزانه، و یا باورهای جا افتاده که برخی بر پایه تاریخ و برخی بر پایه تخیل ساخته شدهاند، راهیابی کنیم. تنها فردی که به طور انتقادی فکر میکند، قادر است نه تنها آن را درک کند، بلکه رابطهای بین آن خوانشها ایجاد کند تا چیزی مفید از آن بسازد. بنابراین بیش از هر زمان دیگری، فکر میکنم که ما دانشجویان را برای طراحی ساختمانها آموزش نمیدهیم، بلکه آنها را برای تبدیل شدن به افرادی که به طور انتقادی فکر میکنند، آموزش میدهیم، زیرا محیطی که در آن کار خواهند کرد، بسیار متفاوت از آن چیزی است که در حال حاضر برای آن آموزش میبینند. بنابراین توانایی آنها برای تفکر استراتژیک در پنج، ده، یا پانزده سال آینده بسیار با ارزشتر از یادگیری این تکنیک خاص، این سبک یا یادگیری این روششناسی است.
سایت 4 MIT
دروازهای به پردیس دانشگاه

برای دههها، میدان کندال با پارکینگها و زمینهای صنعتی متروکه شناخته میشد. اما در دو دهه گذشته، این منطقه به یک مرکز جدید در کلانشهر بوستون/کمبریج تبدیل شده است. برج مسکونی جدید در سایت ۴ به دانشجویان تحصیلات تکمیلی خدمات ارائه میدهد و شامل واحدهای مسکونی عادلانه و امکانات نوآورانه اجتماعی است.
این پروژه فرصتی بوده است تا مرز ورودی پردیس از لبه شرقی آن تعریف شود، این امر از طریق یک دروازه جدید که شامل یک ایستگاه مترو بازسازیشده و سایبان، یک محوطه جدید، و مسکن دانشجویان تحصیلات تکمیلی، به همراه چندین برنامه چندمنظوره ممکن گشته
طرح جامع پردیس شرقی
در سال ۲۰۱۴، مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) تیم ما را دعوت کرد تا با کمیته طرح جامع آنها در تدوین طرح جامع پردیس شرقی همکاری کنیم. ما با یک شرکت معماری منظر همکاری کردیم تا طراحی شهری و راهبردهای منظر را بهطور ارگانیک تلفیق کنیم.
این طرح جامع شامل برنامهریزی برای شش ساختمان، تعیین عملکرد هر یک از آنها، طراحی زیرساختهایی که پردیس را به شهر متصل میکند، و ایجاد سیستمهای منظر برای ارتقای پایداری محیط زندگی بود. با توجه به اینکه منطقه از قبل حداکثر تراکم ساختمانی (FAR) مجاز خود را دریافت کرده بود، یکی دیگر از اهداف این طرح، تعیین فرم و جرم ساختمانی به نحوی بود که ارتباط پردیس با شهر کمبریج، اتصال شهری به خیابان مین (Main Street)، ایجاد یک دروازه ورودی به پردیس، و شکلگیری یک محوطه جدید را تضمین کند.
این پروژه همچنین شامل طراحی یک سایبان دروازهای جدید بود که خیابان مین را به محوطه جدید متصل کرده و ایستگاه متروی کندال اسکوئر (MBTA) را به پردیس پیوند میدهد. پس از تکمیل طرح جامع، تیم ما برای طراحی سایت ۴ و سایبان دروازهای انتخاب شد.

چارچوب شهری
پروژه سایت ۴ شامل بازسازی و بهرهبرداری مجدد از بافت تاریخی ارزشمند، افزودن یک برج بلندمرتبه جدید، و ایجاد فضای باز در جنوب به شکل یک میدان شهری بزرگ است.
تنوع کاربریها و شبکههای شهری که در میدان کندال به هم میرسند، چارچوبی پویا برای تعیین فرم و برنامهریزی فضای عمومی این سایت ایجاد کردهاند. با چرخاندن برج در امتداد محور شمالی-جنوبی، این پروژه حداکثر نور را به خیابان مین (Main Street) میرساند و امکان دید عمومی از کمبریج به سمت رودخانه چارلز (Charles River) را فراهم میکند.
1. کمبریج شرقی
۲. میدان ماریوت
۳. مدرسه مدیریت اسلون MIT
۴. فضای باز MIT
۵. خیابان مین (Main Street)
۶. راهروی بینهایت MIT (Infinite Corridor)
۷. آزمایشگاه رسانهای MIT (MIT Media Lab)

یک بلوک در حالت مدور
این سایت از چهار ضلع تشکیل شده است که همگی بهظاهر ماهیتی عمومی دارند و فضای کمی برای خدمات باقی میگذارند. بنابراین، بیشتر تحویلها و خدمات دیگر از طریق خیابان هیوارد و یک رمپ به زیرزمین انجام میشود، که به فعالسازی خیابانها از طریق برنامههای متنوع و ایجاد تخلخل مطلوب کمک میکند. سایت دارای کاربری چندوجهی است و شامل خودروها، اتوبوسها، دوچرخهها و یک ایستگاه متروی MBTA است که باعث افزایش رفتوآمد عابران در یک بافت شهری پرتحرک میشود. این دیاگرامها اجزای مختلف برنامهها را شناسایی کرده و آنها را از پیچیدگی ترکیب چهار ساختمان—دو ساختمان موجود و دو ساختمان جدید (E38، E39، پودیوم جدید و برج جدید)—استخراج میکنند.

مرکز نگهداری کودک +
فضای بازی روی بام
مرکز نگهداری کودک و زمین بازی روی بام، که از واحدهای مسکونی غربی قابل مشاهده است، به بهبود سلامت جسمی، روحی و عاطفی کودکان و والدین در این ساختمان کمک میکند.

مرکز خوشامدگویی +
گذرگاه عمومی
طبقه همکف این ساختمان شامل مرکز خوشامدگویی و گذرگاهی عمومی برای برنامههای همگانی است. این فضا بهعنوان محلی برای گفتگو، تعامل و راهنمایی بازدیدکنندگان عمل میکند.
فضاهای این بخش شامل لابی، سالن اجتماعات، نشیمن و ارتباط با مرکز پذیرش است. طراحی انعطافپذیر این فضاها، ارتباطات شهری را به حداکثر میرساند: سالن اجتماعات دارای پنلهای کشویی بزرگ است که فضای داخلی را به دروازه ورودی و موزه مجاور متصل میکند، در حالی که در ضلع جنوبی، دربهای تاشو گذرگاه را به فضای سبز میدان مرکزی (Quad) باز میکنند.

فضاهای مشترک مسکن دانشجویان تحصیلات تکمیلی
ساکنان برج به فضاهای مشترک داخلی و خارجی دسترسی دارند، ازجمله آشپزخانه عمومی، محیط مطالعه، و فضاهای تخصصی مانند اتاق تمرین موسیقی.

برنامههای اجتماعی + تراسهای عمومی
تراس نیم طبقه، که با فضاهای رفاهی پشتیبانی میشود، یک سطح عمومی ایجاد میکند که در آن ساکنان به خشکشویی، فضای بازی، اتاق رسانه و سالن غذاخوری اجتماعی دسترسی دارند. این فضا همچنین یک ایوان مرتفع در میدان کندال فراهم میکند که چشماندازی پویا را با جامعه به اشتراک میگذارد.

منطقه برجسته (Bulge Zone)
برای صرفهجویی در فضا و حفظ طراحی ساده و انعطافپذیر واحدها، یک منطقه برجسته در کنار راهروی کشیدهی دوطرفه ایجاد شده است تا فضاهای خدماتی و رایزرها را در خود جای دهد.

سیستمهای کارآمد
استفاده از والانسهای هیدرونیکی کارآمد که بالای پنجرهها در واحدهای مسکونی نصب شدهاند، بارهای گرمایشی و سرمایشی را در محفظه ساختمان مدیریت میکند و دمای واحد را از طریق کنوکسیون طبیعی بهینه میسازد. تهویه طبیعی از طریق پنجرهها و استفاده از چراغهای LED کارآمد انرژی اضافی را صرفهجویی میکند.

واحدهای مسکونی تحصیلات تکمیلی
برج ۳۰۰ فوتی شامل ۴۵۴ واحد مسکونی جدید برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی است که همه آنها دارای چشماندازهای وسیع از کمبریج، بوستون و رودخانه چارلز هستند.

پیوند زمین به آسمان
نمای خارجی ساختمان از نه طیف رنگی متفاوت تشکیل شده است که یک پالت تدریجی ایجاد میکند. این طراحی نهتنها توهم ارتفاع بیشتر را به وجود میآورد، بلکه باعث ایجاد تنوع بصری و بازتابهای نور جذاب در سطوح ساختمان میشود.

دیوار کافه
دیاگرامبندی سیستم پنل از سیستم «دیوار کافه» الهام گرفته است، که با وجود الگوی استاندارد خود، حالتی ناپایدار و گمراهکننده در ادراک بصری ایجاد میکند و ماهیت واقعی و قائمالزاویهی ساختار آن را به چالش میکشد.

نمای عمیق
یک نمای اسکرین باران (Rain Screen) با عایقبندی بالا، پوستهای با عملکرد بالا ایجاد میکند که نسبت به تابش خورشید و نور روز واکنشپذیر است. سطوح تاخوردهی نما نیز سایهای طبیعی برای پنجرههای شیشهای فراهم میکنند.

برج
برج در جهت شمال/جنوب قرار گرفته است تا نور کافی را به خیابان مین (Main Street) برساند و در عین حال، چشماندازهای قاببندیشده را از ساختمانهای مجاور به سمت رودخانهی چارلز حفظ کند.
تراز اصلی برج بهصورت طرهای (Cantilevered) روی یک منطقه عمومی مرتفع قرار دارد که شامل تراسها و فضاهای بازی کودکان است. این طراحی، ارتباط ساکنان ساختمان را با جامعه MIT و شهر کمبریج تقویت میکند.

ساختمان E38
ساختار بتنی این انبار قدیمی تا سطح سازهای آن تخریب و بهطور کامل بازآفرینی شده است تا بهعنوان مرکز نوآوری MIT (Innovation HQ) مورد استفاده قرار گیرد. این ساختمان اکنون شامل شش طبقهی فضای کاری نوآورانه است که شامل دفاتر، اتاقهای کنفرانس، فضاهای همکاری و آزمایشگاه نمونهسازی سریع میشود.
در طبقه همکف، یک فودکورت طراحی شده است که به پویایی و سرزندگی خیابان مین (Main Street) میافزاید.

ساختمان E39
این انبار تاریخی آجری تا سطح پوستهی آجری آن تخریب و بازسازی شده است. اکنون این ساختمان شامل فضاهای مکانیکی اصلی، بخشی از مرکز پذیرش MIT، گروههای مرتبط با پایداری MIT، و همچنین فضاهای تجاری در طبقه همکف است.
