مسئولیت اجتماعی و معماری انساندوستانه: آرزوهایی نو یا اصولی فراموش شده از معماری ایران، نوشتهی شهریار خانی زاد
به کسانی که هنوز اعلام حضور نکردهاند، قیام نکردهاند، آغاز نکردهاند، وارد گود نشدهاند، از زمین کنده نشدهاند، ظهور نکردهاند و منتظر شگفتی هستند تا به ما بپیوندند … به تمام جوانان معمار! معماری امروز ما از عدم آگاهی رنج میبرد این رنج معماری، از کم بودن سطح سواد و آگاهی مخاطبینش است؛ از بیتدبیری و رفتار احساساتی متولیان و طراحانش است؛ از بیتفاوتی مسئولانش است؛ از منفعتطلبیهای فردی برخی از معماران است. بیایید ارتقای آگاهی پیرامون معماری را از خودمان آغاز کنیم. بیایید ساخت معماری را از ارتقای فرهنگ، سواد و آگاهیبخشی به آحاد مخاطبین آن آغاز کنیم.
در هنرمعماری این دکترین و راهبردهای منتج از آن هستند که اصول و جهت را مشخص میکنند. موضوع کلان مسئولیت اجتماعی و زیرمجموعهی معماری آن، یعنی معماری انساندوستانه در اینجا از پنج سال پیش به عنوان یک دغدغه مطرح شد که نخستین خروجی آن انتشار کتاب کامران دیبا و معماری انساندوستانه در بهار سال 1393 بود. تعریف نشان معمار سال ایران و اعطای این نشان در نخستین دوره به پویا خزائلی پارسا (در سال 1394) به بهانهی اقدامات بشردوستانهی او جهت ایجاد فضاهای اسکان اظطراری برای زلزله زدگان روستای هریس در آذربایجان، اردوگاه مهاجرین افغانی در سیرجان کرمان و بالاخره ایجاد سرپناه و … و ایجاد سرپناه و ساخت مدرسه برای آوارگان سوری، گام بلند دیگری در این راستا بود. شاید یکی از مؤثرترین گامهای تعریف و اعطای نشان دکتر علیاکبر صارمی در سال 1395، بها دادن به «مسئولیتهای اجتماعی» و نه آثار معماری و منافع فردی میباشد که مشخصاً به یک معمار یا یک حرکت یا جریان اجتماعی تعلق میگیرد. بحث گنجاندن مسابقهی مدرسهی شش کلاسه در روستای دهنو در جیرفت نیز در این راه بیتأثیر نبوده است. این اقدامات منحصر به هنرمعماری نبوده و نیستند و ما از هر جریانی که به تشدید این تفکر کمک نماید استقبال میکنیم. ما خود به نوعی ادامه دهندهی راه دیگران هستیم. نادر خلیلی و دغدغههای او و مدرسهای که در روستاهای اطراف ورامین ساخت (که البته بعدها با بیتدبیری ادارهی آموزشوپرورش منطقه تخریب شد و جای خود را به یک مدرسهی عادی تیپ کل کشور داد) و حتی دیدگاههای کامران دیبا در معماری، به نوعی آغازگر این راه بودهاند. هر پژوهشگری میتواند به راحتی مجلهی هنر و معماری را ورق بزند و ببینید که بیش از نیمقرن پیش عبدالحمید اشراق از معماری انسانی نوشته است. حتی فراتر، مشیری در بیش از هفتاد سال پیش در آرشیتکت از ارزشهای انسانی و فنی کار معماری سرمقاله نوشته است! هرچند انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع شجاعانه از کشور و سپس دغدغههای کلان، اجازهی پرداختن به این مسائل را به معماری ما نداد، اما به نظر میرسد مشکل اصلی در عدم تئوریزه کردن و نوشتن ایدئولوژیها است. حال که جریانی آغاز شده، تنها نوک کوه خفته در اعماق اقیانوس نمایان است!
جدا از موضوع تئوری و نظریه، واقعیت این است که توان دانش مهندسی کشور در حدی است که بتوان خیلی از معضلات اجتماعی کشور را مستقل از دولت برطرف کنیم. کافیست مهندسان مشاور و دفاتر معماری، بخش ناچیزی از درامد حاصل از هر پروژه ی خود را به این موضوع اختصاص دهند یا حداقل از زمان و دانش خود برای ساخت بناها و فضاهای اجتماعی هزینه کنند. معماری انساندوستانه به عنوان زیر مجموعهای از ایدهی کلان مسئولیتهای اجتماعی، مستقیماً با معماران و تخصص آنها سروکار دارد. ما به عنوان رسانه، هماکنون با تمام قوا در این زمینه در حال فعالیت هستیم و از هر فرد یا جریانی که در این زمینه مشغول است، حمایت میکنیم، ولی تا زمانی که این دغدغه به یک هدف صنفیـملی تبدیل نشود، کار بسیار کُند پیش خواهد رفت.
در انتها، ذکر نکتهای خالی از لطف نیست. پس از برگزاری بسیار موفقیتآمیز جایزهی ساختمان سال ایران، شاهد بازخورد مثبتی از جامعه و صنف معماران بودیم. اکثر رسانههای خبری کشور نیز به این موضوع پرداختند و حتی روزنامههایی، تیتر یک خود را به این موضوع اختصاص دادند. قطعاً همین جلب توجه و ایجاد حساسیت برای جامعهی عصبکُشی شدهی ما نسبت به معماری، یک دستاورد بزرگ است. این موفقیت زمانی ارزشمندتر میگردد که متوجه این نکته باشیم که اساساً اخبار معماری در فضای رسانهای کشور جایگاهی ندارد. ما تحقیقی پیرامون اختصاص اخبار معماری در فضای رسانهای کشور انجام دادهایم. نمیگوییم صفر مطلق، اما بگذارید صریح و بیپرده سخن بگوییم، زیر 1 00/0 اخبار کشور به معماری اختصاص دارد و این، یعنی هیچ! اصلاً اختصاص خبر که بماند، اصولاً ما در جغرافیای اخبار کشور هم جایگاهمان مشخص نیست. به بیانی دیگر، مشخص نیست که اخبار معماری در بخش میراث فرهنگی میآید، یا هنرهای تجسمی. تقریباً هرکس به سلیقهی خود اخبار معماری را نشر میدهد و حتی در بخش سیاست و جامعه و شهری هم بعضاً اخبار معماری رؤیت میشود. باورکردنی نیست که جامعه تا این حد نسبت به معماری بیتفاوت باشد. هر قشری در خبرگزاریها جایگاهی دارد، سینماگران، موسیقیدانان، ورزشکاران، سیاستمداران و حتی فرماندهان نظامی، اما معماران، هیچ! در این فضا انجام کار حرفهای رسانهای برای معماری و آگاهسازی مردم بسیار واجب است و در این راستا هر اقدامی میتواند مؤثر باشد.
البته متأسفانه برخی افراد از خودِ جامعهی معماران با این رسالت رسانهای مشکل دارند و ترجیح میدهند فضا بسته و در انحصار خودشان باقی بماند. از این رو، برای هر اقدامی که منافع آنها را به خطر بیندازد شانتاژ میکنند و با هوچیگری تلاش مینمایند که جریان را منحرف یا از ارزش آن بکاهند ــ اتفاقی که برای جایزهی ساختمان سال ایران و گام موفقیتآمیز مسابقه در بازدید حضوری داوران از آثار نیز رخ داد و چنان جدلها و تخریبهایی جهت انجام نگرفتن این رویداد تا لحظه ی آخر برگزاری مراسم و اهدای جوایز ساختمان سال ایران صورت گرفت که برای ما باعث تأسف و تعجب بسیار شد. توصیهی ما به این افراد این است که سعی در فراموشی رسالت خویش به عنوان معمار ننمایند و پایبند اصول بینالمللی و مرسوم در جهان امروزی باشند تا در این زمینه پیشرفتی در کشور حاصل شود. هرچند بر این باوریم کسی که خواب است را میتوان بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب میزند هرگز. نباید فراموش کنیم که در این عرصه، رقابتی در کار نیست و هرکس راه خود را میرود و آرزوی همه ی ما ارتقای سطح معماری کشور عزیزمان است. هدف مشخص و یگانه است. اگر مسیرها متفاوت هستند، بگذاریم مخاطبین، خود، راه خویش را برگزینند و نگران سرنوشت ایشان نباشیم. نگران این نباشیم که چه کسی از چه چیزی میترسد، بلکه با ترسهای خودمان مواجه شویم تا شاید راهی به پیش بریم. لشگرکشی رسانهای و مجازی نکنیم تا خود را دارای جایگاه و پشتیبان نشان دهیم و همان طور که گفتیم به دلیل منافع شخصی در مقابل حرکت و جریانی قرار نگیریم که با هدف ارتقای معماری کشور در حال فعالیت و تلاش است ــ این سیاستها و تاکتیکها برای رسانههای زمان جنگ جهانی دوم است. به یاد علی صارمیها شش ماه پس از درگذشتش تخطئه نکنیم و صرفاً جهت حفظ منافع و موقعیت خویش دست به هر کاری برای مقابله با واقعیت و پیشرفت معماری کشور نزنیم!
بازدید از آثار، گام نخست ایجاد جریان واقعگرایی در معماری معاصر ایران است. ما باید سطح قضاوت را آنقدر بالا ببریم که حتی داوران و منتقدان بتوانند با مخاطبین و کاربران بنا به گفتوگو بنشینند، از آنها پرسوجو کنند و به دستاوردهای واقعی برسند. حتی این نقد جامعهشناسانه هم کافی نیست و شاید روزی منتقد باید چند وقتی را خود در اثر معماری بگذراند. برای مثال تابلوی گوئرنیکای پیکاسو ۳/۴۹ در 7/77 سانتیمتر است و کیست که ادعا کند میتواند این تابلو را از روی عکسهایش نقد کند. امروز همگان معترفند که حتی درک حقیقت و کمال زیبایی یک اثر نقاشی نیز به دیدن نیاز دارد. منتقدان بزرگ جهان به کمتر از دیدن اثر راضی نیستند. منتقدان روزنامهی گاردین برای نگارش ستون نقد این روزنامه ممکن است به سفری یک هفتهای نیز بروند. آیا گاردین عکسهای بناها را ندارد یا نمیتواند نقشهها را به دست بیاورد؟ چگونه از روی عکس میتوانیم یک اثر معماری را بررسی و قضاوت کنیم؟ معماریای که تمام هستی و موضوعیت خود را از فضا میگیرد و به فضای سه بعدی تشخص یافته است. اینکه میگوییم شاید درک معماری با تصاویر و دیاگرام موفقتر از درک آن بوسیله بازدید میدانی اثر باشد، فراری رو به جلو بیش نیست! بحث شاهکار معماری و معماری خوب و تفاوت این دو و اینکه بعضی معماریها شاهکار هستند و لازم نیستند خوب و در خدمت کاربر باشند نیز از نظر ما تخطئهای بیش نیست و گویی برخی درب فراری برای خود پیدا کردهاند. واضح است معماری خوب، شاهکار است و معماریای که خوب نباشد، شاهکار نیست. اینکه اثری را از دل مسابقهای بیرون بیاوریم به صرف اینکه شاهکار است، اما این شاهکار تنها در تصاویر و بعد از هزاران ساعت وقف فتوشاپ کردن، قابل رؤیت و بررسی باشد که معماری نیست! آیا معماریای که در خدمت کاربر نیست را میتوان معماری نامید؟ هنوز هم مردم در اعیاد و مواقع خاص در مسجد شیخ لطفاللّه اصفهان نماز میخوانند. این مسجد نوآوریهایی نسبت به دیگر مساجد زمان خود داشته و همیشه هم آغوشش بر روی منتقدین ایرانی و غیر ایرانی باز بوده است. در روز هزاران نفر معمار و غیرمعمار آن را میبینند و نظر میدهند. حالا پرسش این است: مسجد شیخ لطفاللّه شاهکار است یا صرفاً یک معماری خوب؟
جریان سازی، رسالت ما به عنوان یک رسانه است. ما دستهبندی مخاطبانمان را به دو گروه «عام» و «خاص» قبول نداریم و بر این باوریم که همگان مخاطبانمان هستند، پس لطفاً «مخاطب فعال» ما باشید! ما میکوشیم سیستم عصبی این معماری را زنده نگه داریم و آن را به سمت زندگی سوق دهیم.