معماری سبز، معماری پایدار، خانه بامبو اثر گروه معماران کاراویتز
معماری انسان‌دوستانه، مسکن اجتماعی قلعه اورنج، استودیو آرکوهام و MVRDV

مرکز هنرهای معاصر لویز و ریچارد روزنتال اوهایو، سین­سیناتی، آمریکا، زاها حدید، 2003-1999

زاها حديد (Zaha Hadid) یک معمار برجسته عراقی-بریتانیایی بود که در سال 1950 در بغداد متولد شد و در سال 2016 درگذشت. او اولین زن برنده جایزه پریتزکر معماری (معروف‌ترین جایزه در این حوزه) بود. زاها حديد به‌خاطر طراحی‌های نوآورانه، منحنی‌وار و غیرمعمول خود شناخته می‌شود که معماری مدرن و آینده‌نگر را با استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته ترکیب کرده است.

کارهای برجسته او شامل طراحی ساختمان‌هایی با فرم‌های پیچیده، منحنی و پویا است که گویی در حال حرکت هستند. از معروف‌ترین پروژه‌های او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. مرکز هنر و علوم در گوانگ‌ژو، چین: یک ساختمان بسیار پیچیده و جالب توجه که از فرم‌های طبیعی الهام گرفته شده است.
2. موزه هنر و طراحی لندن (2000): طراحی‌ای منحنی و آزاد که نشان‌دهنده نوآوری در استفاده از فضا بود.
3. ساختمان مرکز تجاری و مسکونی در دبی: طراحی با خطوط نرم و تمایل به استفاده از تکنولوژی‌های جدید.
4. مرکز فرهنگی در روما: استفاده از فرم‌های موج‌مانند و منحنی‌های چشم‌نواز.

زاها حديد با طرح‌های خود مرزهای معماری معاصر را جابجا کرد و به یک نماد برای زنان در دنیای معماری تبدیل شد. طراحی‌های او همواره به‌دنبال شکستن ساختارهای سنتی و ایجاد فضاهای غیرمنتظره و متفاوت بوده است.

Zaha Hadid was a prominent Iraqi-British architect, born in Baghdad in 1950 and passing away in 2016. She was the first woman to win the Pritzker Architecture Prize, the most prestigious award in the field. Zaha Hadid was known for her innovative, curved, and unconventional designs, which blended modern and futuristic architecture with advanced technologies.
Her notable works include the design of buildings with complex, curving, and dynamic forms that seem to be in motion. Some of her most famous projects include:

1. Guangzhou Opera House, China: A highly complex and striking building inspired by natural forms.
2. London’s Design Museum (2000): A curving, freeform design that showcased innovation in space usage.
3. Business and Residential Center in Dubai: A design featuring soft lines and a tendency to incorporate new technologies.
4. Cultural Center in Rome: The use of wave-like forms and captivating curves.

Zaha Hadid pushed the boundaries of contemporary architecture with her designs, becoming a symbol for women in the world of architecture. Her work always aimed at breaking traditional structures and creating unexpected and unique spaces.

«انتخاب مرکز سین­سیناتی به عنوان مرکز شهر امری اختیاری است.» مراکز شهرهای آمریکا، مانند خطوط راه‌­آهن آمریکا­، روزگاری ابزاری برای رشد و چیرگی اقتصادی بوده­‌اند، اما امروز دیگر دلیل قانع ­کننده‌­ای برای وجود ندارند. مرکز شهر سین­سیناتی، به مثابه حق انتخاب شیوه‌­ی زندگی یک اقلیتْ به چنین سرنوشتی دچار نشده است و به علت عدم رسیدگی، به عنوان مأمن کسانی در آمده است که به علت عدم توانایی مالی حق انتخاب دیگری برایشان باقی نمانده. به لطف برج­‌ها و یادمان‌­های آردکو، یک مرکز مشبک و چند پل قرص و محکم، این مرکز از وقار و زیبایی برخوردار است، ولی در عین حال خالی و کم ­سکنه به نظر می‌­رسد و حتا در آرزوی رفت و آمدی در حد حومه‌­ی شهر است. مؤسساتی، مانند مراکز خرید و استادیوم‌­ها، که قاعدتاً به حاشیه‌­ی شهرها رانده می­‌شوند، به علت عدم وجود هرگونه تقاضای عاجلی برای فضا به مرکز شهر مهاجرت کرده‌­اند. اما این بدان معنا نیست که این شهر فاقد بُعد فرهنگی است. آنچه اکنون تحت عنوان مرکز هنرهای معاصر شناخته می‌­شود، ریشه در سنّت‌­های پیشروی دهه­‌ی 1930 آمریکا دارند. این مؤسسه اکنون قراردادی با زاها حدید بسته است که اولین ساختمان او در آمریکا محسوب می‌­شود. مرکز هنرهای معاصر حدید، تلاشی­ است قهرمانانه، اگر نگوییم دون­کیشوت­وار، برای تأیید دوباره‌­ی ارزش‌­های شهری در مرکز سین­سیناتی. این طرح برنده­‌ی جایزه‌­ی موسسه­‌ی سلطنتی معمارانِ بریتانیا (RIBA) در سال 2004 و برنده‌­ی جایزه‌­ی معمار آمریکایی از موسسه‌­ی فرهنگی هنری شیکاگو در سال 2005 بوده که بر پایه‌­ی مفهوم «فرش شهری» طرّاحی گردیده که از طریق آن سطح خیابان به درون ساختمان پهن می‌­شود و به سمت بالا به شکل منحنی­ای به داخل مسیر رفت و آمد عمودی ادامه می‌­یابد و ناحیه‌­ی پیوست‌ه­ای از فعالیت­ شهری را خلق می­‌کند.

مقطع ساختمان L­ شکل است. بر خلاف آنتروپی ساختمان‌­های مجاور که به پارکینگ تبدیل شده‌­اند، حجم­‌های ساختمان که به صورت توده‌­ای روی هم تلنبار شده­‌اند، گویی پا از مرزهای فشرده‌­ی سایت خود فراتر می‌­گذارند. ساختمان میان آشفته­ بازاری که در آن واقع شده، از صلابت و تراکم برخوردار است.
مرکز هنرهای معاصر (CAC) کالایی را عرضه می‌­کند که انتخاب آن به همین نسبت در مرکز آمریکا اختیاری است: یعنی کالای معماری که به مقیاس، حجم و جرم، ماده، نور و سایه، فضاهای داخلی و خارجی و پلان، مقطع و نقشه‌­ی نما سر و کار دارد. معماری خود را از جزئیات بی­ مورد و اضافی خلاص کرده و درست نقطه‌­ی مقابل سازه­‌های یکبار­مصرف جنب خیابان است و نمونه‌­ی بارزی است از معماری معاصر که در آن یک اشاره کافی است، مانند اغلب آثار سانتیاگو کالاتراوا. معماری این ساختمان تقریبا از مد افتاده است و شباهتی اتفاقی به موزه‌­ی هنر آمریکایی ؤیتْنی اثر مارسل برویر دارد و مانند ؤیتْنی ایمانی را به قدرت فضای فیزیکی، منظم و ساختارمند نمایش می‌­دهد.
معماری در منطقه‌­ی شهری یعنی پیچیدگی، تناقض، گستره­ای از احساسات، معکوس شدن، اصطکاک و دشواری، و این خصوصیات، وجوه تمایز مرکز هنرهای معاصر (CAC) هستند. از دیدگاه توصیف محض، این موزه ممکن است شبیه ساختمان­‌های دیگر به نظر برسد. برای مثال ایده‌­ی رفت و آمد عمودی به مثابه فضای شهری دستکم به مرکز پومپیدو باز می‌­گردد ــ اما از لحاظ اجرا در این موزه منحصر به فرد است. به­ ویژه، طرّاحی از نوسانی بین انتهای فضاها، و واضح­ تر از هر چیز، بین فضای داخلی متراکم و فضای خارجی سیّال به­ وجود آمده.
اولین چیزی که به چشم می‌­آید حجیم بودن موزه است. مرکز هنرهای معاصر (CAC) خود را به شکل صخره­‌ای که بر اثر فشار نیروهایی ناشناخته و قوی دچار ترک و شکستگی شده بازمی­‌نمایاند. این ساختمان هندسه­‌ی زمخت و زاویه­ دار شهرهای آمریکایی را به شکل زمخت ­تری به کار گرفته است. بنایی­ست که بر شبکه­‌ی شهرهای آمریکا طنّازی می­‌کند، شبکه­‌ای که بلوک‌­های متضاد آن در انضمام افق منتزع شده­‌اند، شبیه قطاعی از منهتن که 90 درجه حول محور خود چرخیده باشد. بر یکی از بلوک‌­ها، بی هیچ دلیل خاصی جز اینکه به نظر درست می‌­آمد، با پوششی از پانل­‌های آلومینیومی تأکید شده­ است. این نشانه‌­ای است از اشتیاق حدید برای استفاده از شهود به جای شالوده‌­ی منطقی. با دانستن این نکته که طرّاحی‌­های حدید او را به عنوان کسی که شهرهای آینده­ را بی­وزن و ضدجاذبه ترسیم کرده، وزن ساختمان حیرت ­انگیز است. این مهم با هدف معمار و مشتری، که کشاندن و هدایت خیابان به درون ساختمان است، مغایر به نظر می‌­رسد. در برخورد اوّل، مانند قلعه­‌های فرهنگی دهه­‌ی 1960، یا بنای یادبود حامیان هنر، یا گاوصندوق بانکی پر از آثار هنری، به نظر می‌­رسد که روی هم کپه شده است و سر به آسمان می­‌کشد. تنها نوعی بی­قراری در بلوک­ها و نوعی دینامیسم منجمد جلوی این قضاوت را می­‌گیرد. کمی بعد متوجه این موضوع می‌­شوید که این صورت سنگی بر روی شیشه قرار گرفته ــ معجزه­‌ای که آن را به ساختمانی بسیار متفاوت تبدیل می­‌کند؛ هم پایدار است و هم بی­ثبات، هم قابل ­نفوذ است و هم نفوذ­ناپذیر. یکی دیگر از ویژگی‌­های بسیار چشمگیر موزه پلکان بزرگی است که تا 6 طبقه ــ طبقاتی­ که سقف­‌هایی بلند دارند و گالری‌­هایی در آن واقع شده‌­اند ــ درون فضایی عمیق و شیبدار ارتفاع می­‌گیرد، خصوصیتی که با هیبت صخره ­مانند ساختمان هماهنگ است. این همان حدیدی است که همه می­شناسیم، از ردیف­‌های پلکان­‌هایی می­‌گذرند که از روی وُیدها در دهانه­‌هایی که به طرزی باورنکردنی بزرگ هستند و خطوط تقاطعی با زوایای بسیار مورّب و حادّه دارند. از طریق این پلکان است که شیوه­‌ی درک زاها حدید از یک شهرِ درونی‌­شده خود را محقق می‌­سازد. گالری‌­ها این فضاها را می‌­شکافند و متوجه آن هستند، در حالی که بازدیدکنندگان را به سمت پلکان‌­ها باز می‌­گردانند و عمل متقابلی شبیه به آنچه در ساختمان­‌های واقع در اطراف پیاتساهای اروپایی می‌­توان دید انجام می­‌دهند. این تعبیر را از مقایسه­‌ی دور از ذهن و متضادی که خود حدید انجام داده قیاس گرفته‌­ایم.

همزمان پلکان به پرتگاه بدل می‌­شود ــ ورطه‌­ای تقویت شده با بتن و فولاد حجیمی که سازندگان ترن هوایی شهرِ بازی آن را ساخته‌­اند ــ تجهیزات فرعی شهری همچون دستگاه حمل و نقل شهری. هر بار پرواز این ترن هوایی 15 تُن بار را از زمین برمی‌­دارد ــ یعنی به اندازه‌­ی ظرفیت جرثقیل. جوش­‌ها را صیقل نداده­‌اند بلکه آن را پرداخت ­نشده به حال خود رها کرده‌­اند. این ساختمان ترکیبی هیبریدی است از پیاتسا و پل‌­های عظیمی روی رودخانه‌­ی اوهایو که مدخل ورودی شهر سین­سیناتی را شکل بخشیده است، و بدین ترتیب ایده­‌های اروپایی و آمریکایی آمد و شد بازدیدکنندگان را تعریف می‌­کند. در ایده‌­ی اروپایی آمد و شدْ بیشتر فرهنگی و مانند حرکات رقاصان باله در نظر گرفته می‌­شود؛ حال آن که ایده‌­ی آمریکایی عملی‌­تر است. بین صخره و پرتگاه، بین ثقل و گریز، تضادهای دیگری رخ می­‌نمایند. در سطح زمین جایی که فضای داخلی قدرتمندْ یک خاطره­‌ی جدید محسوب می‌­شود، سرسرا با دیوارهای بسته‌­اش تا سر حد امکان گشوده در نظر گرفته شده و سازه­ای حداقلی و بدون تغییر در سطوح داخل ایجاد گردیده است. در اینجا ایده­‌ی گالری به عنوان امتداد خیابان در حد اعلای تصریح آن به کار رفته است. فضای لابی با ساختمان­‌هایی در آنسوی خیابان تکمیل می‌­شود و چشم­ انداز علایم خیابان و ماشین­‌های روزنامه­ فروش خیابان وضعیتی نمایشی به خود گرفته ­اند. فضاهای نمایشی در طبقات فوقانی، بی­پنجره­اند، بتن­مانند و به قصد نمایش آثار در تاریکی. آنها به همان اندازه درونی­اند که طبقه‌­ی همکف بیرونی است.
ساختمان به وساطت پرتگاه پلکان و چشم­اندازی به سمت شهر به صحنه­‌ی رقص فضاهای داخلی و خارجی بدل می­‌شود که حس درونی ساختن همه­‌ی چیزهای بیرونی در آن غلبه می­یابد و همان عناصر در آن به شکلی متناوب به عنوان ابژه و فضا ارائه می­‌شود. مواجهه با آثار هنری با نماهایی از شهر قطع می­‌شود و دوباره از سر گرفته می‌­شود و غرش نماهای ویدئویی جانشین صدای اتومبیل‌­های خارج شده­‌اند.
مرکز هنرهای معاصر با رفت و آمد بینندگان به بالا و به سمت فضاهای نمایشی‌­اش ظرافت زیادی دارد و از موزه‌­ی گوگنهایم فرانک لوید رایت از درجه‌­ی تصلب کمتری برخوردار است. با بتنی که در سراسر بنا مصالح غالب به شمار می‌­آید و با درهای خیره­ کننده‌­ای برای هدایت جریان، این مرکز وحدتی از جنس گوگنهایم را نشان می‌­دهد و نهایت­ها و تضادها را به قدرتمندترین شیوه‌­ی ممکن نشان می‌­دهد. البته حدید بیش از رایت از حد معماری ناب فراتر می‌­رود، مثلاً تعمدی در ایجاد تضاد میان توده‌‍­ی معماری و گشودگی فضایی در کار بوده است. توده­‌ی ساختمان بر ارزش هنری که در خود جای دارد تأکید می‌­کند و از نگاه بیرونی تجربه‌­ی به‌­کلی متفاوتی را در بیننده ایجاد می‌­کند و توجه جدیدی را به سوی خود معطوف می­‌سازد. گشودگی فضایی در مقابل وقتی درک می‌­شود که بیننده قدم به درون می‌­گذارد و در این حالت هر چیزی ممکن است روی دهد؛ فضایی مناسب برای نهادی متشکل از عناصر دائمی که مدیر آن را «موزه‌­ای از هنر ده دقیقه قبل به این سو» می‌­خواند. پرداخت نهایی و نیز در ساماندهی اتاق­‌های ساختمان هم هوشمندی حاکم است. این پرداخت عمدا زمخت است و به این ترتیب می‌­توان خصلت آن را در هر نمایشگاه و اینستلیشن تغییر داد. گالری‌­ها با ابعاد و تناسبات مختلفی طرّاحی شده­‌اند و پرداخت سقف به نحوی صورت گرفته که به امکانات مختلفی میدان می‌­دهد، تنوعی که در بلوک‌­های انباشته یا اصطلاحا «مقوله‌­ی فضاها» در نمای خارجی نیز انعکاس خود را یافته است. مرکز هنرهای معاصر با این که قدرت زیادی در بیان حال دارد، برای رخدادهای هنریِ آینده نیز مستعد است.
مرکز هنرهای معاصر در پی کمالی محدود و مسدود نیست، بلکه تنها با محتوا و بستر خود است که تکمیل می‌­شود. هنوز خیلی زود است که با اطمینان بتوان در این ­باره سخن گفت، اما یکی از معدود موزه‌­های جدید است که گردانندگانش به آن علاقه‌­ی زیاد دارند. این مرکز را می­‌توان یکی از نمایش­‌های چیره ­دستی معماری برشمرد که قصد آن فراهم آوردن بستری برای نمایش آثار هنرمندان مشهور است. این مقصود را تنها می‌­توان از معماری چون زاها حدید انتظار داشت که شهرتش تاکنون از تجربه‌­های ساخته‌­شده­‌اش فراتر رفته است و طرح­‌هایش نیز به همان اندازه در بیان ایده­‌های معماری از کیفیّتی پیشرو برخوردارند. در واقعیت امر، ساختمان مرکز هنرهای معاصر به لحاظ جسارت معمار در بدعت و خلاقیتی نهفته است که بدون طرّاحی پیشرفته امکان­پذیر نمی‌­شده است، اما نمی­‌توان به واسطه­‌ی آنها وجود چنین ساختمانی را پیش­ بینی کرد. هدفمندی آن بیش از طرّاحی­‌هایش بوده و ساخت آن به­ کلی از حشو و زواید مبرّاست و به همین دلیل هم چنین تأثیرگذار است.
از امروز به بعد مرکز هنرهای معاصر در دو سطح مختلف عمل می­‌کند، به عنوان نمونه‌­ی ممتاز معماری بین­‌المللی و به عنوان افزوده­ای «بومی» به شهر سین­سیناتی. طرحْ هم یک پیشنهاد خواهد بود و هم یک تجربه: بیان توانایی بالقوه­‌ی فضای شهری و ساختمانی برای مردمان شهر جهت ورود بدان وقتی برای گشت و گذاری کوتاه از خانه‌­های­‌شان بیرون می­‌آیند. از یک ساختمان منفرد نمی‌­توان توقع داشت که به­ تنهایی بار کل مرکز شهر را به دوش کشد.

پروژه مرکز هنرهای معاصر لوییز و ریچارد روزنتال (Louis and Richard Rosenthal Center for Contemporary Art) در سینسیناتی، اوهایو، یکی از آثار برجسته و شناخته‌شده زاها حديد است که در سال 2003 به پایان رسید. این پروژه اولین مرکز هنر معاصر در ایالات متحده بود که طراحی آن به عهده زاها حديد بود و در نتیجه، به نمادی از تحولات معماری معاصر تبدیل شد.

ویژگی‌های برجسته و نقاط قوت طراحی:

1. فرم‌های داینامیک و ارگانیک:
طراحی این مرکز بسیار منحصر به فرد است و از فرم‌های آزاد و پیچیده‌ای بهره می‌برد که در تضاد با معماری خطی و سنتی است. ساختمان از لایه‌های منحنی و گوشه‌های تیز ساخته شده که حس حرکت و جریان را القا می‌کند. این نوع طراحی که به‌طور خاص از طبیعت و الگوهای ارگانیک الهام می‌گیرد، تمایز آشکاری از معماری کلاسیک دارد.

2. تعامل با فضا و محیط:
یکی از ویژگی‌های برجسته این پروژه، ارتباط قوی آن با فضاهای شهری است. طراحی نمای ساختمان به‌گونه‌ای است که هم از داخل و هم از خارج، حس جریان و ارتباط با محیط پیرامونی ایجاد می‌کند. زاها حديد این مرکز را طوری طراحی کرده که به‌طور مستقیم به خیابان و فضاهای اطراف ارتباط برقرار کند، که این ویژگی برای ساختمان‌های موزه و گالری که معمولاً جدا از فضای عمومی طراحی می‌شوند، خاص است.

3. استفاده از نور طبیعی:
این مرکز به‌طور مؤثر از نور طبیعی استفاده می‌کند و طراحی سقف شفاف و بازشده‌اش به‌گونه‌ای است که نور روز به راحتی وارد فضاهای داخلی می‌شود. این باعث می‌شود که فضاهای نمایشگاه‌ها و گالری‌ها همیشه نورپردازی طبیعی مناسبی داشته باشند و تجربه بازدیدکنندگان از آثار هنری غنی‌تر و جذاب‌تر باشد.

4. نوآوری در مواد و ساختار:
استفاده از مواد مدرن و نوآورانه در این پروژه، یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته آن است. با توجه به طراحی پیچیده و منحنی، اجرای این پروژه نیازمند استفاده از فناوری‌های پیشرفته در ساختار و مواد بود. این تکنیک‌ها باعث شدند که ساختمان نه تنها زیبا، بلکه پایدار و مقاوم باشد.

یکی از انتقادهای رایج در مورد این پروژه این است که طراحی آن ممکن است با بافت تاریخی و معماری اطراف خود در سینسیناتی تضاد داشته باشد. ساختمان‌های قدیمی و کلاسیک منطقه، که اغلب معماری با خطوط مستقیم و سازه‌های استوار دارند، در مقابل طراحی آزاد و داینامیک این پروژه قرار دارند که ممکن است برای برخی افراد به‌عنوان یک انتخاب متناقض و غیرمناسب در نظر گرفته شود. هرچند طراحی جذاب و هنری است، برخی منتقدان معتقدند که طراحی این ساختمان در عمل گاهی اوقات با مشکلات عملکردی مواجه است. مثلاً فضای داخلی گاهی به‌دلیل فرم‌های پیچیده ممکن است برای استفاده‌های خاص مانند نصب برخی آثار هنری یا اجرای رویدادهای خاص مناسب نباشد. برخی از فضاها نیز به‌دلیل پیچیدگی‌های هندسی ممکن است نتوانند به‌طور کامل نیازهای گالری‌ها یا نمایشگاه‌های موقت را پاسخ دهند. مانند بسیاری از پروژه‌های بزرگ و نوآورانه، این ساختمان نیز به‌دلیل پیچیدگی در طراحی و استفاده از مواد خاص، هزینه‌های بالایی داشت. هزینه‌های ساخت و همچنین نگهداری ساختمان نیز به‌عنوان یکی از انتقادها مطرح است، به‌ویژه که با طراحی‌های منحنی و استفاده از ساختارهای پیچیده، نیاز به نگهداری بیشتری دارد.
پروژه مرکز هنرهای معاصر روزنتال به‌طور کلی یکی از آثار معماری برجسته زاها حديد است که با نوآوری‌های خود در طراحی و استفاده از مواد جدید، تأثیر بزرگی بر معماری معاصر گذاشته است. این پروژه هم از نظر زیبایی‌شناسی و هم از نظر تکنیکی تحسین‌برانگیز است، هرچند که برخی نقدها به تضاد با محیط اطراف و چالش‌های عملکردی آن وجود دارد. با این حال، این ساختمان همچنان به‌عنوان نمادی از تغییرات و پیشرفت‌های معماری معاصر شناخته می‌شود.

The Louis and Richard Rosenthal Center for Contemporary Art in Cincinnati, Ohio, designed by Zaha Hadid, is one of the prominent works of contemporary architecture that has received various critiques from different critics, including Kenneth Frampton. Completed in 2003, this project was Zaha Hadid’s first major work in the United States, and its unconventional and complex design has sparked numerous reactions among critics.

 1.Kenneth Frampton’s Opinion:
Kenneth Frampton, the renowned architectural critic and supporter of Critical Regionalism, emphasizes the importance of the relationship between architecture, culture, environment, and history. His critiques of the Rosenthal Center address the following aspects:

– Disconnection from Cultural and Historical Context:
Frampton often criticizes avant-garde and global designs that have little connection to local contexts. In the case of the Rosenthal project, Zaha Hadid’s complex, curved forms, which seem futuristic and innovative, might, in Frampton’s view, result in the loss of connection with Cincinnati’s historical and cultural fabric. Frampton believes that architecture should maintain a bond with the local environment and culture while being innovative. Given that the building is located in an area with historic and classical structures, Hadid’s design might be seen as a “rupture” from the local architecture.

– Form Over Function:
Frampton also points out that complex forms in avant-garde designs can often negatively impact the building’s **functionality**. In the Rosenthal project, the curved and non-linear design, which focuses on aesthetics, may cause problems in terms of internal performance and space utilization. For Frampton, architecture should not only be visually appealing but also meet functional and human needs**. Consequently, he may have concerns about the efficiency of the interior spaces and how they are used for exhibitions and other events.

– Economic and Sustainability Challenges:
Frampton also refers to the high costs and sustainability issues in complex, technological projects like the Rosenthal Center. He believes that the costs of construction and maintenance for such projects can be very high, and this may lead to limitations in the project’s functionality and capabilities in the long term.

2. Other Critics’ Opinions:
In addition to Kenneth Frampton, other critics and architectural theorists have offered various critiques of the Rosenthal Center for Contemporary Art:

– Acceptance of Curved Forms and Technological Aesthetics:
Many critics have praised the building’s curved aesthetics and technological modernity. Zaha Hadid’s designs in this project are generally seen as impressive and have been recognized as symbols of innovation in contemporary architecture. The dynamic, free-flowing forms of the center are regarded as a prime example of futuristic architecture and spatial dynamism, realized using advanced technologies. At the same time, the design has attracted attention and is recognized as a prominent work in contemporary architectural exhibitions and critiques.

– Functional Challenges and Space Utilization:
Some critics have expressed concerns about the practicality of these designs. The complex, curved forms may create difficulties for specific gallery functions or exhibition spaces. Certain critics argue that unusual designs can limit the flexibility and usability of spaces and might not be suitable for specific exhibition or cultural needs.

– Approach to Public Spaces:
Some critics have highlighted the spatial connection of the Rosenthal Center with the surrounding streets and environment. Zaha Hadid’s design creates an open and accessible space, in contrast to other museum projects that typically focus on enclosed, isolated interiors. This feature might promote public culture and greater access to art, but it could also be seen as a departure from traditional approaches to the design of cultural and artistic spaces.
Ultimately, the Louis and Richard Rosenthal Center for Contemporary Art by Zaha Hadid, like many prominent works of contemporary architecture, has sparked mixed reactions from critics. While many critics have highlighted its aesthetics, technological innovation, and curved forms, critics like Kenneth Frampton have criticized the disconnection from the cultural context and the emphasis on form over function. While this project is recognized as a symbol of futuristic and advanced architecture, it faces challenges such as space usability and high construction and maintenance costs.

مدارک فنی


منتشر شده در : یکشنبه, 15 دسامبر, 2024دسته بندی: معماری, موزهبرچسب‌ها: