موزهی هُنر نِلسن اَتکینز، کانزاس سیتی
معماری از سْتیوِن هـاُل، متن از کارلوس خیمِـنِـس
ترجمهی علیرضا سیّداحمدیان
Nelson-Atkins Museum of Art, Kansas City
Architecture by Steven Holl
Text by Carlos Jiménez

کانزاس سیتی، واقع در ایالت میزوری، مفتخر است که یکی از عالیترین موزهها در کلِّ خاک ایالات متّحد آمریکا را در خاک خود جای داده است. موزهی هنر نِلسن اَتکینز نه تنها موزهی محلّی این ایالت به شمار میآید، بلکه از زمان افتتاح آن در سال 1933 به مرکزی فرهنگی برای شهرهای عمدهی ایالتهای میدؤستِ آمریکا بدل شده است. ساختمان جدّی و به سبکِ بوزآرِ موزه، با زمینهای وسیع و فضاهای دلبازی که آن را احاطه کردهاند، کار طرح توسعهی موزه را به چالشی جدّی بر سر راه هر معمار بدل میکند. بسیاری از افراد «نِلسن» یعنی همین موزه که در کانزاس سیتی به این نام اختصاری خوانده میشود را نمونهی غایی و بیبدیلِ ترکیب چشمانداز و معماری میدانستند. درست به همین دلیل هیئت اُمنای موزه وسواس زیادی به خرج داد تا طرح توسعهی موزه به این شاخصِ شمایلمانند و ماندگار موزه خدشهای وارد نیآید، بهخصوص ساختمانی که به لحاظ کلاسیک تا به این اندازه فخیم و استوار و تا بدین حد مرعوبکننده طرّاحی شده است. برنامهی گسترش موزه که پس از نظرسنجی از شهروندان و نیز مشاوره با جمعی که نسبت به ساختمان موزه شدیداً احساس تعلّق خاطر میکردند، به انجام رسید، بنای آن داشت تا چهرهی عمومی موزه را دچار تغییر و دگرگونی سازد. در ذهن همگان میل به دسترسپذیربودنِ هرچه بیشتر موزه و مفید واقع شدن آن مشهود بود. مجموعهی شگفتانگیز و دایرةالمعارفیِ موزهی نِلسن در حال حاضر به شکل سرمایهگذاری فرهنـگیِ گستردهای به یک میزان در اختیار شهروندان و علاقهمندان قرار گرفته است.
در سال 1998 جستوجوی بینالمللی به دنبال معماری که این پروژه را به انجام برساند آغاز و به دنبال آن مسابقهی محدودی برگزار شد. در بهار سال 1999 شش نفر فینالیست برای دو روز کامل به کانزاس سیتی فراخوانده شدند تا از سایت موزه و جهتگیریِ آن بازدیدی به عمل آورند. از تکتک معماران خواسته شد تا دفترچهی اسکیسی 50 صفحهای تهیّه کند که در آن ایدهی اصلی معماری و قصد شخصی وی از طرح توسعه با جزئیات کامل شرح داده شده باشد. معماران ملزم شدند تا در جبههی شمالی ساختمان موزه در فضایی باز به ساخت و ساز بپردازند که پارکینگ و راه ماشینروی بیاهمّیتی در آن واقع بود. از شش معمارْ پنج نفر راه حلهای سهلالوصولی ارائه کردند و صرفاً طرحی از سایت و ساختمانی نئوکلاسیک را نمایش دادند. سْتیوِن هاُل دست به مخاطرهی عظیمی زده بود و آن این که موقعیّتِ بهکل متفاوت و رویکرد دیگری به طرح توسعه ارائه کرد: پروپوزال را در جبههی شرقی موزه قرار داد و برنامهی مربوط به مسابقه را در رشته گالریهای زیرزمینی قرار داد که در امتداد چمن جنوب موزه استقرار مییافتند. این پیشنهاد اساسی و اصیل نه تنها همهی قواعد مسابقه را زیر پا میگذاشت، بلکه بالقوّگیهای دیگری را در منطقهی مربوط به طرح گسترش آشکار میساخت که مسابقه ورود در آنها را غیرمجاز اعلام کرده بود. علاوه بر این، طرح هاُل امکان این را میداد که نمای شمالی و نمادین موزه دستنخورده باقی بماند. هاُل کلّ بخشی از طرح گسترش را به صورت یک زیرساخت حسّی و بخشی از آن را به صورت نورانی طرّاحی کرد، و بازی متقابل عناصر چشمانداز، تندیس و نور را جهت کنترل مجموعه به کار گرفت. او با وارد ساختن نور و هوای طبیعی به گالریهای زیرزمینی از طریق یک سری «لنـز» که به شکل استراتژیک تعبیه شده بودند به شِمای موزه ظاهری مکانیکی و در عین حال شاعرانه بخشیده است. رقص همگون و تغزّلی این «لنزها» که مثل کریستالهای یخی در طول سایت پایین میآیند، و راه خروجیِ نبوغآمیز هاُل، امکان مقاومت در برابر پروپوزال او را غیرممکن میساختند. با شِمای درخشانی که نوید انتظارات عالی و دغدغههای آتی را نیز میداد، روند تبدیل کانسپت به واقعیّت آغاز شد.
و این انتظارات نه تنها همگی با طرح توسعهی نِلسن که به افتخار هنری دابلیو. بْلاک (Bloch)، رئیس هیئت امنای موزه، ساختمان بْلاک نامیده شد، برآورده شدند که به سطح بالاتری نیز ارتقاء یافتند. ساختمان بْلاک معماری شاخصی دارد، بدین معنا که نه تنها همهی آرزوهای گستاخانهی اوّلیه را برآورده میساخت، بلکه چرخهی ساخت آن را نیز تکمیل میکرد. طرحهای مسابقهای معمولاً پس از احداث و اجرایی شدن خیلی مأیوسکننده از کار درمیآیند، چراکه معمولاً هیجان روزهای نخستشان را حفظ نمیکنند. ساختمان بْلاک نشان داد که یک کانسپت الهامشده چطور میتواند در دستان معماری بااستعداد و زیر نظر یک مشتری دلسوز و آیندهنگر به واقعیتی بالنده و شاعرانه بدل شود. هاُل نسبت به مناطق حدّ واسط میان پدیدار و مادّه تیزبینیِ خاصّی دارد. گاهی وقتها این نحوهی درکْ او را به زبانی زیاده از حدِّ استعاری رهنمون شدهاند. برخی از این جنبههای روایی در کار هاُل بهشدّت بر سرراستبودنِ استعارههایی که ساختمان بارشان را بر دوش حمل میکند تکیه زدهاند. استفادهی مکرّرِ هاُل از استعارهی «پَر و سنگ» در معماری موزهی نِلسن اَتکینز، به او در تعریف چارچوب مفهومیِ تقابلهایی که عناصر موجود و جدید (مثل: نور سنگین؛ بازشدگی هرمسی، ثابت و دینامیک) را به یکدیگر پیوند میزنند، یاری رسانده است. استعارهای که او به کار گرفته، فارغ از هرگونه تصنّع و ظاهرسازی، مجموعههای متعدّدی از تضادهای مکمّل را برای پیشبرد و تکمیل پروژه فراهم آورده است.
آنچه پیش از هرچیز در طرّاحی هاُل جلب نظر میکند معنادار ساختن جبـههی شمالی درست به همان اندازهی جبههی جنوبی است. نمای جنوبی و چمنِ شیبدار آن، فضای شهریِ جالب و پذیرایی دارد که ساختمان موزه در آن به شکل شاهانهای به پارک تندیس کانزاس سیتی، که توسّط دَن کایلی و ژاکلین رابرتسن طرّاحی و با مجسّمههایی از هنری مور، اَلگزاندر کالدر، کلاس اولدنبورگ و دیگران تزئین شده، مشرف است. در زمان برگزاری مسابقه نمای شمالی نقطهضعفی برای موزه به شمار میآمد، و اهالی محل و نیز بازدیدکنندگان در این نکته متّفقالقول بودند که این نما «تیره و تار»، «شبیه قبرستان» و «دلهرهآور» است. نخستین تأثیر این نمای همیشه در سایه بر کسانی که برای بار اوّل وارد موزه میشوند همیشه یأسآور بوده است. هاُل احیاء این منطقه را به اولویت کاریِ خویش بدل ساخت. او منطقهی یادشده را به صورت جهانی فاقد تقارن در نظر آورد که در تضادّ دیالکتیکی با ترکیب صوریِ نمای جنوبی موزه قرار داشت. به این ترتیب منطقهی مربوط به نمای شمالی به پلازایی آرام و پوشیده از سنگ گرانیت با دو طبقه پارکینگ در زیر خود بدل شد. یک مشخصهی اصلیِ این فضا میدان بزرگی با یک استخر است مزیّن به یک اثر هنری با عنوان One Sun/34 Moons ، اثر ؤالتر دِه ماریا، که در فضای بالای استخر به حالت معلّق نگاه داشته شده و تقارن جدّی نمای شمالی را به هم میزند، و در عین حال توجّه بیننده را به سمت راه جدید دسترسی به موزه که در جبههی شرقی استخر قرار گرفته جلب میکند. هرچند از طریق گاراژ پارکینگ میتوان مستقیماً به ساختمان بْلاک دسترسی داشت (بیشتر بازدیدکنندگانی که سوارهاند از همین مسیر استفاده میکنند)، امّا تجربهی جالبتر ورود به داخل زمین از طریق محدودهی تغییر شکل یافته و جانگرفته در سمت شمال صورت میگیرد.
در امتداد شرق استخرْ لابیِ منارهمانند شکل گرفته که اوّلین و بزرگترین «لنز» در کلِّ روند پروژهی هاُل، و یک پاویون مخفی در طول روز امّا همچون فانوسی پرنور در طول شب است. در اینجا بیننده با معنای واقعیِ معماریِ اثر آشنا میشود: بازی متقابل چشمانداز، حجمهای تندیسگون، و نور که به اتّفاق یکدیگر همهی مفاهیم ازقبل شکلگرفتهی ساختمانی منسجم را در اوّلین نگاه به چشمانداز از ذهنها پاک میکنند، و سرانجام مثلّثهای نوری. به محض ورود به حجمِ تماماً شیشهای، در شبکهای پیچیده از پیادهراهها وارد میشوید که یا در امتداد گالری زیرزمینی و فراتر از آن ادامه مییابند، و یا به کتابخانهی طبقهی بالا منتهی میشوند. رشتهای سرتاسری که به ساختمان اصلی مرتبط است مجموعهای غیر قابل پیشبینی و پیچدرپیچ از چندین گالری به طول 250 متر را ایجاد میکند. در ادامهی این مسیر، بینندگان از گالریهای هُنـر مدرن، هُنـر معاصر، گالری عکاسی، گالری هُنـر آفریقایی و سرانجام از حیاط نُگوچی عبور میکنند. فضای آخری به پارک تندیسی در فضای باز، به چمن جنوبی منتهی میشود، و بهتدریج مرزهای خیالیِ معماری در هم شکسته میشوند. طولِ رُعبآور مسیر گالریها با فواصل نور و چشمانداز به طرز استادانهای کاهش یافته است. لذّت اصلیِ ساختمان بْلاک در نوآنس بیپایان نور آشکار میشود، که در عین حال شگفتانگیز و غیر قابل پیشبینی است. بینندگان با این تجربهی طبیعی و مکاشفهای، سبُکیِ تکنیکِ بهکاررفته توسّط معمار، مشاوران و موزهداران را حس میکند.
تغییر و تبدیلِ «مبارکِ» موزهی هنر نِلسن اَتکینز نقّادی از آخرین الحاقات به موزهها از دِنوِر تا مادرید، و از اَکرون تا ابوظبی را امکانپذیر ساخته است. این موزهها گویی اصالت نمایش را به مجوّزی فرهنگی بدل کردهاند، به خیالات معماران دامن زدهاند و در ژستی حاکی از تسلیم و رضا به هر خواستهی آنان و به هر قیمت که بوده تن در دادهاند. در این معابدِ «جلوهفروشی» اثر هنری به کالایی بیحاصل و مزاحم بدل شده است. سْتیوِن هاُل و همکارانش مکانی خلق کردهاند که تجربهی حیاتیِ هُنـر را غنایی دوباره بخشیده، مکانی که رنگمایهها و ظرافتهای آثار هنری در آن طنینانداز شدهاند. گاه پیش میآید که در مسیرِ معماریِ بنایی در ابعاد ساختمان بْلاک دچار سردرگمی شویم، امّا خیلی زود معجزهی انعکاس نور در این مسیر به چشممان میآید، و مسیر درست را در گوشمان زمزمه میکند، و همچون آثار هُنـری متبرّک در زمینهی همهی آنها خود درخشیدن میگیریم و از آنها حظّی میبریم.
معماری معاصر جهان: فرهنگی
_______________________________________
مشتری: موزهی هنر نِلسن اَتکینز
معماران: سْتیوِن هاُل، کریس مکوُی
همکاران: گابریلا بارمن کرِیمر، مثایِس بْلَـس، مالی بْـلیدِن، اِلزا کْـریسوکویدِس، آنِته گودِرباؤِر، میمی هؤانگ، ماکرام اِل ـ کادی، ادؤارد لالوند، لی هو، جاستین کورهَمِر، لیندا لی، فابیان لانچ، سْتیون اُ،دِل، سوزی سانچِز، آیرین فوگْت، اورس فوگْت، کریستیَن واسِرمَن، اِم. کاکْس، آر توبیاس، جی. بارمَن ـ کْرِیمِر؛ بِرکِبـیله نلسون، شرکت معماری ایمِنشو مکدووِل (معماران محلّی)
مشاوران: گای نوردنسون و شرکاء (مهندسین سازه)؛ اُوِه آروپ و شرکاء (مهندسین مکانیک)؛ آر. اِی. اِنچِس و شرکاء (نما)؛ گروه طرّاحی رِنفرو (مشاورین نورپردازی؛ گولد ایوِنز و اِوْلین (طرّاحی محوّطه)؛ والتِر دِ ماریا (هنرمند)
عکسها: اَندی رایِن، رولند هالب
