موزهی هُنرهای معاصر کیاسما هلسینکی، فنلاند، استیون هال، 1998-1993
Kiasma Musseum of Contemporary ART

موزهی هُنرهای معاصر، کیاسْما، در قلب هلسینکی قرار گرفته؛ در غرب آن ساختمان پارلمان دیده میشود؛ ایستگاه هلسینکیِ اِلیِل سارینن در شرق و تالار فینلاندیای آلوار آلتو نیز در جنوب آن واقع است. طبیعت چالش انگیز این سایت از تأثیرهای متقابل شبکههای مختلف شهری، نزدیکی کوهها و از شکل مثلّثی که به سوی خلیج تِئولو در دور دست گشوده میشود، نشأت گرفته. در پلان جامع چشم انداز، فضای وسیع خلیج، که تا ساختمان گسترش یافته، فضایی برای ساخت و سازهای آتی در کنار آب را فراهم کرده. این خلیج هماکنون به عنوان استخر انعکاسی برای تالار فینلاندیا عمل میکند.
با حذف مقیاسهای بینابینی در معماری ساختمانْ نوعی زبانِ «بیزبانی» خلق شده است. بدین ترتیب، آثار هُنری میتوانند در این مقیاس بینابینی قرار بگیرند که با تودهی خنثای دیوارها در تضاد است. به جای استفاده از ستونها، گچبریها، گشودگیهای پنجره و غیره، معماری از طریق جزئیاتی مانند کجیِ دستگیرهی در، لبهی پلّهها و ضمختیِ نمایان تختال شیشهای بیان شده است.
طرّاحی موزهی هُنرهای معاصر هلسینکی امکان تجربههای مختلف فضایی را فراهم آورده است. معماران گسترهی آثار هُنری معاصر موزه را به دقّت بررسی کرده، و سعی کردند نیازهای هُنرمندان مختلف، از جمله آنهایی که کارشان به حال و هوایی ساکت و بی سروصدا نیاز دارد، را در نظر بگیرند. یک فضای نمایشگاهی همانقدر که در خدمت یک هُنرمند پُرقدرت و غیر قابل پیش بینی مانند ویتو آکّونچی است، باید فضایی مناسب را برای کسانی مانند اگنس مارتین و ریچارد تاتِل نیز فراهم کند. کاراکتر اصلی اتاقها، که نوعاً چهارضلعی هستند و یکی از دیوارهای آن انحنا یافته،
پس زمینهای ساکت امّا تئاترگونه را برای نمایش آثار هُنر معاصر فراهم کرده است. این اتاقها قرار است ساکت باشند، ولی ایستا نیستند؛ بی قاعده بودن باعث تمایز آنها شده است. عدم تقارنْ حرکت را از طریق یک سری سکانس فضایی تعریف کرده، طوری که کلّ طرح به شکل «گالری اتاقها» که کمی پیچ و تاب خورده درمیآید. سکانسهای خمیدهْ عناصری را پدید آورده که هم رمزآلود هستند و هم شگفت انگیز ــ که از ساماندهی فضایی راستگوشه ساخته نشدهاند. در عوض، بازدیدکننده با یک سری چشم انداز پیوستهی در حال تغییر مواجه میشود که تجربهی فضای داخلی را به کانسپت کلّیِ در هم تنیدهی «کیاسما» (در فنلاندی به معنی «فصل مشترک» و «نقطهی تقاطع») مرتبط میکند. تردیدی که در طرّاحی موزهی هُنر معاصر با گالریهایی در چندطبقه وجود دارد این است که مقطع متراکم، به نور طبیعیْ تنها به گالریهای طبقهی بالایی اجازهی ورود میدهد، که این باعث میشود طبقات پایینی فقط بتوانند با نور مصنوعی روشن شوند. خصوصیت ایـن شهرِ شمالی وجود نور طبیعی افقی است. تغییر جزئی در شکل و ابعاد اتاق که به علّت خمیدگی نرمِ مقطع ساختمان است به نور طبیعی اجازهی ورود به ساختمان را به چند شیوهی مختلف میدهد. در درجهی اوّل، «دیوار یخیِ» خمیده به نور اجازهی ورود از طریق صفحات شیشهای را میدهد در حالی که نور افقی از طریق بریدگی که در قسمت مرکزی قرار گرفته منحرف میشود. در نتیجه نور میتواند هم به طبقات پایینی و هم به طبقات بالایی نفوذ کند. دوّم اینکه مقطع منحنی سقف با نورگیرهای سقفیِ «پاپیونی» وسیلهی دیگری را برای پخش نور در گالریهای زیرِ طبقهی فوقانی معرّفی میکند. شکلِ خمیده و درهم تنیدهی ساختمان و پیچ و تاب فضا و نور، به 25 گالری موزه امکان داده تا با نور طبیعی روشن شوند. کیاسما به مثابه یک «فُرومِ هُنری» عمل میکند، و چنان باز و منعطف است که برای رویدادها، اجراها، موسیقی، هُنر و فرهنگ و سمینارها کاملاً مناسب است. جانمایی استراتژیک کافه در طبقهی زیرین ــ که هم به لابی و هم به باغ راه دارد _ آن را برای رویدادهای غیر رسمی مانند مراسم شب شعر یا میز گرد آماده میکنند. هندسهی طرحْ یک رمز و راز درونی و افق بیرونی دارد که مانند دو دست که در حال دست زدن هستند معماریای را شکل دادهاند که حالتِ فراخوانِ عمومی را پیدا کرده است. فضاهای داخلی در حوادث و موقعیتهای خاص با اشارههای ضمنی به چشمانداز و با سَنتزِ ساختمان قابل تغییر کاربری هستند… یک «کیاسما»ی تمام عیار.
مدارک فنی