معماری نیایشگاهها
(بخش اول معماری معابد)
فرزانه احسانی مؤید

میل به پرستش و عبادتِ ذات حقیقی و فناناپذار و ایمان به قدرتی بخشنده و تکیهگاهی یاریگر در نهاد تمام انسانها وجود دارد. بشر همواره به فناناپذیری و دستیابی به یک زندگی جاودان توأم با آرامش میاندیشیده و دراینباره داستانها ساخته، شعرها سراییده و رؤیاپردازیها کرده است که نمونههایش در ادبیات و هنرها از شمار خارجند. اما درک محدود او از جهان پیرامونش به او فهمانده که داشتن زندگی جاودان، ورای ناممکن بودنش برای تن، نمیتواند صرفاً با سعادت ابدی همراه باشد. بدون استثنا تمامی تلاشهای انسانی برای حصول جاودانگی و نامیرایی بیحاصل بوده و از طرف دیگر هنگامیست که حکایت زندگی افرادی را میخوانیم که علیرغم عمر محدودی که همچون سایرین داشتند، با خوشحالی و آرامش با زندگی وداع کردند و حتا اطرافیان خود را برای این روز به جشن و پایکوبی دعوت کردند. مبرهن آن است که هیچ موجود زندهای از دام فرشتهی سیاهپوش مرگ در امان نیست و هرکس که بر میرایی خود آگاه بوده و بیشتر دراینباره اندیشه کرده، عاشقانهتر زندگی کرده است. حکمت و عرفانی که در سایهی خودشناسی و خداشناسی حاصل شده است، جنبهی تازه و گستردهای از وجود را نمایان کرده که بر وجود روح و تواناییهای آن دلالت دارد. مرگ تفکیک جان و تن تلقی شد و روح، متأثر از آنچه که گذشت، ادامهدهندهی تنهای این راه. اگرچه تعداد انسانهایی که عمر خود را صرف شناخت و شناساندن میکنند و از این رو به درجات عالی روحانی و معنوی میرسند، در مقایسه با سایرین بسیار کم است، اما آموزههای آنها بهغایت غنی و غامض است، چنان که فهمیدن آنها سالها زمان لازم دارد. آنچه که این انسانهای برگزیده در برابر بشر قرار دادند (یا بهتر است بگوییم آن حجابی که سعی در برداشتن آن از مقابل چشم انسان داشتهاند) تعالیمی راهگشا برای بهتر زندگی کردن هستند که بنا بر مقتضیات زمان و مکان، به شیوههای مختلف عرضه شدند و هرکس طبق نیازی که در خود احساس میکند از این چشمهی گسترده بهره میبرد. انسانها برای مستفیض شدن از سخنان دلنشین افرادی که واسطهی عالم الوهیت با جهان زمینی بودهاند، در مکانی گرد او جمع میشدند، این مکان را پاک و منزه میدانستند و در همین جا به عبادت خدایی پرداختند که پیامبرشان به آنها شناسانده بود. بهتدریج بر تعداد “مکانهای عبادتگاهی” افزوده و در جایجای هر شهر ساخته و نامهای مختلفی بر آن نهادند (معبد، آتشکده، کلیسا، مسجد). همزمان هم معماری منطقه بر معماری نیایشگاه تأثیر میگذاشت و هم مناسک پرستش و دعاخوانی بر معماری نیایشگاه و شهر تأثیرگذار شد و تقدس این مکانهای مذهبی پس از چند سده همچنان پابرجاست.
معماری معابد
جایگاه پرستش و پرستیدن خداوند را معبد مینامند و این مکان دارای ارزش بالایی در هر دین است. اگرچه اصطلاح معبد از نظر واژهشناسی به معنای پرستشگاه است، اما هر پرستشگاهی را معبد نمینامند. این واژه ریشه در کلمهی عربی “عبد” دارد، بر وزن مَفعَل است، به معنای “محل عبادت” و معادل فارسی “پرستشگاه” را برای آن بهکار میبرند. واژهی لاتین آن templum میباشد و معنای آن محدودهای است که توسط دعاخوان یا پیشوا برای انجام مناسک خاص تعریف میشود.
معبد محلی برای پرستش خدا و خالق قادر و باعظمت است، و معادل آن بهعنوان مکانی با کاربردهایی از قبیل عبادت خالق، طلب آمرزش، دستیابی به آرامش و نزدیکی به رستگاری و در سایر دینها با واژههای دیگری همچون مسجد، کلیسا و آتشکده شناسایی میشود. معبد دارای جایگاه مقدسیست که توسط روحانی یا پیشوای مذهبی تعیین میشود. قدیمیترین معبد شناختهشده در جهان گُبِکلی تپه در جنوب ترکیه است که ساخت آن 11,000 سال پیش از میلاد مسیح تخمین زده میشود. مصریان باستان معابد را مکان استقرار و حضور خدا بر روی زمین میدانستند و در آنجا به انجام تشریفات خاص و اهدای قربانی میپرداختند که یکی از اهداف این اعمال، حفظ سلسهمراتب مخلوقات و انسان در طبیعت و کائنات، تعادل، نظم و حقیقت بود.
معابد در مصر علاوه بر شأن عبادتگاهی خود، بخشی از تشکیلات تحت نظارهی حکومت هم بودند. ترجمهی واژهای که مصریان باستان برای نامیدن معابد خود برگزیدند، “عمارت خداوند” است و آنها باور داشتند که خدایان و الههها در این معابد سکونت دارند، از این رو هر معبد را به یک خدا تقدیم کرده و متناسب با آن نامگذاری میکردند. معابد مصری بهعنوان مکانی برای ذخیرهی اموال و محصولات غذایی هم از اهمیت بالایی برخورداد بودند و بخشی از اقتصاد مملکت را پشتیبانی میکردند. بخشهای اصلی یک معبد مصری عبارت بود از: برج، تالار چهلستون، تالار دوم، حیاط مرکزی، محراب و حوضچهی مقدس. معبد الأقصُر (Luxor، حوالی 1400 ق.م.) در شهری که تِبِس نام داشت و امروز آن را به نام شهر الأقصُر میشناسیم واقع شده، یکی از شش معبد بزرگ و مهم این شهر بوده و به همراه معبد کَرنَک که هردو با الگویی واحد ساخته شدهاند، در کرانهی غربی رود نیل قرار دارد. چهار معبد دیگر نیز در کرانهی شرقی رود واقع شدهاند. سنگ بنای معبد الأقصر از منطقهای به نام قبلالسیلسیلا در جنوبغربی مصر آورده شده بود. مصریان در ساخت و آرایش آنجا هم، مانند سایر معماریهایی که داشتند، به نمادگرایی و وهمگرایی معروف خود گرویدند. پلان معابد، مستطیلشکل بود و فضاهای درونی در پس دیوارهای بلند محصور میشدند. معماران مصری برای تعدیل حرارت و نور در تالارها، طارمیهای سنگی مشبک در جلوی پنجرهها نصب کردند. عنصر شاخص این معابد، سردر حجیمی بود که روی محور طولی ساخته میشد. از قرون وسطا به بعد سکونت مسلمانان در این منطقه روندی افزایشی به خود گرفت. در بین سالهای 664 تا 323 ق.م. مصر که تحت حمله و سلطهی موقت دولتهای خارجی قرار گرفته بود، بستر ساخته شدن معابدی شد که برای محکمتر کردن جایگاه امپراتوریهای خارجی ساخته میشدند. دودمان بطلمیوسی یا بطالسه از ۳۰۵ تا ۳۰ ق.م. نزدیک به سیصد سال بر مصر باستان فرمان راندند، اما مصر سرسختانه برای حفظ سبک معماری معابد خود کوشید. در این دوره ساختارهای جدیدی مانند اتاقکهایی در مقابل دروازهی ورودی، ستونهای مجللتر و بناهایی به نام mammisi که محل برگزاری مراسم ولادت خدایان اسطورهای بود، به معابد قبلی افزوده شدند.
در نظر یونانیان، عامل تمایز و تفوق انسان از سایر جانداران، عقل استدلالگر اوست. ارسطو اطمینان داشت که همه مشتاق دانستن هستند و آنچه از دنیای پیرامون خود میدانیم، نظام طبیعت است که با نظام عقل آدمی یکی شده؛ به عبارتی فرافکنی ذهن ماست بر جهان. فلاسفهی یونان دستیابی به روح زیبا را در پس تحقق این دستور میدیدند: «خودت را بشناس»؛ عبارتی که بر سردر معبد دلفی(درهی فوکیس، یونان) نوشته شده است. معماری معابدی که اقوام این مناطق در دوران قبل از میلاد احداث کردند، جای تفکر و بحث بسیار دارد. از جزئیات بنایی و محاسبات دقیق هندسی گرفته تا مصالح و کاربریها، همگی در مورد این معابد که مستحکم و فاخر تا به امروز در جای خود ایستادهاند، قابل تحسین است. معابد رومی اغلب رو به سوی شرق و طلوع آفتاب بنا میشدند، اما جزئیات ویژگیهای این جهتگیری تا به امروز مشخص نیست. معبد یونانی در قیاس با بناهای پُرکار مصر و بینالنهرین، همیشه ظاهری ساده داشت و برخلاف اهرام مصری و زیگوراتهای بابل، هماهنگی با محیط پیرامون را لحاظ مینمود. بام آن شیبدار و هستهی مرکزی در بین ردیفهایی از ستونها محصور بود.
معبد پارتنون در سدهی 5 پیش از میلاد رو به جانب شمال در محوطهی آکروپولیس شهر آتنِ یونان ساخته شد. این معبد که پیشکشی بود به آتنا، الههی جنگ و نگهبان آتن، یکی از ارزشمندترین آثار بهجامانده با مضمون پرستشگاهی در دنیاست و اوج هنر دوریک و یونیک را در خود دارد. تندیسهایی که با هدف زینتبخشی در اینجا گذاشته شده، مغرورانه مهارت هنرمندان و صنعتگران یونانی را به رخ میکشند. معماری و اصول مهندسی اجراشدهی معبد، شگفتآور است؛ بسیاری از تناسبات پیرو نسبت طلایی هستند، اجزای نما، همچون خودِ آن، ویژگی محصور شدن در مستطیل طلایی را دارند و همچون اکثر معابد کلاسیک یونان، سقف به شکل یک سهمی روبهبالا طراحی شده تا بر ماندگاری بنا در مقابل بارش و زمینلرزهها بیفزاید. ستونها با اندکی تمایل به سمت داخل استقرار یافتهاند، به طوری که در صورت امتداد یافتن، در ارتفاع حدود یک مایل بالاتر از نقطهی مرکزی پلان معبد با هم تلاقی پیدا میکردند. تندیسی از آتنا، اثر هنرمند مجسمهساز یونانی، فیدیاس، پس از پایان ساخت به این معبد اهدا شد. غنای کتیبههای زینتی و جزئیات 92 چهارگوش اِفریز در هماهنگی با کاربری معبد بهعنوان یک پرستشگاه ساخته شدند. مانند سایر معابد یونانی، نما در ظاهر مستطیلی دیده میشود، اما تمامی خطوط و طرحها کمی خمیدگی دارند. معبد باسیلیکا (معروف به اولین معبد هرا، 530 ق.م.) با نظام دوریک در جنوب ناپل، معبد پوسِیدون (دومین معبد هرا، پایستوم، 640 ق.م.) معبد آپولون با ستونهای پیکرهدار (دلفی، 530 ق.م.) و معبد آرتمیس (در افِسوس، نیمهی اول قرن 6 ق.م.) از دیگر بناهای تاریخی و پرستشگاهی یونان پیش از مسیحیت بودند. معمولاً تندیسها با موضوعی از الههها، نمادها، روایت جنگها و دلاوریها شکل میگرفتند.
رومیان هم از لطف هنر و دانش یونانیان بهره بردند و هم خود دارای سجایا و خصلتهای عالی بودند، آنقدر که سهم عظیمی در انتقال تمدن به اروپای غربی داشتند. همچنین است در مورد هنر اتروسک (اتروریایی) و هنر رومی که هم متأثر از منابع بیرونی بود و هم عناصری که از خود سرزمین یونانیان رشد یافت. معبد رومی برخلاف معماری مذهبی پیش از خود، ابداع خاصی را عرضه نکرد. معبد فورتونا ویریلیس در رم مربوط به اواخر سدهی دوم پیش از میلاد است و در نگاه نخست، شبیه به معابد دورستونی یونیک به نظر میرسد. معبد از یک مقصورهی بزرگ در پشت رواقی عقبنشسته تشکیل شده و ساختمانش بر سکویی بلند و اتروسکی بنا شده و مقصوره، کل پهنا را در بر میگیرد. به این ترتیب، ستونهای رواق معبد، آزاد و مستقل هستند، در حالی که ستونهای واقع در دیوارهای بیرونی با دیوارها درگیر شده و جنبهی صرفاً تزئینی دارند. از آنجا که این ستونها از دور، مستقل به نظر میرسند، آنها را “شبهدورستونی” نیز مینامند. الگوی این معبد مورد علاقهی معماران رومی آن زمان بود و از این رو، نمونههای زیادی از این بنا با شیوهی ساخت کرنتی تا امروز به جا مانده است. معبد سیبول نیز با وجود پیرویهایش از معماری یونانی، خصوصیات متمایز دیگری را برای ما روشن میکند: ستونها یکپارچه هستند و حاصل رویهم چیدن تعدادی ستون استوانهای برای ساخت یک ستون کامل، نبودند. رومیان برای معابد خود ستونهای یکپارچه و عظیم را ترجیح میدادند؛ کتیبهی یونانی با تندیسهای پیکری تزئین میشد، در حالی که کتیبههای رومی با موضوعات مورد علاقهی رومیان (مانند حلقههای گل روی جمجمهی گاو که نشان باروری و توالی مرگ و رستاخیز بود) زیبا مینمودند؛ دیوار مقصوره نیز نه از سنگ تراشیده (که سبک یونانیان بود)، بلکه از بتن ساخته و قالبسنگهایی از توفا به طور تزئینی در آن نشانده میشد.
معبد فورتونا پریمیجینا در پرائنسته مثال خوبی از این تفاوتهاست. این بنای مذهبی، اهدایی به فورتونا (الههی اقبال) در حدود سال 80 ق.م. در دورهی حاکمیت سولا، نخستین دیکتاتور جمهوری رم، و در محلی بنا شد که از مدتها پیش، غیبگویان در آن به پیشگویی بخت و آیندهی مردم مشغول بودند. بزرگی بنا، بازتاب علاقهی معماران زمان به طرحهای هلنی مربوط به دورهی جمهوری پسین است. اطلاعات کامل دربارهی این معبد، پس از جنگ پالسترینا (جانشین شهر پرائنسته) حاصل شد. ویرانههای بهجامانده از بمباران در طی جنگ جهانی دوم، بقایای جالبی از ساختمان رومی را به عرصهی نمایش گذاشت: معماری رومی سراسر سینهی کوه را به صورت طرحی انسان-ساخته درآورده بود، تنها به این خاطر که قدرت و تسلط خویش را ظاهر سازد.
بودا میگوید: «زندگی انسان مانند شبنمیست که از برگ گلی میلغزد و فرو میچکد».
برخلاف غرب، معابد شرقی همچنان پررونق بوده و ساخت آنها ادامه دارد، زیرا حضور پیروانشان خواستگاه وجود این پرستشگاههاست. در خاور دور معابد رنگ و ظاهر دیگری داشتند. پیروان مذاهب هندو یا بودا برگزاری آیینهای مذهبی را با تشریفات فراوان همراه میداشتند و زمان زیادی را صرف رسیدگی و زینتبخشی پایگاههای مذهبی خود میکردند. راه بودا که به معنای “بیدارشده” و “به روشنی رسیده” است، در سدههای 4 تا 6 ق.م در شمال هند آغاز شد؛ هنگامی که طبق حکایات منقول، سیذارتا گوتاما بودا، شاهزادهای از نپال، پس از تحمل ریاضت و رسیدن به حقیقت، به نوعی از بصیرت و آگاهی دست یافت که نیروانا نامیده میشود («لحظهای که به کمال رسیدم و منور شدم ، تمام هستی کامل و منور شد»). شخص بودا هرگز خود را پیامبر معرفی نکرد و همیشه بر این مسأله اختلافنظرهایی بوده است، اما آموزهها و تعالیم وی، شیوهی عالی یک زندگی بر پایهی اخلاقگرایی، همنوعدوستی و رهایی از دلبستگیهای مادی و گذرا را پیش روی انسان نهاد، چنان که میگفت: «آزادی در بی آرزویی است و هیچکس جز خود ما مسئول بدبختیها و یا خوشبختیهای ما نیست.» وی راه رسیدن به درجات عالی روحی، نزدیکی به خدا و یکی شدن با کائنات را پیمودن راهی میدانست که از “نفس” فراتر میرود و از این رو یادآور عبارت «خودت را بشناس» بر سردر معبد پارتنون میباشد.
پیروان آیین بودا، معابد و زیارتگاههای بیمانند و باشکوهی بنا کردهاند که در آنجا علاوه بر عبادت و مراقبه، آموزش تعالیم نیز انجام میگیرد و غالباً این آموزش از سنین پایین برای کودکان آغاز میشود. شاگردان مدتی دست از همه چیز کشیده، در این معابد زندگی میکنند و تنها به فرمانبرداری از استادان خویش تن میدهند. این زیارتگاهها به فراخور جغرافیا و استدلال استادان و روحانیون مذهبی، گاه در منطقهای سبز و باطراوت و گاه در بالای صخرهای صعبالعبور بنا میشد که نمادی از راه سخت عبور از مادیات و نفسانیات به سوی عالم معنوی و رهایی کامل است. بزرگان دین بودا معتقدند که معابد باید در مکانهای مرتفع و ساکت و آرام واقع شوند تا ذره ای از تمرکز هنگام عبادت از بین نرود. تمرکز این مذهب و معابد آن در مناطق شرق دور، تبت، نپال، بوتان، هند، چین و اندونزی بیش از سایر نقاط دنیا و از جاذبههای مهم و پررونق گردشگری این کشورهاست.
گاهی معابد در چنان نقطهی بلند و نامطمئنی از کوه ساخته میشوند که به نظر بنای آنها از قوانین فیزیک سرپیچی کرده و گویا به هیچ نقطهای اتکا ندارد (مانند معابد کوه هوآشان در چین یا معبد متهاورا -به معنای معلق- در کشور بوتان). در بلندترین نقطهی کوه مشرف به درهی پارو در کشور بوتان هم معبدی احداث شده که به آشیانهی ببرها معروف است و ساکنینش میگویند که با حضور در اینجا، احساس میکنند بالاتر از ابرها و به خداوند نزدیکتر هستند. نیز میتوان به معبد بزرگی در خرابههای سیگیریا در کشور سریلانکا اشاره کرد که در حدود سدهی 5 ق.م. ساخته شده و فارغ از ارزشهای مذهبی و ویژهی خود نزد بوداییان، جزو میراث فرهنگی غنی این کشور نیز محسوب میشود. در اطراف ورودی این معبد تاریخی دو پنجهی شیر دیده می شود. این بنا در واقع تجسمی از یک شیر کامل بود که متأسفانه بخشی از آن تخریب شده است.
درهای معبد چینی سین هو در پایتخت مالزی در ساعات معینی به روی عابدان چینی و گردشگران باز است. این معبد بین سالهای 1981 تا 1987 با هزینهی 7 میلیون رینگیت مالزی ساخته شد. مجسمهها و تمثالهای زیبا، دیوارهای پرنقشونگار، فراوانی رنگ قرمز در رنگآمیزی ستونها، دیوارها، سقف و تزئینات معبد به همراه بوی عود و منظرهی عبادت بوداییان فضایی انرژی بخش خلق کرده است. منظرهی معبد از خارج ساختمان با سقفهایی به سبک سنتی معماری چین، انسان را به یاد کاخها و دیوار چین میاندازد. با ورود به این معبد، گویا قدم در خاک چین نهادهاید. در محوطه، زندگی انواع درختان، درختچهها، گلدانهای بونسای و همچنین یک آبنمای زیبا به همراه تعداد زیادی لاکپشت زیبای گوشقرمز در جریان است. همچنین مجسمهها و آبنماهای مختلفی قرار دارند که هریک برای بوداییان معنا و قداستی ویژه دارند. به صورتی که برخی از آنها برای مجسمهها نذر و نیاز میکنند؛ مثلاً به پای مجسمه سکه میریزند و اعتقاد دارند که اگر سکه روی پای مجسمه بیفتد، آرزوی آنها برآورده خواهد شد و برای آنها خوشیمن خواهد بود. این مجسمه به صورتی طراحی شده که هنگام برخورد سکه به پای مجسمه، به فرد آب میپاشد که شبیه به نوعی غسل تعمید است؛ راهی برای پاک شدن و آمرزش گناهان. در داخل معبد، مجسمههای بزرگ و باشکوهی از الهههای چین در شمایل سه زن در تالار اصلی (تیان هو، گوان یین و شون ون شنگ نیانگ) و تعدادی مجسمهی کوچکتر و به شکل مرد در یک اتاق کوچکتر قرار دارند.
معبد بودایی مایتزیشان واقع در استان گانسو در شمالغرب چین، یک نمونهی دیدنی از معماری است که روی بدنهی کوه حفر شده است. در این معبد که با فاصلهی کمی در جنوب جادهی ابریشم قرار دارد، غارهایی در دل کوه حفر شده که بعضی راهبها در آنجا سکونت دارند. بیش از 7000 مجسمه و بیش از 1000 مترمربع نقاشیهای دیواری در اینجا وجود دارد و بلندترین مجسمهی این معبد، 16 متر طول دارد. تمامی راهپلههای این معبد با چوب ساخته شدهاند که به دلیل قدمت، با ستونهای فلزی تقویت شدهاند.
معبد تاکتسانگ (یا آشیانه ی ببر، 1692م.، بوتان) نیز بر روی یک صخره با ارتفاع 300 متر بنا شده و مجموعهی معبد پورا اولون دانو براتان (راجا منگوی، 1633م.، بالی، اندونزی) در میان آب دریاچهی براتان در میان کوهستان بدوگول قرار دارد. معبد پارامبانا نیز بزرگترین معبد هندوهاست که در جاوای مرکزی در اندونزی ساخته شده. این معبد در سدهی دهم میلادی بنا و به شیوا، یکی از خدایان هندو، تقدیم شد و هماکنون جزو میراث فرهنگی یونسکو است. معبد وات رونگ خون (معبد سفید) در چیانگرای، با هر معبد دیگری در تایلند فرق دارد: ساختمان اصلی به رنگ سفید است و بعضی از اشیای بهکاررفته در آن نیز شیشهی سفیدرنگ هستند، در حالی که این رنگ نزد بوداییها نماد پاکی و خردمندی است. روند ساخت این معبد بیش از پانزده سال به طول انجامید، و همچنان نیز ادامه دارد.
البته همیشه هم معابد در مکانهای صعبالوصول ساخته نمیشوند، ضمن آنکه نمونههای اخیر با طرحی بس سادهتر و خلوتی تائو-وار در بسترهایی آرام و سرسبز احداث میشوند. اگر حتا اطلاعات شما دربارهی مذهب بودا، فلسفهی او و نمادهای معمول معابد پیروانش در حد بسیار کم باشد، هنگامی که به معبد آب هومپوکوجی (تادائو آندو، هیوگو، 1991) که در بالای تپهای مشرف به خلیج اوساکا قرار گرفته نگاهی بیندازید، همهی آنچه که لازم است را درمییابید. عابد در دل برکهای از نیلوفرهای آبی فرو میرود و دیگر اثری از او را نمیبینید. نیلوفر آبی نماد نور شاکا (در سانسکریت: ساکیامونی، از نامهای بودا) است. تالار اعماق حوضچه گویا متعلق به جهانی دیگر است. نمونهی دیگری از استادی آندو در معبد کومیوجی (آندو، جزیرهی شیکوکو، 2000) هویدا میگردد؛ کاهن بزرگ معبد تنها خواستار بنایی بود که پای مردم را به اینجا باز کند و درهایش به روی همگان گشوده باشد. تالار چوبی (یادآور کوههای شیکوکو)، شناور بر آب (عنصر اصلی طبیعت منطقه) و غرق در نوری ملایم ساخته شد. آندو اعتقاد داشت که ساختمان باید در کمال سادگی، جریان نیروها را نمایان کند و برای این منظور، چوب (ستونها و دستکها) گزینهای عالیست.
به اعتقاد چینیان باستان، امپراتور، فرزند بهشت و آسمانها بود، آسمان، بلند و مرتفع و زمین، پست و حقیر. با این حال معابد چینی کمتر در میان صخرههای مرتفع ساخته میشدند. کنفوسیوس یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان بود و بنیانگذار مکتب فکری کنفوسیوس چین. او در تاریخ چین و فرهنگ مشرقزمین جایگاهی برجسته دارد. معبد، اقامتگاه و آرامگاهی که ساختِ آن در سال 478 ق.م. برای یادبود وی در شهر چی فو در استان شاندونگ (زادگاه کنفوسیوس) آغاز شد، نخستین معبد چین نامیده میشود و نشان میدهد که امپراتوران چینیِ طی دوهزار سال اخیر، کنفوسیوس و مکتب فکری وی را محترم شمردهاند. در اوایل قرن 18 میلادی امپراتور سلسلهی چینگ، یون جن، دستور مرمت این معبد را صادر کرد و معبد فعلی همان بنای مرمتشده توسط اوست. طول معبد از جنوب به شمال یکهزار متر و مساحت آن 100 هزار مترمربع، دارای 500 اتاق و مجموعهی معماری باستانی با دامنهای کوچکتر از شهر ممنوعهی پکن است و نمونهی اعلای معماری معابد بزرگ باستانی چین میباشد. معبد کنفوسیوس دارای 9 قشر معماری یعنی دارای 9 حیاط است که اتاقها در اطراف آنها قرار دارند و در سمت راست، قصر داچن با 30 متر ارتفاع، 50 متر عرض شرقی-غربی و بامی از آجرهای زرد درخشان دیده میشود و در مقابل آن، 5 دروازه. با مطالعهی معماری پرکار معبد و معماری سلطنتی در چین درمییابیم که تنها معماری خاندان امپراتور به این سبک اجرا میشد (مانند شهر ممنوعهی پکن). ده ستون سنگیِ حکاکیشدهی ظریف به بلندای 6 متر در مقابل قصر، یکی از اعجابهای زیبایی بیمانند آن است.
مـعبد بودایی شائولین در استان هِنان در چین بارها به دلایل اغلب سیاسی، تخریب و مجدداً بازسازی شد. در سال ۱۶۴۷ حکومت چینگ برای جلوگیری از فعالیتهای ضدحکومتی، اقدام به تخریب معبد کرد و در سال ۱۹۲۸، فرماندهای به نام شی یوسان معبد را به آتش کشید، بسیاری از دستنوشتهها را از بین برد و سرسرای معبد و همچنین کتابخانهی آن را ویران کرد .انقلاب فرهنگی در چین به یکباره راهبان بودا را از این کشور محو کرد و برای سالها، معبد خاموش ماند. در نیمهی دوم قرن بیستم حزب کمونیست چین از شائولین برای دورههای آموزشی راهبان دروغین خود (یعنی همان گارد سرخ و ارتش سرخ چین) استفاده کرد؛ سپس تمام بخشهای آن (از گورستان افراد مذهبی یعنی ”تالین” گرفته تا استخر نُه اژدها) را هدف گلولههای آتشین قرار داد. سرانجام در سال ۱۹۸۲ این معبد توسط دولت چین بهعنوان یک مکان توریستی رسمی بازسازی شد. از آن به بعد گروههای رزمیکار در سراسر دنیا اقدام به فرستادن کمکهای نقدی خود جهت حفظ و نگهداری از این معبد قدیمی کرده و خواستار پاسداری از حجاریهای درِ ورودی معبد شدند. در سال ۲۰۱۰ در جریان سیوچهارمین نشست کمیتهی میراث جهانی یونسکو که در کشور برزیل برگزار شد، این معبد به عنوان میراث جهانی به ثبت رسید.
معبد بهشت (یا معبد آسمان) در جنوب شهر ممنوعهی پکن، از مصالح چوب و آجر در محوطهای سرسبز با پوشش 100,000 درخت بنا شده و از میانهی سدهی 15 تا 18 میلادی هرساله پادشاهان سلسلههای مینگ و چینگ مراسم باشکوهی برای آسمان و برکت محصولات در این معبد که متعلق به آیین تائو است، برگزار میکردند. امپراتور سه بار در سال (اولین روز بهار، طولانیترین شب سال و روز تولد خودش) برای عبادت به این مکان میآمد. درهای این معبد از سال 1988 برای بازدید عموم گشوده شد. جنوبیترین دیوار معبد آسمان، نشانهی زمین و شمالیترین ضلع دیوار نیمدایره، نشانهی آسمان است. مانند رسم رایج پرستشگاههای چینی، در ساخت معبد آسمان نیز هیچ میخی بهکار نرفته است. این طراحی از ایدهی باستانی چین دربارهی آسمان گرد و زمین 4 گوشه سرچشمه گرفته است. معبد آسمان به 2 معبد داخلی و خارجی تقسیم میشود و 2 دیوار گرد اطراف آن را فرا گرفته است. ساختمانهای اصلی در یک خط از جنوب تا شمال معبد داخلی قرار گرفته و شامل یوان چیو، خوان چون یو و سالن چینیان میباشد. یوان چیو یک سکوی سنگی سهطبقه است که یکی از جاذبههای گردشگری کشور چین محسوب میشود. قطعات سنگهای پلهای و نردهها همگی با ضریب 9تایی (عددی مقدس و نماد آسمان برای چینیها) نصب شده است. سالن چینیان با شکوهترین ساختمان معبد آسمان است؛ ارتفاع آن 38 و قطر آن 32 متر است و بر یک پایهی سنگی دوار قرار دارد. معبد آسمان نه تنها در تاریخ معماری چین دارای جایگاه مهمی است، بلکه میراث گرانبهای هنری معماری جهان نیز محسوب میشود. مساحت معبد و پارک پیرامون آن بزرگتر از شهر ممنوعه است.یونسکو در سال 1998، معبد آسمان را در فهرست میراث جهانی به ثبت رساند.
هندوستان به تعدد مذاهب و کیشهایش شهرت دارد و طبیعتاً این امر موجب تعدد پرستشگاهها و اعمال زیارتی و مذهبی آنها شده است. بهخصوص در دورهی پادشاهی مائوریا هنر و معماری هندوستان بسیار درخشید. در حفاری منطقهای در راجستان، آثار زیارتگاهی و مدور از آجر و چوب متعلق به سدهی 3 ق.م. کشف شد با گنبدی به قطر 23 متر و 26 ستون هشتوجهی چوبی. معبدی دیگر از جنس سنگ متعلق به همان دوره در ناحیهی سانچی کشف شد، که روی پلانی مخارجهای قرار داشت که در مقیاس مستطیلشکل خود ارتفاع میگرفت و دسترسی به آن از طریق 2 راهپله که در دو سر انتهایی قطری قرار داشتند، امکانپذیر بود. البته این معبد آنقدر تحت بازسازی و تغییرات قرار گرفت که فهمیدن طرح اولیهی آن تقریباً غیرممکن است، ضمن آنکه تقریباً چیزی هم از بنا باقی نمانده است. از قدیمیترین نیایشگاههای بهجامانده برای هندوها، معبدی در کارناتاکا است که هنوز طرح اصلی خود را دارد؛ یک سازهی سنگی نهچندان بزرگ با اتاقکهای مربعشکل به نام خلوتگاه یا عزلتگاه که جلوی هرکدامشان یک ایوان سراسری مسقف با 4 ستون سنگین و سقفی از سنگ قرار دارد. ستونها هم مانند سایر قسمتهای سازه، به سادهترین شکل ممکن ساخته شدهاند (چیزی که در مسلک زینتدوست هندی کمی غریب مینماید) و تنها موتیفهایی اِفریز (کتیبه)مانند در دو سطح کف ایوان دیده میشوند. کل سازه، سنگین و نابخردانه به نظر میرسد و تاریخ ساخت آن در حدود 300 تا 350 ق.م. تخمین زده میشود. اما در معبد دیگری که در همان منطقهی سانچی کشف شد و متعلق به حدود سدهی 4 میلادی است، ساختار و معماری بهمراتب بهتر از همتایان پیش از آن اجرا شده؛ سنگها کوچکترند و در قالبهای مستطیلشکل تمیزتری برش خوردهاند و سقف به صورت مجزا نصب شده و این به صورت مطلوبی از ارتفاع ایوان روبهروی خلوتگاه کاسته است؛ به علاوه ستونها نیز ظریفتر و دارای حکاکیهای زیبایی هستند. معبد با تمام ظرایف، هارمونی، تعادل و وقاری که دارد، آشکارا تعلق خود به دورهی کلاسیک را اعلام میدارد. تزئینات، مینیمال هستند و فقط در محل اتصال فرمهای سازهای اعمال شدهاند. با پیگیری سیر تحول معابد هندی درمییابیم که طرح پلان و تزئینات (بهخصوص روی دیوارهای خارجی و با افزوده شدن اِلمانهایی از فیگورهای انسانی، الهههای زن و مرد و گیاهان و جانوران) بسیار دگرگون شد (معبد وایتالا دئول، سدهی 8م). برخلاف شمال هندوستان، معابد بهجامانده از سدههای 13 و 14 به سبک دراویدی در جنوب این کشور متعدد بوده و تا حدی از گزند مهاجمان و استعمارگران محفوظ ماندهاند. در این دوره معابد بیشتر به دست زمینداران و در مدتی نسبتاً طولانیِ ساخته میشد و هنرمندان و مهندسین بسیاری را به خدمت میگرفت، ضمن آنکه بخشهایی مانند تالار رقص و پاوین شاعران و مکانهایی برای فروشندگان شیرینی نیز به مجموعه افزوده شد که اینها مانند مکعب چینی، به صورت تودرتو ساخته شده و نشان از زمینیتر شدن معبد و خاستگاه آن داشتند. از سدهی 8 تا 12م. بخش شرقی هندوستان تحت سلطنت خاندان پالا و بستر هنرنمایی بسیار از افراد اهل فن بود و مرکزی عالی برای پیروان مذاهب بودیسم و هندوییسم. به طوری که نیمهی اول دوره تحت تأثیر بودیسم و نیمهی دوم، بیشتر حول مذهب هندوییسم جریان داشت؛ در پی فعالیتهای مذهبی این دوره، معابد متعددی بنا یا بازسازی شدند که البته به جز چند نقاشی و ستون چیز زیادی از آنها بهجا نمانده و این امر بررسی تحولات معماری زمان را اندکی مشکل کرده است.
معبد سری رانگاناساس وامی (سریرانگام، هندوستان) پرستشگاه یکی از خدایان هندو به نام کریشناست که در فضایی به وسعت 6030 مترمربع ساخته شده و عنوان بزرگترین معبد در هندوستان و یکی از بزرگترین معابد در جهان را دارد. هرمندیر صاحب یا معبد طلایی (آمریستار، هندوستان، 1604-1574) یکی از عبادتگاههای قوم سیک است که ساخت آن توسط چهارمین رهبر سیکها، گورورام داسجی، محقق شد. معبد آکشاردام (2005، دهلی) یکی از بزرگترین معابدی است که تاکنون در جهان ساخته شده و در ساخت این مجموعه از سبکهای مختلفی استفاده شده است. یکی از جالبترین نکات در ساخت مجموعه این است که در ساختمان اصلی هیچگونه فلزی بهکار نرفته و مصالح بنایی تنها ماسهی شنی و سنگ مرمر بوده است. از بناهای عبادتگاهی هندوها که در سالهای اخیر در سایر کشورهای جهان ساخته شده میتوان به این موارد اشاره کرد: معبد لرد ونکاتشوارا (بیرمنگهام، انگلستان؛ با دو ساختمان قرینه در روبهرو و ساختمانی اصلی در مرکز)؛ معبد هندوها در مالیبو (کالیفرنیا، 1981؛ دارای 2 طبقه که یکی متعلق به ونکاتشوارا و دیگری متعلق به شیوا دو خدای هندو هستند)، معبد سری موروگان (مالزی، 1891؛ مرکزی انجام مناسک مذهبی و برگزاری جشنوارههای هندی) و معبد سری، نیواسا پرومال (یا هندوستان کوچک، سنگاپور، 1855؛ یکی از قدیمیترین معابد در کشور سنگاپور که به ویشنو اهدا شده است. در سال 1966 با هزینهی 300,000 دلار سنگاپور سازهای با ارتفاع 20 متر به این مجموعه افزوده شد و از سال 1978 نامش بهعنوان یک بنای ملی ثبت شد).
پیشینهی ساخت نیایشگاهها و فضاهای انجام تشریفات عبادتی در ایران بس غنی و در شناخت ذهنیت انسان کهن بسیار حائز اهمیت است. یکی از نخستین معابد ساخته شده به دست بشر، معبد مهر است که طی حفاریهای باستانشناسی از زیر یک گورستان کشف شده (معماری آن، زیرزمینی و صخرهای است) و از تاریخ کهن مراغه و آیین خورشیدپرستی حکایت دارد. مهرپرستی دینی ایرانی بوده که پرستش خورشید از ارکان اصلی آن به شمار میرفت. مهر یا میترا خدایی بود که پرستش او از غرب تا شمال انگلستان و از شرق تا هند، هزاران سال رواج داشته است و هنوز هم مورد احترام زرتشتیان است. این معبد بهعنوان یکی از کاملترین پرستشگاههای تاریخی ایران، در دورهی اسلامی، یعنی زمانی که ایلخانیان بر ایران پارسی حکومت میکردند، دستخوش تغییراتی شد تا نشانههایی از اسلام اکنون بر تن این معبد به یادگار بماند، اما هم اکنون به دلیل ساختوسازهای انجام گرفته در اطراف آن، اهمال مسئولان و نیز نفوذ آبهای سطحی به داخلش این بنا در حال تخریب است.
معبد داشکسن یک بنای صخرهای و نیایشگاهی ارزشمند از نظر قدمت و اطلاعات باستانشناسی است که در حاشیهی روستای ویر در حدود ۱۵ کیلومتری جنوبشرقی شهر تاریخی سلطانیهی زنجان واقع شده است. معبد در دامنه تپهای قرار دارد و مشرف به دشتهایی وسیع و زیباست. دو طرح اژدها که در معبد کار شده و مشابه آن در هیچ معماری کهن دیگری در ایران دیده نمیشود، تصویر معبدی چینی را تداعی میکند، در حالی که این اثر تاریخی یادگاری از دورهی ایلخانیان است. این بنا به دو نقشبرجستهی اژدها و چند محراب اسلامی به قرینهی یکدیگر و در دو سمت آن مزین است. در این معبد نقوشی از هنر چینی بهکار رفته است. نقشهای اژدها به طول ۵ متر و عرض 5/1 متر بزرگترین نقوش تزئینی این معبد هستند و دیگر نقش تزئینی، طاقچههای فاخری است که در ضلع شرقی و غربی معبد در کنار نقوش اژدها حک شدهاند. سازندگان معبد، تقارن طولی را مد نظر داشتند و این تقارن در کلیهی بخشهای نیایشگاه به چشم میخورد. در حال حاضر آثار زیادی از شکل نخست این معبد باقی نمانده و تنها سنگهای بزرگ و پراکنده در گوشهکنار آن دیده میشود. محدودهی معبد اژدها مستطیلشکل و به ابعاد تقریبی 50×100 متر است که یک قسمت از آن به واسطهی حفاری در تپه ایجاد شده است. طبق نظر برخی باستانشناسان، قدمت این معبد به قبل از اسلام میرسد که در زمان ایلخانان نقوشی از جمله اژدها بر آن افزوده شد. این معبد در میان گردشگران به معبد اژدها، هم مشهور است. مجموعهی تاریخی داش کسن مرکب از ایوانها، نقشبرجستهها و محوطههای باستانی است که از زوایای مختلف، منحصر به فرد و قابل توجه میباشند. آثار بهجامانده در محل، این احتمال را قوت میدهد که ایلخان مغول پیش از گرایش به دین اسلام، اقدام به ساخت این معبد کرده بود، ضمن آنکه تأثیر متقابل معماری ایران و چین در این مکان مشهود است؛ تلفیق طرحهای اسلیمی و نقش اژدها این فرضیه را قوت میبخشد.
پس از تخت جمشید، معبد آناهیتا یکی از پربینندهترین مکانهای تاریخی و سیاحتی ایران برای باستانشناسان و گردشگران است. برخی از مورخین این بنا را معبدی برای الهه آناهیتا دانستهاند. آناهیتا (به معنای پاک و دور از آلودگی) در اعتقاد ایرانیان باستان، الههی آب، فرشتهی نگهبان چشمهها و باران و همچنین نماد باروی، عشق و دوستی بوده است. این اعتقاد از دوران پیش از زرتشت در ایران وجود داشته و در دورههای بعدی هم مورد توجه قرار گرفته و به احترام این الههی ایرانی معابد و تندیسهای فراوانی در دورههای تاریخی پیش از اسلام در سرزمین ایران ساخته شد. برخی از محققین این بنا را کاخی ناتمام برای خسرو پرویز معرفی کردهاند، عدهای نیز زمان ساخت آن را به اواخر سدهی سوم و آغاز سدهی دوم و عدهی دیگر آن را به سدهی اول پیش از میلاد نسبت میدهند. ایسیدور خاراکسی، جغرافیدان یونانی، اولین کسی بود که در سفرهای خود از کنگاور عبور کرده (از آن به نام کونکوبار یاد کرده) و در سدهی یکم میلادی در کتاب خود به معبد آناهیتا اشاره کرده و آن را معبد آرتمیس نامید. از سده نهم تا چهاردهم میلادی هم مورخان اسلامی از این منطقه دیدن کرده و مشاهدات خود را در گزارشهایشان ثبت کردهاند. در کتاب مشهور البلدان چنین درج شده: «هیچ ستونی شگفتانگیزتر از ستونهای معبد آناهیتای کنگاور نیست.» به علاوه، سیاحان اروپایی که در سدهی نوزده میلادی از معبد دیدار کردهاند، از آن به معبد نیایش ایزدبانوی آناهیتا یاد کردهاند. پژوهشگرانی چون هرتسفلد، آندره گدار، اشمیت و آرتور پوپ، آناهیتا را یک معبد سلوکی پارتی به سبک معماری یونانی دانستهاند.
حفاریهای باستانشناسانهی معبد در سال 1347 آغاز شد. کاوشها نشان داده این معبد در دوران سلجوقی، ایلخانی، صفویه و قاجار به منظورهای دیگر مورد استفاده قرار میگرفته و از هر کدام از این دورانهای تاریخی اثری در معبد بهجا مانده است. معبد پس از زلزلهی کنگاور در سال 1336 و ساختوسازهای مردم بسیار آسیب دید. معبد در مرکز شهر کنگاور در استان کرمانشاه و بر روی تپهای طبیعی با حداکثر ارتفاع سیودو متر نسبت به سطح زمینهای اطراف و به شکل مستطیلی در ابعاد 209×224 متر ساخته شده است. ارتفاع ستونهای این بنا نسبت به قطر آنها سه به یک است و این باعث شده در میان تمام معابد دنیا بی نظیر و منحصربهفرد باشد. بلندترین نقطهی معبد 32 متر از سطح زمین ارتفاع دارد و اختلاف سطح بین دو نقطهی منتها الیه شمالغربی و جنوبغربی آن به 14 متر میرسد. .پیکرهی دیوارههای سکوی وسیع معبد عمدتاً با لاشهسنگ و ملاتِ گچ ساخته شده، اما نمای بیرونی آنها با قطعات سنگی بزرگ پاکتراش چنان استادانه پرداخت شده که به ملات نیازی نداشته و به صورت خشکهچین است. در مواردی برای اتصال برخی از بلوکها، از بستهای آهنی و سربی استفاده شده است. در ضلع جنوبی بنا پلکان دو طرفهای به درازای 154 متر احداث شده که هر 5 پلهی آن از یک بلوک سنگی تراشیده شدهاند و تعداد این بلوکها دوتاست و پلههای عظیم صفهی تخت جمشید را تداعی میکنند. تعداد سنگهای پله در پلکان شرقی 26 و در پلکان غربی 21 عدد است، اما با توجه به ارتفاع دیوارههای معبد و آثار این بخش که تنها 20/8 متر از آن باقی مانده است، تعداد پلهها بیشتر از تعداد کنونی بوده است. در بخش شمالشرقی بنا دو ردیف موازی سنگهای تراشیده بهکار رفته که نشان از یک ورودی به عرض دو متر در این بخش دارد. در مرکز بنا سکویی با جهتگیری شرقی-غربی ساخته شده که 93 متر طول، 9 متر پهنا و بین 3 تا 5 متر ارتفاع دارد. بر روی سکوهای چهارگانهی این بنا، به جز فاصلهی بین دو رشته پلکان جنوبی، یک ردیف ستون نیز قرار گرفته که بر خلاف آپاداناهای داریوش و پاسارگاد، ساده، بدون تزئین، کوتاه و قطور هستند.
زیگورات چغازنبیل در استان خوزستان و شهر شوش تا حدود ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد قدمت دارد. چغازنبیل واژهای محلی و مرکب از دو واژهی چغا (به معنای تپه در زبان لری) و زنبیل است که اشارهایست به مکان معبد که سابقاً تپه بوده و آن را به زنبیل واژگون تشبیه میکردند. زیگورات نیز در زبان عیلامی به معنای نیایشگاه است. بنای اصلی معبد به ابعاد 105×105 متر و مربعی کامل است که اضلاع آن در جهات اصلی شرقی، غربی و شمالی و جنوبی واقعند. اصل این معبد با آجر و در ۵ طبقه به ارتفاع 52 متر ساخته شده بود که در حال حاضر دو طبقه از آن باقی مانده است. طبقات این معبد بر خلاف تمامی زیگوراتهای بینالنهرین بر روی همدیگر ساخته نشده، بلکه هر طبقه به طور مستقل از سطح زمین به بالا احداث شده است. طبقهی پنجم که بالاترین طبقه است، جایگاه قرار دادن بتهای آن زمان بود که مهمترین این بتها، خدای اینشوشیناک یا خدای خاص شهر شوش بود. پیش از مطالعهی این معبد تصور مىشد که ساختن طاقهاى بیضىشکل از اختراعات دوران اشکانى است، اما وجود چنین قوسهایی در چغازنبیل نشان مىدهد که مدتها پیش از اشکانیان، ساختن قوس بیضىشکل در ایران معمول بوده است. باید اضافه کرد که نظیر این قوس در هفتتپه که چندان زیاد از حیث مسافت و زمان از چغازنبیل دور نیست نیز دیده شده است. در اطراف معبد و بر روی کف اصلی، دو سکوی مدور بریده مشاهده میشود که نظرات مختلفی در مورد آنها ابراز شده، برخی آنها را سکوی قربانگاه و برخی دیگر محل ستارهشناسی و ساعت خورشیدی دانستهاند. این سازه در سال ۱۹۷۹ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو جای گرفت.
در بخش معماری نیایشگاهها در ایران پیش از اسلام در صفحات آتی همین مقاله، به طور مفصلتری به بررسی معماری معابد و آتشکدههای شاخص آن دوران پرداختهایم.
مدارک فنی