معمـــاران کیـفیت و کیـفیت معمــاران
“نگاهی انتقادی به کیفیت اخلاقی و حرفهای جامعهی معماری ایران”
نوشتهی محسن کفایی

کیفیت واژهای است که در بسیاری از بخشهای زندگی انسان تاثیرگذار است و به طور معمول برای بیان درجهی مرغوبیت یک شی یا پدیده به کار میرود. یکی از حوزههایی که مفهوم کیفیت به طور مکرر در آن استفاده میشود معماری است. کیفیت کلید واژهای است که به فضا به عنوان مادهی خامِ شکلدهندهی معماری اعتبار و غنا میبخشد، اعتباری که خارج از حدود اعداد و کمیات است. هدف بسیاری از معماران ایجاد کیفیتهای مطلوب و شکلگیری فضایی است که فرصت تجربهی مطلوبتری از زندگی را به انسان ارائه کند. حال سوالی که در اینجا مطرح میگردد آن است که معمارانی که قادر به خلق کیفیات مطلوب در قالب معماری هستند، خود تا چه میزان واجد این کیفیات در عمل و رفتار میباشند؟ معمارانی که هدف از خلق فضا را ایجاد محیطهای انسانمحور و ایجاد تعاملات انسانی میدانند، آیا تنها با ابزار فضا و معماری قادر به خلق این کیفیات هستند و یا خود نیز میتوانند در عمل، این ویژگیها را تجلی دهند؟
در راستای پاسخگویی به این سوال لازم است تا به جز بناهای طراحی شده توسط معماران، حوزهی فعالیتهای اجتماعی، آموزشی و حرفهای معماران را مورد رصد و کنکاش قرار دهیم تا دریابیم که معماران تا چه حد توانستهاند کیفیتهای مدنظر رفتاری را به طور عملی به منصهی ظهور بگذارند؟ همایشها، ورکشاپها و آتلیههای معماری مملو از مباحث مختلف در مورد راهکارهای خلق فضاهای انسانگرا و تعاملمحور است، اما به حقیقت، خود معماران تا چه حد در عمل، در راستای این امر گام بر میدارند؟
به ساختار همایشها و کارگاههای آموزشی دقت کنید، جواب سوال همانجاست. این همایشها و کارگاههای آموزشی که در بیشتر موارد مسئولیت اجرایی تمام بخشهای آن به عهدهی معماران است تا چه حد حرفهای، هدفمند و دقیق برنامهریزی و برگزار میشوند؟ چه چیز اولویت اساتید و برگزارکنندگان آن است، کیفیت آموزشی یا کمیت مالی؟ مباحث ارائه شده تا چه میزان بروز و برای شرکتکنندگان مفید است؟ سخنران یا مدرس تا چه میزان پژوهش پیرامون آن کارگاه یا سخنرانی انجام داده است؟ قالب ارائه شده تا چه میزان تنها شبیهسازی از کارگاههای آموزشی است که در سایر نقاط جهان انجام شده؟
در مسابقات معماری نیز اوضاع بر همین منوال است. داوران در ابتدا مشخص نیستند و یا تغییر میکنند، برنامهریزی مسابقه بارها دستخوش تغییر میگردد، معیار و ملاک داوری انجام شده در طرحهای برگزیده مغایر با خواستههای بیان شده در دستورالعمل مسابقه است، طرحی شایستهی رتبهی اول شناخته نمیشود و یا جوایز مسابقه به طور کامل پرداخت نمیگردد، در انتها به شکایات و اعتراضات صورت گرفته ترتیب اثری داده نمیشود و نتیجهی همهی اینها سرخوردگی و ناامیدی تعداد زیادی دانشجو یا معمار جوان علاقهمند است که با انگیزهی زیاد، چندین ماه زمان صرف کردهاند تا لااقل شاهد شکلگیری یک رقابت سالم و استاندارد باشند غافل از آنکه به قول سهراب سپهری “پشت دریا شهری است”.
در دفاتر و شرکتهای معماری چه میگذرد؟ تا چه میزان اخلاق حرفهای و حقوق مادی و معنوی افراد در دفاتر معماری رعایت میگردد؟ چرا افراد کاملا متخصص در حوزههای مختلف طراحی و نرمافزاری را تنها به عنوان کارآموز در دفاتر خود به کار میگیریم؟ اگر معیارمان معماران مطرح جهانی هستند که در جزئیترین موارد مانند طرز لباس پوشیدن، صحبت کردن تا روش طراحی مورد الگوبرداری قرار میگیرند بهتر است سری به دفاتر آنها بزنیم و ببینیم چه معیار و ملاکهای رفتاری، سلسله مراتب حقوقی و حرفهای بر آنها حاکم است. شاید معماران وطنی ترجیح میدهند در این بخش، معماران مورد علاقهی خود را الگو قرار نداده و دست به خلاقیت بزنند و معیار و ملاکهای حرفهای را در دفاتر و شرکتهای خود تغییر داده و آن را بومیسازی کنند. فضا و اتمسفر ایجاد شده توسط معماران تا چه میزان به فیگورهای جذاب، صمیمی و در حال تعامل که در رندرهای تولید شده در دفاتر حرفهای معماری به کرات از آنها استفاده میشود شبیه است؟
شاید نقطهی شروع تمامی این مواد را باید در دانشکدههای معماری جست و جو کنیم، محلی که دانشجویان با اصول آکادمیک و حرفهای معماری آشنا میشوند. اما بهراستی در دانشکدههای معماری چه میگذرد؟ اساتید معماری تا چه میزان نسبت به تئوریهای جدید معماری، روشهای طراحی و تکنولوژیهای نوین آگاه هستند؟ تمرینات و پروژههای تعریف شده در آتلیههای طراحی تا چه میزان بروز شده و هدفمند هستند؟ آتلیههای معماری تا چه میزان به صورت باز اداره میشوند و پذیرای نقد دیگران است؟ ظاهرا دانشجویان از همانجا با نظریهی نسبیت انیشتین و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در فیزیک به صورت عملی آشنا شده و میآموزند که زمان امری نسبی است و تاریخ شروع و پایان آتلیهی طراحی و یا تحویل پروژه تنها یک تاریخ فرضی و غیرقطعی است که از زمانی به زمان دیگر منتقل میگردد. بهراستی شاید خشت اول در دانشکدههای معماری کج گذاشته میشود که دیوار اخلاقمداری و مسئولیتشناسی تا ثریا کج میرود. آنچه بیان شد سیمایی کلی از جامعهی معماری کشور در برخی از بخشها است که معماران در آن نقش داشته و دارای مسئولیت هستند و میتوان این واقعیت را دید که جامعهی معماری در بسیاری از زمینهها نتوانسته فضا را به گونهای ساماندهی و طراحی کند تا واجد کیفیتها و هنجارهای مطلوب انسانی باشد. حال سوال اساسی آن است که علت وجود این حجم از نابسامانی و عدم وجود کیفیت رفتاری در جامعهی معماری چیست؟
معمارانی که در طراحی بناها در پی فضاهای انسانمحور، تعاملی و باکیفیت هستند چرا در عمل و رفتار نتوانستهاند خود شکلدهندهی این ویژگیها باشند؟
ریشهیابی علل وجود چنین پدیدههایی در جامعهی معماری نیازمند انجام پژوهشهای دقیقی است که باید توسط متخصصین حوزههای گوناگون صورت پذیرد. به طور قطع ارائهی دلایل غیرکارشناسانه، عجولانه و احساسی پیرامون این موضوع و در این مجال با دغدغهی این نوشتار که در باب کیفیت است در تناقض خواهد بود. بنابراین آنچه در این نوشتار در پی آن هستیم ارائهی حکمی قطعی پیرامون علل و عوامل این پدیده و یا متهم نمودن گروه یا جریان خاصی از جامعهی معماری نیست، که اگر چنین باشد خود به ورطهی بیاخلاقی گرفتار خواهیم آمد. آنچه در این مجال در پی آن هستیم روبرو شدن با بخشی از واقعیتهای جامعهی معماری است، هدف نقد خود است، تلنگری است تا خود را به عنوان بخشی از جامعهی حرفهای معماری دوباره ببینیم و دریابیم کیفیت رفتاریمان تا چه حد مطابق گفتههایمان، اسکیسها و دیاگرامهای رفتاری است که به آن باور داریم و در پی آن هستیم؟
شایسته است معماران که دغدغهی ساخت فضاهای با کیفیت و انسانمحور را دارند به جای آنکه تنها فضا را بهانهای برای ایجاد کنشهای مطلوب و موثر قرار داده و بستری برای تعاملات انسانی در نظر بگیرند، خود کنشگر فعال در این زمینه باشند و این مهم را نه در گفتار که در عمل نیز تجلی بخشند که دو صد گفته چون نیم کردار نیست. برای دستیابی به این مهم، پیش از هر چیز لازم است بپذیریم که در بسیاری از بخشها نتوانستهایم تجلی عملی گفتههایمان باشیم که این اولین قدم شاید مهمترین آن هم هست. لازم است عناوین، القاب و تعارفات را کنار بگذاریم و صادقانه افکار، نیات و عملمان را در آیینهی درونمان خوب بنگریم و دریابیم خود حقیقیمان تا چه حد به خود ساخته شده به دست خودمان و دیگران شبیه است؟ نکند خودِ حقیقیمان را در میان عناوین و القاب، لابلای صفحات مجلات، میان جوایز معماری و یا هیاهوی صفحات مجازی گم کرده باشیم؟ عباراتی که تبدیل به کلید واژههای گفتاری رایجمان در حوزهی معماری هستند را دوباره هجی کنیم و باورهایمان را الک کنیم تا ببینیم کدام یک از غربال عمل عبور میکند و کدام تنها در کلاممان تهنشین میشود. عمل و کلاممان را همخوان کنیم و این بار معمار خودمان باشیم و طراحی و بازسازی را از خودمان، اندیشههایمان و باورمان آغاز نمائیم. دوباره بیاندیشیم و این بار نه تنها در فضاهای معماری، که در خود و رفتارمان در پی کیفیت باشیم و اگر آن را به قدر مطلوب نیافتیم طرحی نو در اندازیم.
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی