مرکز پُمپیدوـ مِتْـس
معماری از شیگِرو بان و ژان دو گاستین
متن از روآن مـور/ ترجمهی اشکان جیهوری/ مِتْس، فرانسه
Centre Pompidou-Metz
Architecture by Shigeru Ban Architects and Jean de Gastines Architects
Text by Rowan Moore
Metz, France

شیگِرو بان، معماریست بسیار جذّاب. حفاظهای اضطراری کاغذی و مقوّایی او که در واکنش به بلایا و فجایعی چون زلزلهی سال 1995 در کوبهی ژاپن ابداع شدند، او را به عنوان معماری معرّفی کرد که بیش از اینکه به فکر رضایت خاطر شخصیاش باشد، متوجّه منفعت عمومی است. او همچنین خانههایی را طرّاحی نمود که در آنها یا عنصر دیوار به کلّی حذف شده و یا به شکل پردههایی غولآسا در آمده است. انتخاب موادّ و مصالح تجدیدپذیر، شادابیِ دلپذیر و دوستدار محیط زیست به طرحهای او بخشیده است. به نظر میرسد که او طرفدار امور سازشپذیر و تأثیرپذیر است، و کارهایش علاجیست برای معماری پرطمطراق و فرمال.
مرکز پُمپیدو در پاریس، مجموعهای شگفتانگیز از هُنر مدرن و تاریخچهای از برگزاری نمایشگاهها، رویدادها، و سازههای مبتکرانهی آنچنانی دارد. ساختمانِ سال 1977 این مرکز به طرّاحی رِنتْـسو پیانو و ریچارد راجرز را میتوان نقطهی عطفی در معماری قرن بیستم به حساب آورد.
بان با موزهی پُمپیدو، برای خلق شعبهای از مرکز پُمپیدو در مِتْس در شرق فرانسه به ارزش 62 میلیون دلار وارد همکاری شد. به لحاظ نظری، این همکاری میتوانست فوقالعادّه سودمند باشد، امّا در عمل، آشکارا و به شکل تأسّفباری، و با وجود تمام جزئیّات پیشبینی شده، تا حدّ زیادی نازل از آب در آمده است.
هدف اصلی از تأسیس مرکز پُمپیدوـ مِتْس، نمایش آثار متعلّق به مؤسّسهی مادر، در راستای تلاشی ستودنی برای به اشتراک گذاردن گستردهتر مجموعهی آثار مؤسّسه با علاقهمندان است. سابقهی آشکار چنین برنامههایی را میتوان در توسعهی شعبات موزهی گوگنهایم نیویورک و معروفترین مورد آن را در ساختمان فرانک گهری در بیلباؤی اسپانیا یافت. در مورد بیلباؤ، هدفْ جلب توجّه دوباره به یک شهر فراموششده بود است. مِتْس، که منازعهی فرانسه با آلمان بر سر مالکیّت آن بر دو جنگ جهانی اثرگذار بوده است، امروزه علیرغم سنگفرشهای دیدنی و کلیسای جامع قرون وسطایی آن، محیطی فراموششده به حساب میآید. سازهی جدید این بنا به مساحت 11,334 متر مربّع که در حاشیهی شهر قرار گرفته، بر سایت انبار سابق حمل بار ریلی، نزدیک بقایای یک آمفیتئاتر متعلّق به دورهی تسلّط رومیها، بنا شده و بهوسیلهی ریلهای راهآهن از مابقی شهر جدا شده است. در نزدیکی محلِّ موزه ایستگاه راهآهن شهر قرار دارد که مبدأ قطارهای فوقسریعالسّیری (TGV) است که فاصلهی 322 کیلومتری مِتْس تا پاریس را بهسرعت و در زمانی کمتر از یک ساعت و 23 دقیقه طی میکند.
بان در توکیو اقامت دارد و به همراه معمار فرانسوی ژان دو گاستین و فیلیپ گوموجیانِ لندنی، برندهی مسابقهی مرکز پُمپیدوـ مِتْس در سال 2003 شدند. متعاقباً، مشارکتِ تنگاتنگ گوموجیان در پروژه به پایان رسید، و بان و دو گاستین، آن را به انجام رساندند. کانسپت اصلی آنها بامی پیچ و موجدار بود، که بان آن را از یک کلاه بامبو قیاس گرفت و با شبکهای از اجزاء چوبی چندلای قوسدار تقویت میشد. سازهی ظاهراً بافتهشده، با دهانههایی به قطر بیش از 52 متر، در نقاط اتّصال بام به زمین به اجزایی قیفمانند تغییر شکل یافت. کلِّ مجموعه را پوستهای به مساحت 7,432 متر مربّع از فایبرگلاس مات و پُلیتترا فلوروتیلن (PTFE) پوشانده است. ایدهی این ترفند به گفتهی بان این بود است که: «بام بر فراز چشمانداز باشد» و توضیح میدهد: «ما میخواستیم که چشمانداز درون موزه جاری باشد.»
مجموعهای از حجمهای شُل و باز زیر بام را پُر کردهاند. سالن اصلی نمایشگاه که «گران نف» (Grande Nef) خوانده میشود، در طبقهی همکف قرار گرفته است. با اینکه در ابتدا هدف از طرّاحی این محیط نمایش آثاری با مقیاسهای بزرگ بود، ولی نهایتاً این فضا، با ارتفاع 18 متر، برای نمایشگاه افتتاحیّه به 17 اتاق نسبتاً معمولی تقسیم گشت. در بالای سازه مجموعهای از سه گالری به شکل جعبهی کفش با تیوبهایی از بتُن تقویتشده قرار دارد، و این تیوبها طوری تنظیم شدهاند که نماهایی از محیط اطراف را با انتهای شیشهای خود قاب بگیرند.
تیوبها، حول محور برج فولادی آسانسور میگردند، و برجی که بام را سوراخ کرده به چیزی شبیه به یک تارُک برج کلیسا به ارتفاع 76 متر تغییر شکل میدهد. دیگر فضاهایی که در پناه چادرگونهی سازه قرار میگیرند عبارتند از سالن اجتماعات، رستوران، یک کافه، استودیو و دفاتر اداری.
با افزایش ارتفاع فضای داخلی آتریومی ایجاد شده که «فُروم» خوانده میشود و فضایی را با انتهای باز جهت رویدادهای گوناگون فراهم میآورد. این فضا نیمهخارجیست، که با دیوارهایی شفّاف از جنس پُلیکربنات و درهای شیشهای این امکان را فراهم میآورد تا فضا تقریباً به طور کامل به یک میدانِ محوّطهسازی شده باز شود.
کانسپت اصلی پروژه قابل قبول و در عین حال اغواگر است: بامی بزرگ و زیبا که بر فراز فضاهایی با اشکال آزاد گسترده شده. این ایده همچنین، در مکانی کاملاً متفاوت، هدف و مقصود پُمپیدوی اصلی را که همانا احیاء و رونق شهریست، همچون تِمی تکرار میکند.
با این وجود، سادگــی و فروغ ایده در اجــرای طرح رنگ مــیبازد. شمــا قادر به شناسایی تیوبهای سازندهی بام از سطح داخلی بام نخواهید بود و در عوض آن را خام تصوّر خواهید کرد. گردش داخلی بدون انسجام و آشفته است. بام، در فضاهای کوبیستی زیرین خود ادغام شده و بیروح و کسلکننده شده است.
علاوه بر این، مصالح و سیستمهای مختلف ــ چوب، پلاستیک، فلز، شیشه و شبکههای شطرنجی متناقض و مدولها ــ به شیوههایی به کار گرفته شدهاند که به نظر حساب نشده میآید. با اینکه دو گاستین، زمانی برای فرانک گهری کار میکرد، در اینجا، برخوردها و تضادهای فرحبخش و دلانگیز موجود در آثار گهری را نمیبینید. اگر از برج بالا روید، خود را در بالکنی خواهید یافت که بر دهلیز اشراف دارد، که به صورت بالقوّه میتواند بالاترین نقطهی سلسلهفضاهای داخلی سازه باشد. امّا نمایی که دیده میشود، نمایی از لوازم و ماشینآلات مکانیکی و قسمتهای بالایی لولههاست که خاک زیادی در آنها جمع میشود، که اتّفاقاً گالریهای زیرین را هم احاطه کردهاند.
در فضاهای داخل نوعی بیدقّتی دیده میشود. در نمایشگاه افتتاحیّه، لیستی درجهیک از آثار پیکاسّو، برانکوزی، مارسل دوشان، دالی، پولاک، و دیگران که در نوری کِدِر شسته شده بودند، در زیر شبکهای فلزّی و بیروح به نمایش در آمدند. در فضاها نشانی از دقّت و توجّهی که معمارانی چون پیانو یا دیوید چیپِرفیلد به مصالح، نسبتها، یا جزئیّات مبذول میدارند، دیده نمیشود. ایدهی طرح بیشتر به دنبال نوعی بیقیدی و سادگیِ حسابشده است، که ظاهراً به ثمر ننشسته.
تمِ اصلی بنا از یک طرف بازی خودانگیختگی و تندیسوارگی، و از طرف دیگر دوام و گذار است. در هر حال، این عناصر به جای رقصیدن با یکدیگر، در هم میتنند و به هپروت میروند. اگر این یک چادر است، ماتمزده و اندوهناک است؛ و اگر هم یک موزه است، شلخته و در هم ریخته. بهترین نکتهی این پروژه آثار به نمایش در آمده در آن است و این حقیقت که همهی این آثار به مِتْس آورده شده است. نکات فضایی راضیکنندهای را نیز میتوان یافت؛ مانند نماهای پانورامیک از گالریها و نورپردازی بام مات سازه در هنگام شب. دیگر پدیدهی موفّقیّتآمیز پروژه، استودیویی است که بان برای اجرای عملیّات طرّاحی به وجود آورد، که تیوبیست سبُکوزن که در ارتفاع زیاد بالای سر ساختمان طرّاحیشده توسّط پیانو و راجرز در پاریس، آویخته است. این دفتر موقّت به شکلی بینظم با روح اصیل پُمپیدو یعنی اعتبار و تغییر سازگار است. امّا متأسّفانه، گویی این روح در طول سفر با قطاری که به سوی شرق میرانَد، ناپدید گشته است.
معماری معاصر جهان: فرهنگی
_______________________________________
نام پروژه: مرکز پُمپیدوـ مِتْـس
مکان: مِتْس، فرانسه
معماران، مسابقه: معماران شیگِرو بان و معماران ژان دو گاستین، به همراه معماران گوموجیان ــ شیگرو بان، ژان دو گاستین، فیلیپ گوموجیان، نوبوتاکا هیراگه، مامیکو ایشیدا، آساکو کیمورا، آنه شِئو، توشی کوبوتا، هیروشی مائِدا، شینیا موری، رلف آیگلبِرگ، تیم پروژه
معماری، طرّاحی و سرپرستی سایت: معماران شیگِرو بان، ژان دو گاستین، جراردو پِرِث، مارک فِارند، ژاک ماری، فیصل تیایْبا، الزا نویفویل، ونسان لاپْلان، آلِسّاندرو بولدرینی، هرومی اُکادا، یونگ هونگ لی، جائه ؤام شین، جانتان ثورنهیل، رحیم دانتو بَری، تیم پروژه
مهندسین: آروپ، تِرِل، هِرمان بلومِر (سازه)؛ آروپ، گِک انژنیِری
(ام/ای/پی)
مشاورین: ل،اُبزرواتوار 1 (نورپردازی)؛ کارگاههای آکوستیک کامینْـز (آکوستیک)؛ آژانس نیکولا میشِلَن و شرکاء (طرّاحی شهری)؛
پاسو دوبل (منظر)
کارفرمای اصلی: دُماتو اند بارد